صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: بررسی مسئله روح در شبیه سازی انسان

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض بررسی مسئله روح در شبیه سازی انسان

    بررسی مسئله روح در شبیه سازی انسان

    چکیده
    امروزه شبیه‌سازی انسان یکی از موضوعات مهم و چالش‌های دانش بشری از نظر علمی، اخلاقی و حقوقی می‌باشد. با توجه به تحقیقات و مطالعات انجام‌شده، شبیه‌سازی انسان به روش‌های مختلف با تکنولوژی‌های پیشرفته‌ایصورت گرفته است؛ یکی از این روش‌ها، شبیه‌سازی انسان از سلول‌های تمایزیافته یک انسان بالغ (با روح تکامل‌یافته) است که می‌توان با این روش، انسانی کاملاً شبیه از نظر ژنتیکی به‌وجود آورد. اما موضوع بسیار مهم‌تر، بحث در مورد وجود روح در انسان شبیه‌سازی شده است: آیا انسان شبیه‌سازی شده دارای روح و شخصیتی مستقل از فرد اهداکننده سلول است یا خیر؟ بررسی حقوق و تکالیف انسان شبیه‌سازی شده منوطبه یافتن پاسخ این سؤال است.
    در این مقاله سعی شده با توجه به مفهوم و ماهیت روح و شخصیت از منظر قرآن و علم روان‌شناسی، پاسخی برای این سؤال پیدا شود.

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مقدمه


    در طول تاریخ بشری هرگاه کشف، اختراع یا نظریه­های انقلابی و غیرعادی پدید آمده، ابتدا برآشفتگی معرفتی و ارزشی را در جامعه به­دنبال داشته است. مسئله شبیه­سازی انسان نیز از همین سنخ است که دیر یا زود از نظر ارزشی و معرفتی، جای مناسب خود را در جامعه انسانی (البته همراه با تأثیر و تأثر متقابل) خواهد یافت. شبیه‌سازی انسان، پیامدهای گوناگونی را در حیات فردی و اجتماعی انسان­ها به‌دنبال دارد. به همین علت، امکان شبیه‌سازی انسان، حساسیت‌هایی را برانگیخته است و در پی آن محققان دینی نظرات و مطالبی را مبنی بر تحریم یا تجویز شبیه­سازی ارائه نموده­اند؛ اما به بررسی جامعی در مورد آن نپرداخته­اند که در صورت پیشرفت روند شبیه­سازی شده، راه­حلی برای مسائل پیش­روداشته باشند. بحث بسیار مهم دیگر، پاسخ به این سؤالات است:
    آیا انسان شبیه­سازی شده دارای هویت مستقلینسبت شخص اول (اهداکننده سلول) است؟
    بررسی حقوق و رسیدگی به تکالیف و اعمال انسان شبیه­سازی شده چگونه باید باشد؟
    در این مقاله، با بررسی مسئله روح از منظر قرآن کریم و علم روان­شناسی، سعی بر آن است که به این پرسش­ها پاسخ داده شود.
    به­یقین علم شبیه­سازی تاریخچه­ای قدیمی­تر از آنچه ما تصور می­کنیم، دارد؛ چنان­که به­جرئت می­توان گفت هنگامی که برای اولین بار قلمه­ زدن توسط انسان در مورد گیاهان انجام شد، نوعی شبیه­سازی توسط او انجام گرفت.
    از سال­ها پیش دانشمندان زیادی شروع به تحقیق و مطالعه روی گیاهان و بعضی جانوران با ساختار بدنی ساده پرداختند، تا اینکه جان گوردون از آکسفورد[1] در سال1962م اولین گزارش را درباره شبیه­سازی[2] ارائه داد. او بیان کرد که توانسته است اولین قورباغه شبیه­سازی شده را ایجاد کند. دانشمندان توانستند قورباغه­ها را شبیه­سازی کنند و قورباغه­های همانندی بسازند که دارای صفات ژنتیکی تنها یک والد باشند. سپس موش­ها نخستین بار در دهه1980م کلون شدند و در سال­های بعد دانشمندان موفق به شبیه­سازی حیوانات دیگری مانند اسب و گاو شدند. ایده اصلی و منشأ تفکر راجع به شبیه­سازی انسان هنگامی شکل گرفت که یک دانشمند اسکاتلندی توانست گوسفندی به نام «Dolly» را در سال 1997م شبیه­سازی کند. پخش این واقعه مهم، توجه محافل پزشکی، مذهبی، سیاسی و ... را در جهان به خود جلب کرد، به­گونه­ای که از این واقعه علمی بیشتر به­عنوان نقطه عطف علم یاد می­شود. سرانجام سوم ژانویه سال 2002م خبر شبیه­سازی انسان توسط شرکت آمریکایی «کلوناید» منتشر شد؛ آنها مدعی شدند که دختری را شبیه­سازی کرده­اند و نام او را «Eve» گذاشته­اند که برگرفته از نام حوا می­باشد.
    با جدی شدن بحث شبیه‌سازی انسان، انتقادها و مخالفت­های فروانی در جامعه جهانی مطرح شد:
    - انتقاد کلیسای کاتولیک به شبیه­سازی انسان بیشتر ریشه الهی و اخلاقی دارد. بزرگ‌ترین مشکل آنها از بین بردن کرامت انسانی و استفاده ابزاری از بشر و کاهش ارزش و نقش خانواده است. آنها هیچ فرقی بین شبیه­سازی انسانی و درمانی نمی­گذارند (اسلامی، 1384، ش 27، ص 13).
    - تمام علمای اسلامی شبیه­سازی درمانی را مجاز می­دانند، ولی در مورد شبیه­سازی انسانی اختلاف­نظر دارند. کسانی که شبیه­سازی انسانی را حرام می­دانند، دلایل فقهی، الهیاتی، اخلاقی، اجتماعی، روان­شناختی و دلایل متعدد دیگری را علیه آن اقامه کرده­اند. آنها شبیه­سازی انسان را به­عنوان ابزاری برای تضعیف اعتقادات مذهبی، دخالت در آفرینش خداوندی، هتک حرمت انسان، آشفتگی زندگی خانوادگی و گسست در نسب انسانی قلمداد می­کنند؛ تا جایی که برخی علمای اهل­سنت شبیه­سازی انسان را در حکم محاربه می­دانند و در مورد کسانی که اقدام به این عمل می­کنند، خواهان اجرای حد هستند؛ حتی برخی خواهان اعدام مجریان شبیه­سازی، به­عنوان محارب هستند و کمترین کیفر آنها را بریدن دست و پای آنها به­صورت ضربدری می­دانند (همو، 1384، ش45، ص4).

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در فقه شیعه درخصوص این مسئله اتفاق­نظر وجود ندارد و می‌توان به دیدگاه‌های مختلف از رد مطلق تا پذیرش کامل آن اشاره کرد که در یک تقسیم­بندی کلی به قرار زیر است:

    1. جواز مطلق شبیه­سازی انسانی؛
    2. جواز محدود شبیه­سازی انسانی؛
    3. حرمت ثانوی شبیه­سازی انسانی؛
    4. حرمت اولی شبیه­سازی انسانی (همو، 1384، ش44، ص4).
    همان­طور که اشاره شد، نظرات و موضع­گیری­های فروانی در باب شبیه­سازی انسان مطرح شده که بیشتر حول محور تحریم و تجویز نفس شبیه­سازی و تبیین دلایلی که برای این نظرات اقامه شده است، می­باشد و به­ندرت به مسائل پیش­روی شبیه­سازی انسان پرداخته شده که مهم­ترین دلیل آن عدم بررسی جایگاه روح در بحث شبیه­سازی است.
    تکنیک‌های شبیه‌سازی را به­طورکلی می­توان به سه روش تقسیم­بندی کرد:
    1. روش جنسی
    روش جنسی از متداول­ترین نوع همانندسازی می­باشد که یک سلول تخم به دو سلول تقسیم می­شود. هریک از دو سلول جدید، در صورت قرار گرفتن در رحم مادر و طی دوران جنینی، انسانی مشابه دیگری ایجاد خواهد کرد. یکی از این دو سلول را می­توان در حالت انجماد حفظ کرد و سال­ها بعد، در صورت تمایل والدین، در رحم مادر قرار داد که به این ترتیب، فرزندان خانواده کاملاً به هم شبیه می­شوند و تنها از لحاظ سنی با یکدیگر اختلاف دارند. بنابراین روش جنسی روشی طبیعی است که در آن سلول­های جنسی (تخمک و اسپرم) درگیر هستند و در نهایت به ایجاد سلول تخم و پیدایش جنین منجر می­شود. این سلول‌ها همسان و در کلیه صفات و ویژگی‌ها همانند خواهند بود و از آنها فرزندان چندقلوی بسیار شبیه به‌ هم متولد می‌شوند.
    2. روش غیرجنسی
    در این روش برای تولید سلول تخم، به­جای آنکه دو سلول جنسی نر و ماده را با هم لقاح دهند، از یک تخمک و یک سلول بنیادی (به­جای اسپرم) استفاده می­شود؛ به این ترتیب که هسته تخمک را کاملاً از آن خارج کرده و هسته سلول سوماتیک (بنیادی) را به­جای آن قرار می­دهند (یعنی اطلاعات ژنتیکی سلول سوماتیک را به تخمک منتقل می­کنند). حال تخمک با هسته جدید شروع به تکثیر می­کند و در نهایت جنینی با ویژگی­های سلول سوماتیک حاصل می­شود. در این نوع همانندسازی، از سلول بالغ استفاده می­شود. هسته یک سلول لقاح­یافته را خارج می­کنیم و هسته سلول بالغی را به­جای آن قرار می­دهیم (همان). این روش به دو صورت انجام می‌شود:

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    الف) شبیه­ سازی جنین[3]:


    در این روش پساز تعویض هسته وتثبیت آنبا کمک مواد شیمیایی و جریان الکتریسیته، سلول تخم رشد نموده و پس ازگذشت حدود پنج روز از شکل­گیری نطفه، سلول­های خاصی از آن که سلول­های بنیادی نام دارد، برای شبیه­سازی یا آزمایش برداشته می­شود و سپس پیش‌رویان از بین می‌رود. این سلول­ها تقریباً توانایی تولید هر نوع سلولی در بدن انسان را دارند. در این مورد جنین برای تحقیق در آزمایشگاه شبیه­سازی می­شود. اهمیت این موضوع در آن نیست که یک انسان، مشابه فرد مورد نظر ساخته شود، بلکه هدف آن است که با بررسی و آزمایش روی جنین شبیه­سازی شده بتوان نارسایی­ها و بیماری­های مربوط به انسان را تحلیل کرد و در حد امکان به روش­هایی برای جلوگیری از بروز آنها قبل از تولد دست یافت (محمدی، 1387، ص59).

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ب) شبیه ­سازی از طریق تولد[4]:


    «دالی» اولین گوسفندی بود که با این روش شبیه­سازی شد. دانشمندان طیمجموعه عملیاتی که به «Somatic Cell Nuclear Transfer» به­معنای انتقال هسته سلول­های کالبدی مشهور است، مشخصات ژنتیکی موجود موردنظر را به نطفه­ای که تمام خواص ژنتیکی آن برداشته شده است، منتقل می­کنند. البته نطفه جدید باید تحت مراقبت­های خاص الکتریکی و شیمیایی باشد تا توانایی تکثیر را داشته باشد. پس از آنکه جنین به حد قابل قبولی از رشد رسید، آن را به داخل رحم یک حیوان ماده منتقل می­کنند و از آن بهبعد به رشد طبیعی خود تا تولد ادامه می­دهد (اسلامی، 1384ب، ص3).

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3. شبیه‌سازی عضوی یا سلولی


    در این روش، یک سلول از یک عضو خاص از پیکر موجود زنده - مثل سلول پوست یا کلیه - گرفته می‌شود و با تمام محتویاتش اعم از پوسته بیرونی، سیتوپلاسم و هسته‌ که از کروموزم‌های ویژه‌ای تشکیل یافته است، در یک مکان جدید مصنوعی قرار داده می‌شود تا از غذای مصنوعی استفاده کند و سلول‌های همسان و به‌ هم پیوسته‌ای را تکثیر نماید. در نتیجه این فرایند، عضو جدیدی مثل قطعه‌ای از پوست یا کلیه، با تمام خصوصیات آن عضوی که سلول از آن گرفته شده بود، به­‌وجود می‌آید.
    روح شبیه­سازی شده از منظر روان­شناسی
    در ابتدا موضوع مطالعه روان­شناسی، روح یا روان[5] بوده است؛ به همین دلیل عنوان روان­شناسی[6] را می­توان اسم بامسما دانست. اما روان­شناسی نوین دیگر علاقه­ای به بررسی این موضوعات ندارد و رفتار[7] را در کانون توجه خود قرار داده است؛ به همین دلیل برخی بر این اعتقادند که «رفتارشناسی»[8] باید جایگزین عنوان «روان‌شناسی» شود (حجتی، 1360، ج1، ص65؛ قراملکی و ایروانی، 1385، ص132).
    وقتی سخن از «روح» در روان‌شناسی نوین به میان می‌آید، اشاره به روان‌شناسی­ای است که در آن برای بررسی موضوعات خود، روش علوم طبیعی را در پیش گرفته و در آن تجربه معیار اصلی است و مرزهای خود را از فلسفه به­تدریج جدا کرده است. چنین جدایی و استقلال‌طلبی­ای صرفاً محدود به تغییر روش نمی‌شود، بلکه موضوعات و اهداف روان‌شناسی نوین نیز تغییر کرده است. پس به­ناچار برای بررسی مسئله روح باید به بررسی شخصیت در روان­شناسی بپردازیم که قرآن از آن با ­عنوان «شاکله»[9] (احمدی، 1368، ص85؛ شاملو، 1372، ص67) یاد می­کند.
    در آیه 84 سوره اسرا به مفهوم شاکله اشاره شده است: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلىَ‏ شَاکلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى‏ سَبِیلا؛ بگو هرکس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى‏کند و پروردگارتان کسانى را که راهشان نیکوتر است، بهتر مى‏شناسد».
    در این آیه منشأ اعمال و رفتار انسان‌، شاکله وی درنظر گرفته شده است. با اندک تأملی در آیه فوق می‌توان چنین استنباط کرد که شاکله همان شخصیت[10] است. در فرهنگ واژگان، معانی مختلفی همچون خلق و خوی، طریقت، نیت، هیئت و ساخت برای مفهوم شاکله ذکر شده است. در اینجا به این تعریف از شاکله بسنده می­کنیم:
    «شاکله عبارت است از ساخت و هیئت واحد روانی انسان که دراثر تعامل وراثت، محیط و اختیار شکل گرفته است؛ به­گونه‌ای که محرکات محیطی را منطبق با خود تفسیر کرده و در مقابل آنها به شیوه‌ای خاص پاسخ می‌دهد» (احمدی، 1368، ص21).
    قرآن کریم در آیات 12 تا 14 سوره مؤمنون به مراحل شکل‌گیری شاکله اشاره کرده که در قسمت بعدی - روح در قرآن - به آن اشاره خواهیم کرد.
    پس از بیان این مقدمه، حال نوبت به اصل موضوع می­رسد و سؤالی که در پی پاسخ به آن هستیم: آیا در شبیه­سازی انسان، عین فرد اصل را با تمام خصوصیات فیزیکی و شخصیتی او می­توان شبیه­سازی کرد؟ یعنی شبیه­سازی را باید معادل عین­سازی قرار داد و انسان شبیه­سازی شده کاملاً همانند فرد موردنظر بوده و از نظر شخصیتی و رفتاری نیز با او یکسان است؟ آیا با شبیه­سازی قادر خواهیم بود افرادی چون هیتلر و انیشتین را دوباره زنده کنیم؟ اگر پاسخ این سؤالات مثبت باشد، بسیاری از معایب و تهدیدهایی که مخالفان این روش برای آن مطرح می­کنند، بجا بوده و باید برای آن راه­حلی اندیشیده شود. ولی اگر پاسخ این سؤالات منفی باشد و فرد شبیه­سازی شده عیناً مشابه فرد اولیه نباشد، جایی برای چنین جنجال­هایی وجود نداشته و می­توان از فواید بی­شمار این روش بهره­برداری کرد.

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    یکی از مفاهیم پیچیده و در عین ­حال بااهمیت در روان­شناسی نوین، مفهوم شخصیت است. با توجه به اینکه در علم روان­شناسی در رابطه با مقوله شبیه­سازی، بحث عین­سازی بیش از همه مطرح است و طرح آن به این جهت است که عده­ای شخصیت را معادل ژن می­دانند J.Eaves,1997, vol8, p.965-980) ; (McGue and J Bouchard, 1998, vol21, p.1-24، لازم است ابتدا اشاره­ای به مفهوم شخصیت و نظریات مختلف در رابطه با آن داشته باشیم که در خلال آن به پاسخی برای سؤال خود - آیا شبیه­سازی معادل عین­سازی است؟ - برسیم.
    مفهوم شخصیت[11] ازجمله مفاهیم روان‌شناسی می­باشد که توانسته است «انسجام­بخش» بسیاری از یافته‌های روان‌شناسی باشد. ازآنجاکه در مجموع نمی­توان به عامل وحدت در تعاریف ارائه­شده از شخصیت دست یافت، در اینجا به تعریفی که در یکی از کتب معتبر روان­شناسی آمده، اشاره می­کنیم: «شخصیت را می‌توان الگوهای معین و مشخصی از افکار، هیجان‌ها و رفتارها تعریف کرد که سبک شخصی تعامل هر فرد با محیط مادی و اجتماعی را شکل می‌دهند» (آتکینسون و دیگران، ۱۳۸۳، ج۲، ص104).
    عوامل تأثیرگذار بر شخصیت انسان
    ازجمله سؤالات راجع به شخصیت انسان این است که: چه عواملی در شکل­گیری شخصیت انسان تأثیرگذار است؟ آیا شخصیت انسان تحت­تأثیر محیط رشد و نمو اوست، یا اینکه صرفاً برگرفته از ژن­هایی است که از والدینش به ارث می­برد، یا هر دو عامل محیطی و وراثتی با هم تأثیرگذارند؟ در رابطه با عوامل تأثیرگذار بر شخصیت، روان­شناسان سه گروه­اند:
    گروه اول معتقدند: عوامل ژنتیکی تنها عامل تشکیل­دهنده شخصیت انسان هستند؛ به این صورت که علاوه بر خصوصیات فیزیکی، شخصیت انسان نیز که دربر دارنده رفتارهای فردی و اجتماعی است، به الگوی ژنی به ارث رسیده از والدین بستگی دارد. در نتیجه اگر پدری تندمزاج صاحب فرزندی شود، فرزند او هم تندمزاج خواهد بود. این گروه به جبر ژنتیکی معتقدند ((E.Moffitt, 2005, vol55, p.41-104 ; Ricki, chapter6, 2005.
    گروه دوم معتقدند: عوامل اجتماعی و تجارب آدمی تعیین­کننده رفتار شخصیتی فرد می­باشد. تفاوت شخصیتی افراد بستگی به تجارب محیطی آنها با زمینه­های متفاوت اجتماعی، قومی و فرهنگی دارد. این گروه هیچ اعتقادی به تأثیرگذاری عوامل ژنتیکی بر شخصیت افراد ندارند و برای ادعای خود به نمونه خاص رفتاری که در فرزندان وجود دارد، ولی در والدین­شان دیده نمی­شود، استناد می­کنند. این گروه قائل به جبر محیطی هستند (Scarr , 2009, p.54, 424-435).
    گروه سوم معتقدند: با توجه به رفتارهایی که افراد از خود بروز می­دهند که برخی از آنها کاملاً شبیه پدر یا مادر و برخی اصلاً شبیه به آنها نیستند، بدیهی است که هیچ­یک از این دو عامل ژنتیکی و محیطی را نمی­توان علت تامه در شکل­گیری شخصیت درنظر گرفت، بلکه هر دو عامل در کنار هم در شکل­گیری شخصیت افراد مؤثر خواهند بود (Jacobson, 2010, vol30, p.521; DBread , 2012, vol68, p.3-10).
    با توجه به مطالب گفته­شده، حال به بررسی شخصیت در فرد شبیه­سازی شده می­رسیم: آیا فرد شبیه­سازی شده رفتاری کاملاً مشابه اصل خود (دهنده سلول) دارد؟ آیا رفتارها معادل ژن­ها هستند و با کپی ژن­ها، آنها هم کپی می­شوند تا در نتیجه فرد شبیه­سازی شده دقیقاً مشابه اصل خود (دهنده سلول) باشد؟
    این نکته آشکار است که حتی دوقلوهای همسان یک خانواده، رفتاری کاملاً مشابه ندارند. با وجود اینکه دوقلوهای همسان در یک زمان و در یک رحم رشد می­کنند، ولی ممکن است موقعیت یکی در رحم بهتر باشد و در نتیجه باعث رشد بهتر او شود. پس از تولد نیز تجربه­ها و حوادث و وقایعی برایشان پیش می­آید که یکسان نبوده و ازاین­رو رفتار متفاوتی بروز می­دهند. این وضعیت در فرد شبیه­سازی شده و اصل (دهنده سلول) پیچیده­تر است؛ چراکه محیط رحمی­ای که آن­دو در آن پرورش می­یابند، از مادرانی متفاوت و در زمان­های متفاوت است و همچنین تفاوت محیط فرهنگی و اجتماعی­ای که تجربه می­کنند، نسبت به دوقلوهای همسانی که در کنار هم رشد می­کنند، بیشتر است؛ زیرا مراحل رشد آنها در دو دوره متفاوت است. در نتیجه دوقلوهای همسانی که در یک رحم و در یک زمان پرورش پیدا می­کنند، بیشتر از فرد شبیه­سازی شده و اصل به هم تشابه دارند. اما آیا کسی وجود دارد که دوقلوهای همسان را یک نفر درنظر بگیرد و در برخورد با آنها به یک شکل رفتار کند؟
    شخصیت و در پی آن خصوصیات رفتاری، ژن نیست که بتوان گفت در فرد شبیه­سازی شده کپی شده است؛ فرد شبیه‌سازی شده طی مراحل رشدی که دارد، تحت­تأثیر محیط و شرایطی قرار می­گیرد که نه همانند محیطی است که اصل در آن رشد و نمو داشته و نه می­توان این شرایط را یکسان کرد؛ زیرا عوامل محیطی برخلاف عوامل ژنتیکی یکسان نیستند و ما هرگز نمی­توانیم عوامل محیطی یکسانی را برای انسان شبیه­سازی شده فراهم کنیم. پس اینکه بتوان افرادی چون هیتلر و انیشتین را شبیه­سازی کرد، توهمی بیش نیست.

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شبیه ­سازی انسان از منظر قرآن


    سؤالی که در ابتدا به­نظر می­رسد اینکه: آیا شبیه­سازی انسان دخالت در کار خداست و آفرینش محسوب می­شود؟ آیا تولد انسان­ها به روشی غیر از طریق معمول جنسی، خلق بشر توسط بشر محسوب می­شود، یا از مقولاتی مانند اختراع هواپیما و تولید الکتریسیته است؟
    یکی از دلایل مخالفت با شبیه­ سازی و تحریم آن، این است که مخالفین معتقدند شبیه­سازی انسان دخالت در کار خداست و آفرینش محسوب می­شود.
    پاپ ژان‌پل دوم درباره کسانی که در پی شبیه‌سازی انسان هستند، می‌گوید: آنان از سر تکبر، این باور را در سر دارند که پروژه آنها از پروژه خالق برای بشریت بهتر است و این یعنی خود را خدا پنداشتن و از حدود انسانی و محدوده مجاز بیرون رفتن (اسلامی، 1384، ش27، ص84).
    پدر ویلیام مائستری در مورد شبیه‌سازی می‌گوید: ما تلاش می‌کنیم تا از طریق این تکنولوژی، خدا شویم و این وسوسه همیشگی بوده تا فقط خودمان را جای خدا بگذاریم (همان، ص85).
    علمای اهل­سنت که حکم به تحریم شبیه­سازی نموده­اند، همگی بر این باورند که شبیه­سازی خلق نیست. در بیانیه نهایی مجمع الفقه الاسلامی نیز آمده است: «مخفی نماند که این عملیات و مانند آن، خلق یا جزئی از خلق به­شمار نمی­رود. خداوند عزوجل می­فرماید: "أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ" (رعد، 16)» (مجمع الفقه، 1418، ص369). البته ایشان معتقدند که شبیه­سازی انسان برای عوام شبهه خالقیت انسان در عرض خالقیت خداوند را به­وجود می­آورد، و همین را یکی از دلایل تحریم شبیه­سازی می­دانند.
    آیا واقعاً شبیه­سازی دخالت در کار خداست و انسان­ها هم مانند خداوند قادر به آفرینش انسان شده­اند؟
    در آیات بسیاری از قرآن کریم راجع به خلقت سخن به میان آمده است. برای فهم بهتر این آیات، ابتدا به معنای خلقت می­پردازیم.
    خلق و آفرینش به دو معنا می‌تواند باشد: 1. ایجاد اشیا‌ از عدم (ایجاد و انشاء)؛ 2. نظم دادن اشیا از ماده‌ای که قبلاً ایجاد شده است (تقدیر).
    برخی از اهل لغت تصریح کرده‌اند که واژه «خلق» در این دو معنا به­کار رفته است و برخی دیگر می‌نویسند که در واژه خلق تأکید بر «ایجاد بر کیفیت مخصوص» است؛ ازاین­رو گفته شده که اصل خلق همان تقدیر است؛ برخلاف واژه «ایجاد» که مقصود در آن جهت ابداع وجود است، به صورتی که قبلاً نبوده است (‌مصطفوی، 1402، ج3، ص110ـ108). صاحب المیزان نیز خلق را به­معنای جمع کردن اجزای چیزی می‌داند؛ یعنی چیزی که بوده و ماده اولیه داشته است، حالا سامان‌دهی شود (طباطبایی، 1417، ج20، ص671).
    با توجه به این معانی لغوی و اصطلاحی می‌توان گفت واژه «خلق» در قرآن به­ معنای دوم به­کار می‌رود. حال با دو دسته از آیات مواجهه هستیم:
    دسته اول: آیاتی در قرآن وجود دارد که حاکی از آن هستند که خالق همه چیز خداست: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الأَرْضِ جَمِیعاً؛ او خدایى است که همه آنچه را (از نعمت­ها) در زمین وجود دارد، براى شما آفرید» (بقره، 29)؛ «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ؛ همه چیز را (خداوند) آفریده است» (فرقان، 2)؛ «الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فىِ سِتَّةِ أَیَّام؛ همان (خدایى) که آسمان­ها و زمین و آنچه را میان این­دو وجود دارد، در شش روز [شش دوران‏] آفرید» (فرقان، 59).
    دسته دوم: آیاتی که خلقت را مختص خداوند نمی­دانند؛ مانند معنای خلقت در آیه 14 سوره مؤمنون که می­فرماید: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخْالِقِینَ». در واقع از اینکه فرمودند «او بهترین خالق‏هاست» فهمیده مى‏شود که خلقت مختص به او نیست. همچنین آنجا که از زبان حضرت عیسی(ع) فرمود: «أَنِّى أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیَةِ الطَّیر؛ من از گِل، چیزى به شکل پرنده مى‏سازم» (آل­عمران، 49).
    بنابراین می‌توان گفت که معنای اول خلق (ایجاد و انشای از عدم) مخصوص خداست؛ چون انسان در اختراعات و ابداعات خود چیزی را از عدم و به­عنوان ماده اولیه اشیا به­وجود نمی‌آورد.

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پس خلق به­معنای دوم (تنظیم و جمع اجزای چیزی که قبلاً بوده است) اختصاصی به خداوند ندارد؛ بلکه خداوند به انسان نیز قدرتی داده است که اگر با فکر و اراده همراه شود، می‌تواند چنین کند. شبیه­سازی انسان نیز در حقیقت آفرینش (به­معنای ایجاد و ابداع) نیست، بلکه یک عملیات دخل و تصرف در مخلوقات خداوند است. این عمل شبیه لقاح مصنوعی است که «انسان علت معده و فراهم­کننده مقتضیات است و علت تامه در خلقت، خداوند است» (داوودی، 1387، ص3). بنابراین متخصص ژنتیک فقط عاملی است برای این نوع خلقت؛ چون اساس آن، سلول است که آن هم ساخته خداوند می‌باشد؛ نظیر شخصی که دانه­ای را می­کارد و آن دانه رشد می­کند و به گیاه تبدیل می­شود. کشاورز، عامل و واسطه تولید است، نه اینکه خالق و آفریننده گیاه باشد؛ چنان­که قرآن کریم می­فرماید: «أَفَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ؛ آیا هیچ درباره آنچه کشت مى‏کنید، اندیشیده‏اید؟ آیا شما آن را مى‏رویانید یا ما مى‏رویاندیم؟» (واقعه، 64-63).
    این مسئله در تولد فرزند بسیار واضح و بدیهی می­نماید؛ چراکه پدر و مادر هم در تولد فرزند نقش واسطه را دارند و هیچ­کس آنها را خالق فرزند نمی­داند.
    آیت­الله موسوی بجنوردی دراین­خصوص می­فرماید: «إِنَّا خَلَقْنَاکمُ مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثى» (حجرات، 13) به روش معمول اشاره می­کند؛ یعنی بیشتر مردم از طریق ترکیب اسپرم و تخمک پدید می­آیند. حال به روشی دیگر ما از مخلوق خداوند سبحان، انسان دیگری پدید می­آوریم؛ این انسان باز هم مخلوق خدا محسوب می­شود. در عالم خلقت ما استقلال نداریم؛ ما از مخلوق خداوند سبحان استفاده می­کنیم. انسان دو حیات دارد: حیات حیوانی و حیات انسانی. قرآن می­فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ»؛ «ثمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فىِ قَرَارٍ مَّکِین»؛ «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا». «خلقت اول، مراحل خلقت حیوانی را می­گوید و منظور از خلقت آخر، خلقت انسانی است که همان نفس ناطقه یا روح است. انسان روح را نمی­تواند تولید کند با کلون­سازی یا هر شیوه دیگر؛ مقتضیات حیات حیوانی تولید می­شود، اما روح را، نفس ناطقه را خداوند سبحان می­دهد» (سالاری، 1381، ص35).
    سید محسن موسوی تبریزی نیز تولد این انسان را نه­تنها دخالت در خلقت نمی­داند، بلکه بیان می­دارد که خداوند به انسان­ها این اجازه را داده است که در اسرار طبیعت دست به کشف بزنند و از آن به نفع خود استفاده کنند (پورقهرمانی، 1383، ص13).
    شهید مطهری نیز می­فرماید: «اگر بشر روزی چنین توفیقی حاصل کند (قانون خلقت جانداران را کشف کند و تمام شرایط و اجزای مادی ترکیب موجود زنده را به­دست آورد و عیناً نظیر ماده زنده طبیعی را بسازد)، از نظر کشف علمی کار مهمی کرده است، ولی از نظر دخالت در ایجاد حیات به همان مقدار دخالت دارد که پدر و مادر از طریق تناسل در ایجاد حیات فرزند دخالت دارند، و یا کشاورز در ایجاد دانه­های گندم دخالت دارد؛ در هیچ­یک از موارد، انسان خلق­کننده نیست؛ فراهم­کننده شرایط قابلیت یک ماده برای حیات است» (مطهری، بی­تا، ص55).

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    روح در قرآن


    کلمه «روح» در قرآن 21 بار آمده و در هر مورد دارای معانی متفاوتی است؛ ولی مورد بحث ما روح آدمی است که خداوند در قرآن کریم منشأ و مبدأ آن را از خود دانسته و آن را به­عنوان امر الهی از خلق الهی جدا کرده است. قرآن کریم در آیات فروانی همچون 29 حجر، 14مؤمنون، 85 اسراء، 91 انبیا، 9سجده و 12تحریم، روح را امر الهی با منشأ الهی می­داند.
    در ادامه به برخی از آیات نام­برده اشاره می­شود:
    در آیه 29 سوره حجر آمده است: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِین؛ هنگامى که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگى براى او سجده کنید».
    ضمیر «ه» در کلمات «سویته»، «فیه» و «له» به کلمه «بشراً» برمی­گردد که در آیه قبل[12] آمده است. کلمه «سویته» یعنی مجسمه و جثه او را کامل گردانیدم. کلمه «فقعوا» نیز خطاب به ملائکه است؛ یعنی ای فرشتگان! هنگامی که من مجسمه آدم را ساختم و از روح خویش در آن دمیدم و زنده و متحرک شد، شما به خاک او بیفتید و او را سجده کنید.
    خداوند در آیات 14-12 سوره مؤمنون می­فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ ثمَ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فىِ قَرَارٍ مَّکِین ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخْالِقِین؛ و همانا آفریدیم انسان را از کشیده‏اى (یا چکیده) از گل، پس گردانیدیمش چکه آبى در آرامگاهى جایدار، سپس نطفه را به­صورت علقه [خون بسته‏]، و علقه را به­صورت مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده‏]، و مضغه را به­صورت استخوان­هایى درآوردیم و بر استخوان­ها گوشت پوشاندیم، سپس آن را آفرینش تازه‏اى دادیم. پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است».
    «در این جمله سیاق را از "خلقت" به "انشا" تغییر داده و فرموده: "ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ"، با اینکه ممکن بود بفرماید: "ثم خلقناه ..."، و این به­خاطر آن است که دلالت کند بر اینکه آنچه به­وجود آوردیم، چیز دیگرى و حقیقت دیگرى است غیر از آنچه در مراحل قبلى بود؛ مثلاً علقه هرچند از نظر اوصاف و خواص و رنگ و طعم و شکل و امثال آن با نطفه فرق دارد، الا اینکه اوصافى که نطفه داشت، از دست داد و اوصافى هم­جنس آن را به خود گرفت» (طباطبایی. 1417، ج15، ص20).
    آیه 85 سوره اسرا می­فرماید: «وَ یَسْلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبىِّ وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا؛ و از تو درباره روح سؤال مى‏کنند؛ بگو روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است».
    در این آیه منشأ و مبدأ روح، خداوند است که به­عنوان امر الهی از خلق الهی جدا شده است. علامه طباطبایی در تبین کلمه «امر» می­فرماید: «تعبیر امر در جایی به­کار می­رود که تدریج در کار نباشد؛ یعنی مادی و محکوم به حرکت مادی نباشد. پس روح که از امر خداوند است، به این معناست که آمیخته با ماده، زمان و مکان نبوده و قابل اشاره نیست، بلکه موجودی مستقل است که دارای حیات، علم، اراده، قدرت است» (همان، ج13، ص195).
    علامه در ادامه، در تعریف روح می­فرماید: «این کلمه به­معناى مبدأ حیات است که جاندار به­وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادى مى‏شود، و به لفظ روح هم ضمیر مذکر برمى‏گردد و هم مؤنث» (همان، ص197).
    در آیه 9 سوره سجده نیز آمده است: «ثُمَّ سَوَّئهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَرَ وَ الْأَفئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُون؛ سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید و براى شما گوش و چشم­ها و دل­ها قرار داد، اما کمتر شکر نعمت­هاى او را به­جا مى‏آورید».
    هنگامی که از امام صادق(ع) راجع به روحی که خدا در کالبد حضرت آدم(ع) دمید، جویا شدند، ایشان فرمود: «هذه روح مخلوقة و الروح التی فی عیسی مخلوقة»؛ روح حضرت آدم(ع) روحی است که آفریده شده و روح حضرت عیسی(ع) روحی است که آفریده شده و اینکه خداوند روح حضرت آدم(ع) را به خود نسبت داده، نظیر کعبه معظمه است که فرمودند: «بیتی»؛ یعنی خانه من.
    بنابراین منشأ و مبدأ روح، خداوند است که به­عنوان امر الهی از خلق الهی جدا شده است. پس روح به­عنوان امر خداوند به این معناست که آمیخته با ماده، زمان و مکان و قابل اشاره نبوده و موجودی مستقل است که دارای حیات، علم، اراده و قدرت است و تفاوت در کیفیت آفرینش و خلقت انسان­ها نمی­تواند دلیلی بر عدم وجود روح در انسان شبیه­سازی شده باشد. در قسمت بعد به­تفصیل به این مطلب اشاره خواهد شد.

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi