یکی از مفاهیم پیچیده و در عین حال بااهمیت در روانشناسی نوین، مفهوم شخصیت است. با توجه به اینکه در علم روانشناسی در رابطه با مقوله شبیهسازی، بحث عینسازی بیش از همه مطرح است و طرح آن به این جهت است که عدهای شخصیت را معادل ژن میدانند J.Eaves,1997, vol8, p.965-980) ; (McGue and J Bouchard, 1998, vol21, p.1-24، لازم است ابتدا اشارهای به مفهوم شخصیت و نظریات مختلف در رابطه با آن داشته باشیم که در خلال آن به پاسخی برای سؤال خود - آیا شبیهسازی معادل عینسازی است؟ - برسیم.
مفهوم شخصیت[11] ازجمله مفاهیم روانشناسی میباشد که توانسته است «انسجامبخش» بسیاری از یافتههای روانشناسی باشد. ازآنجاکه در مجموع نمیتوان به عامل وحدت در تعاریف ارائهشده از شخصیت دست یافت، در اینجا به تعریفی که در یکی از کتب معتبر روانشناسی آمده، اشاره میکنیم: «شخصیت را میتوان الگوهای معین و مشخصی از افکار، هیجانها و رفتارها تعریف کرد که سبک شخصی تعامل هر فرد با محیط مادی و اجتماعی را شکل میدهند» (آتکینسون و دیگران، ۱۳۸۳، ج۲، ص104).
عوامل تأثیرگذار بر شخصیت انسان
ازجمله سؤالات راجع به شخصیت انسان این است که: چه عواملی در شکلگیری شخصیت انسان تأثیرگذار است؟ آیا شخصیت انسان تحتتأثیر محیط رشد و نمو اوست، یا اینکه صرفاً برگرفته از ژنهایی است که از والدینش به ارث میبرد، یا هر دو عامل محیطی و وراثتی با هم تأثیرگذارند؟ در رابطه با عوامل تأثیرگذار بر شخصیت، روانشناسان سه گروهاند:
گروه اول معتقدند: عوامل ژنتیکی تنها عامل تشکیلدهنده شخصیت انسان هستند؛ به این صورت که علاوه بر خصوصیات فیزیکی، شخصیت انسان نیز که دربر دارنده رفتارهای فردی و اجتماعی است، به الگوی ژنی به ارث رسیده از والدین بستگی دارد. در نتیجه اگر پدری تندمزاج صاحب فرزندی شود، فرزند او هم تندمزاج خواهد بود. این گروه به جبر ژنتیکی معتقدند ((E.Moffitt, 2005, vol55, p.41-104 ; Ricki, chapter6, 2005.
گروه دوم معتقدند: عوامل اجتماعی و تجارب آدمی تعیینکننده رفتار شخصیتی فرد میباشد. تفاوت شخصیتی افراد بستگی به تجارب محیطی آنها با زمینههای متفاوت اجتماعی، قومی و فرهنگی دارد. این گروه هیچ اعتقادی به تأثیرگذاری عوامل ژنتیکی بر شخصیت افراد ندارند و برای ادعای خود به نمونه خاص رفتاری که در فرزندان وجود دارد، ولی در والدینشان دیده نمیشود، استناد میکنند. این گروه قائل به جبر محیطی هستند (Scarr , 2009, p.54, 424-435).
گروه سوم معتقدند: با توجه به رفتارهایی که افراد از خود بروز میدهند که برخی از آنها کاملاً شبیه پدر یا مادر و برخی اصلاً شبیه به آنها نیستند، بدیهی است که هیچیک از این دو عامل ژنتیکی و محیطی را نمیتوان علت تامه در شکلگیری شخصیت درنظر گرفت، بلکه هر دو عامل در کنار هم در شکلگیری شخصیت افراد مؤثر خواهند بود (Jacobson, 2010, vol30, p.521; DBread , 2012, vol68, p.3-10).
با توجه به مطالب گفتهشده، حال به بررسی شخصیت در فرد شبیهسازی شده میرسیم: آیا فرد شبیهسازی شده رفتاری کاملاً مشابه اصل خود (دهنده سلول) دارد؟ آیا رفتارها معادل ژنها هستند و با کپی ژنها، آنها هم کپی میشوند تا در نتیجه فرد شبیهسازی شده دقیقاً مشابه اصل خود (دهنده سلول) باشد؟
این نکته آشکار است که حتی دوقلوهای همسان یک خانواده، رفتاری کاملاً مشابه ندارند. با وجود اینکه دوقلوهای همسان در یک زمان و در یک رحم رشد میکنند، ولی ممکن است موقعیت یکی در رحم بهتر باشد و در نتیجه باعث رشد بهتر او شود. پس از تولد نیز تجربهها و حوادث و وقایعی برایشان پیش میآید که یکسان نبوده و ازاینرو رفتار متفاوتی بروز میدهند. این وضعیت در فرد شبیهسازی شده و اصل (دهنده سلول) پیچیدهتر است؛ چراکه محیط رحمیای که آندو در آن پرورش مییابند، از مادرانی متفاوت و در زمانهای متفاوت است و همچنین تفاوت محیط فرهنگی و اجتماعیای که تجربه میکنند، نسبت به دوقلوهای همسانی که در کنار هم رشد میکنند، بیشتر است؛ زیرا مراحل رشد آنها در دو دوره متفاوت است. در نتیجه دوقلوهای همسانی که در یک رحم و در یک زمان پرورش پیدا میکنند، بیشتر از فرد شبیهسازی شده و اصل به هم تشابه دارند. اما آیا کسی وجود دارد که دوقلوهای همسان را یک نفر درنظر بگیرد و در برخورد با آنها به یک شکل رفتار کند؟
شخصیت و در پی آن خصوصیات رفتاری، ژن نیست که بتوان گفت در فرد شبیهسازی شده کپی شده است؛ فرد شبیهسازی شده طی مراحل رشدی که دارد، تحتتأثیر محیط و شرایطی قرار میگیرد که نه همانند محیطی است که اصل در آن رشد و نمو داشته و نه میتوان این شرایط را یکسان کرد؛ زیرا عوامل محیطی برخلاف عوامل ژنتیکی یکسان نیستند و ما هرگز نمیتوانیم عوامل محیطی یکسانی را برای انسان شبیهسازی شده فراهم کنیم. پس اینکه بتوان افرادی چون هیتلر و انیشتین را شبیهسازی کرد، توهمی بیش نیست.