حسنعلی ابراهیمی سعید (01-04-2018)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (21-03-2019)
❤ |
ای آموزگار بزرگ مجاهده و بردباری!
اندیشیدن فرداهای دور را از تو آموختم.
چین های صورتت، نقشه سال های کودکی من است.
و روزهای بادباک و شب های ستاره را با من نفس کشیده ای
و من، پیر شدن آسمانم را نظاره گر بوده ام؛
اما کهنه شدن غرورش را هرگز.
شبانه های خیس چشمانت، مسیر برخاستن و جست وجو
کردن را روشن ترین راهبر است.
جانم، جاده های تجربه و آفتاب را پوست می ترکاند؛
وقتی که چتر اعتمادت، بر مویرگ های اندیشه ام گسترده می شود.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
شانه هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که می گذاری،
خون گرم آرامش، در کوچه رگ هایم می دود.
در برابر توفان های بی رحم زندگی می ایستی؛
آن چنان که گویی هر روز از گفت وگوی کوهستان ها باز می آیی.
لبخند پدرانه ات، تارهای اندوه را از هم می دراند.
تویی که صبوری ات، دل های ناامید را سپیده دم امیدواری است.
مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر می آید؛
آن هنگام که ابرهای دلتنگی،
پنجره های خانه را باران می پاشند.
آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند است
روزت مبارک مهربان پدرم
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال
خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت
رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود
درعالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق شب دمیده بود
یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
شانه هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که می گذاری،
خون گرم آرامش، در کوچه رگ هایم می دود.
در برابر توفان های بی رحم زندگی می ایستی؛
آن چنان که گویی هر روز از گفت وگوی کوهستان ها باز می آیی.
لبخند پدرانه ات، تارهای اندوه را از هم می دراند.
تویی که صبوری ات، دل های ناامید را سپیده دم امیدواری است.
مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر می آید؛
آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجره های خانه را باران می پاشند.
آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند است
روزت مبارک مهربان پدرم
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
عن ابی الحسن موسی(ع) قال:
سال رجل رسول الله(ص): ما حق الوالد علی ولده؟ قال: لا یسمیه باسمه،
و لا یمشی بین یدیه، و لا یجلس قبله و لا یستسب له.
از امام کاظم(ع) نقل شده که فرمود:
مردی از پیامبر خدا(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزند چیست؟
حضرت فرمود: 1 - او را با نام صدا نکند - 2در راه رفتن از او جلو نیفتند.
3 - قبل از او ننشیند. 4 - کاری انجام ندهد که مردم پدرش را فحش بدهند.
بحار الانوار، ج 74، ص 45.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
با تو، باران بهاری ام را پایانی نیست
و بی تو، پرنده ای آشیان گم کرده در جاده های پاییزم.
تو که هستی، پنجره، با بال هایی گشوده از آفتاب باغچه را مرور می کند.
با تو، نفس های مادرانه، تیررس اضطراب و تشویش را مجال نمی دهند.
آجر به آجر، ساخته می شوم؛
وقتی پناه دست های امنت، موسیقی مهربان عشق را به ترنم می آیند.
بی تو، بن بستی می شوم در هزار توی رنج های خویش.
بی تو، شکوه جهان، ویرانه ای است مسکوت و بی هیاهو.
می ستایمت که رونق کوچه های سردسیر وجودم هستی؛
آن چنان که آفتاب، رگ های سپید قطب را.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
پدر کوه رنج است و معدنِ گنج، مظهر ایثار است و وفا
کانون لطف است و صفا، نامش همراه شکوه و وقار
نگاهش نافذ و پراقتدار، کلامش متین و استوار
وجودش همیشه کوشا و بی قرار و هستی اش پر افتخار
گام هایش مردانه و پر صلابت، دست هایش توانا و پرسخاوت
بازوانش قوی و پرقدرت و نگاهش آینه محبّت؛
پدر، روشنایی خانه است و نور فروزان کاشانه، صبح گاهش
طلوع آفتاب مهربانی است و شام گاهش تابش مهتاب زندگانی؛
پدر، دریای محبت است و اقیانوس شفقت، ناخدای دریای
توفانی و غوّاص اقیانوس مهربانی؛
پدر امیدبخش زندگی است و مایه سرزندگی، مِهرش
شهدِ گل های منزل است و لبخندش قرارِ دل.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)