مرز بين سرنوشت و حكمت و تقدير الهي چست؟
قسمت يا سرنوشت به معناي دقيق و فلسفي مساله چيزي جز تقدير حقتعالي نيست . البته در عرف عوام نگرشي جبر آميز به سرنشت يا تقدير وجود دارد اما در نگرش دقيق ديني و فلسفي اين طور نيست. به عبارت ديگر ، اينكه هر چه براي انسان پيش مي آيد همان خواسته حق تعالي است يا سرنوشت اوست به معناي سلب اختيار از انسان و سلب مسئوليت از او نيست. زيرا آنچه را خداوند اراده نموده فعل اختياري انسان است فعلي كه از روي آگاهي و خواست انسان بدون جبر و اجباري از سوي ديگري تحقق مي يابد.
آفريدگار عالم به انسان نيروي عقل و خرد را ارزاني داشته و او را موجودي مختار آفريده است. انسان را به نحوي خلق كرده است كه با اين نيروي اختيار خود مي تواند حتي در مقابل خداي خود بايستد و ادعاي خدايي نمايد و وجود وحضور او را ناديده انگارد و با اين كار، تباهي و ويراني خود را امضا نمايد و هم مي تواند در راه تقرب به درگاه الهي گام بردارد و به مقام و جايگاهي برسد كه جزا و كسي را توان راه يافتن بدان جا نيست.
در فرصت هايي كه براي انسان پيش مي آيد انسان با نيروي اختيار خود و با بكارگيري عقل خدادادي خويش مي تواند ازآن ها استفاده نمايد و اگر گاهي فرصتي را از دست مي دهد از آن روست كه فرماني از فرامين عقل را گوش نداده است و اسير كبر و غرور و هواي نفساني گشته است؛ مثلا يكي از توصيه ها و فرامين عقل، مشورت كردن و كمك گرفتن از افراد آگاه و با تجربه است كه اگر او فردي مغرور و خودبرتر بين باشد چه بسا ممكن است از اين كار سر بتابد و فرصت فرارويش را تباه سازد. در اين صورت اگر اين شكست ها را به قسمت و قضا و قدر نسبت دهد تنها براي توجيه خود و به اصطلاح روانشناسان دست به فرافكني زده است.
حال با آنچه گفته شد تا حدي روشن مي شود كه: اولا، انسان موجودي است مختار و صاحب عقل و خرد و ثانيا اين عقل او در مسير حركت زندگي رفته رفته كامل تر مي شود وي كي از راه هاي توانا ساختن عقل استفاده از تجربيات و دانسته هاي ديگران است و از طرفي نيز گفتن سخناني از اين دست كه هر چه بر سر من مي آيد قسمت من بوده صرفا براي فرار از مسئوليت و راحت كردن خود است. خلاصه مطلب اينكه عقل انسان حكم مي كند كه كارها را با انديشه و تدبير انجام دهد و براي يافتن بهترين راه و تدبير بهره گيري از انديشه ها و تجربيات ديگران و پرداختن به مطالعه كتاب هاي مفيد در آن زمينه است و نسبت دادن امور ناخواسته به قسمت و قضا و قدر، چيزي جز سلب مسئوليت و اعلام ناكارآمدي عقل و ناتواني خود است.
براي روشن شدن دقيق تر مسأله بايد رابطة قضا و قدر، با جبر و اختيار انسان را سنجيد. در اين باره نخست معناي قضا و قدر و سپس معناي جبر و همبستگي آنها را با همديگر شرح مي دهيم: