معیار قلمرو شناسی دین
درباره این که از چه راهی و براساس چه معیاری می توان قلمرو دین را شناخت چند نظریه مطرح شده و یا قابل طرح است:
1 . بحث قلمرو شناسی دین یک رویکرد برون دینی است، و راه شناخت آن تعیین انتظارهای بشر از دین است; یعنی باید ببینیم دین برای چه آمده و چه می تواندبکند.
انسان باید نخست نیازهای خود را به اصلی و فرعی تقسیم کند، و براین اساس قلمرو دین را مشخص سازد، حال اگر پیش فرض انسان درباره دین این باشد که دین آمده است تا به همه نیازهای انسان اعم از اصلی و فرعی پاسخ گوید، قلمرو دین بسی گسترده خواهد بود، چنین فردی می کوشد تا از کم ترین اشاره های دینی بیش ترین استفاده را بنماید تا آموزش های دینی را با دیدگاه و انتظار خود هماهنگ سازد، واگر پیش فرض دین شناسی او این باشد که دین برای پاسخ گویی به مسایل اصلی زندگی آمده است، سطح انتظار او از دین نیز محدود به همین بخش خواهد شد. یعنی دین آمده است تا به نیازهایی پاسخ گوید که از طریق غیردین برطرف نمی شود (22) .
در این که انسان شناسی فی الجمله در انتظار بشر از دین مؤثر است، جای تردیدنیست; زیرا هدف کلی دین هدایت بشر و پاسخ گویی به نیازهای اصیل اوست، ولی این مطلب در سطح کلی عام استوار است، بر پایه این ملاک، از دین انتظار می رود که به همه ابعاد وجودی انسان توجه کند، هم بعد فکری و عقلانی، و هم بعد عاطفی واحساسی، و هم بعد غریزی و مادی، ولی از آن جا که درک عقلی و علمی بشر در شناخت همه زوایای وجودی خویش رسا نیست، و معرفت وحیانی فراتر و برتر از معرفت عقلانی وتجربی است، در کشف نیازهای اصیل انسان به طور جزئی و مشخصی باید از دین و معرفت وحیانی کمک گرفت، و هرگاه میان معرفت بشری و وحیانی در مورد نیازهای انسان و خطمشی زندگی او تعارضی رخ دهد، معرفت وحیانی حجت خواهد بود، نه معرفت انسانی.
2 . بحث قلمرو شناسی دین یک رویکرد درون دینی است، و محدوده آن را باید بارجوع به نصوص دینی تشخیص داد، دانش های عقلی و تجربی بشر در این باره ارزش واعتباری ندارد. این رویکرد از آن کسانی است که در دین شناسی از روش تعبدی محض پیروی می کنند و داده های عقلی و حسی را معتبر نمی دانند، یعنی طرفداران مذاهب ظاهر گرایی و اشعری گری در دنیای اهل سنت، و اخباری گری در جهان تشیع.
از آن چه در نقد نظریه قبل بیان گردید، وجه ناتمام بودن این نظریه نیز روشن شد، زیرا گرچه در درک نیازهای اصیل بشر و انتظارهای او از دین در زمینه جزئیات و مسایل دقیق، یگانه معیار رجوع دین و پیروی از وحی است، ولی اثبات دین و ضرورت وحی در گرو درک عقلانی و علمی نسبت به ابعاد وجودی انسان و نیازهای اصیل او ست،براین اساس است که اولا، نیاز بشر به دین اثبات می گردد، و ثانیا، می توان در موردجامعیت و کمال و نقص ادیان داوری کرد. توضیح این مطلب در تبیین نظریه سوم خواهدآمد.
3 . بحث درباره قلمرو و رسالت دین مشتمل بر دو رویکرد است: برون دینی و درون دینی. نخست براساس شناخت عقلانی درباره خدا اثبات می گردد که خداوند حکیم که خالق انسان است، و آفرینش او حکمیانه و هدفدار است، انسان را برای نیل به غرض وغایتی آفریده است، واین غایت متناسب با استعدادها و توانایی های آفرینش انسان است، واز آن جا که در انسان استعداد نیل به کمالات عقلانی و فراتر از جهان طبیعت وجود دارد، غرض خلقت او وصول به آن کمالات است.
آن گاه براساس این اصل بدیهی که وصول به هر مقصدی راهی می خواهد، نیاز بشر به راهی برای نیل به غایت آفرینش، خود اثبات می گردد.
این راه باید به گونه ای باشد که پیمودن آن در توان انسان باشد، یعنی بااستفاده از سرمایه های آفرینشی خود بتواند آن را بپیماید، و از طرفی همه این سرمایه در طی کردن این راه به کار گرفته شود تا لغو و عبث در دستگاه آفرینشی حکیمانه الهی راه نیابد.
وجود اختلاف نظرهای فلسفی و علمی درباره شیوه زندگی و طرز استفاده از قوای طبیعی و سرمایه های آفرینشی، گویای نارسایی عقل و علم بشر برای تعیین خط مشی کامل برای زندگی بشر است.
پس این کار را باید خداوند که آفریدگار انسان است و از همه زوایا و اسراروجودی او آگاه است انجام دهد، و این که بشر چه رفتارهای ویژه ای را در زندگی فردی و اجتماعی خود باید انجام دهد تا به غایت مطلوب آفرینشی خود دست یابد، تنها ازطریق وحی الهی و دین آسمانی باید تبیین شود.
بنابراین، براساس یک تحلیل عقلانی درباره وجود خدا و انسان سه مطلب اثبات می شود:
الف) ضرورت دین، نیازمندی بشر به هدایت الهی.
ب) نوع دین، نیازمندی بشر به هدایت تشریعی.
ج) لزوم توجه دین به ابعاد مختلف وجود انسان وبه کارگیری همه سرمایه های آفرینشی او.
دو مطلب اول مربوط به انتظار بشر از خالق خویش است، و مطلب سوم ناظر به انتظار بشر از قانون الهی (: دین) است.
اما در مسایل جزئی و زمینه های خاص دانش عقلی و علمی بشر کافی نیست، و باید ازتعالیم دین و معرفت های وحیانی استمداد نمود، و حدود رسالت ها و قلمرودین را به دست آورد. کاری که عقل و معرفت های بشری در این زمینه می توانند انجام دهند تفسیرو تبیین تعالیم دینی است، و این کاری است که دانشمندان دین شناس در حوزه های کلام،فقه، تفسیر و حدیث عهده دار آن بوده و می باشند.