يكی از مهمترين موضوعاتِ موردِ علاقهیِ من مطالعه دربارهی فرهنگها، اقوام و زبانِ آنهاست. به همين واسطه مطالعه دربارهی زبانشناسی را هم خيلی دوست دارم. در دستهبندیِ وبلاگم «زبانشناسی» را هم قرار دادم، تا اگر مطالبی دربارهی اين شاخهی بسيار جذّابِ علومِ انسانی نوشتم در آن قرار دهم.
واقعيت این است که، زبانهای زيادی ادّعا شده كه سختترين زبان دنيا هستند. قضاوتها هم معمولاً بر دو پايهیِ: راحتی يادگيری برای كودكانِ تازه به دنيا آمده و همچنين ميزانِ چالش برانگيزی يك زبان برای كسی كه آن را میخواهد به عنوانِ زبان دوّم ياد بگيرد، صورت می گيرد.
زبان به مثابه زبان دوّم فرد
آشكار است كه ميزانِ سختیِ يك زبان برای يادگيرنده بستگی به فاكتورهای زيادی دارد كه مهمترينِ آنها زبانِ مادریِ خودِ شخص است. بنابراين درست كردن يك جدولِ يونيورسال مربوط به سختترين زبانهای دنيا كاری بیمعنی خواهد بود. برایِ مثال برای يك انگليسیزبان يادگيری زبانِ فريسان -زبانی که در ناحیهای در هلند رایج است- بسيار راحتتر از يك ژاپنیزبان خواهد بود. پس، درجهیِ سختیِ زبانِ دوّم با گنجينهیِ لغت، دستور زبان، ساختارِ جمله، ساختارِ زبان، فرهنگ و خيلی چيزهایِ ديگرِ مربوط به آن زبان، رابطهی مستقيمی دارد. لازم به توضيح است كه، اين درجهیِ «نزديكی» بينِ دو زبان هميشه هم مربوط به همخانواده بودنِ زبانها نيست. برایِ مثال انگليسیزبانها اغلب میگويند زبانِ اسپانيايی را خيلی راحت میتوانند ياد بگيرند. اين به دليلِ نزديكیِ فونولوژی اين دو زبان است.
ميزانِ در دسترس بودنِ گويشوران
از اين نظر زبانِ سنتينلی سختترين زبان دنيا بايد باشد. چون ساكنانِ جزيرهی سنتينلِ شمالی برایِ چند صد سال ارتباطِ خود با جهانِ خارج را قطع كردهاند و هيچ كس را هم به جزيرهشان راه نمیدهند. بنابراين هيچ كس در هيچ كجایِ جهان به غير از جزيرهی سنتيل قادر به يادگيریِ آن زبان نيست!
برایِ انگليسیزبانها
ديپلماتهایِ انگليسیزبان اطّلاعاتِ جالبی در اين خصوص ارائه میكنند:
نتايجِ تحليلِ ۶۳ زبان از سویِ انستيتو سرويسِ امور خارجهیِ دپارتمانِ دولتیِ ايالاتِ متّحده زبان در اين زمينه برایِ يادگيری خواندن و نوشتن در ۸۸ هفته نشان میدهد زبانهای «عربی، چينیِ يو، چينیِ ماندارين، ژاپنی و كرهای» سختترين زبانها هستند. كه از زبانِ ژاپنی در اين ميان به عنوانِ پيچيدهترين زبان میشود.
ريچارد برِشت از مركزِ ملّی زبانهایِ خارجی میگويد: «بدون هيچ سؤالی ژاپنی سختترين زبان است. خلی دوست داشتم اين زبان رو ياد میگرفتم ولی اون خيلی افسردهكننده ست.» و اضافه میكند دپارتمان دولتی به دانشجويانِ خود مدّت زمانی سه برابر بيشتر از زمانی كه برایِ يادگيریِ زبانهايی مثلِ اسپانيايی يا فرانسوی میدهد، فرصت ارائه میكند.[
منبع]
برایِ ایرانیها
شايد نزديكترين زبان به زبانِ فارسی (به غير از زبانهایِ همخانوادهی فارسی در داخلِ ايران همچون كردی، لری، گيلكی، مازنی و …) زبانِ عربی باشد. دليلِ عمدهیِ اين مسئله هم وجودِ واژگان بسيار زيادِ عربیِ دخيل در فارسی ست. اين وضعیّت همچنين با ميزانِ كمتری در موردِ زبانِ تركی هم صادق است. از اين نظر يادگيریِ عربی با توجّه به پيوندهایِ مدهبی و فرهنگی بينِ سه فرهنگِ عربی، تركی و فارسی، چندان برایِ فارسیدانها سخت نيست.
به نظرِ خودِ من كه به دو زبانِ فارسی و تركی مسلّط هستم و با انگليسی و عربی آشنايیِ نسبی دارم و مطالعاتی هر چند اندك دربارهی زبانها داشتهام، زبانهایِ يونانی، ژاپنی، ماندارين و كرهای جزوِ سختترين زبانها برایِ يادگيری هستند. به اين اطًلاعات دربارهی برخی از اين زبانها توجّه كنيد:
زبانِ ژاپنی
ژاپنیها سه خط برایِ زبانِ خودشان ابداع كرده اند: كانجی، هيراگانا و كاتاكانا. با كانجی، كه شاملِ ده تا پانزده هزار كاراكتر است، كلماتی كه از زبانِ چينی وارد شده، با هيراگانا كلمات اصيلِ ژاپنی و با كاتاكانا هم كلماتِ دخيل از زبانِ انگليسی و ديگر زبانها را مینويسند. از اين نظر ژاپنی پيچيدهترين زبانِ دنياست. بيشترِ كلمات در زبانِ ژاپنی داراریِ دو تلفّظ هستند: تلفّظِ چينی و تلفّظِ ژاپنی. با صداهای كاملاً متفاوت. بنابراين يادگيریِ ژاپنی مثل اين است كه بخواهيد دو زبان را در يك زبان ياد بگيريد!
تلفّظِ همهیِ ۸ حروفِ كانجی بالا «شين» است. با معانیِ كاملاً بیربط به هم. معنیِ آنها از راست به چپ: «والدين، قلب، كِشِش، درست، تازه، ايمان، پيشرفت و خدا» است. نكتهیِ جالب اين كه، بر خلافِ چينی، در ژاپنی تغييرِ تونِ صدا برایِ ايجادِ تمايز ميانِ كلمات وجود ندارد و بنابراين تلفّظى همهی اين كلمات دقيقاً مثلِ هم است.
زبانِ ماندارين:
«فرق عمدهیِ زبانِ چينی ماندارين با اكثر زبانهایِ ديگرِ جهان در آهنگين بودن آن میباشد.بدين صورت كه هر هجا در اين زبان، در ۴ آهنگ و تعدادی ازهجاها نيز به صورتِ استثنائی در ۵ آهنگ تلفّظ میشوند. تعدادِ كاراكترهایِ(علائم نگارشی)اين زبان، كه در چينی به آنها خَنزی گفته میشود، به طورِ سنّتی بالغ بر هفتاد تا هشتاد هزارعدد میباشد، كه البته امروزه همگیِ آنها (جز برای كاربردهای ادبی و مطالعاتی) منسوخ شدهاند و در حال حاضر يك چينی يا يك خارجی كه میخواهد چينی بياموزد، برای آنكه بتواند بگويد سواد كامل دارد، بايد تنها حدودِ ده هزار كاراكتر را بتواند بخواند و بنويسد. امروزه برای آوانويسی اين زبان از سيستمی مبتنی بر الفبایِ لاتين به نام پين اين(pin yin)استفاده میشود.»[
منبع] »
اطّلاعاتِ بيشتر
زبانِ يونانی
«بنابر اين در حالت کلي پسوندهایِ اسامي بر سه چيز دلالت دارند: جنسيتِ اسم، مفرد يا جمع بودنِ آن و حالتِ اسم يا نقشِ اسم در جمله. از اين رو اگر جدول مشابه جدول فوق [جدولِ تصریفِ کلمات] را برایِ حالتِ مونّث و خنثی نيز تشکيل دهيم، رویِ هم رفته ۲۴ نوع پسوند خواهيم داشت، که بعضي از آنها ممکن است مشابه باشند، امّا تفکيکِ کلّيّهیِ حالاتِ فوق برایِ متکلّم امری ضروری ست. يعنی يک شخصِ متکلّم به زبانِ يوناني در هنگامِ به کار بردنِ هر اسمی بايد يکی از ۲۴ حالت را به صورتِ سريع و بدونِ تپق زدن انتخاب کند!»[
منبع]
منبع:
مموریست