چهل تکه دوزی در شهرستان سمیرم
در بدو امر باید متذکر شد کهتمام خانم ها در این منطقه در سنین مختلف با این کار آشنا هستند، حال چه خودسابقه ای در این زمینه داشته باشند چه کاملاً بی تجربه باشند، مهم این است که وقتیاز چهل تکه نام می بری همه می دانند که یعنی وصل کردن تکه پارچه ها به یکدیگر (ساده ترین تعریف ممکن). با وجود این کسی از گذشته ی این کار در این منطقه اطلاعیندارد و فقط مادران و مادر بزرگهاشان نسل به نسل آموخته اند که اگر تکه پارچهداشتند جهت صرفه جویی اقتصادی به نحو احسن می توان از این طریق آنها را به کار بستو استفاده های متفاوتی از آنها کرد.
با این وجود در این شهرستان افراد محدودی دراین زمینه سابقه داشتند و کارهای زیادی دوخته بودند. چون پارچه که ابزار اصلی اینکار است همیشه در دسترس همه ی زن ها نیست.
«مگر ما چند بار در سال لباس می دوزیمکه پارچه داشته باشیم، آنها هم که دارند خودشان چهل تکه دوزی می کنند و این افرادمعمولاً خیاط هستند و برای همین همیشه پارچه دارند، اما ما خیلی کم پیش می یاد کهپارچه داشته باشیم.» (خانم سمیرمی، ۴۳ ساله)
نهایتاً با یکی از خانم های جوان (صدیقه) که عمه و مادربزرگش در زمینه ی چهل تکه دوزی شهرت داشتند همراهشدیم.
بی بی خانم (مادر بزرگ) پیرزنی ۸۰ ساله اما کاملاً سالم و سرحال بود کهاز دوران گذشته چهل تکه دوزی کرده و هنوز هم با این سن اگر پارچه ای داشته باشداین کار را انجام می دهد و حاصل کارش را به دیگران هدیه می دهد و تمام عمر وسیله ایکه برای این کار استفاده کرده و پارچه ها را به هم وصل می کرده سوزن و نخبوده.
«زمانی که جوان بودم ۶ تا بچه ی کوچک داشتم که باید از آنها مراقبتمی کردم و غیر از آن کارهایی بود که باید هر روز انجام می دادم مثلاً روزی چند بارمشک می زدم. ولی شب ها که کار کمتری داشتم می نشستم و تمام خورده پارچه هایی کهداشتم و از دیگران گرفته بودم رو با نخ و سوزن و با کوک به هم وصل می کردم.»
عمهخانم هم مانند مادر خود در زمینه ی چهل تکه دوزی شهرت دارد و هنوز هم این کار راانجام می دهد. او یکی از خیاط های معروف سمیرم است که بدون دریافت دستمزد برایاهالی شهر لباس می دوزد.
«شوهرم هیچ وقت دوست نداشت که من مزد بگیرم و همیشهمی گفت مزدت رو از خدا باید بگیری».
گذشته از این داماد عمه خانم، پارچه فروشاست و همیشه پارچه های زیادی برای وی می آورد. بنابر این عمه خانم بر خلاف زن هایدیگر سمیرم همیشه پارچه دارد و چهل تکه دوزی زیاد می کند. و این کار را با چرخخیاطی انجام می دهد. اما نمونه ای نداشت که به ما نشان دهد چون او هم مانند مادرشتمام کارهایش رو به عنوان هدیه به دوست و آشنا بخشیده بود.
«این چیزها رفتنیهستند و باید بروند و چیزی که می ماند خوبی و یادگاری است و من برای ثوابش کارمی کنم.»
همان طور که ملاحظه شد چهل تکه دراین منطقه به صورت ابتدایی و کاملاً ساده انجام می شود چه برسد به اینکه بخواهندبرای این کار کارگاهی جدا منظور کنند. کارگاه افراد، خانه شان است و پارچهاصلی ترین چیزی است که برای این کار در دسترس می باشد. وسیله ای که گرچه خیلی سادهو پیش پا افتاده به نظر می رسد، اما همین پدیده ی ساده در این منطقه در اختیار همهقرار ندارد. چه بسا اگر همه ی زن ها مثل عمه خانم پارچه داشتند رقابتی بین افرادایجاد می شد، در نتیجه می توانستیم شاهد تنوع آثار باشیم و همین مسئله می توانستمنجر به پیشرفت این تکنیک شود.
ابزار دیگر سوزن و نخ است که تقریباً خانم هایایرانی به نحوی با آن سر و کار دارند ولی کم پیش می آید که آن را در این زمینه بهکار بندند. همان طور که بی بی یک عمر با سوزن و نخ چهل تکه های بسیار زیبایی دوختهو در این آثار در واقع خاطرات دوران مختلف زندگی خود را در هر تکه پارچه نهفته استبه وسیله ی کوک به یکدیگر متصل کرده و گاهی ماه ها روی یک اثر زحمت کشیده و دردها وعشق ها و شادی هایش را با خاطرات گذشته آمیخته تا یک رو تختی یا رو رختخوابی خلقکرده و چه بسا که به سختی می توانسته از آن دل بکند.
«جوان تر که بودم ۴ ماهتمام تکه پارچه ها را به هم کوک می زدم، می خواستم یک ملحفه بدوزم وقتی شوهرم مُرد،اندازه ی ملحفه ۷ متر شده بود ولی عروسم آن را گرفت و نابودش کرد. اگر ۳۰ هزارتومان گم می کردم اینقدر ناراحت نمی شدم که این ملحفه را از دست دادم.»
اما غیراز سوزن و نخ اگر چرخ خیاطی داشته باشند از آن استفاده می کنند. این وسیله گاهیبرای افراد وسیله ی معاش است و گاهی برای کسانی مثل عمه خانم وسیله ای است جهت حفظروابط اجتماعی و محبت کردن و هدیه دادن به دیگران. این چرخ ها بسیار ساده و قدیمیهستند و اصلاً با چرخ های مدرن و پیشرفته ی امروزی قابل مقایسه نیستند.
«یکی ازاقوام ما خیلی خوب خیاطی می کرد، یک بار مهمان داشت و او خیلی از کارش تعریف کرد وبعد از آن فامیلمون دیگر نتونست خیاطی بکنه و مهمانشون چشمش کرده بود برای همین عمهخانم اینها [خرمهره و پارچه ی سبز دعا] را به چرخش آویزان کرد تا چشمش نکنند» (صدیقه)
نمونه کارهایی که در سمیرم دیدم الگوی پیچیده و خاصی نداشت. معمولاً بهدو شکل دوخته می شدند یا به شکل چهار گوش کنار هم قرار می گرفتند یا اینکه آنها رابه شکل مثلث های بلند (به قول خودشان اریب وار) می بریدند و آنها را کنار هممی دوختند. آنچه با این الگوها دوخته می شد را به عنوان لحاف، رو تختخوابی، سیسمونی بچه، کیف و یا سفره قندی استفاده می کردند و یا اینکه به دیگران که امکانچهل تکه دوزی ندارند هدیه می دهند.
در بخش گذشته با نمونه هایی از چهل تکه دوزیدر استان اصفهان آشنا شدیم، حال در ادامه ی این فصل به دنبال این هستیم کهنمونه هایی از این هنر را نزد مردم استان چهارمحال بختیاری بررسی کنیم.