صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: فلسفه دین در منظرصدرالدّین

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض فلسفه دین در منظرصدرالدّین

    فلسفه دین در منظرصدرالدّین



    فلسفه دین اگر چه به نظر می رسد که اصطلاح جدیدی باشد, ولی بی گمان گزاره های مطرح شده در این شاخه از فلسفه, سابقه ای به دیرپایی خودِ فلسفه دارد. بررسی فیلسوفانه مفاهیم و باورهای دینی, شاخه ای از معرفت شناسی است و موضوع آن مستقل از دین است. این شاخه از فلسفه, به بحث از مفاهیمی چون: مفهوم فلسفی خدا, دلایل باور به وجود خدا, وحدت و تعارض ادیان, خیر و شر, وحی و ایمان و رستگاری می پردازد.


    عقل گرایی محض و نگرش غیرمتعبّدانه به مفاهیم دینی که از ویژگیهای فلسفه دین شمرده می شود, در عمل زمینه رشد و رویش نوع خاصّی از دین شناسی را, در دامن فلسفه فراهم ساخته است. نگرش فلسفه اسلامی که نام (حکمت) برای آن برازنده تر است, به مفاهیم دین شناختی, نسبت به زاویه دید برخی از گرایشهای فلسفی موجود در جهان غرب, تفاوتهای اساسی دارد. دین شناسی حکمت اسلامی در واقع آمیزه ای از عرفان و کلام است.


    گشت وگذار در حکمت اسلامی, که آمیختگی انکارناپذیری با کلام و عرفان دارد, نشان می دهد که دین شناسی به این معنی از سده های دور موردتوجّه حکمای اسلامی بوده است که از میان آنها می توان از آثار و اندیشه های حکیم ملاّصدرا نام برد. ایشان بسیاری از مباحث مربوط به دین شناسی را گاهی به شرح, زمانی به اختصار و در مواردی نیز اشارت گونه در آثار خود بازتابانده است.
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    فلسفه دین در چشم انداز حکیم ملاّصدرا


    دین در چشم انداز فلسفی ملاّصدرا, حقیقت بی پایان و زوال ناپذیری است. منشأ توجّه انسان به باطن موجودات و تدبّر و تأمّل در عالم و آدم امری فطری است, هم برای دل طرح ریزی شده است, هم برای فهم. ملاصدرا همانند هگل, بر آن است که باید از سطح اندیشه دینی عادی فراتر رفت و به برداشتی نظری و عمیق از دین که بر ناسازگاریها و ناسازیها غالب آمده باشد, نایل شد.


    از نظر ملاّصدرا در این جهان, حتّی جهان غیب, چیزی یافت نمی شود که فارغ از دین باشد. دین فطری الهی, غایت همه چیزهاست و انسان وقتی به بالاترین مراتب وجودی خود, اعم از خلقی, دنیوی و حیوانی دست یافت و از دنیا به آخرت روی آورد, باز هم به سمت دین و در راستای آن حرکت کرده است1 و حرکت در کیفیتهای نفسانی نیز که مفهوم ( صراط ) را تحقّق می بخشد, به خاطر یک انگیزه دینی است و آن راه رفتن بر صراط توحید و مسلک پیام آوران موحّد است. به بیان دیگر, هر موجود طبیعی به اعتبار فرمانبرداری از اوامر و نواهی تکوینی, دارای عبادت تکوینی است و انسان علاوه بر این عبادت, به اعتبار پیروی از اوامر و نواهی تکلیفی, دارای عبادت تکلیفی است و دین, این نوع از اوامر و نواهی را بر عهده دارد.2 اعمال دینی مثل نماز و روزه, برای پاکسازی قلب از خبائث, شهوات و وابستگیهاست.3 کسی که چیزی از اعمال دینی را ضایع کند, رحمتی را ضایع کرده است.4


    دین فایده های گوناگون دارد, ازجمله قانونگذاری و تعیین تکلیف انسان در روابط بی شمار اجتماعی.5 در احکام شریعت, نفع کلّی موردتوجّه است. از این رو, ممکن است در مواردی هم, این احکام همراه با زیانهای جزئی و شدایدی بخصوص برای پیشوایان الهی باشد, ولی چون حکمت الهی, اظهار دین و اعلان قواعد شریعت است و این امر سودهای عام و مصلحت کلّی دنیوی و اخروی6 برای آیندگان دارد, زیانهای جزئی شریعت با فواید عام آن, قابل مقایسه نیست.7 ملاّصدرا در جلد دوّم از سفر سوّم اسفار اربعه, فصلی را به بیان فایده انزال کتابهای آسمانی و ارسال پیامبران اختصاص داده است, ولی بیان ایشان برآمده از نگاه برونی به دین نیست. ایشان با بهره گیری از معونه درونی دین, فایده آن را اثبات می کند.


    فلسفه دین ملاّصدرا, از دین فلسفی او جدا نیست. گرایش ایشان در فلسفه دین, مبتنی بر عقل محض نیست, بلکه ترکیبی است از عقل و نقل و عرفان. وی پس از دوری و پرهیز از روشهای جدلی رایج در علم کلام متداول روزگار خود,8 با توجّه به احاطه و جامعیّت بی نظیر به جمع عقل و نقل و عرفان پرداخت و روشی نو در دین شناسی پایه ریزی کرد. تفسیر قرآن, شرح اصول کافی و بخشهایی از اسفار, مفاتیح الغیب, مبدأ و معاد و اسرارالایات حکیم از آثار برجسته وی در زمینه دین شناسی است.


    از ویژگیهای فلسفه دین ملاّصدرا, گرایش روشنی, ضرورت نقّادی, پیروی از دلیل و برهان, ارائه سیستم جامع و فراگیر و توجّه به نگاه بیرونی است.


    ملاّصدرا به زبان دین که از آن تحت عنوان (لسان الشّریعه)9 یاد می کند, توجّه دارد. وی با توجه به این زبان است که تا جای ممکن از تأویل بی رویه و نااستوار می پرهیزد و می کوشد چهره عصری از دین ارائه دهد. او بر این باور است که زبان دین و اسرار شریعت الهی, از راه بحثهای کلامی و آرای جدلی در خور فهم نیست. این زبان را از راه زدودن وسوسه ها, عادتها و اصلاح عقلی عملی به کمک شریعت که راه (ابرار) است و نیز اصلاح عقل نظری که راه (اخیار) است, می توان فهمید.10


    حکیم صدرا, معارف دینی را (فقه المعارف)11 می خواند. او با برخوردی آگاهانه مباحث و سؤالهایی را که حول وحوش دین وجود دارد, دنبال می کند و فهم شگفتیهای کلام الهی را برای کسانی آسان می داند که به علم یقین دست یافته و در مدارس آل یاسین و اهل ذکر درس آموخته باشند12 و رسیدن به حقایق ماوراءالطّبیعه را تولّدی دوباره می خواند و رسیدن به معارف بلند حِکمی و دینی را نوزایی تلقّی می کند.13


    پاره ای از مسائل اعتقادی که تا روزگار ملاّصدرا به صورت مسائل دشوار یاب و حل ناشدنی باقی مانده بود, به همّت وی به بحث و دقّت نظر گذاشته شد. وی به درستی به این نکته توجّه دارد که پاسخ بسیاری از این پرسشها بر هیچ کس از علمای پیش از وی در قلمرو فرهنگ اسلامی, روشن نشده است.14 سخنان وی در حوزه دین شناسی, به دلیل نوبودن و مخالفت جدّی با آرا و نظریه های عامیانه معاصران و پیشینیان با مخالفت عامّه علما رو به رو شد.


    حکیم, فرق آرای عوام اهل اسلام و محقّقان15 را در بستر معرفت دینی امری مسلّم و انکارناپذیر می داند. وی همه ادوار فکری جامعه بعد از اسلام را دوره های اسلامی خوانده و از متفکّران مسلمان به (اسلامییّن) تعبیر می کند و آنها را به اعتبار روشن اندیشی و داشتن آرای سطحی تقسیم می کند.


    ملاّصدرا در انتقاد از افرادی که با خردهای نارسا و فهمهای کوتاه, فکر می کنند به اسلام یاری می رسانند و سبب توانایی دین می شوند, می نویسد:


    (هرگز نشنیده ایم که اینها توانسته باشند یک یهودی یا نصرانی یا مجوسی را به اسلام باورمند کنند.)


    او با توجّه به آثار ویرانگر برخی از متحجّران, با روشنی تمام می نویسد:


    (وقتی که آرای این گونه آدمها را می بینم, از شرّی که نسبت به دین و افسادی که نسبت به مؤمن می رسانند, به خدا پناه می برم.)16


    لحن گفتار ملاّصدرا درباره متکلّمان بسیار تند و نیشدار است. او می نویسد:


    (مصیبت اهل دین, این است که این افراد متکلّم شمرده می شوند و در رده متکلّمان قرار دارند, با این خردهای ناقص و فهمهای کوتاه, ادّعا دارند که اسلام را کمک می رسانند و دین را تقویت می کنند.)17
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    به نظر حکیم, این قبیل افراد:


    (برخلاف طلب ریاست و جاه و ارجاع مردمان به فتاوای خود, خمیره نفاق را پنهان کرده و با اهل حکمت و معرفت دشمنی می کنند و با عقل های ناقص و آرای سخیف, با حکما و عرفا بیش تر از کفّار دشمنی می ورزند و این را در حکم تقویت دین و حفظ عقاید مسلمانان وانمود می کنند. آنها با گفتن این سخنان که حکمت گمراهی و گمراه کننده است و آموزش آن بدعت است و بیش تر علوم طبیعی زندقه است و اهلش ملاحده و کافرند, تدلیس و تلبیس می کنند.)18


    حکیم بلندپایه اقالیم معارف الهی, با تعجّب از دین باوران عامی می نویسد:


    (اینها که نظرشان از طور اجسام و مسامیر آن تجاوز نمی کند و اندیشه شان از این هیاکل تاریک اوج نمی گیرد و علم و عرفان را تحریم می کنند و راه حکمت و ایقان را از دانشهای مقدّس الهی و اسرار شریعت ربّانی نفی می کنند, با این کنش خود, جهلشان را آشکار و فضل و عرفان را خوار می شمارند و برخلاف این که در دریای نادانی غوطه ورند, پذیرفته شده ترند. عملکرد آنها سبب شده است که علم و اسرار آن فرسوده شود و حق و انوارش پوشیده بمانند و تعادل در حرکت ناممکن شده و آرای باطل فراگیر شود.)19


    ملاّصدرا منشأ برخی از واپس گراییها و فراگیری جهل و بی خردی در میان مدّعیان دینداری را ناآشنایی آنان به گستره معارف الهی می داندو تأسّف می خورد از این که آنها علوم دینی را به درستی نشناخته اند و به آنان سفارش می کند, از خانه حجاب خارج شوند و ردای جاهلیّت را از تن درآورند و از قید عادتها و رسوم پا فراتر نهند.20


    رگه هایی از پلورالیسم و کثرت گرایی در فلسفه دین ملاّصدرا به چشم می خورد. از نظر ایشان, قاطبه اهل حق و موحّدین در همه دهر, یک دین و یک مسلک در همه ارکان عقیده و اصول دین و احوال مبدأ و معاد و بازگشت به خدا داشته اند.21 دلیلی که حکیم ارائه می دهد, این است که همه ادیان درحقیقت یکی هستند و میان پیامبران الهی خلافی نیست. به نظر وی کسی که از دین پیامبران پیروی نمی کند, نصیبی از حکمت نبرده است.22
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در بیش تر مباحث وجودشناسی و انجام شناسی, نقل قولهایی از ادیان و مذاهب: (یهود), (نصاری), (مجوس), (اهل تناسخ) و (صابئین)23 در آثار ملاّصدرا به چشم می خورد. حکیم آرای آنها را با بی طرفی نقل و وجوه اشتراک و افتراق این عقاید را در سنجش با عقاید اسلامی بیان می کند.24 ملاّ صدرا از (طبیعیّون) و (دهریّون)25 سخن به میان می آورد و از بیان باورهای دینی و آرای اعتقادی (اهل چین) و (هند)26 و کیشهای (بت پرستی) غافل نمی ماند. از منظر دید صدرا, دهریّون و فلاسفه مادی, به رازهای حکمت و شریعت پی نبرده و به یکی بودن اصل و نتیجه آن دو آگاهی نیافته اند.27 این در صورتی است که پیشینیان فلاسفه بر مسلک انبیاء بوده اند28 و در مبانی و اصول مهمّ خود, دچار خطا نشده اند. منابع ملاّصدرا در زمینه تاریخ عقاید و ملل و نحل, آثار ابوحیّان توحیدی (م: 400 هـ. ق) مثل المقابسات و ابن حزم اندلسی (م: 45 هـ. ق) و شهرستانی (م: 548 هـ. ق) و چند اثر دیگر است.


    حکیم برای زدودن رنگ کدورت و دشواریابی از دین و ترسیم سیمای شفّاف و دفاع عقلی از آن, رهیافتی خاص به عقل و دین دارد. از نظر او اعتقاد ناشی از اسباب و علل, هرچند در غایت جودت و نهایت قوّت است, ولی به دور از دگرگونی و زوال نیست, برخلاف علم به یک چیز از راه علم به اسباب و علل آن, که قابل زوال نیست, چون چنین معرفتی عین وجود یک شیئ است. در مثل علم مردم به مرگ همه موجودات, علم یقینی کشفی است, ولی با این استواری و محکمی ممکن است زایل شود و افرادی بر این باور شوند که مرکب طبیعی برای همیشه باقی می ماند, ولی دانایان به اسباب انحلال, باورشان درباره فناپذیری موجودات متحوّل نمی شود.29
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عقل پایه و خمیرمایه علوم, حجّت باطنی کبری است. با عقل است که انسان ثواب و عقاب می بیند و براساس آن کتاب نازل گردیده و پیشوایان الهی برانگیخته شده اند. عقل و دین در منظر حکیمانه حکیم مترادف هستند.30 او, پیوند ناگسستنی میان دین و فلسفه را قبول دارد و با معارضان حکمت در معارضه31 است. او آنان را رهزن مسلمانان و هم ردیف سوفسطائیان می داند.


    ملاّصدرا همه حقایق دین ازجمله مبدأ و معاد, مسأله روح, حساب و کتاب, میزان, بهشت و دوزخ را برای انسان حکیم, امور حقیقی و غیرقابل انکار تلقّی می کند. وی در برابر سازی میان حکمت و شریعت, شریعت را منزّه تر از آن می یابد که با فلسفه الهی سازگار نباشد و فلسفه را کوچک تر از آن می بیند که سر ناسازگاری با شریعت داشته باشد.32 او نفرین بر فلسفه ای می فرستد که با کتاب و سنّت برابری و هماهنگی نداشته باشد33 و یادآور می شود:


    (شریعت حقّه الهی بیضاء, حاشا دارد از این که احکامش با معارف یقینی برخورد کند.)34


    از نظر صدرالمتألّهین (شرح صدر), غایت حکمت عملی و نیل به (نور), غایت حکمت نظری است و حکیم الهی جامع این دو مهم است و چنین حکیمی به زبان شریعت, مؤمن حقیقی است35 و نمی تواند با شریعت سر تفاهم نداشته باشد.


    نظر حکیم صدرا درباره گذار از دین به فلسفه و از فلسفه به دین و این که به هیچ روی این گذار, گذار از یک جُستارمایه به جُستارمایه دیگر نیست, بلکه جستارمایه در هردوی آنها یکی است, همانندی شگفت با نظر هگل دارد. هگل می نویسد:


    (فلسفه تنها زمانی خود را بسط می دهد که دین را بسط دهد و با بسط دادن خویش است که دین را بسط می دهد.)36


    ملاّصدرا به طورکلّی محتوای فلسفه خود را محتوای دین اسلام37 می داند و به هم اندیشی اهل حکمت و نبوّت که هردو بر اصول و مبانی محکم پایه ریزی شده اند, باور دارد.


    حکمت متعالی رهیافتی نو به ایمان
    حکمت حکیم ملاّصدرا, حکمتی ایمانی است و با گامهای استوار به سمت شفّاف کردن گوهر دین و تبلور مبانی آن و برهانی کردن مبدأ و معاد و روشن گری نیاز انسان به دین, حرکت می کند. از همین روی می توان حکمت متعالیه را رویکردی نو به ایمان انسانی شمرد.
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ایمان به مانند تعلّق خاطر غایی و مطلق, نسبت به خدا, حیات پسین و پیام آوران الهی به لحاظ حدوث, اوّل اوایل و به لحاظ بقا, آخر اواخر است38 و در فلسفه دین ملاّصدرا, جایگاه ویژه دارد. از نظر وی, ایمان, حالتی برخاسته از ساده لوحی و خوش باوری نیست. ایمان از سنخ معرفت است و در پی معرفت حاصل می شود. معارف نزد ارباب شریعت (ایمان) و نزد پیشگامان علوم ربّانی, (حکمت الهی39) نامیده می شوند. وقتی که تاریکی بر جان آدمی عارض نشود و اموری مانند کفر یا حجابی مثل گناه آن را به فساد نکشد,40 قلب انسان از راه ریاضت و طهارت, از قوّه به فعل رسیده, صیقل یافته و از نور ملکوت اعلی روشنی می یابد و بر هر بخشی از شعور او نشانه ای از نشانه های پروردگار معلوم و دری از درهای معرفت او باز می شود41 و انسان توانایی انتزاع صورتهای محسوس جزئی از معانی معقول کلّی را به دست می آورد و به اسرار الهی واقف شده مستعدّ نیل به سعادت نهایی می گردد.


    حکیم در تفسیر آیه (الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة) پس از اشاره به مفهوم لغوی (ایمان) و تأیید نظر صاحب کشّاف42 مبنی بر این که ایمان از واژه (امن) گرفته شده است, می نویسد: اهل قبله در معنی ایمان به چهار مذهب تقسیم می شوند:


    الف. براساس باور معتزله, خوارج و اهل حدیث, ایمان اسمی است برای کارهای قلبی و رفتار اندامی و اقرار زبانی. کسی که در اعتقادش خلل افتد, منافق است و کسی که به اقرارش خلل راه یابد, کافر است و کسی که در عملش خلل پیدا شود, فاسق شمرده می شود.


    خوارج ایمان را باور به خدا, همراه شناخت او و فرمانبرداری از احکام الهی می دانند و سرپیچی از این امور را کفر تلقّی می کنند و معتزله در تفسیر مفهوم ایمان اختلاف کرده اند:


    از نظر واصل بن عطا, ابی هذیل و قاضی عبدالجبّار, ایمان عبارت است از: انجام هر طاعتی اعم از اقوال, افعال یا اعتقادات و اعم از واجب یا مستحب, ولی از منظر عبدالسّلام بن محمّد ابی هاشم (م: 321 هـ. ق) و محمّدبن عبدالوهّاب ابی علی جبایی (م: 303 هـ. ق) ایمان فقط با انجام واجبات تعیّن و تحقّق پیدا می کند. شماری از معتزله نیز ایمان را پرهیز از همه اموری می دانند که انسان از آنها پرهیز داده شده است.
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امّا اهل حدیث, دو قراءت جدای از هم از ایمان ارائه داده اند:


    1. عبدالله بن سعید کلاّب می گوید: ایمان کامل همان معرفت است. هر طاعتی وقتی ایمان شمرده می شود که بر انگیخته و سرچشمه گرفته شده از معرفت دینی باشد.


    2. برخی از اهل حدیث گمان کرده اند, ایمان مفهوم بسیط دارد و بر همه فرمانبرداریها اطلاق می شود.


    ب. برمبنای مذهب دوّم, ایمان عبارت است از باور قلبی و اقرار زبانی. پیروان این مذهب نیز بین خود اختلاف کرده اند:


    1. ابوحنیفه و شماری از فقها گفته اند: ایمان معرفت قلبی و اقرار زبانی است و در خصوص حقیقت این معرفت اختلاف شده است: شماری آن را اعتقاد جازم می دانند, اعم از این که ناشی از تقلید باشد, یا دلیل و برخی نیز منشأ این معرفت را استدلال شمره اند. درباره متعلّق معرفت نیز اختلاف شده است: شماری از متکلّمان می گویند: متعلّق این معرفت خدا و صفات الهی است, ولی شماری معرفت موردنظر را, فهم ضروریات دینی دانسته اند


    2. ابوالحسن اشعری, مؤسّس مذهب اشاعره (م: 364 هـ. ق) و بشربن غیاث مریسی (م: 218 هـ. ق) ایمان را تصدیق قلبی و زبانی می دانستند.


    3. شماری از اهل تصوّف, ایمان را اقرار به زبان و اخلاص قلبی به شمار آورده اند.


    ج. مذهب سوّم, ایمان را عمل قلبی می داند. پیروان این گرایش نیز میان خود اختلاف کرده اند:


    1. جهم بن صفوان می گوید: ایمان, معرفت قلبی نسبت به خداست و انکار زبانی مهم نیست و معرفت کتاب, نبی و آخرت در تعریف ایمان دخیل نیست.


    2. حسین بن فضل بجلی (م:228 هـ. ق) ایمان را تصدیق محض می داند.


    د. بنا بر مذهب چهارم, ایمان فقط اقرار زبانی است. غیلان بن مسلم دمشقی و فضل رقاشی, از پیروان این گروه, حاصل شدن معرفت را شرط می دانند. کرامیّه ایمان را تنها اقرار زبانی می دانند.
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ملاّصدرا روش و منطق هیچ یک از این مذاهب را در تفسیر ایمان نمی پذیرد و راه نوی را در تبیین مفهوم ایمان در پیش می گیرد. به نظر ایشان, ایمان مجرّد علم و تصدیق است. وی در اسفار اربعه, ایمانِ جامعِ کشف و برهان را, ایمان راسخان در علم و گیرندگان نور حکمت از چراغ نبوّت معرّفی می کند. در آغاز سفر سوّم از اسفار اربعه, وقتی می خواهد مباحث الهیّات بالمعنی الاخص را آغاز کند, می نویسد:


    (ثم اعلم ان هنا القسم من الحکمة التی حاولنا الشروع فیه, هو افضل اجزائها و هوالایمان الحقیقی بالله و آیاته و الیوم الاخر المشار الیه فی قوله تعالی (والمؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله) و قوله (و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر, فقد ضل ضلالا بعیدا) و هو مشتمل علی علمین شریفین: احدهما العلم بالمبدء و ثانیها العلم بالمعاد و یندرج فی العلم بالمبدء, معرفة الله و صفاته و افعاله و آثاره و فی العلم بالمعاد معرفة قابل النفس و القیامة و علم النبوات.)43


    بدان! این قسم از حکمت را که شروع کرده ایم, برترین بخشهای حکمت شمرده می شود. این بخش چیزی جز ایمان حقیقی به خدا و آیات الهی و روز واپسین نیست که در این آیه (مؤمن هرکسی است که به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش باور داشته باشد) و آیه (و هرکس به خدا, فرشتگان و کتابها و پیامبرانش کافر شد, بسیار گمراه شده است) به آن اشاره شده است. ایمان مشتمل بر دو علم شریف است: اوّلی از آن دو, علم به مبدأ و دوّمی علم به معاد است و شناخت خدا, صفات الهی و افعال و آثار او تحت علم به مبدأ و شناخت نفس و قیامت و نبی شناسی از دانشهای زیرمجموعه معاد است.


    حکیم در تبیین مبنای خود در تفسیرالقرآن کریم می نویسد:


    (ایمان و دیگرمقامه های دین و معالم شریعت از سه عنصر تنظیم می شود:


    1. معارف.


    2. احوال.


    3. اعمال.)


    وی در شرح مقصود خود یادآور می شود:


    ( معارف اصل هستند و به همین دلیل احوال را به دنبال دارند و احوال نیز اعمال را.)44


    معارف: علم به خدا, صفات, افعال و پیامبران الهی و روز رستاخیز است.


    احوال: بریدن از اغراض طبیعی و شوائب نفسانی و وسوسه های عادی مثل شهوت و غضب و کبر و عجب و محبّت, جاه و شهرت است و انجام اعمالی مثل: نماز, روزه, حج و جهاد و چیزهایی است که خدا به آن امر و ترک چیزهایی که نهی کرده است.


    اگر بعضی از این سه حالت, با بعضی دیگر سنجیده شود, از نظر حس گرایان, علوم, احوال را هدف قرار داده اند, احوال نیز اعمال را. بنابراین, اصل همان عمل است. امّا از نظر ارباب بینش که معرفت خود را از چراغ نبوّت به دست می آورند و اسرار حکمت را از معدن وحی استفاده می کنند, جریان به عکس است یعنی اعمال, احوال را می طلبند و احوال نیز معارف را.
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بنابراین, علم و معرفت برتر است و به تعبیر خودِ وی لوح نفس مثل آینه است و اعمال, صیقل دهنده آن و احوال, صیقل دهنده اعمال هستند.45


    استدلال ایشان این است که اعمال چون از جنس حرکتها و واکنشهاند, سختی را به دنبال دارند و به لحاظ ذاتی فاقد خیرند و احوال چون ازقبیل اعدام و قواند, وجود ندارند و چیزی که وجود نداشته باشد, فاقد فضیلت است. بنابراین خیر و فضیلت از آن چیزی است که دارای هستی اَتَم و شرف انور است و آنها موجودات مقدّس و معقولات مجرّد هستند.


    از نظر ملاّصدرا برجسته ترین علوم, معارف ایمانی اند و برجسته ترین معارف و ایمانها, خداشناسی و به دنبال آن, معرفت صفات و اسماء و در مرتبه بعد افعال الهی,6 قرار دارند. بنابراین (الهیّات) ایمان به خدا و رسول اوست. الهیّات معارفی اند که هیچ قید ندارند و به غیرخود وابسته نیستند و همه معارف دیگر, خادم آنها شمرده می شوند. الهیّات اصول معارف دیگر را در اختیار آنها قرار می دهند و موضوعات مسائل و مبادیشان را مشخص می کنند و برهانها و غایاتشان را از آن میان برمی گزینند.


    و امّا احوال, یعنی صفا و طهارت قلب از شوائب دنیا و شواغل خلق, فراهم کننده نور معرفت در انسان هستند.


    ملاّصدرا ایمان را ذومراتب می داند. خودِ وی می نویسد:


    (چه بسا اگر ایمان انسانی با انسان دیگر سنجیده شود, یکی از نظر نورانیّت و رسوخ علمی, هزاران هزاربرابر دیگری است و به لحاظ همواری راه, هزاران بار دقیق تر از مو و برنده تر از شمشیر است.) 47


    ایمان به مبانی دینی باید حقیقی باشد. ایمانی که انسان با تمسّک به آن از مرحله حیوانیّت درگذشته و به مقام انسان حقیقی نایل می شود, ایمان حقیقی است48 که در زبان دین (نور) (و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور 24/4), (حکمت) (و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا 2/269 ) و (فقه) (لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم) خوانده شده است. او فقه را برابر با معرفت فروع غریبه در فتاوی احکام و وقوف بر دقایق علل و زیاده گویی دراین باره و حفظ اقوال نمی داند.49 مراد ایشان از فقه, فهم و درک درست و حدس کشفی و وصل به منبع نور و حکمت است.50


    با توجّه به تعریفی که ملاّصدرا از ایمان حقیقی ارائه می دهد, به خوبی روشن می شود که وی نسبت به دعاوی عامیانه درباره ایمان خوش باور نیست:


    (برخی از مردم مدّعی ایمان به خدا و روز آخر هستند, درحالی که قلبهایشان مریض و جانشان در کمند حقد و حسد و کبر و نفاق و عداوت و بَغضا و رعونت و ریا گرفتار است و علاوه بر اینها, دارای آرای باطل و اعتقادات فاسد هستند. به خدا پناه می برم از زمانی که شرارت نفس, خاستگاه اقوال شرعی قرار گیرد و معرفت دینی اسباب بلندپایگی و ریاست شود. امراض نفس برای انسان دردناکند, ولی دردناک تر از آنها, عقاید سست و دانشهای فاسد هستند. این دانشها مثل شعله های فروزانی می باشند که در نهاد چنین آدمهایی زبانه می کشند.)51
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    کوشش حکیم ملاّصدرا, در راستای تبیین راههای امن از کژراهه ها به این جا تمام نمی شود, او به منظور جداسازی و مرزبندی میان ایمان واقعی و صوری, آن را به تقلیدی و کشفی تقسیم می کند و می نویسد:


    (ایمان تقلیدی مثل ایمان مردم عوام است که آنچه می شنوند, تصدیق می کنند و بر این مرام باقی می مانند و سودی که از آن می برند, این است که در دنیا, جان و مال خود را با آن حفظ می کنند.)52


    ایمان کشفی و قلبی غیراز ایمان تقلیدی است و با تمنّای شرح صدر و نورانیّت دل به نور الهی فراهم می گردد.


    وی در تبیین جایگاه والای ایمان کشفی و چگونگی حصول آن در جای دیگری می نویسد.


    (ابتدا فعل از سالک مؤمن و عارف خدا سلب می شود, بعد اختیار و اراده وی انحلال می یابد, تا جایی که مدام در مقام توکّل به سر می برد و به مقام تفویض دست می یابد, سپس صفت علم نیز از او سلب شده و علمش در علم الهی مستهلک می گردد و در پایان, وجودش نیز از او سلب شده و در وجود حق منحل می گردد.)53


    این مقام از نظر حکیم, مقام فنای در توحید و آخرین درجه سلوک با گام ایمان و نور عرفان است.
    امضاء

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi