فلسفه دین در چشم انداز حکیم ملاّصدرا
دین در چشم انداز فلسفی ملاّصدرا, حقیقت بی پایان و زوال ناپذیری است. منشأ توجّه انسان به باطن موجودات و تدبّر و تأمّل در عالم و آدم امری فطری است, هم برای دل طرح ریزی شده است, هم برای فهم. ملاصدرا همانند هگل, بر آن است که باید از سطح اندیشه دینی عادی فراتر رفت و به برداشتی نظری و عمیق از دین که بر ناسازگاریها و ناسازیها غالب آمده باشد, نایل شد.
از نظر ملاّصدرا در این جهان, حتّی جهان غیب, چیزی یافت نمی شود که فارغ از دین باشد. دین فطری الهی, غایت همه چیزهاست و انسان وقتی به بالاترین مراتب وجودی خود, اعم از خلقی, دنیوی و حیوانی دست یافت و از دنیا به آخرت روی آورد, باز هم به سمت دین و در راستای آن حرکت کرده است1 و حرکت در کیفیتهای نفسانی نیز که مفهوم ( صراط ) را تحقّق می بخشد, به خاطر یک انگیزه دینی است و آن راه رفتن بر صراط توحید و مسلک پیام آوران موحّد است. به بیان دیگر, هر موجود طبیعی به اعتبار فرمانبرداری از اوامر و نواهی تکوینی, دارای عبادت تکوینی است و انسان علاوه بر این عبادت, به اعتبار پیروی از اوامر و نواهی تکلیفی, دارای عبادت تکلیفی است و دین, این نوع از اوامر و نواهی را بر عهده دارد.2 اعمال دینی مثل نماز و روزه, برای پاکسازی قلب از خبائث, شهوات و وابستگیهاست.3 کسی که چیزی از اعمال دینی را ضایع کند, رحمتی را ضایع کرده است.4
دین فایده های گوناگون دارد, ازجمله قانونگذاری و تعیین تکلیف انسان در روابط بی شمار اجتماعی.5 در احکام شریعت, نفع کلّی موردتوجّه است. از این رو, ممکن است در مواردی هم, این احکام همراه با زیانهای جزئی و شدایدی بخصوص برای پیشوایان الهی باشد, ولی چون حکمت الهی, اظهار دین و اعلان قواعد شریعت است و این امر سودهای عام و مصلحت کلّی دنیوی و اخروی6 برای آیندگان دارد, زیانهای جزئی شریعت با فواید عام آن, قابل مقایسه نیست.7 ملاّصدرا در جلد دوّم از سفر سوّم اسفار اربعه, فصلی را به بیان فایده انزال کتابهای آسمانی و ارسال پیامبران اختصاص داده است, ولی بیان ایشان برآمده از نگاه برونی به دین نیست. ایشان با بهره گیری از معونه درونی دین, فایده آن را اثبات می کند.
فلسفه دین ملاّصدرا, از دین فلسفی او جدا نیست. گرایش ایشان در فلسفه دین, مبتنی بر عقل محض نیست, بلکه ترکیبی است از عقل و نقل و عرفان. وی پس از دوری و پرهیز از روشهای جدلی رایج در علم کلام متداول روزگار خود,8 با توجّه به احاطه و جامعیّت بی نظیر به جمع عقل و نقل و عرفان پرداخت و روشی نو در دین شناسی پایه ریزی کرد. تفسیر قرآن, شرح اصول کافی و بخشهایی از اسفار, مفاتیح الغیب, مبدأ و معاد و اسرارالایات حکیم از آثار برجسته وی در زمینه دین شناسی است.
از ویژگیهای فلسفه دین ملاّصدرا, گرایش روشنی, ضرورت نقّادی, پیروی از دلیل و برهان, ارائه سیستم جامع و فراگیر و توجّه به نگاه بیرونی است.
ملاّصدرا به زبان دین که از آن تحت عنوان (لسان الشّریعه)9 یاد می کند, توجّه دارد. وی با توجه به این زبان است که تا جای ممکن از تأویل بی رویه و نااستوار می پرهیزد و می کوشد چهره عصری از دین ارائه دهد. او بر این باور است که زبان دین و اسرار شریعت الهی, از راه بحثهای کلامی و آرای جدلی در خور فهم نیست. این زبان را از راه زدودن وسوسه ها, عادتها و اصلاح عقلی عملی به کمک شریعت که راه (ابرار) است و نیز اصلاح عقل نظری که راه (اخیار) است, می توان فهمید.10
حکیم صدرا, معارف دینی را (فقه المعارف)11 می خواند. او با برخوردی آگاهانه مباحث و سؤالهایی را که حول وحوش دین وجود دارد, دنبال می کند و فهم شگفتیهای کلام الهی را برای کسانی آسان می داند که به علم یقین دست یافته و در مدارس آل یاسین و اهل ذکر درس آموخته باشند12 و رسیدن به حقایق ماوراءالطّبیعه را تولّدی دوباره می خواند و رسیدن به معارف بلند حِکمی و دینی را نوزایی تلقّی می کند.13
پاره ای از مسائل اعتقادی که تا روزگار ملاّصدرا به صورت مسائل دشوار یاب و حل ناشدنی باقی مانده بود, به همّت وی به بحث و دقّت نظر گذاشته شد. وی به درستی به این نکته توجّه دارد که پاسخ بسیاری از این پرسشها بر هیچ کس از علمای پیش از وی در قلمرو فرهنگ اسلامی, روشن نشده است.14 سخنان وی در حوزه دین شناسی, به دلیل نوبودن و مخالفت جدّی با آرا و نظریه های عامیانه معاصران و پیشینیان با مخالفت عامّه علما رو به رو شد.
حکیم, فرق آرای عوام اهل اسلام و محقّقان15 را در بستر معرفت دینی امری مسلّم و انکارناپذیر می داند. وی همه ادوار فکری جامعه بعد از اسلام را دوره های اسلامی خوانده و از متفکّران مسلمان به (اسلامییّن) تعبیر می کند و آنها را به اعتبار روشن اندیشی و داشتن آرای سطحی تقسیم می کند.
ملاّصدرا در انتقاد از افرادی که با خردهای نارسا و فهمهای کوتاه, فکر می کنند به اسلام یاری می رسانند و سبب توانایی دین می شوند, می نویسد:
(هرگز نشنیده ایم که اینها توانسته باشند یک یهودی یا نصرانی یا مجوسی را به اسلام باورمند کنند.)
او با توجّه به آثار ویرانگر برخی از متحجّران, با روشنی تمام می نویسد:
(وقتی که آرای این گونه آدمها را می بینم, از شرّی که نسبت به دین و افسادی که نسبت به مؤمن می رسانند, به خدا پناه می برم.)16
لحن گفتار ملاّصدرا درباره متکلّمان بسیار تند و نیشدار است. او می نویسد:
(مصیبت اهل دین, این است که این افراد متکلّم شمرده می شوند و در رده متکلّمان قرار دارند, با این خردهای ناقص و فهمهای کوتاه, ادّعا دارند که اسلام را کمک می رسانند و دین را تقویت می کنند.)17