سر آغاز
مرا در عرصه گاه هستی نیست عنایتی جز عنایتت ،
کرمی جز کرامتت ، عفوی جز عفوت ، پناهی جز پناهت ،
سرائی جز سرایت ، کوئی جز کویت ، عشقی جز عشقت ،
لطفی جز لطفت ، رحمتی جز رحمتت،
احسانی جز احسانت ، رزقی جز رزقت ،
جو دی جز جودت ، محبتی جز محبتت .
ای تمام ظاهر و باطن جلوه ای از رحمتت ،
ای تمام موجودات شگفت انگیز ذره ای از قدرتت ،
ای همه هستی نقشی از دیوان اراده ات ،
ای علاج کنند درد و محنت ، ای برطرف کنند خواری و ذلت ،
ای بخشند عزت ، ای همه را از تو قدرت ، ای همه جلال وجمال و عظمت ،
ای شاهد خلوت ، ای بینند جلوت ، ای پیمان گرفته در الست ،
ای از شراب عشقت عاشقان مدهوش و مست ،
ای دهند نعمت ، ای از فتنه ها مرا عصمت ،
ای درهم شکنند خود پرست ، ای پرتو اراده ات آنچه که هست ،
مرا قلب با قوت ، حیات با لذت ، عیش با طراوت ،
روح با طمانینت ، جسم با سلامت نفس با رفعت بنما کرامت ،
و در دنیا و آخرت از این افتاد ورشکسته بگیر دست ،
که آمده ام به سویت جائی ندارم غیر کویت .