تفاوت فلسفه دین و کلام در چیست؟
مجموعه بحث ها و گفتگوهایی که در دفاع از محتویات متون دینی ارائه می شود، الهیات (theology) نام دارد و در خصوص دفاع از دین اسلام، این رشته علمی نام کلام (Kalam) به خود گرفته است. در باب وجه تسمیه کلام وجوه مختلفی گفته شده است که، در اینجا، مجال ذکر و نقد آنهانیست.
دامنه موضوعات علم کلام را می توان در این سه بخش خلاصه کرد:
الف) گزاره های موجود در متون دینی.
ب) پیشفرضهای لازم برای حجیت متون دینی.
ج) لوازم گزاره های موجود در کتب دینی.
فلسفه دین (philosophy of Relegion) یکی از شعب فلسفه مضاف (در برابر فلسفه اولی) است و احکام کلی فلسفه مثل تحری حقیقت یعنی سیر آزاد عقلانی را داراست. به طور کلی هر گاه کلمه فلسفه به اسم یک رشته علمی اضافه شود به معنی مجموعه مباحثی است که به آن رشته علمی، نگاهی از بیرون دارد; مسائلی مانند، شیوه اثبات گزاره های درون آن علم، روش تحقیق در قلمرو آن علم، انتظار ما از آن علم و... مسائلی اند که در درون فلسفه های مضاف مورد بحث قرار می گیرند. بنابراین فلسفه دین نیز متشکل از بحثهای برون دینی است که به بعضی از موضوعات آن اشاره خواهیم کرد.
در وجه امتیاز دو علم از یکدیگر، گفته اند: دو علم باید در روش یا غایت یا موضوع متفاوت باشند. در ناحیه روش، فلسفه دین، تک روشی است; یعنی با نگاه بیرونی خود به دین فقط با استدلال عقلی در پی اثبات مدعیات خویش است; ولی گزاره های کلامی به چهار روش تجربی، عقلی، تاریخی و شهودی قابل اثبات اند; یعنی متکلم، در مورد هر گزاره ای متناسب با مضمون آن، روش اثبات خاصی را بر می گزیند; مثلا طریقه اثبات گزاره «و جعلنا من الماء کل شی ء حی »; یعنی نشان دادن مطابق با واقع بودن آن از راه تجربه است. اما در مثل «الا بذکر الله تطمئن القلوب »; طریقه اثبات، کشف و شهود و نوعی درون بینی است و نیز در «لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا»، طریقه اثبات استدلال عقلی است. لذا متکلم، در مقام دفاع باید روش شناسی هر چهار نوع علوم مذکور را بداند.
اما به لحاظ غایت، در فلسفه دین، فیلسوف در پی کشف حقیقت است، بر خلاف متکلم، که متون دینی خود را پذیرفته است و خود را متعهد به دفاع از آن می داند; و به پیشفرضها و لوازم گزاره های موجود در متون دینی خودش پای بند است.