صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 73

موضوع: ارمغان شعبان: ره توشه ای ثمین از مناجات شعبانیه

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    دوزخ؛ نشانی از رحمت خداوند


    گرچه دوزخ مظهر غضب الهی است، اما در اینجا نیز رحمت حق تعالی بر غضب او پیشی گرفته است و به جز تعداد اندکی از معاندین که برای همیشه در جهنم اقامت دارند.(1) برای بقیه دوزخیان، نوعی رحمت محسوب می شود. توضیح آنکه، چنان که از اخبار و کلمات بزرگان استفاده می شود، دوزخ چیزی نیست مگر مکانی برای عطا کردن قابلیت به کسانی که این قابلیت را برای راه یابی به بهشت از دست داده اند. باری کسانی که به واسطه لغزش ها شایستگی برخورداری از بهشت را از کف داده اند و به سبب گرفتاری های دنیوی و برزخی، هنوز آن صفای لازم را به دست نیاورده اند. رحمت الهی به صورت دوزخ آنها را درمی یابد، تا این عذاب های دوزخی کاملاً آنها را پاکیزه و خالص ساخته و به بهشت رهنمونشان سازد.
    رحمت بر آنکه عَذْب شمارد عذاب دوست
    زحمت مَبَر عزیز و مدار از عذاب بحث
    حافظ
    بنابراین، رحمت پروردگار در دوزخ نیز از غضب او سبقت گرفته است و عذاب هایش به انگیزه رحمت حق تعالی بر بندگانش است و می تواند، به نوعی موجب خرسندی نیز باشد، چنانچه دانته شاعر بزرگ و خداشناس قرن سیزدهم میلادی در اثرِ معروفش کمدی الهی این چنین می گوید: « ... سپس آنهایی را خواهید دید که در میان آتش خرسندند، زیرا امید آن دارند که روزی پا به جرگه ارواح مسعود گذارند.»(2)
    آتشی خوش بر فروزیم از کَرَم


    ________________________________________
    1- چنانچه از ابن سینا نقل است: «هلاکتِ ابدی مالِ نوعی خاصِ از جهل و رذیلت اخلاقی است که این در تعداد انگشت شماری از مردم، وجود دارد.» (به نقل از اسفار، ملاصدرا، ج 7، ص 109.
    2- دانته، کمدی الهی، ج 1، ص 91.
    تا نماند جرم و زَلّت بیش و کم
    آتشی کز شعله اش کمتر شَرار
    می بسوزد جُرم و جبر و اختیار
    شعله در بُنگاهِ انسانی زنیم
    خار را گُل زار روحانی کنیم
    مولانا
    و به تعبیر شیخِ اکبرِ عرفان، محیی الدّین عربی:
    «همان گونه که پرتو خورشید با حرارتش، در میوه ها اثر گذارده و آنها را می پزد و از آن جهت که ما را منفعت می رساند، رحمت است، همین طور حرارتِ آتش جهنم، پختنِ میوه های بهشت را سبب می شود».(1)
    از جامی نیز چنین نقل است که: «... پس، بازگشتِ همه به رحمت سابقه حقّ سبحانه و تعالی باشد. از مُجرِمِ عاصی، غرامت به عذاب و ملامت بستانند تا از چرکِ گناهان، او را پاک گردانند و به رحمتِ جنّت و نعمت باز رسانند.»(2)
    این بخش از مطالب را به اشعاری نغز از حکیم آقا محمدرضا صهبای قمشه ای به پایان می بریم:
    آنِ خدای دان همه مقبول و ناقبول
    مِنْ رَحْمَهٍ بَدا وَ اِلی رَحْمَهٍ یَؤُول(3)
    خلقان همه به فطرتِ توحید زاده اند
    این شرک، عارضی بُوَد و عارضی یَزول(4)


    ________________________________________
    1- محیی الدّین عربی، فتوحات مکیّه، باب هشتاد و هفتم.
    2- جامی، نَقْدُ النّصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 189.
    3- همه چیز را از رحمت آغاز کرد و به رحمت برمی گرداند.
    4- از بین می رود
    از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق
    این است سرّ عشق که حیران کند عُقول
    ص: 58




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    قسمت چهارم


    اشاره


    اِلهی اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ؛ اِلهی کَاَنّی بِنَفْسی واقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلی عَلَیْکَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَّمَدْتَنی بِعَفْوِک.
    معبود من! اگر من شایستگی دریافت رحمت تو را ندارم، از تو سزاوار است که با گشایش پهناورت بر من ببخشایی؛ معبود من! می بینم که نزدیک است نفس من در محضرت و رو در روی تو قرار گیرد، در حالی که بر نفس من نیکویی توکلم بر تو، سایه افکنده است. تو هر آنچه که سزاوار است می گویی و مرا در عفو و چشم پوشی خود غرق می کنی.
    نکاتی از این فراز
    1. شایستگی نداشتن بندگان برای کسب رحمت الهی؛
    2. توکل و تکیه بر خدا و غرق شدن در دریای عفو او.
    «اِلهی اِنْ کنتُ غیرَ مُستأهِل...».
    مشروط نبودن قابلیت برای دریافتِ رحمت الهی
    از میان آنچه اهل بیت علیهم السلام در مناجات هایشان مطرح کرده اند این بوده است که از پروردگارشان، می خواستند که با آنها آن گونه که سزاوار خداوندی اوست رفتار کند، نه آن چنان که در خورِ آنها است؛ یعنی خداوند به فضل و بزرگواری و کبریایی خود نظر افکند نه به اعمال ناقص و ناچیز و اندکِ بندگانش.
    برای نمونه، در دعای پر فیض سمات این عبارت دو بار ذکر شده است: «وَافْعَلْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بی ما اَنَا اَهْلُه؛ پروردگارا! با من آنچه سزاوار توست رفتار نما و آن گونه که لیاقت من است رفتار منما».
    ص: 59
    و نیز در دعای کمیل می خوانیم: «وَافْعَلْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ؛ خدایا! با من، آن گونه که تو اهلِ آنی معامله فرما.»
    آنچه از مطلب فوق استفاده می شود این است که امام علیه السلام می خواهد بگوید: اگر من، سزاوار دریافت رحمتت نمی باشم، تو اهل جود و رحمتی _ و از این طریق مرا مشمول رحمتت خواهی نمود _ . از این عبارت، نکته دیگری نیز می توان استفاده نمود و آن اینکه: ناچیز شمردن خویش و اعمال نیک خود و چشم دوختن به جود و رحمت خداوندی، از جمله معارفی است که در جای جای ادعیه اهل بیت علیهم السلام مشهود و سایه گستر می باشد. همان گونه که سید الساجدین در دعای ابوحمزه ثمالی این گونه به خداوند خویش عرضه می دارد:
    وَ ما اَنَا یا رَبِّ وَ ما خَطَری هَبْنی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ.
    من که می باشم ای پروردگار من! و چه مقامی نزد تو دارم؟ مرا به فضل و کرَمت ببخش و به عفو رحمتت بر من منت گذار.
    و در جای دیگر می فرماید:
    مَولانا فَقَدْ عَلِمْنا ما نَسْتَوْجِبُ بِاَعْمالِنا وَ لکِنْ عِلْمُکَ فینا و عِلْمُنا بِاَنَّکَ لا تَصْرِفُنا عَنْکَ وَ اِنْ کُنّا غَیْرَ مُسْتَوْجِبینَ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیْنا وَ علی الْمُذْنِبینَ بِفَضْلِ سَعَتِکَ فَامْنُنْ عَلَیْنا بِما اَنْتَ اَهْلَهُ.
    مولای ما! ما می دانیم که به سبب اعمال ناشایست خود، چیزی جز محرومی از رحمتت را مستحق نیستیم، لکن اینکه تو به احوال ما و فقر و بیچارگی ما آگاهی و اینکه می دانیم که از درگاه فیضت محروم باز نمی گردیم، ما را به درگاه کَرَمت امیدوار می کند و اگر چه مستوجب رحمت تو نمی باشیم، اما تو شایسته آنی که بر ما و گنه کاران به فضل و رحمتِ وسیعت، جود و بخشش کنی. پس تو به آنچه سزاوار بزرگواری توست بر ما احسان فرما.
    ص: 60
    حاصل سخن آنکه، عبارتِ مورد بحث از مناجات، در مقام بیان این نکته است که: بنده به هر حالی شایستگی دریافت رحمتِ الهی را ندارد، بلکه این خداوند است که فضل و رحمتش بنده اش را در می یابد و او را مورد مهرِ خود قرار می دهد.
    «اِلهی کَاَنّی بِنَفْسی واقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ...».



    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    توکل بر خداوند


    اشاره


    توکل بر خداوند بزرگ، یکی از آموزه های قرآنی و وحیانی و از خصلت های بسیار پسندیده ای است که هیچ پیامبر و امام و بزرگی از این صفت بی بهره نبوده است.
    در قرآن کریم آمده است: «و مَنْ یَتَوَکَّلُ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر که به خداوند توکّل کند، خدا او را کفایت می کند.» (طلاق: 3)
    در آیه دیگر، توکل را علامت مؤمن بودنِ شخص دانسته و چنین فرموده است: «وَ عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ؛ اگر مؤمن هستید بر خدا توکّل کنید». (مائده: 23)
    و در اخبار نیز از امام صادق علیه السلام وارد شده است که فرمود: «اِنَّ الْغِنا وَ الْعِزَّ یَجُولانِ فَاِذا ظَفَرا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ اَوْطَنا؛ بی نیازی و عزت در حرکتند هنگامی که محل توکل را بیابند، در آنجا وطن می گزینند».(1)
    همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج از پیشگاه خداوند سؤال کرد: پروردگارا! «اَیُّ الْاَعْمالِ اَفْضَلُ»؟ چه عملی از همه اعمال، برتر است؟
    خداوند متعال فرمود: «لَیْسَ شَیْ ءٌ عِنْدی اَفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ و الرِّضا بِما قَسَمْتُ؛ چیزی در نزد من، با فضیلت تر و برتر از توکل بر من، و خشنودی به آنچه قسمت کرده ام نیست».(2)
    سالک راه توکل ز بلا محفوظ است
    ص: 61
    ________________________________________
    1- اصول کافی، ج 3، ص 105.
    2- سفینه البحار، ج 4، ص 744. ماده وَکَلَ.
    پیش سیمرغ، رهِ امن و خطرناک، یکی است
    لامع
    سنایی نیز گوید:
    گر توکل تو را بر اوست همی
    خود بدانی که رزق از اوست همی
    پس به کوی توکل آور رخت
    بعد از آنت پذیره آید بخت
    در توکل یک سخن بشنو
    تا نمانی به دست دیو، گِرو







    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    معنای توکل

    به بیانی ساده، معنای توکل اینکه: آدمی در هر اقدام و کاری که انجام می دهد، قبل از هر چیز، به مشیت و خواست خداوند نظر داشته باشد و اعتماد اصلی او در واقع در هر حالی و در هر کاری، به خداوند بزرگ باشد نه چیز دیگر.
    و نیز در معنای توکل گفته اند:
    «توکل به معنای واگذاری شخص است امور خود را بر مالک خود و اعتماد بر وکالت او، و مالک شخص، کسی است که مقتدر باشد بر مصالح شخص. و بالجمله، توکل، دلبستگی و اعتماد کامل به پروردگار است و این مقام، از کمال معرفت است، زیرا انسان هر اندازه خدا را بهتر بشناسد و از قدرت و رحمت و حکمت او زیادتر آگاه گردد، دلبستگی او به آن ذات بی همتا، زیادتر گردد.
    توکل، مقام والایی است که جز خواص از عرفا و موحدان، آن را درک نمی کنند.
    ص: 62
    به طور کلی، معیار شناختن توکل، اعتماد به حق است و گسستن از غیر».(1)
    چون تو رو از غیر حق برتافتی
    نقدِ اسرار توکل یافتی
    این بنا را هر که می خواهد ثبات
    مرده باید بود او را در حیات
    حسینی هروی
    همچنین از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: از پیکِ وحیِ خدا، جبرئیل پرسیدم، توکل چیست؟ گفت:
    اَلْعِلْمُ بِاَنَّ الْمَخْلُوقَ لا یَضُرُّ وَ لا یَنْفَعُ، وَ لا یُعْطی وَ لا یَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمالُ الْیَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَاِذا کانَ الْعَبْدُ کَذلِکَ لَمْ یَعْمَلْ لِاَحَدٍ سِوَی اللّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ سِوَی اللّهِ فَهذا هُوَ التَّوَکُّلُ.
    توکل، آگاهی و علم به این واقعیت است که مخلوق نه زیان می رساند و نه نفع و نه عطای واقعی به دستِ آنهاست و نه آنکه منع از عطا در اصل به دست آنهاست. و نیز توکل چشم پوشیدن از خلق است. پس هرگاه، بنده ای به چنین معرفتی دست پیدا نمود، جز برای خدا کار نمی کند و از غیر او امیدی ندارد. پس این است معنای توکل.(2)
    نیست کسبی از توکل خوب تر
    چیست از تفویض، خود محبوب تر؟
    آنکه او از آسمان باران دهد
    هم تواند کو ز رحمت نان دهد
    ص: 63



    1- سیدجعفر سجادی، فرهنگِ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 145.
    2- بحارالانوار، ج 15، ص 14.
    آنکه با اسباب روزی داده بود
    بی سبب هم می تواند ای عُنود
    مولانا
    باری امام علیه السلام در این فراز از مناجات، با سرمایه نفیس توکل به پیشگاه خداوند می رود، و حداقل ثمره ای که از شجره طوبای «توکل» نصیب خویش می سازد، میوه خوشگوار عفو و غفران الهی می باشد، همانگونه که پس از آن فرمود: «فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنی بِعَفْوِکَ؛ پس تو ای خدا، آنچه سزاوار تو بود گفتی و مرا در دریای عفوت غرق کردی».



    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    توکل بر غیر خدا


    اشاره


    تمام موجودات جهان هستی، ذاتا فقیرند و از خود چیزی ندارند و اگر هم واجد چیزی باشند، از خودشان نیست، بلکه اِفاضه خداوند در حق آنان می باشد.
    تو چو جانی ما مثالِ دست و پا
    قبض و بسطِ دست از جان شد روا
    تو چو عقلی ما مثال این زبان
    این زبان از عقل دارد صد بیان
    تو مثال شادی و ما خنده ایم
    که نتیجه شادی فرخنده ایم
    روز و نور و مَکْسَب و تابم تویی
    شب قرار و خلوت و خوابم تویی
    مولانا
    چنانچه در قرآن نیز آمده است:
    «یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ؛ ای مردم! همه
    ص: 64
    شما فقیر و محتاجید به خدا، و خدا بی نیاز و ستوده صفات می باشد». (فاطر: 15)
    زانکه محتاجند این خلقان، همه
    از گدایی گیر تا سلطان همه
    مولانا
    بنابراین، چون مخلوقات، ذاتا فقیر بوده و چیزی از خود ندارند؛ هر که در گرفتاری ها خدای خویش را که تمام حاجت ها به دست او و تمام نیکی ها در خانه اوست فراموش کند، و به آستانه غیر او که در واقع، فقیر و بی نوا می باشند پناه آورد، تهی دست و فقیر و مسکین، بازخواهد گشت.
    در این رابطه، روایتی دل نشین وجود دارد، که ذکر آن، زینت این نوشتار خواهد بود:
    امام صادق علیه السلام فرمود: که خدای تبارک و تعالی می فرماید:
    «به عزت و جلالم سوگند آرزوی هرکس را که به غیر من امید بندد، به نومیدی قطع می کنم و نزد مردم بر او جامه خواری می پوشم، و او را از تقرب خود می رانم و از فضلم دور می کنم. او در گرفتاری ها به غیر من آرزو می بندد، در صورتی که (رفع) گرفتاری ها به دست من است و به غیر من امیدوار می شود و در فکر خود درِ خانه جز مرا می کوبد، با آنکه کلیدهای همه درهای بسته نزد من است و درِ خانه من برای کسی که مرا بخواند باز است.
    کیست که در گرفتاری های خود به من امید بندد و من امیدش را قطع کرده باشم؟ کیست که در کارهای بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم.
    مگر آن بنده نمی داند که چون حادثه ای از حوادثِ من، او را بکوبد، کسی جز به اذنِ من آن را از او برندارد؟ اگر همه اهل آسمان ها و زمین به من امید بندند، و به هر یک از آنها به اندازه امیدواری همه دهم، به قدر عضو مورچه ای از مُلکِ من کاسته
    ص: 65
    نشود».(1)
    در این بازار عطّاران مرو هر سو چو بیکاران
    به دُکّان کسی بنشین که در دُکّان شکر دارد
    نه هر کِلکی شِکَر دارد نه هر زیری زِبَر دارد
    نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گُهر دارد
    مولانا





    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    نکته آخر

    توکل کردن بر خدا به معنای رها نمودن اسباب و ترک تلاش نیست، بلکه مقصود این است که آدمی هر کاری را از راه اسبابش انجام دهد و در حدّ توان، بکوشد، ولی نتیجه را به مسبّب الاسباب یعنی خداوند واگذارد و از او خواهان باشد.
    علامه مجلسی در این باره می گوید:
    «معنای توکل، ترک تلاش نیست و نیز معنای آن دست یازیدن به امور خطرناک به هوایِ توکل بر خداوند، نمی باشد، بلکه شخصی باید به وسایل و اسباب، برای وصول به مقصودش متوسل شود، بدون حرص و هرگونه افراط کاری. چیزی که هست اینکه اعتماد اصلی و واقعی او به سعی و تلاش و اسباب نباشد، بلکه اعتماد او بر مسبّب الاسباب باشد».(2)
    چنانچه در حکایتی آمده است: «مردی به همراهِ شترش، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه! می خواهم شترم را رها کنم و بر خدا توکل کنم که از آن محافظت کند تا من برگردم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این سخن ناصحیح است، بلکه تو باید ابتدا
    ص: 66

    1- اصول کافی، ج 3، صص 108 و 109.
    2- سفینه البحار، ج 4، ص 744.
    شتر را ببندی و آن گاه بر خدا توکل کنی».(1)
    گفت آری گر توکل رهبرست
    این سبب هم سنت پیغمبرست
    گفت پیغمبر به آواز بلند
    با توکل زانوی اُشتر ببند
    رمزِ الکاسب حبیبُ اللّه شنو
    از توکّل، در سبب کاهل مشو
    مولانا


    1- رساله قشیریّه، ص 247.




    امضاء


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    قسمت پنجم


    اشاره


    اِلهی اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلی مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْدَنا اَجَلی وَ لَمْ یُدْنِنی مِنْکَ عَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی.
    معبودِ من! اگر از من درگذری چه کسی از تو شایسته تر به گذشت می باشد و اگر عمرم به سر رسیده باشد و هنوز عملم موجبِ قُرب به تو نشده باشد اقرار به گناهانم را نزد تو وسیله و دستاویزِ قُربِ به سمت تو قرار می دهم.
    تقاضایِ عفو از خداوند و اعتراف به تقصیر، روح حاکم بر فرازهای فوق است.
    «اِلهی اِنْ عَفَوْت...».
    تقاضای عفو
    عفو کن زین بندگان تن پرست
    عفو از دریای عفو اولی_'feتر است
    عفو کن ای عفو در صندوق تو
    سابق لطف همه مسبوقِ تو
    مولانا
    تقاضای عفو از خداوندِ «عَفُوّ» در جای جای ادعیه اهل بیت علیهم السلام مشهود است و از جمله درخواست هایی است که به فراوانی تکرار شده است. تا آنجا که از آداب قنوت وِتر، در نماز شب، آن است که ذکر «اَلْعَفْو» را سی صد بار تکرار کند.
    به هر حال، نکته قابل ذکر اینکه تا پهنه جان آدمی به آب حیات «عفو» شست وشو نگردد، صفای قدم یار، در آن پهنه، پدیدار نخواهد شد، و تا آینه دل از غبار معاصی و کدورت ها، صیقلی نیابد، جمال یار، در آن تابان نخواهد گشت.
    ص: 68
    آیینه شو جمالِ پری طلعتان طلب
    جاروب کن خانه را و سپس میهمان طلب
    حاصل سخن آنکه، در واقع، تقاضای عفو از خداوند، مقدمه است برای دریافت فیوضات سرشار الهی و راهی است به سوی بارگاه لایزال پروردگار جهان.
    دارم امید عاطفتی از جناب دوست
    کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
    دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
    گرچه پَریوَش است ولیکن فرشته خوست
    پروردگارا! چشمان خود را به عفوت دوختیم، و دل های خود را به رحمتت بشارت دادیم. در چشمان ما برق شادی دریافت عفوت را بنشان و در صحرای دل هامان، باران پر طراوت رحمتت را نازل فرما.
    «وَ اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلی...».






    امضاء


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    قسمت پنجم


    اشاره


    اِلهی اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلی مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْدَنا اَجَلی وَ لَمْ یُدْنِنی مِنْکَ عَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی.
    معبودِ من! اگر از من درگذری چه کسی از تو شایسته تر به گذشت می باشد و اگر عمرم به سر رسیده باشد و هنوز عملم موجبِ قُرب به تو نشده باشد اقرار به گناهانم را نزد تو وسیله و دستاویزِ قُربِ به سمت تو قرار می دهم.
    تقاضایِ عفو از خداوند و اعتراف به تقصیر، روح حاکم بر فرازهای فوق است.
    «اِلهی اِنْ عَفَوْت...».
    تقاضای عفو
    عفو کن زین بندگان تن پرست
    عفو از دریای عفو اولی_'feتر است
    عفو کن ای عفو در صندوق تو
    سابق لطف همه مسبوقِ تو
    مولانا
    تقاضای عفو از خداوندِ «عَفُوّ» در جای جای ادعیه اهل بیت علیهم السلام مشهود است و از جمله درخواست هایی است که به فراوانی تکرار شده است. تا آنجا که از آداب قنوت وِتر، در نماز شب، آن است که ذکر «اَلْعَفْو» را سی صد بار تکرار کند.
    به هر حال، نکته قابل ذکر اینکه تا پهنه جان آدمی به آب حیات «عفو» شست وشو نگردد، صفای قدم یار، در آن پهنه، پدیدار نخواهد شد، و تا آینه دل از غبار معاصی و کدورت ها، صیقلی نیابد، جمال یار، در آن تابان نخواهد گشت.
    ص: 68
    آیینه شو جمالِ پری طلعتان طلب
    جاروب کن خانه را و سپس میهمان طلب
    حاصل سخن آنکه، در واقع، تقاضای عفو از خداوند، مقدمه است برای دریافت فیوضات سرشار الهی و راهی است به سوی بارگاه لایزال پروردگار جهان.
    دارم امید عاطفتی از جناب دوست
    کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
    دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
    گرچه پَریوَش است ولیکن فرشته خوست
    پروردگارا! چشمان خود را به عفوت دوختیم، و دل های خود را به رحمتت بشارت دادیم. در چشمان ما برق شادی دریافت عفوت را بنشان و در صحرای دل هامان، باران پر طراوت رحمتت را نازل فرما.
    «وَ اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلی...».









    امضاء


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    اعتراف به تقصیر


    الف) اقرار به گناهان از طرف بنده _ البته نزد معبود خویش _ از خصال پسندیده و نیکو می باشد. زیرا هیچ بنده ای، هر چه هم اهتمام ورزد، نخواهد توانست حق پروردگارش را آن گونه که سزاوار اوست ادا نماید. تا آنجا که نبی اکرم صلی الله علیه و آله این گونه به پیشگاه خدای خویش عرضه می دارد:
    «اَنَا لا اُحْصی ثَناءً عَلَیْکَ اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلی نَفْسِکَ؛ من از عهده ثنا و ستایش تو بر نخواهم آمد. تو همان گونه ای که خود، ثنایت نمودی».(1)
    ص: 69
    ________________________________________
    1- عوالی اللئالی، ج 4، ص 7.
    به همین سبب و به حکم عقل و وجدان، اعتراف به تقصیر و اقرار به معاصی، در محضر حضرت پروردگار، امری مطلوب می باشد که نفس این عمل، گامی مهم در تثبیت بندگی بنده، در پیشگاه معبودش می باشد. در مناجات ابوحمزه ثمالی نیز می خوانیم:
    اِلهی اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجلی وَ لَمْ یُقَرِّبْنی مِنْکَ عَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِعْترافَ اِلَیْکَ بِذَنْبی وَسائِلَ عِلَی
    خدایا! اگر اجلم نزدیک شده باشد ولی عمل من موجب قُرب تو نشده باشد، پس من اعتراف به تقصیر را وسیله قُربِ به تو قرار می دهم.
    و در روایتی نیز از امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد شده است که به فرزندش فرمود:
    یا بُنَیَّ عَلَیْکَ بِالْجِدِّ لا تُخْرِجَنَّ نَفْسَکَ مِنْ حَدِّ التَّقْصیرِ فی عِبادَهِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طاعَتَهُ، فَاِنَّ اللّهَ لا یُعْبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ.
    ای فرزندم، همواره کوشش کن، ولی خودت را در عادت و طاعت خدای عزّ و جلّ بی تقصیر مدان، زیرا، خداوند، چنان که شایسته است، پرستش نشود.(1)
    در حکایتی آمده است: مردی در بنی اسرائیل چهل سال عبادت خدا کرد و سپس قربانی کرد، ولی از او پذیرفته نشد. با خود گفت: فلانی! اعمالِ ناشایستِ تو سبب شد که خداوند قربانی ات را نپذیرد.
    در این هنگام آوایی از سوی خداوند شنید که ای مرد عابد، نکوهشی که از خود کردی و اعترافی که به تقصیر خود کردی، از عبادتِ چهل سال بهتر بود.(2)
    بنده همان به که ز تقصیر خویش
    عذر بدرگاه خدا آورد
    ص: 70
    ________________________________________
    1- اصول کافی، ج 3، ص 116.
    2- همان، صص 116 و 117.
    ورنه سزاوار خداوندیش
    کس نتواند که به جا آورد
    سعدی
    ب) چنانچه از این فراز از مناجات استفاده می شود، نفسِ اِقرار و اعتراف به تقصیر، نزد بارگاه کبریایی، می تواند، قُرب به پروردگار را نیز به همراه داشته باشد. چنانچه امام علیه السلام این گونه اشاره فرمود که: «اگر در پایان عمر عملم، موجباتِ قُرب به تو را فراهم نساخت، من، به وسیله اقرار به تقصیر، به تو نزدیک خواهم شد».
    این بخش از سخن را با سخنانی از آگوستین قدیس و ویلیام جیمز به پایان می بریم. آگوستین قدیس در کتاب اعترافاتِ خود چنین می گوید:
    ای سرچشمه حیات! روزگار ما چنین سپری می شود آن گاه که از تو، ای یگانه خالق راستین هر آنچه بوده و هست، روی بر می تابیم و به جای دل بستن به کُل، مغرورانه به پاره ای از آفرینش تو دل می بندیم. طریق رجعت ما به سوی تو، همانا طریق خضوع و ایمان است. آن گاه که نزد تو به گناهان خویش اعتراف می کنیم. دامان ما را از عادات پلید، پیراسته می گردانی و گناهانمان را می بخشایی(1) تو ناله درماندگان را می شنوی و از غُل و زنجیری که خود به دست و پای خویش بسته ایم، رهایی مان می بخشی.(2)
    از ویلیام جیمز نیز چنین نقل است:
    اعتراف به گناه خویش، یک قسمت از تزکیه نفس است که هر کس، پیش از توجه مستقیم به مقام الوهیت، احتیاج دارد که در خود ایجاد کند.
    ص: 71
    ________________________________________
    1- امام باقر علیه السلام: «وَ اللّهِ ما یَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ اِلاّ مَنْ اَقرَّبِهِ؛ به خدا سوگند، تنها آن کس از گناه می رهد که به آن «نزد پروردگارش» اعتراف کند.» بحارالانوار، ج 6، ص 36.
    2- آگوستین قدیس، اعترافات، ص 107.
    آن کس که به گناه خود اعتراف می کند، حداقل این است که ریا و تزویر را کنار گذارده، دریچه قلب خود را باز کرده، با اقرار به گناه و تقصیر خویش، رو به درگاه خداوند می آورد.(1)
    ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
    از بدِ حادثه اینجا به پناه آمده ایم
    لنگرِ حلمِ تو ای کشتی توفیق کجاست
    که در این بحرِ کَرَم غرق گناه آمده ایم
    آبرو می رود، ای ابر خطاپوش ببار
    که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم
    حافظ
    ص: 72
    ________________________________________
    1- ویلیام جیمز، دین و روان، ص 153.





    امضاء


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    قسمت ششم


    اشاره


    اِلهی قَدْ جُرْتُ عَلی نَفْسی فِی النَّظَر(1) لَها فَلَها الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها.
    الهی لَم یَزَلْ بِرُّکَ علیَّ ایّامَ حَیاتی فلا تَقْطَع برَّکَ عنّی فی مَماتی، الهی کیفَ آیِسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لی بعدَ مَماتی و اَنْتَ لم تُوَلِّنی الاّ الجمیلَ فی حیاتی.
    معبود من بر نفس خویش ستم کردم در اینکه برای تکاملش، امروز و فردا نمودم، پس وای به حالش اگر او را نیامرزی.
    معبود من، خیر گسترده ات، همواره در ایام حیاتم بر من جریان دارد، این خیر گسترده ات را بعد از موتِ من، از من دریغ مدار! معبود من! چگونه از احسان تو پس از مرگم ناامید گردم و حال آنکه در زمانِ حیاتم جز به نیکی رفتار نکرده ای.
    نکاتی از این فراز
    نکاتی از این فراز
    1. ارتکاب معاصی، ظلم به خود؛
    2. _ برای تکامل نفس _ امروز و فردا نگفتن؛
    3. وای از آمرزیده نشدن ما از جانب خدا؛
    4. تقاضای استمرار نیکی خداوند، تا بعد از مرگ.
    «اِلهی قَدْ جُرْتُ عَلی نَفْسی...».
    گناه، ظلم به خویش است
    چنانچه از آیات و اخبار استفاده می شود، گناه و خطا، قبل از آنکه، آسیبی به
    ص: 73
    ________________________________________
    1- کلمه نظر گاهی به معنای دیدن و تأمل کردن است و گاهی نیز به معنای اِنظار و مهلت دادن است، یعنی همان سهل انگاری و امروز و فردا کردن که معنای دوم متناسب با فراز مذکور می باشد.
    دیگران رساند، دامن گیر خود شخص خواهد شد. و در واقع، آدمی با انجام معاصی، به خود ستم کرده است و بنیان سعادت خود را متزلزل ساخته است. در این رابطه، مناسب است به چند شاهد مثال اشاره شود.
    قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وِ اِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ. (اعراف: 23)
    آن دو گفتند: پروردگارا! «به واسطه ارتکاب گناه، به خویشتن ستم کردیم، و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی، البته از زیان کاران خواهیم بود.
    وَ عَلَی الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ. (نحل: 118)
    برای کسانی که یهودی شده اند، آنچه را از پیش برای تو نقل کردیم، حرام کرده ایم. ما در حق آنها ستم روا نداشتیم، بلکه آنها خود به خویشتن ستم می کردند.
    در فتاد اندر چهی کو کنده بود
    زانکه ظلمی بر سرش آینده بود
    اینکه تو از ظلم چاهی میکَنی
    از برای خویش دامی می تنی
    مولانا
    * * *
    در اخبار نیز از نافرمانی ها، به عنوان ظلم در حق خویش یاد شده است، همان گونه که از حضرت علی علیه السلام نقل است که:
    «ظَلَمَ نَفْسَهُ مَنْ عَصَی اللّهَ وَ اَطاعَ الشَّیْطانَ؛ آنکه خدا را نافرمانی نماید و از
    ص: 74
    شیطان اطاعت کند، در حق خویش، ستم نموده است.»(1)و(2)
    و باز از آن حضرت است که:
    «مَنْ اَهْمَلَ الْعَمَلَ بِطاعَهِ اللّهِ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛ هرکه طاعت خدا را فروگذارد، به خود ستم کرده است.»(3)
    و در حکایت است که:
    «مردی به ابوذر نوشت: ای اباذر مرا بهره ای از تازه های دانش بخش، ابوذر به او نوشت: در حق کسی که دوستش داری، بدی مکن. مرد به او گفت: مگر کسی به کسی که دوستش دارد، بدی می کند؟ ابوذر گفت: آری. تو خودت را بیش از همه دوست داری و اگر خدا را نافرمانی کنی، به خودت بدی کرده ای».(4)
    همچنین در حکایتی دیگر آمده است که:
    درویشی در راه می رفت و می گفت:
    هر چه کنی به خود کنی
    گر همه نیک و بد کنی
    ص: 75
    ________________________________________
    1- غرر الحکم و درر الکلم، ج 4، ص 276.
    2- آگوستین نیز در کتاب اعترافات خود، ص 107 می گوید: «اگرچه آدمیان، در انجام گناه، علیه خدا می شورند، ولی در واقع جان های خود را می آزارند و در این بدخواهی علیه خود قیام می کنند.»
    3- همان، ج 5، ص 316.
    4- میزان الحکمه، ج 7، ص 3389.
    پیرزنی این گفته را شنید و گفت: من به این درویش ثابت می کنم که این حرف، درست نیست. پیرزن، نانی پخت و در آن زهر ریخت. هنگامی که درویش به خانه آمد، نان را به او داد. درویش نان را گرفت و روانه شد.
    نزدیک خانه پیرزن، پسری به درویش رسید و گفت: من از راه دور آمده ام، گرسنه ام.
    درویش، نان را به پسر داد. پسر تا لقمه ای از نان را خورد، فریاد زد: سوختم.
    مردم از خانه ها بیرون ریختند و پیرزن هم بر اثر سر و صدای آنها، داخل جماعت شد و دید، کسی که نان را خورده، پسر اوست که پس از مدت ها از سفر آمده بود. پیرزن با مشاهده این صحنه، بی اختیار با خویش گفت:
    هر چه کنی به خود کنی
    گر همه نیک و بد کنی(1)
    از دست دادن فرصت: ظلم به خویشتن
    امام علیه السلام در فرازی که ذکر شد در مقام اهتمام به فرصت ها به خدایش عرض می کند: «من با امروز و فردا کردن و از دست دادن فرصت ها، در حق خویش ظلم نمودم».
    از این عبارت معلوم می شود که ضایع نمودن فرصت ها نیز، نوعی ستم در حق خویشتن است. در توضیح باید گفت:
    آنها که به جایی رسیده اند و به آرزوهایشان دست یافتند، از سلسله قوانینی پیروی کردند که در راه ماندگان و ناکامان در آرزوها، آن قوانین را زیر پا گذاشتند. از جمله آن قوانین، در یافتن فرصت ها و استفاده کامل از آنها می باشد.
    در قاموس انسان های بزرگ و موفق، چیزی به نام «هنوز فرصت هست»، و واژه
    ص: 76
    ________________________________________
    1- با معارف اسلامی آشنا شویم، ج 41، ص 148.
    نامأنوسی به نام «امروز و فردا کردن» وجود ندارد. آنها با تمام وجود دریافتند که:
    قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
    بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
    حافظ
    انسان های ناموفق و ملت ناکام کسانی هستند که فرصت ها را یکی پس از دیگری از کف داده و در نتیجه یا دوباره، روی فرصت را ندیدند و یا توانی برای استفاده از فرصت ها برایشان نمانده است.
    باری:
    هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
    کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
    حافظ
    عزیز الدّین نَسَفی در کتاب اَلْاِنسان الْکامل چنین می گوید:
    حیات را به غنیمت دار، و صحت را به غنیمت دار، و فراغت و یاران موافق و دوستان مشفق را به غنیمت دار، که هر یک نعمتی عظیمند، و مردم از این نعمت ها غافلند و هر که نعمت را نشناسد، از آن نعمت برخورداری نیابد. و این نعمت ها هیچ بقا و ثَبات ندارند، اگر درنیابی خواهند گذشت. و چون بگذرد، هر چند پشیمان شوی، سود ندارد. امروز که داری، به غنیمت دار، و هر کار که امروز می توانی کردن، به فردا مینداز، که معلوم نیست که فردا چون باشد.(1)
    سهل انگاری و ضایع نمودن فرصت ها یکی پس از دیگری تا آنجا می تواند خطرناک باشد که در نهایت، آدمی را از ره یابی به بهشت ابدی محروم سازد. ملاّمهدی نراقی در کتاب جامع السّعادات چنین می گوید:
    ص: 77
    ________________________________________
    1- عزیز الدّین نَسَفی، الانسان الکامل، صص 322 و 323.
    «قَدْ وَرَدَ اَنّ اَکْثَرَ اَهْلِ النّارِ صِیاحُهُمْ مِنْ سَوْفَ، یَقُولُون واحُزْناه مِنْ سَوْفَ؛ روایت شده است که ناله بیشتر اهل جهنم از فردا گفتن و به تأخیر انداختن فرصت ها است و صدای واحزناه از آنها به خاطر این سهل انگاری ها بلند است».(1)
    صوفی اِبنُ الوقت(2) باشد ای رفیق
    نیست فردا گفتن از شرط طریق
    مولانا







    امضاء


صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi