صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24

موضوع: لطفا لبخند بزنید

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    غمم از من، شادیم از تو !

    حدود یک ماه بود که از خانواده خود دور بودم و حسابی دلم برای خانواده تنگ شده بود.
    درست بود که من مهمان خانه خدا بودم و برای دومین بار به سفر حج آمده بودم اما به هر حال، دیگر دلتنگ خانواده خود شده بودم به خصوص که دلم برای شیرین زبانی فرزند خردسالم، علیرضا، خیلی تنگ شده بود.
    روزهای آخر سفر بود و ما کم کم برای بازگشت به وطن آماده می‌شدیم.
    قرار بود یکی از دوستان من به دیدنم بیاید و من در اتاق هتل منتظر آمدن او بودم.
    در این هنگام گوشی تلفن همراه من زنگ خورد و این صدای پسرم علیرضا بود که از دوری من بی‌تابی می‌کرد و صدای گریه‌اش بلند شده بود.
    به هر حال با شنیدن صدای او دلتنگی من چند برابر شد.
    بعد از لحظاتی در اتاق زده شد، من از جایم بلند شدم و در را باز کردم، دوستم بود که به دیدن من آمده بود.
    او را به داخل اتاق دعوت کردم و در کنار او نشستم، از شما چه پنهان که دلتنگی من دست خودم نبود و چهره من در آن لحظه، بسیار اندوهناک شده بود.
    اینجا بود که دوستم رو به من کرد و گفت: «درست است دلتنگ شده‌ای، اما نباید این غم خود را در چهره خود نشان دهی بلکه باید غم خود را در دل خود نگه داری».
    بعد او حدیثی از حضرت علی(ع) برایم خواند که آن حضرت می‌فرمایند: «مؤن، شادی خود را در چهره خود نشان می‌دهد و غم خود را در دل خود نگه می‌دارد».16
    گویا این حدیث زیبا را برای اولین بار می‌شنیدم، برای همین پیرامون آن خیلی فکر کردم.
    آری، هر کسی در زندگی خود ممکن است غم و اندوهی داشته باشد اما شخص مسلمان وظیفه دارد غم و اندوه خود را در دل خود قرار دهد و آن را در چهره خود نشان ندهد، زیرا این کار باعث می‌شود اطرافیان او هم ناراحت شوند.
    از آن روز تصمیم گرفتم در همه جا و همه شرایط، غم و اندوه خود را برای خودم نگه دارم (و در دل خود پنهان کنم) و شادی و شادمانی خود را بر چهره خود نمودار سازم و آن را با اطرافیان خود تقسیم کنم.
    وقتی از سفر برگشتم در مورد این موضوع بیشتر مطالعه کردم و فهمیدم که خداوند متعال کسی را که هنگام برخورد با برادران دینی خود اخم کند، دشمن می‌دارد.17
    آیا فکر کرده‌اید که چرا خداوند این قدر از این که ما قیافه اخمو داشته باشیم بدش می‌آید؟
    خداوند می‌خواهد جامعه مسلمانان، جامعه‌ای با نشاط و شاداب باشد به طوری که هر کسی را نگاه کنی لبخند به لب داشته باشد.
    اگر همه ما به این دستور الهی عمل می‌کردیم سطح روابط اجتماعی در جامعه ما در حدّ بسیار بالایی قرار می‌گرفت و همواره محبّت و صمیمیت در جامعه موج می‌زد.

    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند







  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    با لبخند می‌توانید زندگی خود را بیمه کنید

    امروزه زندگی ما با خطرات و بلاهای زیادی روبرو است و برای همین باید راهی پیدا کنیم تا خود را در مقابل بلاها بیمه سازیم.
    بیمه کردن ماشین و یا خانه، کار پسندیده و لازمی است ولی این بیمه‌ها بعد از این که حادثه‌ای پیش آمد به کار ما می‌آید و می‌تواند مقداری از شدت سختی‌های پیش آمده بکاهد.
    سخن من در این است که چگونه از پیش آمدن بلا جلوگیری کنیم؟
    در مجموعه سخنان اهل بیت(ع)، بهترین راه برای جلوگیری از بلا، صدقه دادن می‌باشد.
    امام صادق(ع) فرمودند: «روز خود را با صدقه آغاز کنید و هر کس در اول روز، صدقه بدهد خداوند بلاهای آن روز را از او دور می‌کند».18
    قبل از این برای شما، سخنی از رسول خدا نقل کردم که آن حضرت، لبخند را به عنوان یکی از صدقه‌های مهم ذکر نموده بود.
    امام باقر(ع) فرمودند: «کار نیک و صدقه، فقر را از بین می‌برد و عمر را زیاد می‌کند و هفتاد نوع مرگ بد را از انسان دور می‌کند».19
    منظور از مرگ بد، مرگ‌های ناگهانی مثل تصادف می‌باشد و صدقه دادن می‌تواند این نوع مرگ‌ها را از ما دور کند.
    پیامبر اسلام در سخن دیگری به این نکته اشاره می‌کند که صدقه هفتاد نوع بلا را از انسان دور می‌کند.
    پس از همین امروز تصمیم بگیرید همانطور که به بیچارگان و فقرا کمک می‌کنید، صدقه لبخند را هم در برنامه خود قرار دهید.
    همیشه سعی کنید با هر کسی که روبرو می‌شوید لبخند خود را به او هدیه کنید.
    بدانید که همین لبخند زدن می‌تواند بلاهای زیادی را از شما دور ساخته و رحمت و بخشش خداوند را ارزانی‌تان کند.
    بیایید تصمیم بگیریم که روز خود را با صدقه آغاز کنیم و هنگامی که وارد جامعه شدیم به هر کس که برخورد می‌کنیم از صمیم دل لبخند بزنیم.
    خوب من !
    اگر همین دستور ساده را عمل کنیم دیگر خانواده ما از بلای بی تفاوتی و کمبود محبّت نجات پیدا می‌کند.
    حتماً می‌دانید که یکی از علت‌های اساسی انحراف دختران و پسران جامعه ما، این است که در محیط خانه به آنها محبّت نمی‌شود.
    چقدر جوانان را می‌شناسم که در حسرت یک لبخند دلنشین پدر و مادر خویش هستند !





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پدر دلسوز، مادر مهربان !

    با شما هستم، باور کنید لبخند پر مهر شما که از صمیم قلب باشد جوان شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و او را به محیط خانه دلگرم می‌کند.
    همه ما باید تلاش کنیم تا در جامعه خویش، روحیه نشاط و شادمانی را رشد دهیم که این خود عبادتی بس بزرگ است.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تبسّم‌های رسول خدا

    اشاره


    پیامبر همواره لبخند به لب داشت و همه یاران آن حضرت هرگاه با آن حضرت روبرو می‌شدند مجذوب تبسّم زیبایی می‌شدند که به چهره پیامبر نقش بسته بود.
    وقتی آن حضرت می‌خواستند سخن و مطلبی را برای مردم بگویند لبخند می‌زدند و هیچ گاه دیده نشد که پیامبر لب به سخن بگشایند و لبخند به لب نداشته باشند.
    این یک درس بسیار بزرگ برای همه ما می‌باشد که اگر می‌خواهیم دیگران را راهنمایی کنیم باید مانند رسول خدا کلام خود را با روی باز و لبخند همراه کنیم.20
    در تاریخ، مواردی از تبسّم آن پیامبر به صورت ویژه، نقل شده است که من در اینجا به بیان چهار تبّسم آن حضرت می‌پردازم:



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    تبسّم اول


    یاران پیامبر گرد آن حضرت نشسته بودند و از سخنان ایشان کمال استفاده را می‌بردند.
    در این میان، لحظاتی پیامبر به فکر فرو رفته و بعد از آن تبسّمی کردند.
    یکی از یاران آن حضرت، این سؤال را مطرح نمود: «ای رسول خدا، چه شده است که شما این گونه تبسّم کردید؟».
    حضرت در پاسخ فرمود: «تعجب می‌کنم از مؤنی که به بیماری و بلا گرفتار شده است و به خاطر گرفتار شدن به آن بلا بی‌تابی می‌کند.
    اگر مؤن می‌دانست که خداوند در مقابل این گرفتاری و بلا، روز قیامت چقدر ثواب به او می‌دهد، هر آینه مؤن آرزو می‌کرد که تا آخر عمر به گرفتاری، مبتلا باشد».21
    رسول خدا می‌خواهد در این کلام خود به ما یاد بدهد که لازم نیست تا همه چیز ما جور باشد و در زندگی هیچ مشکلی نداشته باشیم و آن وقت بتوانیم شاد زندگی کنیم، نه، بلکه می‌توانیم در اوج بیماری و گرفتاری و مشکلات نیز شاد باشیم.
    مگر ما خداوند را عادل و حکیم نمی‌دانیم. این بلاها و گرفتاری هایی که برای ما پیش می‌آید همه از روی حکمت و مصلحتی است؛ البته به شرط اینکه خود ما باعث و مسبب آن نباشیم.
    برای مثال اگر ما همه تلاش خود را برای سلامتی نمودیم اما باز هم به بیماری گرفتار شدیم، دو راه پیش روی خود داریم: اوّل اینکه غم و غصه به دل راه دهیم و با بی‌تابی کردن، زندگی را برخود و اطرافیان خود تلخ کنیم؛ راه دوم اینکه زاویه دید خود را عوض کنیم و باور کنیم که این بیماری ما از روی حکمت و مصلحتی است و به خیر و صلاح ما می‌باشد در این هنگام است که قلب خود را به سوی شادی باز کرده و لبخندی زیبا بر لبهای خود می‌نشانیم.
    آری، ما باید چشمهایمان را بشوییم و گونه دیگر به زندگی خود نگاه کنیم و با آن نگاه تازه است که هر کس ما را ببیند گل لبخند در چهره ما خواهد یافت.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تبسّم دوم


    خیلی از ثروتمندان و بزرگان مدینه به خواستگاری حضرت زهرا(س) رفته بودند ولی پیامبر به همه آنها جواب منفی داده بود.
    پیامبر به مردم گفته بود که ازدواج دخترم فاطمه را به خدای خویش واگذار کرده‌ام و منتظر تصمیم او هستم.
    همه مردم مدینه در این فکر بودند که سرانجام چه کسی افتخار همسری حضرت زهرا(س) را پیدا می‌کند.
    هنوز حضرت علی(ع) به خواستگاری حضرت زهرا(س) نرفته بود.
    مردم کوچه و بازار می‌گفتند که چون دست حضرت علی(ع) از مال دنیا کوتاه است، به این امر اقدام نمی کند.
    آری، ثروتمندان بزرگ از انصار و مهاجرین خواهان ازدواج با حضرت فاطمه(س) شده بودند و در این میان، وضع مالی حضرت علی(ع) از همه‌آنها پایین‌تر بود.
    سرانجام یک روز حضرت علی(ع) تصمیم گرفت تا نزد پیامبر برود و از دختر ایشان خواستگاری کند.
    رسول خدا در منزل همسر خود أُمّ سَلَمه بود، حضرت علی(ع) خود را به آنجا رساند و در زد.
    أمّ سلمه در حضور پیامبر بود، پیامبر به او فرمودند: «ام سلمه، برخیز و در خانه را باز کن، کسی پشت در است که من او را بیش از همه مردم دوست دارم، محبوب خدا، برادرم علی به دیدنم آمده است».
    حضرت علی(ع) وارد خانه شد و حضور پیامبر سلام عرضه داشت و پیامبر جواب او را داد و او در مقابل پیامبر نشست.
    اما حضرت علی(ع) در حضور پیامبر سر به زیر انداخته بود، گویا او خجالت می‌کشید که خواسته خود را بیان کند.
    أمّ سلمه می‌گوید که من مدتی به این منظره نگاه می‌کردم و می‌دیدم که حضرت علی(ع) خجالت می‌کشد حرف دل خود را بزند.
    رسول خدا نگاهی به صورت حضرت علی(ع) کرده و فرمودند: «یا علی ! من فکر می‌کنم که تو برای انجام کاری نزد من آمده‌ای، پس حاجت خود را بگو که هر چه بخواهی من قبول می‌کنم».
    حتماً پیامبر از خواسته او خبر داشت.
    حضرت علی(ع)شروع به سخن گفتن کرد: «پدر و مادرم به فدای شما باد، ای رسول خدا ! من کودک بودم که از پدر و مادر خویش جدا شده و نزد تو آمدم و تو برایم از پدر و مادر بهتر بودی، مرا تربیت نموده، بزرگ کردی و در حق من محبّت زیادی نمودی.
    ای رسول خدا، تو تنها سرمایه من در دنیا و آخرت هستی ! ای رسول خدا، من دوست دارم که برای خود همسری داشته باشم که مایه آرامش من باشد، من آمده‌ام تا دخترتان فاطمه را خواستگاری کنم».
    به چهره پیامبر نگاه کن که چگونه غرق شادی و سرور شده است !
    این زیباترین لبخندی است که تاکنون بر این چهره نورانی نقش بسته است.
    آری، پیامبر با لبخندی زیبا، موافقت خویش را با این ازدواج مبارک اعلام فرمود.22

    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    تبسّم سوم

    خبری در مدینه به سرعت می‌پیچد که حضرت علی(ع)، می‌خواهد نخلستان خود را بفروشد.
    فقرای مدینه که در شرایط سخت اقتصادی بودند خبر دار می‌شوند و خود را به حضرت علی(ع) می‌رسانند.
    خریدار که یکی از تجار مدینه است نخلستان را می‌پسندد و آن را به مبلغ دوازده هزار درهم خریداری می‌کند.
    وقتی حضرت علی(ع) پولها را دریافت می‌کند، به افراد فقیری که دور او جمع شده بودند نگاه می‌کند و قبل از اینکه آنها حرفی بزنند و تقاضایی بکنند به هر کدام از آنها مقداری از آن درهم‌ها را می‌دهد.
    اگر خوب نگاه کنی می‌بینی که حضرت علی(ع)، تمام درهم‌ها را به فقرا داده و اکنون با دست خالی به خانه می‌رود و چون وارد خانه می‌شود می‌بیند که در خانه هم هیچ غذایی نیست !
    رسول خدا خبر دار می‌شود که حضرت علی(ع) همه پول آن نخلستان را به فقرای مدینه انفاق کرده است برای همین او هفت درهم برای حضرت علی(ع) می‌فرستد.
    حضرت علی(ع) برای خرید غذا به سوی بازار مدینه حرکت می‌کند.
    در بازار شخصی را می‌بیند که می‌گوید: کیست که به من مقداری پول قرض دهد؟
    بخشش حضرت علی(ع) آنقدر زیاد است که آن هفت درهم را به آن مرد می‌دهد.
    اکنون حضرت علی(ع)، در بازار ایستاده است در حالی که هیچ درهمی نزد او باقی نمانده است.
    آنجا را نگاه کن، یک نفر در حالی که افسار شتری در دست دارد به این سو می‌آید.
    آیا شما او را می‌شناسید؟ من که تا به حال او را ندیده‌ام، او سلام کرده و می‌گوید:
    ـ یا علی، آیا این شتر را از من خریداری می‌کنی؟
    ـ من پول برای خریداری آن ندارم.
    ـ پول آن را هر وقت داشتی به من بده.
    ـ قیمت آن چند؟
    ـ صد درهم.
    معامله انجام می‌گیرد و حضرت، شتر را تحویل می‌گیرد، و آن مرد عرب می‌رود.
    صدایی به گوش می‌رسد: «ای علی، این شتر را می‌فروشی؟»
    این صدای کیست که به گوش می‌رسد؟
    عرب دیگری است که به دنبال شتر مناسبی می‌گردد تا با آن به سفر برود و ظاهراً این شتر را پسندیده است.
    ـ آن را چند می‌فروشی؟
    ـ من آن را صد درهم خریداری کرده‌ام.
    ـ من این شتررا صد و هفتاد درهم از شما خریداری می‌کنم.
    معامله صورت می‌گیرد و حضرت علی(ع) پول را تحویل می‌گیرد و شتر را تحویل می‌دهد.
    اکنون حضرت علی(ع) در بازار مدینه به دنبال آن مردی می‌گردد که لحظاتی قبل شتر را از او خریداری کرده بود تا بدهکاری خود را به او بدهد، اما هر چه می‌گردد او را پیدا نمی‌کند.
    خدایا آن مرد کجا رفته است !
    آنجا را نگاه کن !
    رسول خدا در گوشه‌ای ایستاده است و دارد به حضرت علی(ع) نگاه می‌کند و لبخند می‌زند.
    شاید تعجب کنی که چرا پیامبر در این موقعیت، لبخند می‌زند.
    این یکی از لبخندهای زیبای پیامبر است که در تاریخ ثبت شده است و حتما حکمتی دارد.
    آیا شما راز لبخند پیامبر را می‌دانید؟
    علی(ع) نگاهش به پیامبر می‌افتد که به او تبسّم می‌زند، علی(ع) جلو می‌آید و عرض ادب و سلام می‌کند.
    ـ ای علی، تو به دنبال آن مردی می‌گردی که شتر را به تو فروخت؟
    ـ آری، پدر و مادرم به فدای شما باد.
    ـ ای علی، آن کسی که شتر را به تو فروخت جبرئیل بود و آن کس که شتر را از تو خرید میکائیل بود و آن شتر هم از شترهای بهشتی بود و آن درهم‌ها نیز از طرف خدا بود.23




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تبسّم چهارم

    یکی از زنان مدینه، غذایی را برای پیامبر آماده نمود و به منزل آن حضرت فرستاد (آن غذا مرغ بریان بود).
    آن روز «اَنَس بن مالک»، در خانه پیامبر بود و چون موقع صرف غذا فرا رسید پیامبر سفره‌ای انداختند.
    پیامبر نام خدا بر زبان جاری کرده و مشغول خوردن غذا شدند.
    همین که یک لقمه از آن غذا خوردند دست‌های خود را به سوی آسمان گرفته و این چنین دعا کردند: «بار خدایا !
    هر کس را بیشتر از همه دوست می‌داری، نزد من حاضر فرما تا این غذا را با من تناول کند».
    أنس بن مالک می‌گوید: وقتی من دعای پیامبر را شنیدم آرزو کردم که یکی از فامیل‌های من مهمان پیامبر بشود تا ما هم یک فضیلتی برای فامیل خود داشته باشیم.
    بعد از لحظاتی صدای درب خانه را شنیدم.
    من به پشت درب خانه رفتم، دیدم حضرت علی(ع) است که به دیدار پیامبر آمده است، من به او گفتم که رسول خدا کار مهمی دارد، برای همین حضرت علی(ع) بازگشت و من هم در را بستم و خدمت پیامبر آمدم.
    رسول خدا لقمه‌ای دیگر از آن غذا را به دهان گرفت و بعد از آن دوباره همان دعا را نمود.
    دیگربار صدای درب خانه آمد، با خود گفتم که خدا کند این بار یکی از بستگان خودم پشت درب خانه باشد.
    رفتم درب خانه را باز کردم دیدم که حضرت علی(ع) است، او را به خانه پیامبر راه ندادم و به او گفتم که پیامبر مشغول کار مهمی است، این بار هم او بازگشت و من هم خدمت پیامبر آمدم.
    رسول خدا لقمه سوم از آن غذا به دهان مبارکش نهاد و همان دعا را نمود.
    باز صدای درب خانه بلند شد، این بار حضرت علی(ع) با صدای بلند از پشت درب خانه، به پیامبر سلام کرد به گونه‌ای که پیامبر صدای او را شنید و او را شناخت.
    رسول خدا(ع) به من فرمود: «ای انس، برخیز و در خانه را باز کن ».
    من رفتم و درب خانه را باز کردم و حضرت علی(ع) وارد خانه شد.
    چون نگاه پیامبر به چهره حضرت علی(ع) افتاد لبخندی زد !
    این یکی از زیباترین لبخندهای رسول خدا می‌باشد که در تاریخ نقل شده است و علمای شیعه و سنی بر این فضیلت حضرت علی(ع) اتفاق دارند، آری، پیامبر با دیدن حضرت علی(ع) بسیار خوشحال شده و برای همین گل لبخند به صورتش نشسته است.
    رسول خدا رو به حضرت علی(ع) کرد و فرمود: «من دعا کردم تا خداوند کسی را مهمان من کند که او را بیش از همگان دوست دارد، اکنون خدا را شکر می‌کنم که تو نزد من آمدی. یا علی، چه چیزی باعث شد که دیر آمدی؟».
    حضرت علی(ع) عرضه داشت: «ای رسول خدا، هر بار که من درب خانه را زدم انس مرا به خانه شما راه نداد».
    پیامبر رو به من کرد و فرمود: «ای انس، چرا حضرت علی(ع) را به خانه راه ندادی؟».
    من در پاسخ گفتم که دوست داشتم تا این فضیلت برای یکی از افراد فامیل من باشد.24
    آنگاه حضرت علی(ع)، کنار پیامبر نشست و آن غذا را همراه پیامبر تناول نمود.
    خواننده محترم، این چهار داستانی بود که در آنها لبخند زیبای رسول خدا به تصویر کشیده شده بود.
    اکنون به بحث در مورد آثار و فایده‌های لبخند می‌پردازیم.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    ارتباط لبخند با سیستم عصبی مغز

    آیا می‌دانید که حالات چهره شما، می‌تواند نقش مهمی در احساسات و عواطف شما داشته باشد؟
    شواهد علمی زیادی وجود دارد که ثابت می‌کند اگر شما در چهره خود حالت لبخند ایجاد کنید بعد از مدتی، احساس شادی در روان شما ایجاد خواهد شد و به عکس، اگر در چهره خود حالت غم ایجاد کنید دیری نمی‌پاید که احساس غم و ناراحتی وجود شما را فرا می‌گیرد.25
    «وینبوم» که یکی از فیزیولوژیست‌های مشهور جهان است اعتقاد دارد که هرگاه ما به چهره خود، حالتهای مختلفی (از لبخند، غم، ترس و...) بدهیم در مغز ما هورمون‌های خاصی ترشّح می‌شود و هر کدام از آن هورمون‌ها می‌تواند اثر خاصی بر جسم ما بگذارد.
    عضله‌های صورت انسان که برای لبخند زدن یا نشان دادن خشم به کار گرفته می‌شوند، با سیستم عصبی که در مغز وجود دارند، در ارتباط هستند.
    هنگامی که پیام‌های عضله‌های صورت، توسط سیستم عصبی دریافت می‌شوند این سیستم عصبی به ترشّح هورمون‌های مختلفی می‌پردازد؛ برای مثال لبخند زدن باعث ترشّح هورمون‌های مثبت در بدن می‌شود.
    دانشمندان آمریکایی که در زمینه لبخند تحقیق می‌کردند به این نتیجه رسیدند که هنگام لبخند زدن، تغییراتی در سیستم‌های بدن به وجود می‌آید که برای سلامتی ما بسیار مفید می‌باشند.26
    آنها به این نکته تأکید کرده‌اند که لبخند زدن (بیش از آنکه یک حالت اجتماعی دلپذیر باشد)، نقش بسیار بزرگی در سلامتی ما دارد و مانع مبتلا شدن ما به بیماری‌های مختلف می‌شود.
    امروزه این نظریه که بسیاری از بیماری‌ها بر اثر احساساتی مثل ترس و نفرت، پیشرفت می‌کند، مورد قبول پزشکان قرار گرفته است.
    هنگامی که هورمون‌های ناشی از فشار روانی به طور دائم و به مقدار زیاد در بدن ما تولید شود، سیستم دفاعی بدن ما نمی‌تواند وظیفه خود را به خوبی انجام دهد و زمینه مبتلا شدن به انواع بیماری‌ها فراهم می‌آید.
    امروزه ثابت شده است که افراد شاد، بسیار کمتر از افرادی که دائماً نگران هستند، بیمار می‌شوند و کسانی که می‌توانند در هر شرایطی لبخند به لب داشته باشند به خودشان کمک بزرگی می‌کنند و آرامش و آسودگی خاطر را برای خود فراهم می‌کنند.
    آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا همیشه لبخند زدن با شادی و نشاط همراه است؟
    وینبوم (محقق فرانسوی)، در تحقیقات خود به این سؤال جواب داده است. او می‌گوید: «لبخند، باعث افزایش جریان خون در مغز می‌شود و همین امر موجب سرخوشی و سلامتی ما می‌شود و عملکردهای خلاقانه مغز ما را فعال می‌کند. در حالی که افسرده حالی و چهره افسرده، باعث کاهش جریان خون به مغز می‌گردد و در دراز مدت به سلامتی بدن ما آسیب می‌رساند. بنابراین افرادی که همواره با حالتی افسرده و غمگین در جامعه ظاهر می‌شوند خودشان باعث آن می‌شوند تا جریان خون به مغزشان، دچار کاهش شود و این به معنی آن است که مغز آنها به اندازه کافی تغذیه نشده و کارکرد مطلوبی نخواهد داشت».27
    من فکر می‌کنم دیگر برای شما واضح و روشن شد که اگر در دستورات اسلامی لبخند به عنوان صدقه معرفی شده (و می‌تواند روزی را زیاد کند، و هفتاد نوع بلا را از ما دور کند)، به چه علتی می‌باشد.
    آری، وقتی شما همواره لبخند به لب داشته باشید، جریان خون کافی به مغز شما می‌رسد و این باعث می‌شود شما بتوانید بهتر فکر کنید و برای رونق کسب و کار خویش روشهای تازه‌ای را به کار گیرید و به این وسیله روزی شما زیاد شود.
    اگر شما همواره لبخند به لب داشته باشید مغز سالمی خواهید داشت و معلوم است که اگر غذای کافی به مغز شما نرسد همه بدن شما دچار مشکل خواهد شد.
    اکنون علم ثابت کرده است که قیافه اخمو داشتن موجب گرسنگی مغز می‌شود و لبخند موجب سلامتی آن می‌گردد و به همین دلیل است که اگر ما همواره گل لبخند به چهره داشته باشیم از بسیاری از بیماری‌ها در أمان خواهیم بود.
    محققان به این نتیجه رسیده‌اند که اگر افراد لبخند بزنند احساس شادی بیشتری می‌کنند و برای همین توصیه می‌کنند که بهتر است ما اوّل لبخند بزنیم و منتظر شادی باشیم نه اینکه منتظر بمانیم تا احساس شادی در ما بوجود آید و بعد لبخند بزنیم.28




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    با لبخند می‌توانید دوست داشتنی‌تر جلوه کنید

    به هر کجای دنیا که بروید، انسان‌ها برای نشان دادن خوشحالی خود از لبخند استفاده می‌کنند و این به آن معنی است که لبخند یک زبان بین المللی است.
    لبخند مشخص‌ترین احساس انسان می‌باشد؛ به طوری که از فاصله چهل و پنج متری، می‌توانید یک لبخند را تشخیص دهید در حالی که شما برای تشخیص احساس تعجب، خشم و ترس باید به یک فرد بسیار نزدیک شوید.
    امروزه مشخص شده است افرادی که به سادگی لبخند می‌زنند از سلامت روانی و جسمانی بیشتری برخوردار هستند.
    «تامکینز» روان‌شناسی که در مورد چگونگی لبخند زدن تحقیقات زیادی انجام داده و معتقد است که انسان‌ها زمانی لبخند می‌زنند که از احساسات منفی مثل درد، فشار و ترس رها شده باشند.
    به همین خاطر است که لبخند تا این اندازه می‌تواند مایه آرامش ما شود.آن لحظه‌ای که لبخند می‌زنید احساس‌های منفی مثل ترس و غم در وجود شما از بین می‌رود.
    بد نیست مطلبی هم در مورد لبخند کودکان بشنوید:
    دکتر «برتون وایت» متخصص کودکان، در مورد لبخند نوزادان و کودکان مطالعاتی انجام داده است و به این نتیجه رسیده است که نوزادی که لبخند می‌زند در واقع می‌خواهد اطمینان پیدا کند که از طرف مقابل خود، پاسخ مثبتی دریافت خواهد کرد. کودک دوست دارد هر وقت که ممکن باشد لبخندی بزند و این لبخند یک مکانیزم قوی برای ادامه زندگی او می‌باشد و کمتر بزرگسالی است که مغلوب لبخند زیبای یک کودک نشود.
    لبخند وسیله قدرتمندی است که کودک به وسیله آن از دریافت عشق و محبّت مادر خود، اطمینان پیدا می‌کند و به راستی که کودکان هنگام لبخند زیباتر و جذاب‌تر به نظر می‌رسند و همین به پدر و مادر کمک می‌کند تا کودک خود را دوست داشته باشند.
    لبخند کودک، تنها پاداشی است که پدر و مادر برای تحمّل آن همه سختی دریافت می‌کنند؛ اما همین کافی است.
    تحقیقات نشان می‌دهد کودکانی که با آمادگی بیشتر و به دفعات بیشتر لبخند می‌زنند، شانس بیشتری برای رسیدن به آینده بهتر دارند، آینده‌ای که در آن به صورت شخصی برون گرا و مؤثر برای جامعه خود شکوفا شوند.29
    نکته دیگر این که وقتی ما می‌بینیم کودکان به این راحتی و به این سرعت، لبخند می‌زنند می‌توانیم به این نتیجه برسیم که حالت طبیعی ما انسان‌ها، شادی می‌باشد و غم و اندوه، یک حالت غیر طبیعی است و به همین دلیل است که غم و اندوه، انسان را بیمار می‌کند.
    آیا تا به حال به این نکته فکر کرده‌اید که لبخند زدن، ساده‌ترین حالتی است که می‌توانیم به چهره خود بدهیم.
    لبخند به راحتی به چهره ما می‌نشیند اما اگر بخواهیم غم و اندوه را به چهره خود بنشانیم باید عضلات چهره خود را منقبض کنیم و همین باعث می‌شود که دیگر به صورت جذاب به نظر نرسیم.
    افرادی که زیاد لبخند می‌زنند در نظر دیگران، به صورت افرادی دوست داشتنی، مهربان و خونگرم جلوه می‌کنند که می‌توان به راحتی با آنها رابطه برقرار کرد.
    اما افرادی که به سختی لبخند می‌زنند در نظر دیگران به صورت انسان‌هایی گوشه‌گیر، درون گرا و سرد جلوه می‌کنند.
    انسان‌ها به طور غریزی جذب افرادی می‌شوند که زیاد لبخند می‌زنند برای همین اگر می‌خواهید دیگران را به سوی خود جذب کنید سعی کنید همواره لبخندی به لب داشته باشید.
    حتماً این سخن را شنیده‌ای که می‌گویند: «بخند تا دنیا به تو بخندد». آری هنگامی که شما با لبخندی زیبا در جامعه ظاهر می‌شوید به تمام دنیا پیام عشق و محبّت ارسال می‌دارید و برای همین می‌توانید افراد با نشاط و پر انرژی را به سوی خود جذب کنید.
    همیشه به یاد داشته باشید که توانایی لبخند زدن، هدیه‌ای است الهی که فقط به ما انسان‌ها عنایت شده است و هیچ مخلوق دیگری در روی زمین از آن بهره‌مند نیست.
    هدف خداوند از دادن این نعمت به ما این بوده است که ما انسان‌ها به راحتی بتوانیم به یکدیگر نزدیک شده و با یکدیگر دوست شویم.


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi