علائم انتظار
اشاره
يعني چيزهايي كه به واسطه ي آن ها مومن مطمئن مي شود كه حقيقت انتظار در وجود او پيدا شده است.و از آشكارترين آن ها، دوعلامت است كه اجمالاً بيان مي شود:
اشتياق قلبي است
زيراهر چه محبوب در نظر حبيب عزيز تر باشد و محبت حبيب نسبت به او بيشتر باشد، اشتياق او به ديدار محبوب زيادتر مي شود، وهر چه آتش اين اشتياق در وجودش بيشتر شعله ور شد، مفارقت دوست مشكل تر و تلخ تر خواهد شد، و هر چه زمان مفارقت طولاني شود، غم و اندوه فراوان تري به دنبال خواهد داشت، به حدي كه باعث بكاء و گريه، بلكه موجب جزع و ندبه مي شود.بنابراين؛ هر گاه بنده ي مومن در حال انتظار اشتياق ديدار مولاي خود را داشته باشد، بايد به واسطه ي طول زمان مفارقت و غيبت ايشلن حزن و غم در قلب او ظاهرو هويدا گردد، كه لازمه اش گريستن در دوري آن حضرت است.چنانچه در «كافي» روايت شده از امام صادق (عليه السلام) كه در بيان حال مومنين در زمان غيبت ايشان فرمودند:«و لتدمعن عليه عيون المومنين» [23] .«براي او چشمهاي مومنين گريان مي شود»و دردعاي ندبه دلسوختگان و شيفتگان چنين آمده:«هل من معين فاطيل معه العويل البكاء؟ هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا؟ هل قذيت عين فساعدتها عيني علي القذي؟». [24] .«آيا ياري كننداي هست تا با او ناله و گريه را طول دهم؟ آيا جزع كننده اي هست تا آن كه ياري نمايم جزع او را هر گاه ساكن شود؟ آيا چشم مجروحي هست تا آن كه او را چشم من بر مجروح شدن آن ياري نمايد؟»و از لوازم طول مفارقت محبوب، ناگوار بودن لذائذ در كام انسان وسلب شدن خواب راحت ازاو و هميشه به ياد محبوب خود بودن است.
عزلت و گوشه گيري از بيگانگان است، از لوازم آن، كمي گفتار مطالب بيهوده است
پس هركس اين آثار را در وجود خود به صورت بيشتر و كاملتر چه از نظر ظاهري و چه از نظر باطني، مشاهده كرد، علامت آن است كه مقام اشتياق و حقيقت انتظار او براي ظهور و فرج مولاي خود (عليه السلام)و زيارت جمال نوراني او كاملتر است.و همه ي اين امور يعني حزن قلبي، افسردگي چهره، بكاءو گريه، جزع و ندبه، ناگواري لذائذ، كمي خواب، عزلت و گوشه گيري، هميشه به ياد او بودن، قلت كلام، در اخبار به طور عموم يعني بين هر حبيبي و محبوبي و خصوص يعني بين آن حضرت و دوستانش اشاره شده است.و در كتاب «كمال الدين»در قضيه ابراهيم بن مهزيار روايتي از مولاي ما حضرت صاحب الامر صلوات الله عليه نقل شده كه حضرتش در ضمن فرمايشات زيادي ـ در رابطه با آن چه پدر بزرگوارشان حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) به ايشان فرموده بودند ـ به ابراهيم بن مهزيار فرمودند:«واعلم ان قلوب اهل الطاعه و الاخلاص تزع اليك مثل الطير اذا امت الي اوكارها و هم معشر يطلعون بمخائل الذله و الاستكانه، وهم عند الله برده اغراءيبرزون بانفس مختله محتاجع، و هم اهل القناعه و الاعتصام، استنبطوا الدين فوارده علي مجاهده الاضداد، خصهم الله باحتمال الضيم في الدنيا ليشملهم باتساع العز في دارالقرار، وجلبهم علي الخلائق الصبر ليكون لهم العاقبه الحسني و كرامه حسن العقبي» [25] .«بدان؛ بدرستي كه دلهاي اهل طاعت و اخلاص به شدت به سوي تو پر مي كشد، همان طور كه مرغان به جانب آشيانه هاي خود پر مي كشند و رو مي آورند،و آن ها جماعتي هستند كه در معرض ذلت و حقارت واقع مي شوند، و حال آن كه ايشان در نزد خداوند عزيز روسفيدند،آن ها در بين مردم ظاهر مي شوند در حالي كه به شدت مبتلا به فقر و نيازند، و ايشان اهل قناعت و اهل تمسك به وسيله هايي هستند كه از فتنه ها سالم بمانند.و آن ها بر وجه تحقيق دين را به دست آورده اند، و با آنچه باآن ضديت دارد مجاهده مي كنند، خداوند آن ها را به قوت تحمل سختي هاي دنيا مخصوص گردانيده است، تا آن كه عزت فراوان در آخرت را شامل حال آن ها فرمايد، و چگونگي صبر در هر مكروهي را در نهاد و سرشت آن ها قرار داده،تا آن كه از براي آن ها عاقبت نيكو و بلند مرتبه گي در آخرت بوده باشد.»و از لوازم ديگر اين اشتياق، اهتمام نمودن در دعا و طلب تعجيل فرج از خداوند است، زيرا واضح است كه هر گاه كسي كمال اشتياق را به امري داشته باشد،به هر وسيله اي كه برايش ممكن باشد سعي مي كند فاصله اي كه بين او و محبوبش هست برطرف كند، و از طول فراق بكاهد، و دعا بهترين وسيله براي رسيدن به اين مقصود است.ووقتي اين خواسته يعني اشتياق به ظهور و برخوردار شدن از فيض ديدار جمال آن حضرت در نظرش اهميت زيادتري داشته باشد، خواسته هاي ديگرش راتحت الشعاع قرار ميدهد، بلكه آن ها را ناديده مي گيرد.و حال او مانند حال حضرت اباذر رضي عنه الله مي گردد كه روايت شده است: چشم ايشان مبتلابه چشم درد شد، پرسيدند: چرا معالجه نمي كني؟ فرمود: امري مهمتر ازاين دارم،گفتند: چرا دعا نمي كني؟ فرمود: دعائي مهمتر از اين دارم. [26] .