گروه ديگري از مسلمين كه متوجّه اين نقيصه ي بزرگ در نظريه ي جبر و كسب شده بودند و آن را در تضادّ با عقل و اسلام و قرآن مي يافتند به دفاع از عدل و حكمت خدا پرداخته گفتند: خدا ما را آفريده و به ما قدرت انجام افعال ارادي را داده است امّا او خالق افعال ما انسانها نيست. خالق و پديد آورنده ي افعال ارادي انسان ، خود انسان است كه با قدرت داده شده از سوي خدا دست به آفرينش افعال خود مي زند. در تاريخ علم كلام، از اين گروه با نام «مُفَوّضه» و از نظريه ي آنها با عنوان « نظريه ي تفويض » ياد مي شود. بارزترين مذهب معتقد به اين نظريه ، مذهب معتزله بوده است، كه امروزه وجود خارجي ندارند. بر اساس نظريه ي تفويض، عدل و حكمت خدا توجيه مي شود ولي خالقيّت مطلق خدا زير سوال مي رود؛ و انسان نيز به عنوان شريك خدا در خالقيت، مطرح، و يك نوع خالقيت محدود براي انسان پذيرفته مي شود. و اين در حالي است كه خداوند متعال مي فرمايد:«اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْء »(الزمر:62) و بي ترديد «كلّ شيء»، شامل افعال ارادي انسان نيز مي شود.
اين دو گروه از مسلمين، كه همگي از اهل سنّت هستند، بر اين گمان بوده اند كه جبر و تفويض، نقيض يكديگرند ؛ و محال است دو نقيض، در آنِ واحد و از جهت واحد، در يك جا جمع شوند يا هر دو باهم برداشته شوند. براي مثال محال است چيزي هم انسان باشد هم غير انسان كما اينكه محال است چيزي نه انسان باشد و نه غير انسان. مجبّره و مفوّضه بر اين گمان بودند كه جبر و تفويض نيز شبيه چنين حالتي را دارند لذا مي گفتند محال است انسان در يك فعل ارادي خاصّ، نه مجبور باشد نه مُفَوّض؛ كما اينكه محال است هم مجبور باشد هم مفوّض.
امّا در اين ميان ، اهل بيت(ع) با هر دو نظريه مخالف بوده هر دو را در تضادّ با قرآن و برهان عقلي معرّفي مي كردند ؛ و معتقد بودند كه جبر و تفويض نقيض هم نيستند بلكه متضادّ همند ؛ و دو متضادّ اگرچه در يك موضوع جمع نمي شوند ولي مي توان هر دو را از موضوع خاصّي برداشت ؛ مثل سياه و سفيد كه محال است يك چيز در آنِ واحد ، هم تماماً سياه باشد هم تماماً سفيد؛ ولي همان چيز مي تواند نه سياه باشد و نه سفيد بلكه سبز يا قرمز يا آبي باشد. از اينرو امام صادق(ع) فرمودند:«لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن. ــــــ نه جبر و نه تفويض بلكه امري بين آن دو» (التوحيد للصدوق،ص 206)