نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: از انسان شناسی توحیدی تا انسان شناسی فلسفی معاصر(3)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض از انسان شناسی توحیدی تا انسان شناسی فلسفی معاصر(3)

    از انسان شناسی توحیدی تا انسان شناسی فلسفی معاصر(3)

    فصل ها و تحولات تاریخی هبوط


    این اثر حاصل، حدود ده سال تدریس مستمر درس انسان در اسلام در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است . مخاطبین درس، دانشجویان دوره کارشناسی بوده اند، به همین دلیل در طی اثر کوشش شده است تا به تناسب مخاطبین، حتی المقدور از اصطلاحات تخصصی کمتر استفاده شود و بنیادهای معرفتی و زمینه های وجودشناختی هبوط، به صورتی روان و فارغ از استدلال های عمیق فلسفی و یا اصطلاحات دقیق عرفانی بیان شود .


    فصل اول به بیان برخی نکات مقدماتی اختصاص یافته است و فصل دوم با عنوان غیب و شهادت، به جغرافیای هبوط و مراتب وجودی آن اشاره دارد . در فصل سوم و چهارم، با عناوین «نزول و تجلی » و «صعود و سعادت » حقیقت نزول و صعود تبیین می شود . دو قوس نزول و صعود، مسیری است که مراتب هبوط و عروج انسان را تعیین می کنند . فصل پنجم، «عشق و محبت » است; در این فصل از آشیان و وطن انسان در هندسه هستی بحث می شود و از محبوب و مطلوب او سخن به میان می آید و تفاسیر مختلفی که درباره عشق شده است، مورد بحث قرار می گیرد .


    فصل ششم، به داستان هبوط آدم از خانه وجود خود می پردازد و مسیر حرکت و نزول انسان را بیان می کند . انسان پس از آنکه از خاک آفریده شد و خدای تعالی از روح خود در او دمید، به مقام تعلیم اسما بار یافت; در این هنگام او کلام خداوند را می شنید و با فرشتگان سخن می گفت .


    عصیان و گناه، سبب هبوط او به عالمی شد که در حجاب «خود کاذب » و دروغین او ظاهر می شود . بازگشت آدمی به عالمی که از آن رانده شد، جز با فنا و فدا کردن «خود کاذب » میسور نیست . در فصل ششم با عنوان هبوط اساطیری به نخستین مرحله هبوط، یعنی به مرحله ای اشاره می شود که با تمثلات مشرکانه اساطیری آغاز می گردد .


    هبوط ضمن آنکه دارای حقیقتی معنوی، آسمانی و متافیزیکی است، از ابعادی تاریخی و جغرافیایی نیز بهره مند است و تصویری که آدمی در تطورات تاریخی هبوط از آدم و عالم ترسیم می کند، با موقف و جایگاه تاریخی و اجتماعی او تناسب دارد . و این تصویر در طول تاریخ، مراتب نزولی خود را، یکی پس از دیگری طی می کند . فصل هفتم با عنوان «غربت و بیگانگی » ، به بیان خصوصیات عالمی می پردازد که انسان هبوط کرده در دنیای مدرن برای خود ترسیم کرده است .


    فصل های نخستین این اثر، بنیادها و مبانی هبوط و عروج آدمی را تبیین می کنند; دو فصل پایانی، یعنی فصل ششم و هفتم، تجلیات تاریخی هبوط معنوی و آسمانی را، در جغرافیای زمینی، از مرحله اساطیر تا دورانی که مدعی اسطوره زدایی کردن است، پی می گیرد .
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    - غیبت و شهادت


    1 . حوزه های معرفت


    انسان از جهان و جهان از انسان جدا نیست; آدم در متن عالم است و عالم در انسان ظهور و حضور دارد و از زبان او به شرح و تفسیر خود می پردازد .


    پیوند و وحدت انسان و جهان موجب می شود که آگاهی و معرفت آن دو نیز از یکدیگر جدا نباشد . هر کس جهان را به گونه ای همسان و هماهنگ با انسان می شناسد و به انسان نیز به تناسب شناختی که از جهان دارد، علم پیدا می کند . از این مقدمه، پیوند و ارتباط انسان شناسی و هستی شناسی آشکار می شود .


    هستی شناسی و انسان شناسی دو بخش از معرفت هستند، لذا هستی شناسی و انسان شناسی با اصل معرفت و نحوه آگاهی و شناخت انسان نیز ارتباط دارد; یعنی هستی شناسی و انسان شناسی هر فرد، از افق معرفت او حاصل می شود و معرفت هر فرد با شناخت او از آدم و عالم تناسب دارد .


    هر فرد از افق آگاهی خود به شناختی هماهنگ از عالم و آدم دست می یابد و دریافت هر فرد، با آگاهی و شناخت او از انسان و هستی همسان است . پس میان سه مسئله معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی توازنی برقرار است; کسی که در شناخت و معرفت به شکاکیت گرفتار آمده باشد، در هستی شناسی به سفسطه مبتلا می شود و در انسان شناسی به نیهیلیسم و هیچ انگاری گرفتار می آید .


    فردی که از شناخت و معرفت حسی بهره مند است و آگاهی و علم را تنها به حس و تجربه مختص می داند، جهانی را که می شناسد، جهانی محسوس و مادی است; از این رو انسان شناسی او نیز، وقتی چهره علمی پیدا می کند که به صورتی آزمون پذیر، نظیر دیگر پدیده های مادی، تبیین شود .


    کسی که تنها به شناخت مفهومی - عقلی اعتماد نماید و با نگرشی عقل گرایانه و راسیونالیستی معرفت مفهومی - عقلی را تنها راه شناخت معرفی کند، چون دکارت، می کوشد تا آدمی را نیز از راه اندیشه و تعقل اثبات کند و همچون هگل در هستی شناسی خود، هر آنچه که به اندیشه عقلی در نیاید، انکار می کند . انسان شناسی این گروه نوعی انسان شناسی فلسفی و هستی شناسی آنان نحوه ای از ایده آلیسم است .


    آنان که به اساطیر سر می سپارند، در هستی شناسی خود به ارباب انواع و خداوندگاران و الهه های متعدد اسطوره ای می رسند; همچنین تصویری که این گروه از انسان ترسیم می کند، تصویری اساطیری است .


    در شناخت اساطیری حس و عقل نقش مؤثری ندارند، بلکه خواسته ها و گرایش های آدمی، به همراه وهم و خیال، نقش اول را ایفا می کنند . در این نوع معرفت، تمثلات برزخی که مراتبی پست و دانی از شناخت شهودی هستند هم، می توانند حضور داشته باشند .


    معرفت و شناخت شهودی در صورتی که به افق تمثلات خیالی محدود نشود و ابعادی عقلی و فراعقلی پیدا کند، به شرحی که از این پس خواهد آمد، با نوع دیگری از هستی شناسی و انسان شناسی همراه می شود . در این نگاه، از عالم و آدمی خبر داده می شود که ماده و معنا، جسم و جان و روح، او آیات و نشانه های خداوند واحد قهار است .


    نوع متعالی معرفت شهودی وحی الهی است; معرفت وحیانی، بر خلاف معرفت اساطیری، اولا عقل ستیز نیست و ثانیا چشم بر معرفت حسی و تجربی فرو نمی بندد، بلکه آمپریسم (حس گرایی) و راسیونالیسم (عقل گرایی) را به این دلیل که معرفت فراتر از خود را انکار می کنند، یا اینکه معرفت را به افق یافته های خود تقلیل می دهند، ناقص و ناتوان می داند و می کوشد تا بندها و مرزهایی را که بر حریم معارف دانی بشر کشیده شده است، در هم بشکند . حاصل این معرفت، هستی شناسی و انسان شناسی توحیدی است .


    در هستی شناسی توحیدی، موجودات کلمات الهی هستند; همچنین در انسان شناسی توحیدی انسان به مقتضای حضور در عالم، «کلمة الله » و در گفت وگو با آیات و نشانه های الهی «کلیم الله » ، و از جهت آگاهی و علمی که به حقیقت همه اشیا و آیات و اسمای الهی دارد، مظهر اسم جامع الهی یعنی «خلیفة الله » خوانده می شود .


    براساس آنچه درباره انواع مختلف معرفت و مراتب، و اقسام شناخت عالم و آدم بیان شد، می توان متناسب با آن، به پنج نوع دیدگاه معرفتی، هستی شناسی و انسان شناسی اشاره کرد; جدول زیر انواع و مراتب مزبور را نشان می دهد:


    حوزه ها (مراتب) معرفت شناسی هستی شناسی انسان شناسی
    1 (نسبیت فهم وحقیقت) شکاکیت سفسطه و نیهیلیسم انسان شناسی فلسفی معاصر


    2 آمپرسیسم و حس گرایی ماتریالیسم و مادی گرایی انسان شناسی علمی پوزیتیویستی


    3 راسیونالیسم و عقلگرایی ایده آلیسم انسان شناسی فلسفی کلاسیک


    4 خیالی و تمثیلات برزخی ارباب انواع و مشرکانه اساطیری


    5 وحیانی و عقلانی توحیدی خلافت الهی


    همبستگی میان سطوح مختلف معرفت در سه حوزه فوق، کمتر مورد تردید و یا اختلاف است . با صرف نظر از تلازم منطقی معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی، اصل ترتیب و نحوه تقدم و تاخر این سه حوزه معرفتی می تواند محل اختلاف باشد; بعضی شناخت شناسی را مقدم بر انسان شناسی و هستی شناسی می دانند; یعنی معتقدند که با تغییر پایگاه معرفتی انسان و با تحولی که در تفسیر و تبیین او نسبت به مسئله شناخت پیش می آید، هستی شناسی و انسان شناسی نیز تغییر می کند . برخی دیگر آگاهی به هستی و همچنین بروز و ظهور علم و نحوه تبیین معرفت و شناخت را در گرو آگاهی و شناختی می دانند که هر کس به نفس خود دارد; یعنی انسان شناسی را بر دو نوع دیگر از معرفت مقدم می دانند . گروهی دیگر نیز هستی شناسی را بر دیگر انواع معرفت مقدم دانسته اند و معتقدند با تفسیری که در شناخت انسان نسبت به هستی رخ می دهد، شناخت او نسبت به نفس و معرفت نیز تغییر می کند . هر سه قول، به رغم مباحث و استدلال هایی که برای دیدگاه خود اقامه می کند، در تلازم منطقی با سطوح مختلف معرفت، در هر یک از سه حوزه مزبور هم داستان است .
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2 . نگاه دینی و دنیوی


    نگاه اسلام به انسان و جهان یک نگاه دنیوی و مادی نیست; در نگاه دنیوی، طبیعت و زندگی دنیا همه حقیقت است . نگرش اسلام به جهان نیز یک نگاه دینی است و در نگاه دینی طبیعت بخشی از حقیقت است و بخش دیگر آن فوق طبیعت و متافیزیک است . در تعابیر دینی، از طبیعت و فوق طبیعت با عبارات مختلف یاد می شود; عباراتی نظیر دنیا و آخرت، غیب و شهادت، ملک و ملکوت . در هستی شناسی دینی، بخش طبیعی با بخش غیر طبیعی بی ارتباط یا در عرض آن نیست، بلکه این دو بخش، از ارتباطی طولی برخوردار هستند; به این معنا که طبیعت تحت احاطه فوق طبیعت، و ملکوت عالم محیط و فائق بر ملک است; بنابراین، ارتباط دو بخش طبیعی و غیرطبیعی هستی از سنخ ارتباط اشیای طبیعی با یک دیگر نیست .


    احاطه فوق طبیعت بر طبیعت به گونه ای است که طبیعت مرتبه نازل و ظاهر، و فوق طبیعت مرتبه عالی یا باطن هستی محسوب می شود . پیوند و ربط ظاهر و باطن، از سنخ ارتباط دو شی ء در عرض یک دیگر نیست، بلکه یک ربط غیردنیوی است که در قیاس با ارتباطات دنیوی، رمزآمیز و شگفت است .


    فوق طبیعت که باطن و مرتبه عالی طبیعت است، به تناسب نحوه ارتباطی که با اشیای طبیعی دارد، به آنها رنگ و چهره ای مناسب با خود می دهد و به همین دلیل، عالم طبیعت در نگاه دینی یک کثرت همگون ومشابه نیست، بلکه هر جزء از طبیعت، به تناسب نحوه ربطی که با فوق طبیعت وعالم غیب دارد، از اعتباری فوق طبیعی برخوردار است . ارتباط طبیعت با فوق بیعت شبیه ارتباط کلمات یا نوشته ها با معانی آنها است; کلمات دریک نگاه طبیعی و فیزیکی، اصوات و اشیایی هستند که در عرض یکدیگر قرار می گیرند، لکن هر کلمه ای که بیان یا نوشته می شود، از جهت ارتباط و پیوندی که با معنای خود دارد، حامل یک پیام خاص است . در این صورت، هر کلمه از جهت معنایی احکام و آثار و خصوصیاتی می یابد که بدون ارتباط معنوی فاقد آن است; البته ارتباطی که میان کلمات و معانی آنها وجود دارد، یک ارتباط اعتباری است که در ظرف فرهنگ انسانی توسط اراده و آگاهی انسان وضع می شود، لکن ارتباط طبیعت با فوق طبیعت یک ارتباط تکوینی و حقیقی است .


    کلمات و عبارات، در حوزه فرهنگ های مختلف، معانی و پیام های متفاوتی را با خود حمل می کنند . این معانی در همان قلمرو، آثار انسانی و اجتماعی گوناگونی را به دنبال می آورند . برخی از کلمات موجب شادمانی وانبساط انسان و بعضی دیگر موجب خشم و ناراحتی شنونده می شوند .


    در نگاه دینی، هر جزء طبیعت نیز به تناسب نحوه ارتباط و پیوندی که با فوق طبیعت دارد و نیز با تناسب باطن خود، از احکام و خصوصیاتی ویژه و مختص برخوردار است .


    فوق طبیعت که غیب عالم است، مبدا قداست وارزش های مختلف است و اجزای طبیعت در پناه پیوند وارتباطی که با علم غیب دارند، به احکام ارزشی یا غیر طبیعی متصف می شوند; بدین سان برخی از اشیا طبیعتا مقدس و پاک و برخی پلید وناپاک شمرده می شوند .


    در نگاه سکولار و دنیوی، ارزش های متعالی واحکامی که اشیای طبیعی بر اساس آن ها پیدا می کنند، اموری خیالی هستند که تنها در ظرف وهم و پندار آدمیان شکل می گیرند . در این دیدگاه، مبدا حقیقی امور متعالی، چیزی جز ابعاد طبیعی وجود انسان و گرایش های مادی و دنیوی وجود او نیست، لکن در نگاه دینی، احکام مزبور در حقیقت و واقعیتی متعالی و فراطبیعی ریشه دارند . این حقیقت متعالی، مخلوق پندار و ذهن نیست، بلکه ذهن و ادراک انسان با سلوک و تربیت به ساحت خود راه یافته و آن را ادراک و کشف می کند .


    اعتقاد به ابعاد فوق طبیعی هستی، ویژگی مشترک هستی شناسی های غیر دنیوی است . برخی از مردم شناسان، این اعتقاد را خصوصیت نگاه دینی به هستی دانسته اند .
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3 . تبیین توحیدی


    اگر دین به شیوه هایی از زندگی و باورها و اعتقاداتی اطلاق می شود که در قبال نگرش های ماتریالیستی و دنیوی محض هستند، در این صورت، باور به ابعاد روحانی و فوق طبیعی هستی، می تواند مرز نگاه دینی و غیردینی باشد . اسلام در این تقسیم بندی، گرچه یک نگاه دینی است، لکن با صورتی خاص از باور و اعتقاد به غیب همراه است . در نگاه اسلامی، غیب عالم صورتی توحیدی دارد; به این معنا که عالم در نهایت شامل یک غیب واحد است که متعالی تر از همه مراتب و پنهان تر از همه مراحل آفرینش است و هر چه در مراتب عالم و از جمله در طبیعت است، از ناحیه او نازل شده است و دیگر بار نیز به سوی او بازمی گردد .


    اسلام «توحید» را دین حقیقی می داند و نگاه دنیوی به عالم و همچنین نگاه های مشرکانه را خطا و باطل می شمارد و پیام آوران الهی را رسولان دین حق می خواند; «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون » (1) ; او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاده است آن را بر همه دین ها ظاهر گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته و نپسندند .


    در نگاه اسلام، همه پیامبران، از آدم (ع) تا خاتم، از جمله ابراهیم خلیل، موسای کلیم و عیسای مسیح (ع) به توحید فراخوانده اند و همه آنها به خداوند واحد ایمان داشته و در برابر او تسلیم بوده اند و تنها تفاوت ایشان در شریعت های آنان است و آن شرایع نیز از ناحیه خداوند سبحان برای هدایت انسان ها، در زمان های مختلف نازل شده اند . هر پیامبری نبی پیش از خود را تصدیق کرده و به پیامبر بعدی بشارت داده است ; نظیر حضرت عیسی (ع) که موسی (ع) و تورات او را تصدیق کرد و به پیامبر بعدی بشارت داد; «و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراه و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد» ; (2) و به یاد آور آنگاه که عیسی بن مریم (ع) گفت: ای فرزندان اسرائیل، من رسول خدا به سوی شما هستم . آنچه را در پیش روی از تورات است، تصدیق می کنم و به رسولی که پس از من می آید و نام او احمد است، بشارت می دهم .


    قرآن کریم به موازات تاکید بر توحید، همه مشرکان را که به الهه ها و خداوندگاران متعدد باور داشته اند، بر خطا دانسته است و نیز ملحدانی را که تنها از عالم طبیعت سخن گفته اند، گمراه خوانده است . همچنین پرستش خداوند و تسلیم بودن در برابر فرمان الهی را به حسب نظام تکوین، آیین و دین همه موجودات، و به لحاظ نظام تشریع، دعوت و پیام همه انبیا خوانده است . خداوند متعال در این مسیر، میان پیامبران تفاوتی قائل نشده و پیروی از غیر دین انبیا را جایز ندانسته است و فرموده است: «افغیر دین الله یبغون و له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه یرجعون قل آمنا بالله و ما انزل علینا و ما انزل علی ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و النبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین; (3) آیا غیر دین خدا را می خواهند، در حالی که هر چه در آسمان ها و زمین است، خواه و ناخواه، تسلیم او است و به سوی او بازمی گردد . بگو به خداوند و به آنچه بر ما و به آن چه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده است و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از جانب پروردگارشان داده شده است، ایمان آوردیم . فرقی میان هیچ کدام از آنان نمی گذاریم و ما برای او مسلمان هستیم و هر کسی دینی غیر از اسلام را اختیار کند، از او پذیرفته نیست و او در آخرت از زیان کاران است » .
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مراتب نزول


    در بیان قرآن کریم، همه موجودات از نزد خدای متعال آمده و همه به سوی او باز می گردند . برخی آیات در مورد ظهور، صدور و نزول عالم از نزد خداوند و بعضی دیگر در مورد رجوع اشیا به سوی او است، و در برخی آیات نیز از هر دو حرکت، به اجمال یا به تفصیل سخن به میان آمده است .


    آیه «انا لله و انا الیه راجعون » ، (4) به اجمال از مبدا، و منتهای حرکت آدمیان خبر می دهد که «همه از سوی او آمده ایم و به سوی او باز می گردیم » و آیه «وان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم » ، (5) از نزول همه اشیا واز جمله انسان خبر می دهد; معنای آیه این است: «هیچ شی ای نیست جز آن که خزائن آن در نزد ما است و ما آن شی ء را از خزائن، جز با قدر و اندازه ای معلوم نازل نمی کنیم » . کلمه «شی ء» در آیه بالا به گونه ای بیان شده است که همه اشیای طبیعی و همه آنچه که در معرض نگاه مخاطبین است، در بر می گیرد .


    «ان من شی ء» ، نکره و در سیاق نفی است و همه امور را در بر می گیرد . از عموم آیه نیز تنها اموری خارج می شوند که از ادامه آیه فهمیده می شود; همچون خداوند سبحان و خزائنی که در نزد او است . پس همه اشیای عالم طبیعت از خزائن او نازل شده اند . (6)


    این آیه تنها اصل نزول را بیان نمی کند، بلکه به برخی از مراتب نزول نیز اشاره دارد; به بیان دیگر، این مفهوم که هر شیئی خزائنی دارد، به این حقیقت اشاره دارد که برای هر شی ء تنها یک مخزن نیست، بلکه خزائنی است و آن شی ء تنها از یک مخزن نازل نشده است و در نزول از خزائن، شی ء به قدر و اندازه ای معلوم در می آید . حضور خزائن بر مقاطع مختلف نزول دلالت می کند .


    با تامل در این آیه، می توان برخی از خصوصیات مراتب نزول را شناخت; عالم طبیعت آخرین مرتبه نزول است و همه اشیایی که در آن وجود دارد، از مراتب قبلی نازل شده اند . خصوصیت اشیای طبیعی برای انسان هایی که ساکن آن هستند معلوم و مشهود است، مانند زمان، مکان، حرکت تدریجی و داشتن ابعاد و اندازه های معلوم و معین .


    نزول اشیا از نزد خداوند آغاز می شود و اولین مرتبه نزول از خزائنی است که در نزد او است; ویژگی مرحله نخست نزول این است که آن مرتبه نامحدود و غیرمقدر است، زیرا این آیه بیان می کند که تنزیل الهی به تقدیر است; یعنی اشیا قبل از تقدیر و در نخستین مرتبه، نه تنها از کاستی ها و نقایص عالم طبیعت، بلکه از هر نوع اندازه و قدری منزه می باشند و تقدیر امری است که در نزول به طبیعت انجام می شود .


    آیه مزبور، با این بیان سازگار است که «تقدیر» مرحله ای است که در میان مرحله خزائن و طبیعت واقع شده است; اگر این معنا از آیه استفاده شود، برای نزول اشیا به عالم طبیعت می توان از سه مرحله کلی سخن گفت .


    اول، مرحله «خزائن » . ویژگی این مرتبه همان است که اشیا در آن به حد واندازه محدود در نیامده اند و به صورتی نامحدود و نامتناهی موجود هستند .


    دوم، مرحله «تقدیر» ، در این مرتبه، گر چه اشیا خصوصیات زمانی و مکانی و ویژگی تغییر تدریجی و مانند آن را ندارند، لکن دارای قدر و اندازه ای خاص است . حقایق و اموری که در خواب های صادق دیده می شوند، به این مرتبه از هستی مربوط هستند، زیرا آن امور با این که بعد واندازه ای خاص دارند، به زمان و محدودیت های عالم طبیعت مقید نیستند و از تغییر و دگرگونی طبیعی مصون هستند .


    سوم، مرحله «طبیعت » ; اشیای طبیعی علاوه بربعد واندازه، از محدودیت های دیگری که به عالم طبیعت اختصاص دارد نیز برخوردار هستند .
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,892
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مراتب صعود


    همان گونه که آیه سوره حجر بر مراحل نزول اشیا اشاره می کند، برخی آیات دیگر نیز به مراحل صعود اشیا و انسان ها از عالم طبیعت به سوی خداوند تصریح دارند; آیاتی نظیر «و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون » ; (7) از فراسوی آنان برزخی تا روز بعثت است . این آیه با صراحت بر وجود سه مرحله کلی در مراتب صعود انسان دلالت می کند . این سه مرحله که درباره سیر بازگشت و حرکت صعودی انسان به سوی خداوند است عبارت است از مرحله طبیعت، جایی که مخاطبین آیه در آن قرار دارند .


    دوم، برزخ مرحله ای که در فراسوی انسان است و تا مرحله بعد، یعنی تا قیامت کبری ادامه دارد .


    سوم، مرحله نهایی و آن روز بعثت و برانگیخته شدن انسان ها در نزد خداوند است . در این آیه، مرحله دوم که حد واسط دنیا و قیامت است، «برزخ » نامیده شده و این نام از آن جهت است که این مرحله واسطه میان دو مرحله دیگر است .


    اندیشمندان مسلمان با تامل در آیات و روایاتی که درباره مراتب و مراحل نزول و صعود عالم و آدم بیان شده است، با سلوک های عرفانی و روش های برهانی، شواهد و براهینی را اقامه کرده اند . «حکمای مشاء» نیز برای دو مرتبه از مراحل نزول یا صعود برهان اقامه کرده اند; آنان عالمی را که مجرد از اندازه و مقدار باشد، «عالم عقول » و عالمی را که با اندازه و مقدار همراه باشد، «عالم طبیعت » نامیده اند . آنان نتوانسته اند عالمی را که حد وسط دو عالم طبیعت و عقل است اثبات کنند، اما اهل عرفان از مشاهده عالمی خبر داده اند که روایاتی درباره آن وارد شده است و خصوصیات آن با عالمی که اشیا در آن قدر و اندازه دارند ولکن مادی و طبیعی نیستند، تطبیق می کند . در حکمت اشراق و همچنین در حکمت متعالیه (8) بر وجود این عالم برهان اقامه شده است . (9)

    امضاء

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi