نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: خاطرات ناوبان سوم تکاوردریایی احمد جنگجو

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,468
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parcham خاطرات ناوبان سوم تکاوردریایی احمد جنگجو

    خاطرات جنگ تحمیلی از ناوبان سوم تکاوردریایی احمد جنگجو
    من ناوبانسوم تکاوردریایی احمد جنگجو خدمت گذار امام و امت هستم.مدت 16سال است که در ارتش خدمت میکنم و حدود 2سال بعنوان مربی اموزشهای نظامی و رزمی در خدمت نیروهای مردمی و سپاه بودم.در تمام مدت جنگ تحمیلی در جبهه های حق علیه باطل در حال انجام وظیفه بودم که یکی از خاطراتتو به مختصر براتون شرح میدهم.
    چند روز قبل از سقوط خونین شهر درست موقعیتی پیش امده بود که جنگ حالت تن به تن به خود گرفته بود.متاسفانه مهمات من تمام شده بودواز دیگر همرزمانم جدا شده بودم و عده ای عراقی در تعقیب من بودندکه من خواستم از یه خانه به عنوان سنگر موقتی استفاده کنم وقتی به پشت دیوار ان خانه رسیدم صدای قهقهه ای را از پشت دیوار شنیدم به عنوان شناسایی صدا خود را ارام به بالای دیوار کشاندم دیدم 8نفر عراقی درون خانه و پشت همان دیوار به خوش گذرونی مشغولند.در اینجا براورد کردم که اگر از سمت راست یا چپ بپرم ممکن است در کمترین زمان به من حمله کنند در نهایت با یه فریاد به وسط انها پریدم در این لحظه همه ان 8نفر از جا بلند شده ودستهای خودرا بالا گرفتندو با اسلحه خودشان انها را به رگبار بستم و فوری از خانه بیرون امدم .
    یکه و تنها در میان دشمنان مانده بودم که به کدام طرف رو کنم حدود 14 ساعت بود غذایی نخورده بودم اما مگر بجز مقاومت راهی باقی مانده بود؟
    از هر سو صدای شلیک گلوله به گوش میرسیدو هر چند دقیقه یک بار خمپاره ای در چند قدمی من منفجر میشد.
    بی هدف ارام ارام به این کوچه و ان کوچه میرفتم تا اینکه صدای موتور تانک بگوشم رسید صدای تانک دشمن لحظاتی پیش با سرعت از جلو کوچه ای که من در ان بودم گذشت .وارد کوچه شدم کنار تیربرقی نشستم وارام به سمتی که تانکها رفته بودند خیره شدم.
    از صداهایی که به گوشم رسیده بود احتمال دادم که یکی از تانکها منهدم شده باشدبله حدسم درست بود .، این تانک توسط اخرین موشک ار پی جی 7یکی از برادران بسیجی که مثل من در تله دشمن افتاده بود منهدم شده بود.
    امضاء



  2. تشكر

    مدير اجرايي (23-04-2018)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,468
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در همان اطراف یک پهلوان و یک دست پروده امام جوانی 16 -17ساله در حال لبیک گفتن ندای حق بود برادری دیگر را از دست میدادم برادری که حتی نامش را نمیدانستم له سمت او رفتم و کنارش نشستم او مورد اصابت تانک دوم قرار گرفته بود دستی بر سر خون الودش کشیدم و گفتم طوری نیست الان زخمت را میبندم .او گفت برادر نگذارید خرمشهر را بگیرند.سپس چشمانش را بست و به دیدار یاران حسین شتافت.سلاح برادر را برداشتم و به این طرف وان طرف نگاه میکردم تا مهماتی پیدا کنم اما چیزی به چشم نمیخورد.به طرف مسجد شروع به دویدن کردم نزدیک مسجد صدای رگباری را شنیدم به سرعت خود را زمین انداختم چند لحظه بعد ارام سرم را بالا گرفتم چند نفر از همرزمانم با گروهی بسیجی در سنگری نزدیک مسجد بودند صدای رگبار برای اسلحه دوستم بود درست زمانی که یه عراقی سینه مرا نشانه گرفته بود به او فرصت ندادن و او را به جهنم فرستاده بودن.
    به برادران پیوستم وقضیه را برایشان تعریف کردم یک باره همه برادران شروع به گریه کردن انگاه همه باهم درود فرستادیم به محمد(ص) که چنین رهروانی جسور و پرتوان دارد که تا اخرین نفس از پای نمیشینند وترس و واهمه برایشان مفهمومی ندارد
    روحش شاد یادش گرامی باد



    زحمت بازخوانی ،تایپ وارسال خاطره از خانم نرگس جنگجو دختر مرحوم احمد جنگجو قهرمان
    امضاء



  5. تشكر

    مدير اجرايي (23-04-2018)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi