چراغ روشن ، چراغ خاموش – خاطره از دريادار دوم مهدي نادري
اوايل جنگ بود . جزاير مورد تهديد دشمن قرار م ي گرفت . سال 1360 بود كه به من مأموريت داده شد تا خودم را به جزيرة ابو موسي معرفي كنم. جزيره، فرماندهي داشت به نام ناوسروان خسروي؛ در شب
اول استقرار ما، ساعت 20:00 متوجه قطع شدن برق سمت عرب نشين جزيره شديم كه بلافاصله يك هواپيماي عراقي برفراز آسمان جزيره ظاهرشد. حدس زديم كه اماراتي ها برق قسمت خود را به عمد خاموش كرده اند
تا هواپيماي عراقي قسمت ايراني نشين را مورد حمله قرار دهد . براي مقابله با اين ترفند، فرماند ه جزيره، مسئول مولد برق جزيره را به سرعت صدا زد؛ مسئول مولد برق كه فردي پير و سياه چرده به نام غلام اندوه بود، نزد فرماندة جزيره آمد . فرماندة به او دستور داد كه خيلي زود برق قسمت ايراني نشين را هم قطع كند تا دشمن نتواند محل استقرار ما را مورد حمله هوايي قرار دهد . او هم بلافاصله دستور را اجرا كرد و برق را قطع كرد . اما زمان زيادي نگذشته بود كه متوجه روشن شدن مجدد برق قسمت عرب ها شديم . فرمانده بارديگر غلام اندوه را صدا زد و به او دستور داد كه برق را دوباره روشن كند.
آن شب به خير گذشت و با تحرك قوي پدافند جزيره ، هواپيماي عراقي نتوانست كاري بكند . فرداي آن روز وقتي موضوع را بررسي كرديم، فهميديم كه خيانتي در كار نبوده، گرا دادن به دشمن در كار نبوده، بلكه
اماراتي ها براساس برنام ه، هر شب ساعت 20:00 مولدهاي برق شان را تعويض مي كنند؛ براي همين مدت كوتاهي برقشان قطع م ي شود . شب قبل هم به دليل مصادف شدن زمان تعويض مولدهاي برق با حملة هوايي دشمن اين گمان اشتباه در ذهن ما به وجود آمده بود.
بن پایه : کتاب آب و آتش - خاطرات تکاوران نیروی دریایی ارتش