گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس-شهاب شعبانی و مقداد کامکار: سرهنگ جانباز «علی قمری» تنها بازماندهی 19 نفر از افسران گردان دژ خرمشهر است، که در آغاز تهاجم همهجانبه عراق علیه کشورمان، بهعنوان فرمانده منطقه در کنار همرزمانش مشغول به دفاع از حریم کشور بود؛ گردانی که باید طبق قاعده نظامی ظرف 48 ساعت با یک گردان تازهنفس تعویض میشد، با کمک نیروهای مردمی (بسیجی و پاسدار) و تجهیزات محدودی که داشت، از سر وطنپرستی، غیرت و مردانگی 34 روز در مقابل متجاوز افسارگسیخته ایستادگی کرد.
سرهنگ قمری که دورههای آموزشی نظامی ازجمله تکاوری کوهستان، رنجر، چترباز، چریک، گریلا، جنگهای نامنظم را در بالاترین سطح حرفهای گذرانده و بهعنوان استادی مجرب به هزاران نفر نیز این آموزشها را ارائه داده است، دارای افتخاراتی همچون 51 سال خدمت صادقانه در ارتش، 98 ماه خدمت در جبهه، حضور در عملیاتهای مختلف و مجروحیت و جانبازی است. وی که پیش از انقلاب در رسته تکاوری به استخدام ارتش در آمد، عضو تیم تیراندازی سِنتو بوده، و هر ساله با حضور در مسابقات تیراندازی این سازمان که در سطح نظامیان کشورهای آمریکا، انگلیس، آلمان و ایتالیا برگزار میشد، هم در بخش انفرادی و هم به همراه تیم ایران چندین بار عنوان اول را کسب کرده است. این فرمانده دوران دفاع مقدس از معدود تکاورانی بود که پیش از وقوع جنگ تحمیلی، میدان نبرد را تجربه کرده بود، ایشان در سال 1354 و در پی درخواست کمک شاه عمان، بهعنوان فرمانده تکاوران ایرانی جهت حل وفصل مناقشات منطقهای با گروهی از تکاوران به کشور عمان عزیمت کرده و نقش موثری را در برقراری امنیت در آن کشور ایفا میکند. سرهنگ قمری جزو اولین اساتید ارتش و همدوره شهید سرلشکر آبشناسان است، که در طول خدمت خود بیش از 50 هزار نفر از نیروها بسیجی، پاسدار و سرباز و ارتشی را آموزش داده است. وی معتقد است از زمان حضور خود در منطقه خرمشهر ضمن سر و سامان دادن به اوضاع منطقه، تمامی تحرکات دشمن بعثی را رصد کرده، چندین بار بهصورت داوطلبانه جهت اجرای عملیات شناسایی به داخل خاک عراق نفوذ کرده، و گزارشهای متعددی از آمادگی صدامیان برای حمله به ایران، و حضور گسترده یگانهای زرهی و توپخانهای دشمن بعثی در نزدیکی مرزهای ایران را در مقاطع مختلف زمانی به مسئولان ذیربط ارائه داده است. به گفته سرهنگ قمری، تمامی اسناد این مکاتبات در لشکر 92 زرهی خوزستان موجود است. مقاومت جانانه سرهنگ قمری و نیروهای دلاور دژ خرمشهر باعث شد تا صدام پس از گذشت هفت روز از آغاز رسمی جنگ، 8 نفر از فرماندهان خود را به علت هدر دادن نیرو، هزینه، وقت و عدم پیشروی قابل توجه در مقابل اندک نیروهای ایرانی، اعدام کند. سرهنگ قمری کمک رزمی مردم در مقاومت 34 روزه خرمشهر را ارزشمند، اما کم تاثیر عنوان کرد و در این رابطه گفت: عدم آموزش نظامی مردم باعث شده بود تا امر دفاع از خرمشهر تاثیر چندانی نداشته باشد؛ مثلا خودم شاهد بودم که دو نفر از نیروهای مردمی، سلاح آر.پی.جی. را روی سینه خود قرار داده و پیش از اینکه متوجه هشدار ما بشوند، آن را به سوی تانکها شلیک کردند، و بدین نحو شهید شدند. وی مهمترین دلایل عدم کمک رسانی به نیروهای مقاومت خرمشهر را خروج اختیارات از دست ارتش و تمرکز آن در نزد سیاسیونی همچون بنی صدر خائن عنوان کرده و میافزاید: اگر خیانت بنی صدر در توزیع تجهیزات و تزریق نیرو به مدافعان خرمشهر نبود، حتی یک وجب از خاک این شهر به اشغال صدامیان در نمیآمد. سرهنگ قمری 73 ساله که 51 سال است لباس ارتش را بر تن دارد، در خصوص وضعیت جسمانی خود میگوید: "سرخ رگ، و سیاهرگهای پای چپم منصوعی، و از نوعی پلاستیک است. از ناحیه ریه شیمیایی هستم، و چشم چپم مصنوعی است. تاکنون جهت تخلیه ترکش سه مرتبه مورد جراحی قرار گرفتهام.خدا را شاکرم که هنوز سرپا هستم، و روزانه 10 کیلومتر پیادهروی و ورزش دوچرخه سواری را انجام میدهم. امسال هم بعد از اخذ تائیدیه پزشک، برای اجرای عملیات چتربازی در 29 فرودین سالروز گرامیداشت ارتش اعلام آمادگی کردم، که متأسفانه به علت نامساعد بودن هوا این موضوع منتفی شد." روح بزرگ مجاهدین فی سبیلالله اینگونه در جسم نمیگنجد و آن را به تحرک و تکاپو میاندازد. وی که بسیاری از دوستان، یاران و همرزمان خود را در دوران دفاع مقدس، بهویژه مقاومت 34 روزه خرمشهر از دست داده است در حین این گفتگو بارها بغض راه گلویش را بسته و اشک بر چشمانش جاری میشود. متن زیر بخشی از گفتوگوی تفصیلی خبرنگاران دفاع پرس با این چریک پیر و بَبر دوران دفاع مقدس است.
از وضعیت ارتش و نیروهای مرزی ایران در آن دوران (پیش از جنگ تحمیلی) بگویید؟ گردان دژ از سال 49 بهواسطه برخی تحرکاتی که عراق داشت در 8 کیلومتری نوار مرزی جنوب کشور حضور پیدا کرده بود و صدام نیز به خاطر این جریان که ارتش نباید در نوار مرزی استقرار باشد از ایران در سازمان ملل شکایت کرد. اما از آنجا که قدرت ایران در صحنه بینالمللی بیشتر بود این اعتراض به جایی نرسید. عراق در اواخر سال 54 رودخانه کوتینال را ایجاد کردند، که این کارِ خوبی بود و ای کاش ما این کار را از شلمچه تا کوشک انجام میدادیم. آنچه که باعث شد در فرآیند جنگ تحمیلی ما نتوانیم بصره را به تصرف خود در بیاوریم همین کانال پرورش ماهی بود، که یک کیلومتر عرض و 22 کیلومتر طول داشت، و به انواع اقسام استحکامات در اطراف خود مجهز شده بود. **تا قبل از آغاز رسمی جنگ 91 گزارش مبنی بر کمبود نیرو و تجهیزات به مسئولان ارائه دادم از چهار ماه قبل از آغاز رسمی جنگ لشکر 92 زرهی، در شوش، اندیمشک و دشت عباس مستقر شده بودند؛ حتی تیپ 37 زرهی شیراز دو گردان را در منطقه داشت، دو گروهان از خرمآباد هم مستقر بودند. گردان دژ هم که از 10 سال قبل در منطقه حضور داشت، بنده در تاریخ دوم فروردین 1359 فرمانده منطقه شلمچه تا کوشک شدم، که در آن دوره به کمک نیروها، نارسایی و کمبودها را احصا کردیم و به فرماندهان و مسئولین ذیربط اطلاع دادیم. من تا قبل از جنگ خبر نابسامانیها و کمبودها را در قالب 91 گزارش به اطلاع مسئولان رساندم. گزارشهایی درباره کمبود نیرو، تجهیزات، و خودرو که به مسئولان لشکر ارائه میشد. آن زمان فرماندهان ارتش از خود اختیاری نداشتند و قدرت بیشتر در دست سیاسیون متمرکز بود؛ مثلا در همان اوایل انقلاب، تیمسار مدنی لیست نیازها را ارائه داده بود، که برخی به او تهمت طاغوتی بودن زده بودند، و همین باعث شد که ایشان خدمت حضرت امام رسیده و گفت "من نمیتوانم فرماندهی کنم، چون پرسنل از من میخواهند و من توانایی پاسخگویی به آنها را ندارم"؛ این بود که ایشان استعفا دادند و رفتند.