سد آهنین
شمیم عطر حضور امام که عالم را فرا گیرد، نسیم بوی او که بر ذره ذره ی خلقت، روح حیات بدمد، طنین دلنشین کلامش که در رگهای آفرینش جاری شود، پروانگانی سرمست وصال را می بینی که از جای جای زمن و مکان بر گرد شمع وجودش گردآیند و پرشورترین غزل
________________________________________
1- مفاتیح الجنان، ص 895: «قوّنا علی طاعته و ثبتنا علی مشایعته و امنن علینا بمتابعته».
2- مفاتیح الجنان، ص 895
3- مفاتیح الجنان، ص 895
4- مفاتیح الجنان، ص 895: «واعذنا من السأمه و الکسل و الفتره».
5- مفاتیح الجنان، ص 895: «واجعلنا ممن تنتصر به لدینک».
6- مفاتیح الجنان، ص 895: «وتجعلنا فی الجنه معه».
ص:34
عشق را بسرایند. مردانی آهنین اما به لطافت گل، از آن دست شگفتی ها که ما، در خلقت، کم ندیده ایم.
می شود پولادین بود و سراسر مهر؛ می شود از کوه استوارتر بود و از برگ گل نرمتر؛ می شود از جنس طوفان بود و از تبار یاس و یاران او چنین اند. امام صادق(ع) آنان را چنین توصیف می کند: «مردانی پولاد دل که همه ی وجودشان، مملو از یاد خداست. سخت تر از صخره که چون به کوه روی آرند، آنرا از جا بر کنند. روی به هر شهری نهند پرچم فتح بر آن زنند، عقابانی تیزچنگال که بر مرکب سوارند، شیرمردانی پیروز و عقابانی تیزچنگ، دست بر زین اسب امام کشند و تبرّک جویند. او را در میان گیرند و جان را سپر وجودش سازند و به اشاره ای جان و سربازند.
چون شب فرا رسد زمزمه ی قرآن و مناجات سردهند و چون سپیده سرزند، سوار بر مرکبند. زاهدان شب و شیران روز، گوش به فرمان امام سپرده و دل پرنور در سینه آویخته اند، پولاددلانی که تنها از خدا بهراسند و فریاد «لااله الااللّه» و «اللّه اکبر»شان رساست.
هماره در آرزوی شهادت به سر می برند و ندای «یا لثارات الحسین»، «بیایید به طلب خون حسین» بر لب دارند. تاب مقاومت از همه بگیرند، خداجویان سبکبال به سوی حق رو کنند و خدا به دست آنان امام را یاری کند».(1)
یاران موعود، شاهدان ملکوتند، شهیدان رحمت، سرمست از وصال امام خویش، سبکبال و با مُهر افتخاری در سینه و افتخارشان همین بس که خدا آنان را خواسته است و دوست داشته است: «انَّ اللّه یحبّ الذین یقاتلون فی سبیله»(2) بدرستی که خدا دوست می دارد کسانی را که در راه او جهاد کنند، گویی که بنیانشان از آهن است. این را خداوند در مقام آنان گفته است که به یاری امام حق می شتابند، از حجت خدا دفاع می کنند. در
________________________________________
1- تپش قلم، عباسعلی کامرانیان، انتشارات کیهان، ج 4، ص 62.
2- صف، 4.
ص:35
انجام آنچه او بخواهد می شتابند و اوامرش را گردن می نهند. جز حمایت از او نمی طلبند و در انجام آنچه اراده کند سبقت می گیرند و در پایان سرمست از شمیم حضورش، از جام شهادت سیراب شده بال به سوی آسمان می گشایند. زهی سعادت! خوشا چنین سرمستی!
حزب او پیروز است و یاران او رستگار(1) و آن که به دشمنی برخیزد، غرق در گرداب زیان و هلاک.(2) امام موعود بهاری است و یارانش مست از نسیم بهار در رویشی تا اوج عرش خدا.
ای سبزترین بهار، ای نسیم حیات بخش، ای موعود سرمدی، مرا از یاران خود بخواه، چنانم کن که ردای عشق تو بر قامتم کشیده شود. ای آیه ی رحمت خدا، دل من هر لحظه در انتظار تو می تپد و سینه ام صندوقچه ی عهدی، ابدی است که هر صبح با تو عهدی تازه می بندم،(3) همه به این امید که مرا بپذیری، کثرت یارانت روزافزون باد،(4) ای زلالترین بهار هستی.