مُهر قبولی
در عالم خلقت بنا بر این است که آن چه آسمانی است و اهل نور، راه به وادی سعادت دارد و آن چه خاکی است و اهل تاریکی، سر به گرداب هلاکت می گذارد. رسم بر این است که اگر بال پرواز به آسمان ایمان داشته باشی به آسمان سعادت هم پر می گشایی و اگر پا در زنجیر پر زرق و برق دنیا در کشی در گودال غفلت و تباهی خواهی ماند.
________________________________________
1- مفاتیح الجنان، ص 895
2- مفاتیح الجنان، ص 221: «و ضاقت الارض و منعت السماء».
3- مفاتیح الجنان، ص 973: «احی به قلوب المیه».
ص:61
آسمان عرصه ی عشق است و امام آسمانی ترین، آبی ترین، شفاف ترین و حقیقی ترین راهِ سعادت است و دوستی او محکم ترین ریسمانِ صعود است. اگر نمازت بوی آبی آسمان بدهد به آسمان راهت می دهند و اگر بی ولایت او سر به مُهر بری چونان است که نماز را بی وضو پایان دهی. این گونه بگویم که ولایت او مُهر آسمانی بودنِ اعمال است و عمل بدون این مُهر، به آسمان بال نمی گشاید.
و ولایت یعنی دوست داشتن او، اطاعت محض از او و باور تصرف او در همه چیز حتی در وجود انسان ها و زندگی انسان ها و به مُهر ولایت است که اعمال پذیرفته می شود و افعال پاک می گردد(1)، حسنات دوچندان می شود،(2) سیه کاری ها محو می شود(3)، مُهر ولایت است که فطرت مان را پاکیزه می کند، جان مان را طراوت می بخشد. از صافی تزکیه می گذراندمان و کفاره ی گناهانمان می شود(4). ولایت رنگ آسمانی به اعمالمان می زند و آسمان فقط آسمانی ها را می پذیرد. ولایت رنگ الهی به عمل می زند و خدا هرچه را که الهی باشد می پذیرد. ولایت مُهر الهی بودن اعمال است. آنکه با ولایت اعمالش را الهی کند عملش پذیرفته می شود و گفتارش تصدیق می گردد(5).
________________________________________
1- مفاتیح الجنان، ص 869: «ان بولایتک تقبل الاعمال و تزکی الافعال و تضاعف الحسنات و تمحی السیئات.
2- مفاتیح الجنان، ص 869: «ان بولایتک تقبل الاعمال و تزکی الافعال و تضاعف الحسنات و تمحی السیئات.
3- مفاتیح الجنان، ص 869: «ان بولایتک تقبل الاعمال و تزکی الافعال و تضاعف الحسنات و تمحی السیئات.
4- مفاتیح الجنان، ص 903: «و ما خصنا به من ولایتکم طیبأ لخلقنا و طهاره لا نفسنا و تزکیهً لنا و کفارهٌ لذنوبنا».
5- مفاتیح الجنان، ص 869: «فمن جاء بولایتک و اعترف بامامتک قبلت اعماله و صدّقت اقواله».
ص:62
و آن سوی رسم خلقت هم هست که هرکس، از الهی بودن، آسمانی بودن و از ولایت سرپیچد و ولایت را نفهمد و نخواهد که بفهمد و مُهری غیر مُهر ولایت بر عملش زند، خدای قهار او را به آتش افکند، عملی از او نپذیرد و میزانی برایش بنا نکند(1). مگر نه این که خدا، ولایت را میزان قرار داد و ولایت را صراط مستقیم خواند(2) و مِهرش را در دل ها افکند؟ پس اطاعت از خدا در اطاعت از ولی امر اوست و اطاعت از ولی امر، اطاعت از خداست(3) چنان که دشمنی با او دشمنی با خداست(4) و این زیباترین رسم خلقت است که هرچیز بوی عشق و دوستی او بدهد، پذیرفته شود و آنچه از دوستی او بهره نبرد، بی بها می ماند.
این جاست که می بینی دوستی او چگونه در جزء جزء زندگیت جاری است و می بینی که چه قدر دلت برای آسمان تنگ شده است. آسمان ابری را تصور کن که چه قدر مایه دلتنگی است. آسمان کجا و یار بهاری ما کجا؟ آسمان کجا و روشن ترین پهنه ی زیبایی خلقت کجا؟! خدایا به مِهر فزونت، آن طلعتِ زیبا را به ما بنمایان(5) و دریچه ی چشمانمان را بر آسمان نگاهش بگشا. آمین.