❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
آخرين حجت عشق
امشب ازمیمنت مقدم جان پرورگل
بادهء جذبه به جوش آمده درساغرگل
تاهمه فصل شود فصل طرب خیز بهار
گل خورشید برآورده سر از خاور گل
ساغر سرخ دل اهل نظر بار دگر
موج زد بانفس صبح و شمیم تر گل
سر زد ازآینهء دامن نرگس دم صبح
آخرین حجت عشق وشرف منبرگل
پلک آغشته به خون فلق آهسته شکفت
تا چو خورشید قدم زد به جهان رهبرگل
تا که هر ذره هستی شود از شوق به رقص
آمده جوهرهء جوهرهء جوهر گل
شادی عسکری و نرگس عصمت امشب
تابه عیوق رود غلغلهء عسک گل
ای شده ساکن ظلمتکدهء شک بنگر
آیهء روشن عشق"احد" از منظر گل
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
بيا كه بى تو نه سحر را لطافتى است و نه صبح را صداقتى؛
كه سحر به شبنم لطف تو بيدار مىشود و صبح به سلام تو از جا بر مى خيزد.
بيا كه بى تو آينهها، زنگار غربت گرفته اند و قطار آشنايى ها، فرياد غريبى مى كشد،
هيچ كس حريم اطلسىها را پاس نمىدارد و بر داغ لاله ها مرهم نمى گذارد.
بيا كه بى تو قنوت شاخه ها، اجابتى جز غروب تلخ خزان ندارد.
بيا كه بى تو كدام دست مهر، سرشك غم از ديدگان يتيمان بر مى گيرد؟
و كجاست آغوش مهربانى كه دلهاى زخمى را به ضيافت ابريشمى بخواند.
بيا كه بى تو آسمان دلم اسير تيرگى هاست
و هرگز ستاره اميد در برج اقبال، رحل خوش بختى نمى افكند.
اى آبِ آب، رودخانهها عطش ديدار تو را دارند
و در بستر انتظار به سوى درياى ظهور تو شتاباناند.
قامتى به استوارى كوه، دلى به بى كرانگى دريا، طراوتى به لطافت سبزينه ها،
سينه اى به فراخى آسمانها و صميميتى به گرمى خورشيد بايد تا تو را خواندو
كاروان دلها را به منزلگاه اميد كشاند.
اين همه را كه اندكى بيش نيست، از دل شكسته ترين
منتظران تاريخ دريغ مدار، كه ظهور تو اجابت دعاى ماست.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
شكفت غنچه و بنشست گل به بار، بيا!
دميد لاله و سورى ز هر كنار، بيا!
بهار آمد و نشكفت باغ خاطر ما
تو اى روانِ سحر! روح نوبهار! بيا!
مگر چه مايه بود صبر، عاشقان تو را؟!
ز حد گذشت دگر رنج انتظار، بيا!
ز هر كرانه، شقايق دميده از دل خاك
پى تو تسلّى دلهاى داغدار، بيا!
ز عاشقان بلاكش، نظر دريغ مدار
فروغ ديده نرگس! به لالهزار بيا!
ز منجنيق فلك سنگ فتنه مىبارد
مباد آن كه فرو ريزد اين حصار، بيا!
يكى به مجمع رندان پاك باز، نگر!
دمى به حلقه مردان طرفه كار، بيا!
به سوى غاشيه داران مير عشق، ببين!
به كوى نادره كاران روزگار، بيا!
چه نقشها كه بنشستند به صحيفه دهر
ز خونشان شده روى شفق نگار، بيا!
طلايه دار تواند اين مبشّران ظهور
به پاس خاطر اين قوم حقگزار بيا!
درين كوير كه سوزان بود روان سراب
تو اى سحاب كرم! ابر فيض بار بيا!
ز دست برد مرا، شور عشق و جذبه شوق
قرار خاطر بيقرار بيا!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر قطره ای باید چشید
قال اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه شریف :
فليعمل كل امرء منكم بما يقرب به من محبتنا,وليتجنب ما يدنيه من كراهيتنا و سخطنـا,
فـان امـرا يبغته فجـاه حيـن لا تنفعه تـوبه, و لا يتجيه مـن عقـابنــا ندم على حوبه.(2)
هريك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مى سازد,
عمل كند واز آنچه كه خـوشايند ما نبـودهوخشـم ما در آن است, دورى گزيند,
زيرا خـداوند به طور ناگهانى انسان را مى گيرد, در وقتى كه توبه برايـش سودى ندارد
وپشيمانى او را از كيفـر مـا به خـاطـر گنـاهـش نجـات نمـى دهــد.
بحارالانوار,ج 53,ص 176.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
تو را چه زيبا سرود خداوندِ كاينات
با واژههايي از جنس نور.
پروانه شاخساران آسمان!
هر آنچه آينه، رو به رويت آغوش گشودهاند
تا تو را در خويش تكرار كنند.
هر آنچه آسمان، به خاك افتادهاند
تا گامهايت را به سجده ببوسند.
بزرگ مرد تاريخ!
بهار از سر انگشتان تو به شكوفه مينشيند.
خورشيد، از گوشه پيشاني بلندت طلوع ميكند.
تو را با كدام كلماتِ محدود بخوانم كه نميگنجي،
نه در كلام، نه در كلمه.
خورشيدي سرشار در دستهايت،
ملائك به دست بوسيات مباهات ميكنند.
سرشار از چشمه مهتاب!
هر چه پروانه بر گردنت بال ميزنند،
هر چه آسمان، رو به رويت دريچه ميشود براي پرواز.
ميآيي؛ ايوانِ كفر
ويران ميشود از ايمانِ چشمهايت.
شب، مچاله ميشود زيرِ قبايِ گسترده آسمان،
در روزي پايانناپذير؛
آن چنان روشن كه هزاران خورشيد،
گويي در آن به طلوع نشستهاند.
ميآيي، وعده آمدنت را دهان به دهان
از توارت تا انجيل كِل ميكشند.
ميآيي و حرا،
روي دو زانو مينشيند و انتظار ميكشد.
ميآيي و مكه ميپيچد
در حريري از نور و رنگ.
ميآيي و از گشتگاهِ آسمان،
خورشيد برايت ميآورند، ملايك.
كعبه در پوست نميگنجد.
تو را خداي بزرگ خلق كرده است
از آبشارها و نور، كه موج ميزني و ميتابي.
تو را با كلماتي سبز بايد سرود.
اي آخرين رسول خدا(ص) در زمين!
آمدي تا دهانِ حيرت گشوده آينهها،
آمدي تا دهانِ به حيرت گشوده آينهها،
نامت را تكثير كننده در همه، زاويههاي تاريخ.
دف ميزنند و كل ميكشند آمدنت را،
هر آنچه پيش از تو
سر در گريبانِ انتظار فرو برده بودند.
شهابهاي سرگردان ميچرخند حول نامت.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
امشب زمین آبستن یك انفجار دیگرى است
گویى عروس آسمان، اختر شمار دیگرى است
لوح و قلم را از شعف نقش و نگار دیگرى است
چرخ و فلك را در محك گشت و گذار دیگرى است
گهواره توحید را شب زندهدار دیگرى است
هستى عالم عرصه چابك سوار دیگرى است
زیرا خدا را معنى سر مسدد آمده
مهدى زهرا یوسف آل محمد (ص) آمده
امشب عروس فاطمه، فخر البشر مىآورد
كلك قضا را زینت لوح قدر مىآورد
در سنگر آزادگى فتح و ظفر مىآورد
طوق طلوع فجر را به هر سحر مىآورد
تكبیر گو، تكبیر گو نرجس پسر مىآورد
جبریل بهر مصطفى هر دم خبر مىآورد
زیرا خدا را معنى سر مسدد آمده
مهدى زهرا یوسف آل محمد آمده
امشب به گوش باغبان باد صبا گوید چنین
آمد بهار و شد جهان زیباتر از خلد برین
از مقدم فرخنده فرخ رخى ناز آفرین
بهر نثار مقدمش مانند گلچین، گل بچین
آمد امام منتظر بر یارى مستضعفین
كز ریشه سازد ریشه كن نخل همه مستكبرین
زیرا خدا را معنى سر مسدد آمده
مهدى زهرا یوسف آل محمد آمده
آمد به دنیا تا علم بر قاف این عالم زند
عیسى دمى كز وصف او آدم دمادم دم زند
نوح نبى از عشق او، كشتى به قلب یم زند
بر حبل مهر او خلیل، امشب گره محكم زند
موسى كتاب نیل را در محضرش بر هم زند
گلبوسهها بر مقدمش، صد عیسى مریم زند
زیرا خدا را معنى سر مسدد آمده
مهدى زهرا یوسف آل محمد آمده
اى دل مخور اندوه و غم سرها به سامان میرسد
با یك شور و شعف، جآنان جآنان میرسد
ویرانگر كاخ ستم با جیش ایمان میرسد
احیاگر دین خدا، حامى قرآن میرسد
چشم انتظاران را بگو، یوسف ز كنعان میرسد
اى دل شب هجران ما، آخر به پایان میرسد
زیرا خدا را معنى سر مسدد آمده
مهدى زهرا یوسف آل محمد آمده
بازا كه این دیوانگان دیوانه روى تواند
مست از مى عشق تو و خاك سر كوى تواند
چشم انتظار دیدن چشمان جادوى تواند
دل بستهی مهر تو و آن طُرّه موى تواند
جان بر كف راه تو و آن تیغ ابروى تواند
محو تماشاى تو و آن قد دلجوى تواند
زیرا خدا را معنى سر مسدد آمده
مهدى زهرا یوسف آل محمد آمده
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
مرا درياب
مي داني چه هستم
مي داني چه بايد باشم
مي داني چه مي خواهم باشم
دستم را بلند کرده از تو مدد مي خواهم
تا يک دل آرام را ,
تا آرزوي بازگشتت را ,
تا اميد به انتظارت را
از تو طلب کنم
مي خواهم بدانم
چگونه دلم را به دست افکار تو ,
اشکم را در دامان تو ,
سوز عشق را براي تو داشته باشم
ديگر نمي گويم کاش ميشد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
در عبور از گذر لحظه ها، در تپش مدام زمين
و نگاه زهرآلود زمان، دستهاي ما تو را مي طلبد يا مولا!
مهر در سراشيب جاده ي عمل
زير چرخهاي سنگين ستم له ميشود در نبودت!
تو ما را رها نخواهي کرد و ما هر روز و هر ساعت
و حتي هر ثانيه در آرزوي زيارت رخ چون خورشيدت،
دست بر آسمان داريم و در محمل نياز،
از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه تو را تمنّا مي کنيم!
آقاي ما!
بيا که احساس نيازمند توست!
پرنده ها در سلام صبحگاه خود تو را مي خوانند
و گلها به اميد نوازشت رخ مي نمايانند!
بيا که دستهاي نا توان ما در آرزوي ياوري تو مولا،
شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را بر مي چيند
و لطافت باران را به جاده هاي عشق مي پاشد،
بلکه گلستاني بسازد از گلهاي ناز و اطلسي که فرش
راهت باشد و خاک قدمت!
بيا که زمين تشنه ي محبت و سلام توست
و زمان در نقطه ي انتظار ايستاده است..........
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)