درمان عجب
باید در عاقبت عجب اندیشید که موجب خشم پروردگار و نابودی عمل می گردد. باید فکر کرد که این آیات و نشانه ها (و اعضای بدن) که به وسیله آنها طاعت را انجام داده و بر آن قدرت پیدا کرده، آیا ملک خدا نیست؟
آیا غذایی که او را بر پای داشت، روزی او نمی باشد؟
آیا نعمت سلامتی که با آن توانست مراد خود را به انجام برساند، از نعمتهای او نیست؟
چه بسا فرد مریضی که اگر او را مخیر کنند بین اینکه یا عاقبت را اختیار کن یا عبادت چند شبانه روزی را، او عافیت را برگزیند و در قیمت و بهایش، عبادت چندین شب را بپردازد.
اما تو برای قیام مقداری از شب، خود خواهی و خود پسندی می کنی و حال آنکه چه روزها و شبها، بلکه چه ماهها و سالها را با عافیت و سلامت گذرانده، پس عجب تو برای چیست؟
قیام تو به واسطه توفیق اوست، قدرت تمکن بر عبادت تو به واسطه عافیت اوست، نیرو و قوت تو به واسطه روزی اوست، کارهای تو به واسطه اعضا و جوارح اوست و تمام اینها در شب و روز او واقع شده است.
اینجاست که باید عمل خود را در برابر نعمتهای او قیاس کنی، آیا برابری می کند؟ حتی به اندازه دو صددش؟
آیا توفیق تو در قیام به عبادات، نعمتی نیست که باید شکرش را به جای بیاوری و بترسی از اینکه مبادا در انجام آن کوتاهی کرده، مواخذه گردی؟
خداوند متعال به حضرت داود علیه السلام وحی فرستاد که:
616- یا داود، اشکرنی، قال: و کیف اشکرک یا رب؟! و الشکر من نعمک تستحق علیه شکراً، قال: یا داود، رضیت بهذا الا عتراف منک شکراً
یعنی: ای داود شکر مرا به جای بیاور. داود گفت: پروردگارا! چگونه می توانم شکر تو را به جای آورم در حالی که شکر، خودش از نعمتهای تو است که بر آن هم سزاوار شکر هستی؟ فرمود: ای داود! راضی شدم که همین اعتراف را شکر تو قرار دهم.
باید تمام اعمال نیک و عبادات و طاعات خود را بر هر یک از نعمتهای الهی که در آن تصرف می کنی تقسیم کنی، نظیر: غذا، آب و... که در نتیجه، خواهی دید حتی اندکی از آن را کفاف نمی دهد.
گویند: روزی واعظی بر هارون الرشید وارد شد، هارون به او گفت: مرا موعظه کن.
واعظ گفت: ای خلیفه! اگر هنگام تشنگی شدید، به تو جرعه ای آب ندهند حاضر می شوی آن را به چه قیمتی بخری؟
هارون گفت: به نصف ملکم.
واعظ گفت: اگر نتوانی آن آب را دفع کنی، به چه قیمت حاضر می شوی این گرفتاری را از تو برطرف نمایند؟
هارون گفت: به نصف دیگر ملکم.
واعظ گفت: پس مبادا حکومتی که قیمتش یک جرعه آب است، تو را بفریبد و مغرورت بسازد.
تو در شبانه روز چقدر کاسبی می کنی؟ یک کارگر، دو درهم، نگهبانی که طول شب را بیدار است و کشیک می دهد، دو دانگ(209) صنعتگران و اهل حرفه مانند آشپز و نانوا و... تمام روز و مقداری از شب را در برابر چند درهم اندک، کار می کنند (اینها همه ارزش کارهای دنیایی است) اما اگر عملی را برای خدا انجام بدهی مثلاً یک روز را روزه بگیری می فرماید:
617- الصوم لی و انا اجزی به.
یعنی: روزه، مال من است و خودم پاداش آن را می دهم.
و نیز فرمود:
-اعددت لعبادی مالا عین رات، ولا اذن سمعت، ولا خطر بقلب بشر(210)
یعنی: برای بندگانم چیزهایی فراهم کرده ام که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی آن را شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.
همین یک روزی که با آن همه رنج، تنها دو درهم می ارزید، وقتی به خداوند متعال ارتباط پیدا کرد، دارای اینهمه ارزش شد.
اگر یک شب را به نماز بایستی می فرماید:
-فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین جزاء بما کانوا یعملون(211)
یعنی: هیچ کس نمی داند پاداش نیکو کاریش چه نعمتها و لذتهای بی نهایتی است که روشنی بخش دیده هاست و در عالم غیب برای او ذخیره شده است.
این همان شبی است که قیمتش دو دانگ بود.
اگر برای خدا سجده ای بکنی که در آن خواب، تو را بر باید، خداوند متعال به واسطه تو بر ملائکه مباهات می کند، این چند لحظه سجده توام با خواب و غفلت (از نظر مادی) چقدر ارزش دارد؟ ولی همینکه به خداوند جلیل نسبت پیدا کرد، به این قیمت بالا و نفیس رسید.
اگر ساعتی(212) را برای خداوند سبحان قرار دهی و دو رکعت نماز سبک بخوانی یا در دل خود بگویی لا اله الا الله خداوند متعال می فرماید:
-و من یعمل من الصالحات من ذکر او اثنی فاولئک یدخلون الجنه یرزقون فیها بغیر حساب(213)
یعنی: هر مرد و زن با ایمانی که عمل صالح انجام بدهد، داخل بهشت شده در آنجا بدون حساب صاحب روزی خواهد گردید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
-من قال: سبحان الله، غرس الله له شجره فی الجنه(214)
یعنی: اگر کسی بگوید سبحان الله خداوند متعال در بهشت درختی برای او می کارد.
این یک لحظه از نفسهای تو است، اما توجه مقدار از امثال آن را در هیچ و پوچ، ضایع ساخته ای؟ و چقدر زمانهایی مانند آن، بدون فایده بر تو می گذرد، پس سزاوار است که عملت را پست و حقیر ببینی و مقدارش را اندک بپنداری و بدانی که خداوند کریم بر تو چه منتی گذاشت که قدر و منزلتت را شرافت داد و پاداشت را بزرگ نمود. و خود را بر حذر بداری از اینکه عملت مورد صلاح و مصلحت الهی نباشد و او راضی نگردد که در نتیجه، آن قیمتی که دارد را از دست خواهد داد و به همان قیمت اصلیش که عبارت از دو درهم یا دو دانگ یا کمتر است، برگردد، بلکه علاوه بر این، از خشم و عقوبت الهی نیز در امان نیستی، پس سزاوار است که نزد خود، خداوند را مراقب (اعمال خویش) دانسته، او را صاحب منت بشناسی و بر خود عیب بگیری تا ان شاء الله به رحمت حق نایل آیی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است:
618- من مقت نفسه دون مقت الناس امنه الله تعالی من فزع یوم القیامه
یعنی: کسی که به جای دشمن داشتن مردم، نفس خود را دشمن بدارد، خداوند متعال او را از فزع روز قیامت، ایمن می دارد.
در روایت آمده است که:
- عابدی هفتاد سال خدا را بندگی کرد، روزها را روزه و شبها را به نماز می ایستاد، آنگاه حاجتی از خداوند متعال طلب نمود، ولی بر آورده نگردید، رو به خود کرد و گفت: اشکال از خود تو است؛ چون اگر در تو خیری می بود، حاجتت روا می شد، در این یک لحظه ای که خود را کوچک شمردی، از تمام عبادتهای گذشته ات بهتر است(215)
و نیز روایت شده است که:
619- یبیت احدکم نادماً علی ذنبه زاریاً علی نفسه خیر له من ان یصبح مبتهجاً بعمله
یعنی: هر یک از شما شب را در حالتی بسر برد که بر گناهش پشیمان و بر نفسش خرد گیرد، برای او بهتر است از اینکه صبح کند در حالی که از عملش، خوشحال و مسرور (و بدان مغرور) باشد.
ای عاقل! بر تو است که عملت را در حصاری قرار دهی و آن را از شر عجب و ریا و غیبت و کبر، محافظت نمایی که غیبت و کبر نیز چون ریا و عجب برای عمل، مضرند، مگر خبر معاذ را نشنیده ای؟
شیخ ابو جعفر محمد بن احمد بن علی قمی، ساکن ری در کتابی که در آن اخبار زهد نبی آمده، از عبدالواحد تا برسد به معاذ بن جبل نقل کرده است که راوی می گوید:
(به معاذ گفتم:) حدیثی برایم باز گو کن که آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده و به دقت حفظش کرده باشی.
معاذ گفت: بلی آنگاه اشکش جاری شد سپس گفت: به پدر مادرم سوگند! در حالی که به همراهش راه می رفتم، چشمانش را سمت آسمان بالا کرده فرمود:
620- الحمد لله الذی یقضی فی خلقه ما احب ثم قال یا معاذ! قلت لبیک یا رسول الله و سید المومنین
یعنی: حمد و سپاس خدایی راست که هر آنچه محبوبش باشد، در بین خلق حکم می کند، آنگاه فرمود: ایمعاذ! گفتم: لبیک ای رسول خدا! و ای آقای مومنین. مجدداً فرمود:
یا معاذ، قلت: لابیک یا رسول الله، امام الخیر و نبی الرحمه
یعنی: ای معاذ! گفتم: لبیک ای رسول خدا! ای رهبر خوبیها و پیامبر رحمت!.
فقال: احدثک شیئاً ما حدث به نبی امته ان حفظته نفعک عیشک و ان سمعته و لم تحفظه انقطعت حجتک عند الله
یعنی: خبری به تو بدهم که هیچ پیامبری به امتش نداد، اگر آن را حفظ نمایی، زندگیت نفع خواهد داشت و اگر بشنوی و حفظش ننمایی، حجتی بر خداوند تعالی نداری.
ثم قال: ان الله خلق سبعه املاک قبل ان یخلق السموات فجعل فی کل سماء ملکاً قد جللها بعظمته و جعل علی کل باب من ابواب السماوات ملکاً بواباً فتکتب الحفظه عمل العبد من حین یصبح الی حین یمسی ثم ترتفع الحفظه بعمله وله نور کنور الشمس حتی اذا بلغ سماء الدنیا فتزکیه و تکثره فیقول الملک: قفوا و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه انا ملک الغیبه فمن اغتاب لا ادع عمله یجاوزنی الی غیری امرنی بذلک ربی
یعنی: فرمود: خداوند متعال قبل از خلقت آسمانها، هفت مامور خلق کرد و هر یک را در یک آسمان قرار داد که با عظمت او آن آسمان را مجلل فرمود، آنگاه بر هر در از درهای آسمانها فرشته دربانی گمارد.
فرشتگان حافظ (که اعمال را ثبت می کنند) کارهای انسان را از صبح تا شام می نویسند سپس آن را به طرف بالا می برند در حالی که چون خورشید نورانی است به آسمان دنیا که رسیدند آن عمل را پاکیزه می کنند و زیادش می نمایند که ناگاه فرشته می گوید:
صبر کنید، این عمل را به چهره صاحبش بکوبید، من فرشته (مامور) غیبتم که هر کس غیبتی کند از عملش دست بر نمی دارم و نمی گذارم به دیگری برسد، این فرمان پروردگار من است.
قال: ثم تجی ء الحفظه من الغد و معهم عمل صالح فتمر به فتزکیه و تکثیره حتی تبلغ السماء الثانیه فیقول الملک الذی فی السماء الثانیه: قفوا و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، انما اراد بهذا عرض الدنیا، انا صاحب الدنیا لا ادع عمله یتجاوزنی الی غیری
یعنی: فرمود: سپس روز بعد، ملائکه در حالی که عمل صالح به همراه دارند باز می گردند، از آن فرشته قبلی می گذرند و آن عمل را پاک و زیاد می کنند تا به آسمان دوم می رسند که فرشته آن آسمان می گوید:
توقف کنید، این عمل را به چهره صاحبش بزنید؛ چون او با این عمل، اهداف پست دنیوی داشت، من صاحب دنیا هستم و اجازه نمی دهم عمل این فرد از من تجاوز کند و به دیگری برسد.
قال: ثم تصعد الحفظه بعمل العبد مبتهجاً بصدقه وصلاه فتعجب به الحفظه و تجاوز به الی السماء الثالثه فیقول الملک: قفوا و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه و ظهره، انا ملک صاحب الکبر فیقول: انه عمل و تکبر علی الناس فی مجالسهم، امرنی ربی ان لا ادع عمله یتجاوزنی الی غیری
یعنی: فرمود: مرتبه بعد، فرشتگان، عمل بنده را که از صدقه و نمازش خوشحال و مسرور شده اند را بالا می برند اما همینکه به آسمان سوم رسیدند، فرشته می گوید: بایستید، این عمل را بر صورت و پشت صاحبش بکوبید، من فرشته صاحب کبرم، این فرد عمل کرد اما در مجالس، بر مردم تکبر نمود، پروردگارم به من فرمان داد که نگذارم عملش از من گذشته به دیگری برسد.
قال: و تصعد الحفظه بعمل العبد یزهر کالکوکب الدری فی السماء له دوی بالتسبیح و الصوم و الحج فتمر به الی السماء الرابعه فیقول له الملک: قفوا و اضرابوا بهذا العمل وجه صاحبه و بطنه، انا ملک العجب انه کان یعجب بنفسه، انه عمل و ادخل نفسه العجب، امرنی ربی ان لا ادع عمله یتجاوزنی الی غیری
یعنی: بعد فرمود: باز فرشتگان حافظ ، عمل بنده را بالا می برند در حالی که چون ستاره درخشانی می درخشد و صدایش به تسبیح و روزه و حج بلند است، این را تا آسمان چهارم بالا می برند که فرشته می گوید: بایستید، این عمل را بر چهره و شکم صاحبش بکوبید، من فرشته عجب هستم او فردی خود پسند بود، کار می کرد و از خود راضی بود، پروردگارم فرمان داده که نگذارم عملش از من به دیگری تجاوز کند.
قال: و تصعد الحفظه بعمل العبد کالعروس المزفوقه الی اهلها فتمر به الی ملک السماء الخامسه بالجهاد و الصلاه ما بین الصلاتین و لذلک العمل رنین کرنین الابل علیه ضوء کضوء الشمس فیقول الملک: قفوا انا ملک الحسد و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه واحملوه علی عاتقه، انه کان یحسد من یتعلم او یعمل لله بطاعته، و اذا رای لاحد فضلاً فی العمل و العباده حسده و وقع فیه فیحمله علی عاتقه و یلعنه عمله
یعنی: آنگاه فرمود: مرتبه بعد، حافظان، عمل بنده را که چون عروس آماده برای زفاف زیباست، بالا می برند، وقتی به ملک آسمان پنجم می رسند که این عمل همراه است با جهاد و نماز بین دو نماز و صدای حزینی چون ناله شتر و نوری چون نور خورشید، اما فرشته می گوید: توقف کنید، من ملک حسد هستم این عمل را بر صورت صاحبش بزنید و آن را بر دوشش قرار دهید، او فردی بود که نسبت به طالبان علم و مطیعان و عاملین لله حسود بود و هرگاه می دید فردی در عمل و عبادت، فضیلتی کسب کرده، نسبت به او حسادت می ورزید و خودش آن کار را شروع می کرد، در اینجا عمل آن فرد را بر دوشش بار می کنند در حالی که خود عمل، او را لعنت می کند.
قال: و تصعد الحفظه بعمل العبد من صلاه و زکاه و حج و عمره فیتجاوزون به الی السماء السادسه فیقول الملک: قفوا، انا صاحب الرحمه و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه و اطمسوا عینیه لان صاحبه لم یرحم شیئاً، اذا اصاب عبداً من عباد الله ذنب للاخره او ضر فی الدنیا شمت به، امرنی به ربی ان لا ادع عمله یجادوزنی
یعنی: و فرمود: بار دیگر حافظان، اعمال بنده نظیر نماز و زکات و حج و عمره را بالا برده تا به آسمان ششم می رسند که فرشته می گوید: بایستید، من صاحب رحمت هستم، این عمل را بر صورت صاحبش بزنید و چشمانش را کور نمایید؛ چون او بر چیزی رحم نمی کرد، اگر به بنده ای از بندگان خدا گناه اخروی یا ضرر دنیوی می رسید، صاحبش را شماتت می کرد، پروردگارم به من فرمان داده که نگذارم عملش از من تجاوز کند.
قال، و تصعد الحفظه بعمل العبد بفقه و اجتهاد و ورع وله صوت کالرعد وضوء کضوء البرق و معه ثلاثه الاف ملک فتمر به الی السماء السابعه فیقول الملک: قفوا و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، انا ملک الحجاب احجب کل عمل لیس لله، اراد رفعه عند القواد، و ذکراً فی الجالس، وصیتاً فی المدائن، امرنی ربی ان لا ادع عمله یتجاوزنی الی غیری ما لم یکن لله خالصاً
یعنی: فرمود: حافظان، عمل بنده را که همراه با فهم و کوشش و ورع بوده را به آسمان می برند در حالی که صدایی مانند رعد و نوری مثل برق دارد، علاوه و بر این، سه هزار فرشته هم آن را همراهی می کنند، وقتی به فرشته آسمان هفتم می رسند می گوید: بایستید و این عمل را بر چهره صاحبش بکوبید، من ملک حجابم، هر عملی که برای خدا نباشد را از او پوشیده می دارم، این فرد هدفش این بود که نزد رهبران و پیشوایان، دارای مقام و رفعتی گردد و نامش را در مجالس ببرند و آوازه اش به شهرها برسد، پروردگارم به من فرمان داده تا وقتی که عملش برای خدا خالص نشده، نگذارم از من بگذرد و به دیگری برسد.
قال: و تصعد الحفظه بعمل العبد مبتهجاً به من صلاه و زکاه و صیام و حج و عمره و حسن الخلق و صمت و ذکر کثیر تشیعه ملائکه السماوات و الملائکه السبعه بجماعه فیطوون الحجب کلها حتی یقوموا بین یدیه سبحانه فیشهدوا له بعمل و دعاء فیقول: انتم حفظه عمل عبدی، و انا رقیب علی ما فی نفسه، انه لم یردنی بهذا العمل، علیه لعنتی، فیقول الملائکه: علیه لعنتک و لعنتنا
یعنی: بعد فرمود: این بار، حافظان، اعمال بنده را در حالی که بدان خوشحال است بالا می برند، اعمالی مانند: نماز و زکات و روزه و حج و عمره و اخلاق نیکو و سکوت و ذکر بسیار که ملائکه آسمانها و نیز آن هفت ملک آن را مشایعت می کنند، تمام پرده ها را می درند تا در برابر خداوند سبحان قرار گرفته برایش به عمل و دعا گواهی می دهند که ذات اقدس الهی می گوید:
شما حافظان و نگهبانان عمل بنده من هستید، ولی (از قلبش خبر ندارید) من بر آنچه در نفس او می گذرد، نگهبانم، او با این عملش مرا اراده نکرده بود، لعنت من بر او باد، در اینجا ملائکه هم می گویند: لعنت تو و لعنت ما بر او باد.
معاذ در این هنگام به گریه افتاد و به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گفت: چکنم که در عمل من اخلاص باشد؟ فرمود:
-اقتد بنبیک یا معاذ فی الیقین
یعنی: ای معاذ! در یقین (به توحید) به پیامبرت اقتدا کن.
معاذ گوید: گفتم: تو رسول خدایی و من معاذم، فرمود:
-و ان کان فی عملک تقصیر یا معاذ فاقطع لسانک عن اخوانک و عن حمله القران، ولتکن ذنوبک علیک لا تحملها علی اخوانک، ولا تزک نفسک بتذمیم اخوانک، ولا ترفع نفسک بوضع اخوانک، ولا تراء بعملک، ولا تدخل من الدنیا فی الاخره، ولا تفحش فی مجلسک لکی یحذروک لسوء خلقک، ولا تناج مع رجل و انت مع اخر، ولا تعظم علی الناس فتقطمع عنک خیرات الدنیا، ولا تمزق و الناس فتمزقک کلاب اهل النار، قال الله تعالی: والناشطات نشطاً(216)
یعنی: (ای معاذ!) اگر در عملت کوتاهی هست (آن را از این جبران کن:) زبانت را از سخن گفتن در مورد برادران دینی و حاملان قرآن، کوتاه کن، گناهت را به حساب خودت بیاور و بر دوش برادرانت نیندازد، مبادا از طریق مذمت برادران دینی، بخواهی خودت را موجه و پاک جلوه دهی، خود را به قیمت پایین آوردن برادرانت بالا نبر، با عملت ریا نکن، ذره ای از اغراض دنیایی را در کارهای اخروی دخالت نده، در نشست و برخاستهایت، بد زبان نباش تا مردم به خاطر اخلاق بدت را تو کناره بگیرند، اگر فرد سومی در مجلس هست، نجوا(217) نکن، بر مردم بزرگی ننما که خیرات دنیا از تو قطع خواهد شد، بر مردم طعنه(218) نزن که سگهای اهل جهنم بر تو طعنه خواهند زد، خداوند متعال می فرماید: قسم به ناشی ات!.
-افتدری ما الناشطات؟ انها کلاب اهل النار تنشط اللحم و العظم
یعنی: آیا می دانی ناشطات کیایند؟ آنها سگهای اهل جهنم اند که گوشت و استخوان را می گزند.
عرض کردم: چه کسی طاقت حمل این اوصاف را دارد؟ فرمود:
-یا معاذ، انه یسیر علی من یسره الله تعالی علیه
یعنی: ای معاذ! این کارها برای کسی که خداوند آنها را برایش آسان کند، سهل خواهد بود.
راوی گوید: آنقدر که معاذ این حدیث را تلاوت می کرد، قرآن را تلاوت نمی نمود.