صفحه 14 از 22 نخستنخست ... 4101112131415161718 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 212

موضوع: آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)

  1. Top | #131

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    درمان عجب


    باید در عاقبت عجب اندیشید که موجب خشم پروردگار و نابودی عمل می گردد. باید فکر کرد که این آیات و نشانه ها (و اعضای بدن) که به وسیله آنها طاعت را انجام داده و بر آن قدرت پیدا کرده، آیا ملک خدا نیست؟
    آیا غذایی که او را بر پای داشت، روزی او نمی باشد؟
    آیا نعمت سلامتی که با آن توانست مراد خود را به انجام برساند، از نعمتهای او نیست؟
    چه بسا فرد مریضی که اگر او را مخیر کنند بین اینکه یا عاقبت را اختیار کن یا عبادت چند شبانه روزی را، او عافیت را برگزیند و در قیمت و بهایش، عبادت چندین شب را بپردازد.
    اما تو برای قیام مقداری از شب، خود خواهی و خود پسندی می کنی و حال آنکه چه روزها و شبها، بلکه چه ماهها و سالها را با عافیت و سلامت گذرانده، پس عجب تو برای چیست؟
    قیام تو به واسطه توفیق اوست، قدرت تمکن بر عبادت تو به واسطه عافیت اوست، نیرو و قوت تو به واسطه روزی اوست، کارهای تو به واسطه اعضا و جوارح اوست و تمام اینها در شب و روز او واقع شده است.
    اینجاست که باید عمل خود را در برابر نعمتهای او قیاس کنی، آیا برابری می کند؟ حتی به اندازه دو صددش؟
    آیا توفیق تو در قیام به عبادات، نعمتی نیست که باید شکرش را به جای بیاوری و بترسی از اینکه مبادا در انجام آن کوتاهی کرده، مواخذه گردی؟
    خداوند متعال به حضرت داود علیه السلام وحی فرستاد که:
    616- یا داود، اشکرنی، قال: و کیف اشکرک یا رب؟! و الشکر من نعمک تستحق علیه شکراً، قال: یا داود، رضیت بهذا الا عتراف منک شکراً
    یعنی: ای داود شکر مرا به جای بیاور. داود گفت: پروردگارا! چگونه می توانم شکر تو را به جای آورم در حالی که شکر، خودش از نعمتهای تو است که بر آن هم سزاوار شکر هستی؟ فرمود: ای داود! راضی شدم که همین اعتراف را شکر تو قرار دهم.
    باید تمام اعمال نیک و عبادات و طاعات خود را بر هر یک از نعمتهای الهی که در آن تصرف می کنی تقسیم کنی، نظیر: غذا، آب و... که در نتیجه، خواهی دید حتی اندکی از آن را کفاف نمی دهد.
    گویند: روزی واعظی بر هارون الرشید وارد شد، هارون به او گفت: مرا موعظه کن.
    واعظ گفت: ای خلیفه! اگر هنگام تشنگی شدید، به تو جرعه ای آب ندهند حاضر می شوی آن را به چه قیمتی بخری؟
    هارون گفت: به نصف ملکم.
    واعظ گفت: اگر نتوانی آن آب را دفع کنی، به چه قیمت حاضر می شوی این گرفتاری را از تو برطرف نمایند؟
    هارون گفت: به نصف دیگر ملکم.
    واعظ گفت: پس مبادا حکومتی که قیمتش یک جرعه آب است، تو را بفریبد و مغرورت بسازد.
    تو در شبانه روز چقدر کاسبی می کنی؟ یک کارگر، دو درهم، نگهبانی که طول شب را بیدار است و کشیک می دهد، دو دانگ(209) صنعتگران و اهل حرفه مانند آشپز و نانوا و... تمام روز و مقداری از شب را در برابر چند درهم اندک، کار می کنند (اینها همه ارزش کارهای دنیایی است) اما اگر عملی را برای خدا انجام بدهی مثلاً یک روز را روزه بگیری می فرماید:
    617- الصوم لی و انا اجزی به.
    یعنی: روزه، مال من است و خودم پاداش آن را می دهم.
    و نیز فرمود:
    -اعددت لعبادی مالا عین رات، ولا اذن سمعت، ولا خطر بقلب بشر(210)
    یعنی: برای بندگانم چیزهایی فراهم کرده ام که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی آن را شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.
    همین یک روزی که با آن همه رنج، تنها دو درهم می ارزید، وقتی به خداوند متعال ارتباط پیدا کرد، دارای اینهمه ارزش شد.
    اگر یک شب را به نماز بایستی می فرماید:
    -فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین جزاء بما کانوا یعملون(211)
    یعنی: هیچ کس نمی داند پاداش نیکو کاریش چه نعمتها و لذتهای بی نهایتی است که روشنی بخش دیده هاست و در عالم غیب برای او ذخیره شده است.
    این همان شبی است که قیمتش دو دانگ بود.
    اگر برای خدا سجده ای بکنی که در آن خواب، تو را بر باید، خداوند متعال به واسطه تو بر ملائکه مباهات می کند، این چند لحظه سجده توام با خواب و غفلت (از نظر مادی) چقدر ارزش دارد؟ ولی همینکه به خداوند جلیل نسبت پیدا کرد، به این قیمت بالا و نفیس رسید.
    اگر ساعتی(212) را برای خداوند سبحان قرار دهی و دو رکعت نماز سبک بخوانی یا در دل خود بگویی لا اله الا الله خداوند متعال می فرماید:
    -و من یعمل من الصالحات من ذکر او اثنی فاولئک یدخلون الجنه یرزقون فیها بغیر حساب(213)
    یعنی: هر مرد و زن با ایمانی که عمل صالح انجام بدهد، داخل بهشت شده در آنجا بدون حساب صاحب روزی خواهد گردید.
    رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
    -من قال: سبحان الله، غرس الله له شجره فی الجنه(214)
    یعنی: اگر کسی بگوید سبحان الله خداوند متعال در بهشت درختی برای او می کارد.
    این یک لحظه از نفسهای تو است، اما توجه مقدار از امثال آن را در هیچ و پوچ، ضایع ساخته ای؟ و چقدر زمانهایی مانند آن، بدون فایده بر تو می گذرد، پس سزاوار است که عملت را پست و حقیر ببینی و مقدارش را اندک بپنداری و بدانی که خداوند کریم بر تو چه منتی گذاشت که قدر و منزلتت را شرافت داد و پاداشت را بزرگ نمود. و خود را بر حذر بداری از اینکه عملت مورد صلاح و مصلحت الهی نباشد و او راضی نگردد که در نتیجه، آن قیمتی که دارد را از دست خواهد داد و به همان قیمت اصلیش که عبارت از دو درهم یا دو دانگ یا کمتر است، برگردد، بلکه علاوه بر این، از خشم و عقوبت الهی نیز در امان نیستی، پس سزاوار است که نزد خود، خداوند را مراقب (اعمال خویش) دانسته، او را صاحب منت بشناسی و بر خود عیب بگیری تا ان شاء الله به رحمت حق نایل آیی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است:
    618- من مقت نفسه دون مقت الناس امنه الله تعالی من فزع یوم القیامه
    یعنی: کسی که به جای دشمن داشتن مردم، نفس خود را دشمن بدارد، خداوند متعال او را از فزع روز قیامت، ایمن می دارد.
    در روایت آمده است که:
    - عابدی هفتاد سال خدا را بندگی کرد، روزها را روزه و شبها را به نماز می ایستاد، آنگاه حاجتی از خداوند متعال طلب نمود، ولی بر آورده نگردید، رو به خود کرد و گفت: اشکال از خود تو است؛ چون اگر در تو خیری می بود، حاجتت روا می شد، در این یک لحظه ای که خود را کوچک شمردی، از تمام عبادتهای گذشته ات بهتر است(215)
    و نیز روایت شده است که:
    619- یبیت احدکم نادماً علی ذنبه زاریاً علی نفسه خیر له من ان یصبح مبتهجاً بعمله
    یعنی: هر یک از شما شب را در حالتی بسر برد که بر گناهش پشیمان و بر نفسش خرد گیرد، برای او بهتر است از اینکه صبح کند در حالی که از عملش، خوشحال و مسرور (و بدان مغرور) باشد.
    ای عاقل! بر تو است که عملت را در حصاری قرار دهی و آن را از شر عجب و ریا و غیبت و کبر، محافظت نمایی که غیبت و کبر نیز چون ریا و عجب برای عمل، مضرند، مگر خبر معاذ را نشنیده ای؟
    شیخ ابو جعفر محمد بن احمد بن علی قمی، ساکن ری در کتابی که در آن اخبار زهد نبی آمده، از عبدالواحد تا برسد به معاذ بن جبل نقل کرده است که راوی می گوید:
    (به معاذ گفتم:) حدیثی برایم باز گو کن که آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده و به دقت حفظش کرده باشی.
    معاذ گفت: بلی آنگاه اشکش جاری شد سپس گفت: به پدر مادرم سوگند! در حالی که به همراهش راه می رفتم، چشمانش را سمت آسمان بالا کرده فرمود:
    620- الحمد لله الذی یقضی فی خلقه ما احب ثم قال یا معاذ! قلت لبیک یا رسول الله و سید المومنین
    یعنی: حمد و سپاس خدایی راست که هر آنچه محبوبش باشد، در بین خلق حکم می کند، آنگاه فرمود: ایمعاذ! گفتم: لبیک ای رسول خدا! و ای آقای مومنین. مجدداً فرمود:
    یا معاذ، قلت: لابیک یا رسول الله، امام الخیر و نبی الرحمه
    یعنی: ای معاذ! گفتم: لبیک ای رسول خدا! ای رهبر خوبیها و پیامبر رحمت!.
    فقال: احدثک شیئاً ما حدث به نبی امته ان حفظته نفعک عیشک و ان سمعته و لم تحفظه انقطعت حجتک عند الله
    یعنی: خبری به تو بدهم که هیچ پیامبری به امتش نداد، اگر آن را حفظ نمایی، زندگیت نفع خواهد داشت و اگر بشنوی و حفظش ننمایی، حجتی بر خداوند تعالی نداری.
    ثم قال: ان الله خلق سبعه املاک قبل ان یخلق السموات فجعل فی کل سماء ملکاً قد جللها بعظمته و جعل علی کل باب من ابواب السماوات ملکاً بواباً فتکتب الحفظه عمل العبد من حین یصبح الی حین یمسی ثم ترتفع الحفظه بعمله وله نور کنور الشمس حتی اذا بلغ سماء الدنیا فتزکیه و تکثره فیقول الملک: قفوا و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه انا ملک الغیبه فمن اغتاب لا ادع عمله یجاوزنی الی غیری امرنی بذلک ربی
    یعنی: فرمود: خداوند متعال قبل از خلقت آسمانها، هفت مامور خلق کرد و هر یک را در یک آسمان قرار داد که با عظمت او آن آسمان را مجلل فرمود، آنگاه بر هر در از درهای آسمانها فرشته دربانی گمارد.
    فرشتگان حافظ (که اعمال را ثبت می کنند) کارهای انسان را از صبح تا شام می نویسند سپس آن را به طرف بالا می برند در حالی که چون خورشید نورانی است به آسمان دنیا که رسیدند آن عمل را پاکیزه می کنند و زیادش می نمایند که ناگاه فرشته می گوید:
    صبر کنید، این عمل را به چهره صاحبش بکوبید، من فرشته (مامور) غیبتم که هر کس غیبتی کند از عملش دست بر نمی دارم و نمی گذارم به دیگری برسد، این فرمان پروردگار من است.
    قال: ثم تجی ء الحفظه من الغد و معهم عمل صالح فتمر به فتزکیه و تکثیره حتی تبلغ السماء الثانیه فیقول الملک الذی فی السماء الثانیه: قفوا و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، انما اراد بهذا عرض الدنیا، انا صاحب الدنیا لا ادع عمله یتجاوزنی الی غیری
    یعنی: فرمود: سپس روز بعد، ملائکه در حالی که عمل صالح به همراه دارند باز می گردند، از آن فرشته قبلی می گذرند و آن عمل را پاک و زیاد می کنند تا به آسمان دوم می رسند که فرشته آن آسمان می گوید:
    توقف کنید، این عمل را به چهره صاحبش بزنید؛ چون او با این عمل، اهداف پست دنیوی داشت، من صاحب دنیا هستم و اجازه نمی دهم عمل این فرد از من تجاوز کند و به دیگری برسد.
    قال: ثم تصعد الحفظه بعمل العبد مبتهجاً بصدقه وصلاه فتعجب به الحفظه و تجاوز به الی السماء الثالثه فیقول الملک: قفوا و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه و ظهره، انا ملک صاحب الکبر فیقول: انه عمل و تکبر علی الناس فی مجالسهم، امرنی ربی ان لا ادع عمله یتجاوزنی الی غیری
    یعنی: فرمود: مرتبه بعد، فرشتگان، عمل بنده را که از صدقه و نمازش خوشحال و مسرور شده اند را بالا می برند اما همینکه به آسمان سوم رسیدند، فرشته می گوید: بایستید، این عمل را بر صورت و پشت صاحبش بکوبید، من فرشته صاحب کبرم، این فرد عمل کرد اما در مجالس، بر مردم تکبر نمود، پروردگارم به من فرمان داد که نگذارم عملش از من گذشته به دیگری برسد.
    قال: و تصعد الحفظه بعمل العبد یزهر کالکوکب الدری فی السماء له دوی بالتسبیح و الصوم و الحج فتمر به الی السماء الرابعه فیقول له الملک: قفوا و اضرابوا بهذا العمل وجه صاحبه و بطنه، انا ملک العجب انه کان یعجب بنفسه، انه عمل و ادخل نفسه العجب، امرنی ربی ان لا ادع عمله یتجاوزنی الی غیری
    یعنی: بعد فرمود: باز فرشتگان حافظ ، عمل بنده را بالا می برند در حالی که چون ستاره درخشانی می درخشد و صدایش به تسبیح و روزه و حج بلند است، این را تا آسمان چهارم بالا می برند که فرشته می گوید: بایستید، این عمل را بر چهره و شکم صاحبش بکوبید، من فرشته عجب هستم او فردی خود پسند بود، کار می کرد و از خود راضی بود، پروردگارم فرمان داده که نگذارم عملش از من به دیگری تجاوز کند.
    قال: و تصعد الحفظه بعمل العبد کالعروس المزفوقه الی اهلها فتمر به الی ملک السماء الخامسه بالجهاد و الصلاه ما بین الصلاتین و لذلک العمل رنین کرنین الابل علیه ضوء کضوء الشمس فیقول الملک: قفوا انا ملک الحسد و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه واحملوه علی عاتقه، انه کان یحسد من یتعلم او یعمل لله بطاعته، و اذا رای لاحد فضلاً فی العمل و العباده حسده و وقع فیه فیحمله علی عاتقه و یلعنه عمله
    یعنی: آنگاه فرمود: مرتبه بعد، حافظان، عمل بنده را که چون عروس آماده برای زفاف زیباست، بالا می برند، وقتی به ملک آسمان پنجم می رسند که این عمل همراه است با جهاد و نماز بین دو نماز و صدای حزینی چون ناله شتر و نوری چون نور خورشید، اما فرشته می گوید: توقف کنید، من ملک حسد هستم این عمل را بر صورت صاحبش بزنید و آن را بر دوشش قرار دهید، او فردی بود که نسبت به طالبان علم و مطیعان و عاملین لله حسود بود و هرگاه می دید فردی در عمل و عبادت، فضیلتی کسب کرده، نسبت به او حسادت می ورزید و خودش آن کار را شروع می کرد، در اینجا عمل آن فرد را بر دوشش بار می کنند در حالی که خود عمل، او را لعنت می کند.
    قال: و تصعد الحفظه بعمل العبد من صلاه و زکاه و حج و عمره فیتجاوزون به الی السماء السادسه فیقول الملک: قفوا، انا صاحب الرحمه و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه و اطمسوا عینیه لان صاحبه لم یرحم شیئاً، اذا اصاب عبداً من عباد الله ذنب للاخره او ضر فی الدنیا شمت به، امرنی به ربی ان لا ادع عمله یجادوزنی
    یعنی: و فرمود: بار دیگر حافظان، اعمال بنده نظیر نماز و زکات و حج و عمره را بالا برده تا به آسمان ششم می رسند که فرشته می گوید: بایستید، من صاحب رحمت هستم، این عمل را بر صورت صاحبش بزنید و چشمانش را کور نمایید؛ چون او بر چیزی رحم نمی کرد، اگر به بنده ای از بندگان خدا گناه اخروی یا ضرر دنیوی می رسید، صاحبش را شماتت می کرد، پروردگارم به من فرمان داده که نگذارم عملش از من تجاوز کند.
    قال، و تصعد الحفظه بعمل العبد بفقه و اجتهاد و ورع وله صوت کالرعد وضوء کضوء البرق و معه ثلاثه الاف ملک فتمر به الی السماء السابعه فیقول الملک: قفوا و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، انا ملک الحجاب احجب کل عمل لیس لله، اراد رفعه عند القواد، و ذکراً فی الجالس، وصیتاً فی المدائن، امرنی ربی ان لا ادع عمله یتجاوزنی الی غیری ما لم یکن لله خالصاً
    یعنی: فرمود: حافظان، عمل بنده را که همراه با فهم و کوشش و ورع بوده را به آسمان می برند در حالی که صدایی مانند رعد و نوری مثل برق دارد، علاوه و بر این، سه هزار فرشته هم آن را همراهی می کنند، وقتی به فرشته آسمان هفتم می رسند می گوید: بایستید و این عمل را بر چهره صاحبش بکوبید، من ملک حجابم، هر عملی که برای خدا نباشد را از او پوشیده می دارم، این فرد هدفش این بود که نزد رهبران و پیشوایان، دارای مقام و رفعتی گردد و نامش را در مجالس ببرند و آوازه اش به شهرها برسد، پروردگارم به من فرمان داده تا وقتی که عملش برای خدا خالص نشده، نگذارم از من بگذرد و به دیگری برسد.
    قال: و تصعد الحفظه بعمل العبد مبتهجاً به من صلاه و زکاه و صیام و حج و عمره و حسن الخلق و صمت و ذکر کثیر تشیعه ملائکه السماوات و الملائکه السبعه بجماعه فیطوون الحجب کلها حتی یقوموا بین یدیه سبحانه فیشهدوا له بعمل و دعاء فیقول: انتم حفظه عمل عبدی، و انا رقیب علی ما فی نفسه، انه لم یردنی بهذا العمل، علیه لعنتی، فیقول الملائکه: علیه لعنتک و لعنتنا
    یعنی: بعد فرمود: این بار، حافظان، اعمال بنده را در حالی که بدان خوشحال است بالا می برند، اعمالی مانند: نماز و زکات و روزه و حج و عمره و اخلاق نیکو و سکوت و ذکر بسیار که ملائکه آسمانها و نیز آن هفت ملک آن را مشایعت می کنند، تمام پرده ها را می درند تا در برابر خداوند سبحان قرار گرفته برایش به عمل و دعا گواهی می دهند که ذات اقدس الهی می گوید:
    شما حافظان و نگهبانان عمل بنده من هستید، ولی (از قلبش خبر ندارید) من بر آنچه در نفس او می گذرد، نگهبانم، او با این عملش مرا اراده نکرده بود، لعنت من بر او باد، در اینجا ملائکه هم می گویند: لعنت تو و لعنت ما بر او باد.
    معاذ در این هنگام به گریه افتاد و به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گفت: چکنم که در عمل من اخلاص باشد؟ فرمود:
    -اقتد بنبیک یا معاذ فی الیقین
    یعنی: ای معاذ! در یقین (به توحید) به پیامبرت اقتدا کن.
    معاذ گوید: گفتم: تو رسول خدایی و من معاذم، فرمود:
    -و ان کان فی عملک تقصیر یا معاذ فاقطع لسانک عن اخوانک و عن حمله القران، ولتکن ذنوبک علیک لا تحملها علی اخوانک، ولا تزک نفسک بتذمیم اخوانک، ولا ترفع نفسک بوضع اخوانک، ولا تراء بعملک، ولا تدخل من الدنیا فی الاخره، ولا تفحش فی مجلسک لکی یحذروک لسوء خلقک، ولا تناج مع رجل و انت مع اخر، ولا تعظم علی الناس فتقطمع عنک خیرات الدنیا، ولا تمزق و الناس فتمزقک کلاب اهل النار، قال الله تعالی: والناشطات نشطاً(216)
    یعنی: (ای معاذ!) اگر در عملت کوتاهی هست (آن را از این جبران کن:) زبانت را از سخن گفتن در مورد برادران دینی و حاملان قرآن، کوتاه کن، گناهت را به حساب خودت بیاور و بر دوش برادرانت نیندازد، مبادا از طریق مذمت برادران دینی، بخواهی خودت را موجه و پاک جلوه دهی، خود را به قیمت پایین آوردن برادرانت بالا نبر، با عملت ریا نکن، ذره ای از اغراض دنیایی را در کارهای اخروی دخالت نده، در نشست و برخاستهایت، بد زبان نباش تا مردم به خاطر اخلاق بدت را تو کناره بگیرند، اگر فرد سومی در مجلس هست، نجوا(217) نکن، بر مردم بزرگی ننما که خیرات دنیا از تو قطع خواهد شد، بر مردم طعنه(218) نزن که سگهای اهل جهنم بر تو طعنه خواهند زد، خداوند متعال می فرماید: قسم به ناشی ات!.
    -افتدری ما الناشطات؟ انها کلاب اهل النار تنشط اللحم و العظم
    یعنی: آیا می دانی ناشطات کیایند؟ آنها سگهای اهل جهنم اند که گوشت و استخوان را می گزند.
    عرض کردم: چه کسی طاقت حمل این اوصاف را دارد؟ فرمود:
    -یا معاذ، انه یسیر علی من یسره الله تعالی علیه
    یعنی: ای معاذ! این کارها برای کسی که خداوند آنها را برایش آسان کند، سهل خواهد بود.
    راوی گوید: آنقدر که معاذ این حدیث را تلاوت می کرد، قرآن را تلاوت نمی نمود.







    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #132

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    باب پنجم:ذکر

    ذکر


    چون هدف از نوشتن این کتاب، تنبیه بر فضیلت دعا و اشاره به وظایف دعا کننده بود که بر این اساس، مطالب به حد کفایت بیان شد، لذا مناسب دیدیم بعد از آن، اشاره ای هم به مسئله ذکر داشته باشیم که خود در فضیلت، هم مرتبه دعاست و تشویقاتی همانند تشویق به دعا بدان رسیده است. و نیز ذکر فواید دعا را هم در بردارد، خواسته های انسان را بر آورده می کند و بلاها را از او دور می نماید.
    تشویق به ذکر

    همچنانکه عقل و نقل هر دو ما را به لزوم دعا راهنمایی می کردند، نسبت به ذکر نیز این حکم را دارند. گذشت که دعا موجب از بین رفتن بلاهای موجود و دفع بدیهای موعود است. به واسطه دعاست که منفعت برای انسان به دست می آید و از همین طریق، دوام می یابد، ذکر هم همین فواید را در بردارد، پس هم عقل و هم نقل ما را بدان تشویق می نمایند:







    امضاء


  4. Top | #133

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تشویق به ذکر


    همچنانکه عقل و نقل هر دو ما را به لزوم دعا راهنمایی می کردند، نسبت به ذکر نیز این حکم را دارند. گذشت که دعا موجب از بین رفتن بلاهای موجود و دفع بدیهای موعود است. به واسطه دعاست که منفعت برای انسان به دست می آید و از همین طریق، دوام می یابد، ذکر هم همین فواید را در بردارد، پس هم عقل و هم نقل ما را بدان تشویق می نمایند:







    امضاء


  5. Top | #134

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اما عقل

    هر انسانی که به او نعمتی رسیده، عقلش حکم به لزوم شکر گزاری می نماید و شکر هم خود قسمی از اقسام ذکر است. علاوه بر این، ذکر موجب دفع ضرر را احتمالی است و عقلاً ضروری است که دفع احتمالی در صورت وجود قدرت، واجب است. دفع ضرر به واسطه ذکر را از روایات زیر می توان به دست آورد:
    حسین بن زید از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
    621- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: ما من قوم اجتمعوا فی مجلس فلم یذکروا الله ولم یصلوا علی نبیهم الا کان ذلک المجلس حسره و وبالاً علیهم یوم القیامه
    یعنی: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هیچ قومی در مجلسی گرد هم جمع نشدند در حالی که نه خدا را یاد کنند و نه پیامبرشان درود بفرستند مگر آنکه در روز قیامت، آن مجلس موجب حسرت و وبالشان خواهد گردید.
    از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:
    -ما اجتمع قوم فی مجلس لم یذکروا الله ولم یذکرونا الا کان ذلک المجلس حسره علیهم یوم القیامه(219)
    یعنی: هیچ قومی در مجلسی گرد هم جمع نشدند که نه خداوند یاد شود و نه ما (اهل بیت) مگر آنکه روز قیامت، آن مجلس، موجب حسرتشان می گردد.
    و فرمود:
    622- یموت المومن بکل میته الا الصاعقه لا تاخذه و هو یذکر الله
    یعنی: مومن به هر شکلی ممکن است بمیرد مگر صاعقه(220) که اگر در حال ذکر خدا باشد، او را نمی گیرد.









    امضاء


  6. Top | #135

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    اما نقل

    از آیات قرآن:

    -قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون(221)
    یعنی: بگو خدا، سپس آنان را در گفتگوهای لجاجت آمیزشان رها کن تا بازی کنند.
    -و اذکر ربک فی نفسک تضرعاً و خیفه(222)
    یعنی: پروردگارت را در دل خود، به تضرع و ترس یاد کن.
    فاذکرونی اذکر کم(223)
    یعنی: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.
    -یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً و سجوه بکره و اصیلاً(224)
    یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را فراوان یاد کنید و هر بامداد و شبانگاه، تسبیحش نمایید.








    امضاء


  7. Top | #136

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    از آیات قرآن:

    -قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون(221)
    یعنی: بگو خدا، سپس آنان را در گفتگوهای لجاجت آمیزشان رها کن تا بازی کنند.
    -و اذکر ربک فی نفسک تضرعاً و خیفه(222)
    یعنی: پروردگارت را در دل خود، به تضرع و ترس یاد کن.
    فاذکرونی اذکر کم(223)
    یعنی: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.
    -یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً و سجوه بکره و اصیلاً(224)
    یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را فراوان یاد کنید و هر بامداد و شبانگاه، تسبیحش نمایید.





    امضاء


  8. Top | #137

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    از سنت


    روایات زیادی در این باب هست که به خاطر طولانی نشدن مبحث، به ذکر تعدادی از آنها کفایت می کنیم:
    اول محمد بن ابی عمیر از ((هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده آیت که فرمود:
    623- ان الله تعالی یقول: من شغل بذکری عن مسالتی اعطیته افضل ما اعطی من سالنی
    یعنی: خداوند متعال می فرماید: اگر کسی به جای درخواست از من، به ذکرم مشغول شود، به او بهترین چیزی که به انسان درخواست کننده می دهم، خواهم داد.
    بدانکه این خبر، به تنهایی برای رساندن مقصود ما کافی است، چون بر فضیلت ذکر بر دعا دلالت دارد، پس هر فایده ای در دعا باشد در ذکر نیز وجود دارد.
    دوم هارون بن خارجه از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
    624- ان العبد لیکون له الحاجه الی الله عزوجل فیبدا بالثناء والصلاه علی محمد وال محمد حتی ینسی حاجته فیقضیها الله من غیر ان یساله
    یعنی: گاهی اوقات بنده ای جهت طلب به درگاه خداوند عزیز و جلیل می رود و شروع به ثنای الهی و صلوات بر محمد و آل، محمد می کند تا جایی که اصل حاجت خود را فراموش می نماید، در اینجا خداوند سبحان حاجتش را روا می نماید بدون اینکه او چیزی خواسته باشد.
    سوم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود:
    625- من شغلته عباده الله عن مسالته اعطاه الله افضل ما یعطی السائلین
    یعنی: کسی که عبادت خداوند متعال او را تقاضای از آن ذات مقدس باز دارد، خداوند سبحان، بهترین چیزی که به درخواست کنندگان می دهد به او خواهد داد.
    چهارم از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
    624- قال الله تعالی: من ذکرنی فی ملا الناس، ذکرته فی ملا من الملائکه
    یعنی: خداوند متعال می فرماید: اگر کسی مرا در میان جمع انسانها یاد آوری کند، من در میان جمع ملائکه او را یاد آوری می نمایم.
    پنجم ابن القداح از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:
    627- ما من شی ء الا وله حد ینتهی الیه الا الذکر، فلیس له حد ینتهی الیه، فرض الله افرائض فمن اداهن فهو حدهن، و شهر رمضان فمن صامه فهو حده، و الحج فمن حج فهو حده الا الذکر فان الله لم یرض فیه بالقلیل ولم یجعل له حداً ینتهی الیه
    یعنی: هر چیزی حدی دارد که بدان منتهی می گردد مگر ذکر که برایش حد و انتهایی نیست، خداوند متعال نمازهای واجب را قرار داد که هر کس آنها را ادا کرد، همان حدش خواهد بود. اگر کسی ماه مبارک رمضان را روزه گرفت، حدش را ادا کرده است اگر کسی حج را انجام داده، حدش را ادا نموده است، اما ذکر اینگونه نیست، خداوند سبحان در مورد ذکر، به کم راضی نشد و برای آن حد و انتهایی قرار نداده است.
    انگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود:
    -یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً و سبحوه بکره و اصیلاً(225) فلم یجعل الله له حداً ینتهی الیه
    یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید! خداوند را فراوان یاد کنید و هر بامداد و شامگاه تسبیحش نمایید.
    بنابر این، خداوند متعال برای ذکر حد و انتهایی قرار نداده است سپس فرمود:
    -و کان ای کثیر الذکر، لقد کنت امشی معه و انه لیذکر الله، و اکل معه الطعام و انه لیذکر الله، ولو کان یحدث القوم ما یشغله ذلک عن ذکر الله، و کنت اری لسانه لاصقاً بحنکه یقول: لا اله الا الله، و کان یجمعنا فیامرنا بالذکر حتی تطلع الشمس، و کان یامر بالقراءه من کان یقرا منا و من کان لا یقرا منا امره بالذکر
    یعنی: پدر من کثیر الذکر بود، با او راه که می رفتم، ذکر خدا می کرد. با او غذا هم می خوردم، ذکر خدا را داشت. و اگر با مردم هم سخن می گفت: از ذکر خدا غافل نمی ماند. خودم دیدم که زبان مبارک حضرت به کامش چسبیده لا اله الا الله می گوید. ما را جمع می کرد و دستور می داد تا طلوع آفتاب، ذکر داشته باشیم. به هر یک از ما که توانایی قرائت قرآن را داشت، دستور می داد که قرآن تلاوت کند و هر کس که این توانایی را نداشت، دستور می داد که ذکر بگوید.
    -والبیت الذی یقرا فی القران و یذکر الله فیه تکثر برکته، و تحضره الملائکه، و تهجره الشیاطین، و یضی ء لاهل السماء کما تضی ء الکواکب لا هل الارض
    یعنی: خانه ای که در آن قرآن قرائت می شود و خدا یاد می گردد، برکتش زیاد است، ملائکه در آنجا حاضر می شوند و شیاطین آنجا را ترک می نمایند، چنین خانه ای برای اهل آسمان، نور می دهد، همچنانکه ستارگان، برای اهل زمین نور می رسانند.
    -والبیت الذی لا یقرا فی القران ولا یذکر الله فیه تقل برکته و تهجزه الملائکه و تحضره الشیاطین
    یعنی: و خانه ای که در آن قرآن قرائت نمی گردد و خدا یاد نمی شود، برکتش کم است، ملائکه آنجا را ترک کرده، شیاطین حاضر می گردند.
    و فرمود:
    628- جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقال: من خیر اهل المسجد؟ فقال: اکثرهم ذکراً
    یعنی: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: در بین اهل مسجد، چه کسی بهتر است؟ فرمود: کسی که بیشتر ذکر دارد.
    ششم ابو بصیر از امام صادق علیه السلام رواست کرده است که فرمود:
    629- شیعتنا الذین اذا خلوا ذکروا الله کثیراً
    یعنی: شیعیان ما کسانی هستند که وقتی خلوت کردند، خدا را بسیار ذکر می کنند.
    هفتم از همان حضرت روایت شده است که فرمود:
    630- قال الله تعالی لموسی: اکثر ذکری باللیل و النهار و کن عند ذکری خاشعاً
    یعنی: خداوند متعال به موسی علیه السلام فرمود: در شبانه روز مرا یاد ذکر کن و هنگام ذکر من خاشع باش.
    هشتم و نیز از آن حضرت است که:
    631- قال الله تعالی: یا ابن ادم، اذکرنی فی ملا اذکرک فی ملا خیر من ملاک
    یعنی: خداوند متعال می فرماید: ای فرزند آدم! مرا در میان جمعیتی ذکر کن تا من تو را در میان جمعیتی بهتر از آنان ذکر نمایم.
    نهم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رواست شده است که فرمود:
    632- اربع لا یصیبهن الا مومن: الصمت و هو اول العباده، و التواضع لله سبحانه و تعالی، و ذکر الله علی کل حال، و قله الشی ء
    یعنی: چهار چیز است که جز مومن کسی بدان نمی رسد: سکوت که اول عبادت است، تواضع برای خداوند سبحان، ذکر خدا در هر حالتی، و کم چیز بودن (یعنی کم مال بودن).
    دهم از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
    633- یموت المومن بکل میته: یموت غرقاً، و یموت بالهدم، و یبتلی بالسبع، و یموت بالصاعقه، ولا یصیب ذاکر الله
    یعنی: مومن با هر نوع مرگی از دنیا می رود: با غرق شدن، می میرد، با پرت شدن، می میرد، گرفتار درندگان می شود، با صاعقه می میرد، اما چنین چیزی به ذاکر خدا نمی رسد.
    در روایتی آمده است که:
    - ولا یصیبه و هو یذکر الله.
    یعنی: چنین چیزی به مومنی که ذکر خدا را دارد، نمی رسد.
    یازدهم در حدیث قدسی آمده است:
    634- ایما عبد اطلعت علی قلبه فرایت الغالب علیه التمسک بذکری تولیت سیاسته و کنت جلیسه و محادثه و انیسه
    یعنی: هر گاه در قلب بنده ای بیابم که غالباً به یاد من است، تدبیر کارهایش را بر عهده می گیرم، خود همنشینش می گردم و با او گفتگو کرده، انیسش می شوم.
    دوازدهم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود:
    635- قال الله سبحانه: اذا علمت ان الغالب علی عبدی الاشتغال بی نقلت شهوته فی مسالتی و مناجاتی، فاذا کان عبدی کذلک فاراد ان یسهو، حلت بینه و بین ان یسهو اولئک اولیائی حقاً، اولئک الابطال حقاً، اولئک الذین ان اردت ان اهلک الارض عقوبه زویتها عنهم من اجل اولئک الابطال
    یعنی: خداوند سبحان فرمود: هرگاه بدنم که بنده ام غالباً به من مشغول است، او را متمایل به درخواست و مناجات با خود می نمایم، وقتی بنده این چنین شد، اگر بخواهد خطایی مرتکب شود، مانعش می شوم، آنان بحق، دوستان من هستند، آنان دلیران واقعی هستند، آنان کسانی هستند که هرگاه بخواهیم زمین را هلاک نمایم و عقاب کنم، به خاطر آن دلیران، هلاک و عقوبت را می دارم.
    سیزدهم از همان حضرت است که فرمود:
    636- مکتوب فی التوراه التی لم تغیر ان موسی سال ربه فقال: یا رب، اقریب انت منی فاناجیک ام بعید فانا دیک؟ فاوحی الیه یا موسی، انا جلیس من ذکرنی، فقال موسی: فمن فی سترک یوم لا ستر الا سترک؟ فقال: الذین یذکرونی فاذکرهم، و یتحابون فی فاحبهم، (226)فاولئک الذین اذا اردت ان اصیب اهل الارض بسوء ذکرتهم فدفعت عنهم بهم
    یعنی: در کتاب توراتی که تغییر (و تحریف) داده نشده، آمده: موسی - علیه السلام از پروردگارش می پرسید: پروردگارا! آیه به من نزدیکی تا با تو نجوا کنم، یا دور هستی تا صدایت بزنم؟ پس بر او وحی آمد: ای موسی! من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد. موسی گفت: آن روز که جز پوشش تو نیست چه کسی را تحت پوشش خود قرار می دهی(227) فرمود: آنانکه مرا یاد می کنند و من نیز آنان را یاد می نمایم، (کسانی که) به خاطر من همدیگر را دوست دارند و من نیز آنان را دوست می دارم، آنان کسانی هستند که اگر بخواهم به اهل زمین، بدی برسانم، به یاد اینان که می افتم، آن بدی را از اهل زمین به خاطر اینان دفع می کنم.
    چهاردهم شعب انصاری و هارون بن خارجه گویند: امام صادق - علیه السلام فرمود:
    637- حضرت موسی علیه السلام راه می رفت و در اعمال بندگان، نظر می کرد، به مردی رسید که بسیار اهل عبادت بود، چون شب شد، آن مرد درختی را که در کنارش بود حرکتی داد، دید در آن دو انار هست، به موسی علیه السلام گفت: ای بنده خدا! تو کیستی؟ حتماً بنده صالحی هستی؛ چون من مدتی است که در اینجا هستم ولی در این درخت بیش از یک انار نیافتم، اگر تو بنده صالح نبودی، در آن دو دانا یافت نمی شد.
    موسی علیه السلام گفت: من مردی ساکن سرزمین موسی بن عمران هستم.
    چون صبح شد از آن مرد پرسید: آیا عابدتر از خودت کسی را سراغ داری؟
    گفت: بلی، فلان کس.
    موسی علیه السلام به طرف آن فرد به راه افتاد تا به او رسید، دید از اولی بسیار بیشتر عبادت دارد، وقتی که شب شد، دو قرص نان و آبی برایش آوردند، گفت: ای بنده خدا! تو کیستی؟ حتماً بنده صالحی هستی، من مدتی در اینجا هستم ولی جز یک قرص نان برایم نمی آوردند، اگر تو بنده صالحی نبودی، برایم دو قرص نان نمی آمد، تو کیستی؟
    موسی علیه السلام گفت: من مردی ساکن سرزمین موسی بن عمران هستم.
    آنگاه از آن مرد پرسید: آیا عابدتر از خودت کسی را می شناسی؟
    گفت: بلی فلان دربان، در فلان شهر.
    موسی آن مرد را پیدا کرد ولی او اله عبادت بسیار نبود، اما ذاکر خداوند متعال بود، وقتی هنگام نماز رسید، نمازش را به جای آورد، چون شب شد به غله اش نظر کرد دید دو برابر شده، گفت: ای بنده خدا! تو کیستی؟ تو حتماً بنده صالحی هستی، من مدتی است در اینجایم و غله من فلان قدر معین بود، اما امشب دو برابر شده، تو کیستی؟
    موسی علیه السلام گفت: من مردی ساکن سرزمین موسی بن عمران هستم.
    آن مرد یک سوم آن غله را در راه خدا صدقه داد، یک سوم دیگرش را به مولایش رساند و با یک سوم آخر، غذایی خرید و به همراه موسی علیه السلام خورد، موسی این صحنه را که دید، تبسمی کرد، مرد گفت: برای چه تبسم می کنی؟
    گفت: پیامبر بنی اسرائیل مرا به فلان فرد راهنمایی کرد، دیدم عابدترین خلق است، او به دیگری راهنمایی نمود، دیدم از اولی عابدتر است، دومی مرا به سوی تو راهنمایی کرد و گمان نمود که تو از وی عابدتری لکن شباهتی در تو، به آنان نمی بینم.
    مرد گفت: من برده هستم، اما مگر نمی بینی به یاد خدا هستم؟ آیا نمی بینی نماز را به وقتش می خوانم؟ اگر بعد از نماز، در عبادتگاهم بمانم، هم به غله مولای خود و هم به کار مردم ضرر می رسانم، آیا می خواهی به سرزمین خودت باز گردی؟
    گفت: آری
    در این هنگام قطعی ابری از آنجا گذشت، دربان به آن گفت: ای ابر! بیا.
    ابر آمد، گفت: کجا می روی؟
    گفت: فلان سرزمین.
    گفت: برو.
    آنگاه ابر دیگری آمد، بآن گفت: این ابر!بیا.
    ابر آمد، گفت: کجا می روی؟
    گفت: فلان سرزمین.
    گفت: برو.
    سپس ابر دیگری آمد، گفت: ای ابر! بیا.
    ابر آمد، گفت: کجا می روی؟
    گفت: سرزمین موسی بن عمران.
    گفت: این (مرد) را به آرامی بردار و در سرزمین موسی بن عمران بر زمین بگذار.
    موسی چون بر سرزمین خود رسید، گفت: پروردگارا؟ این امر چه کرده است که به این مقام رسید؟
    خداوند متعال فرمود: این بنده من در مقابل بلاهایم صبر می کند، به قضای من راضی است و بر نعمتهایم شکر گزاری می نماید.
    پانزدهم حسن بن ابی الحسن دیلمی در کتابش از وهب بن منبه روایت کرده است که:
    638- اوحی الله تعالی الی داود: یا داود، من احب حبیاً صدق قوله، و من رضی بحبیب رضی بفعله، و من وثق بحبیب اعتمد علیه، و من اشتاق الی حبیب جد فی السیر الیه. یا داود، ذکرءللذاکرین، وجنتی للمطیعین، و حبی للمشتاقین، و انا خاصه للمحبین
    یعنی: خداوند متعال بر داود علیه السلام وحی کرد: ای داود! کسی که دوستش را دوست دارد، سخنش را تصدیق می کند، کسی که از دوستش راضی است از کار او نیز راضی می باشد، کسی که به دوستش اطمینان دارد، بر او اعتماد می کند، کسی که مشتاق دوستی است در حرکت به سوی او تلاش می کند.
    ای داود!من تنها ذاکر کسانی هستم که آنان نیز ذاکر من باشند، بهشت من مخصوص مطیعیی بوده، دوستی ام برای مشتاقان است و خودم به محبین و دوست داران اختصاص دارم.
    خداوند متعال فرمود:
    639- اهل طاعتی فی ضیافتی، و اهل شکری فی زیادتی، و اهل ذکری فی نعمتی، و اهل معصیتی ایئسهم من رحمتی، ان تابوا فانا حبیبهم، و ان دعوا فانا مجیبهم، و ان مرضوا فانا طبیبهم اداویهم بالمحن و المصائب ولا طهرهم من الذنوب و المعائب
    یعنی: آنانکه اهل طاعت من هستند، در میهمانی من بسر می برند آنان که شکر مرا به جای می آورند، نعمتشان افزون است، آنانکه اهل ذکر من می باشند در نعمت من بسر می برند و آنان که معصیت مرا مرتکب می شوند، از رحمتم من مایوسشان می نمایم (اما) اگر توبه کنند و باز گردند، من دوستشان خواهم بود و اگر دعا کنند، اجابتشان می نمایم، اگر مریض شوند، خود طبیبشان می شوم و با سختیها و مصائب، درمانشان می نمایم و از گناهان و عیبها پاکشان می سازم.
    شانزدهم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود:
    640- ما جلس قوم یذکرون الله الا ناداهم مناد من السماء: قوموا فقد بدلت سیئاتکم حسنات و غفرت لکم جمیعاً و ما قعد عده من اهل الارض یذکرون الله الا قعد معهم عده من الملائکه
    یعنی: هیچ قومی برای ذکر خدا کرد هم ننشستند مگر آنکه منادی از آسمان به ایشان ندا در داد: برخیزند که گناهانتان به حسنات تبدیل شد و تمام شما بخشیده شده اید، هرگز عده ای از اهل زمین برای ذکر خدا ننشستند مگر آنکه عده ای از ملائکه با آنان همنشین گشتند.
    هفدهم روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از منزل به سوی اصحابش خارج شده، فرموده است:
    641- ارتعوا فی ریاض الجنه.
    یعنی: در باغهای بهشت بچرخید.
    اصحاب گفتند: یا رسول الله! باغهای بهشت چیست؟ فرمود:
    -مجالس الذکر، اغدوا ورو حوا و اذکروا و من کان یحب ان یعلم منزلته عند الله فلینظر کیف منزله الله تعالی ینزل العبد حیث انزل العبد الله من نفسه
    یعنی: (باغهای بهشت) مجالس ذکر است صبح و شام کنید و ذکر نمایید، آن کس که می خواهد بداند مقام و منزلتش نزد خدا چه مقدار است، ببیند خدا نزد او چه منزلتی دارد که خداوند متعال به اندازه جایگاهش نزد بنده، او را مقام و منزلت می دهد.
    -واعلموا ان خیر اعمالکم و ازکاها و ارفعها فی درجاتکم و خیر ما طلعت علیه الشمس ذکر الله سبحانه فانه اخبر عن نفسه فقال: انا جلیس من ذکرنی، و قال سبحانه: فاذکرونی اذکرکم(228) بنعمتی و اذکرونی بالطاعه و العباده اذکرکم بالنعم و الا حسان و ارحمه و الرضوان
    یعنی: و بدانید که بهترین اعمال و پاکترین و رفیعترین آنها در درجات و بهترین چیزی که آفتاب بر آن طلوع کرد، خداوند سبحان است که خود فرموده: من همنشین کسی هستم که مرا ذکر کند و فرموده: مرا به یاد بیاورید تا با نعمت شما را به یاد بیاورم، با طاعت و عبادت مرا یاد کنید تا با نعمتها و احسان و رحمت و رضوان؛ به یادتان بیاورم.
    هیجدهم از معصومین علیهم السلام رسیده است که:
    642- ان فی الجنه قیعاناً فاذا الذاکر فی الذکر اخذت الملائکه فی غرس الا شجار، فربما وقف بعض الملائکه فیقال له: لم وقفت؟ فیقول: ان صاحبی قد فتر یعنی عن الذکر
    یعنی: در بهشت، سرزمینهایی است که وقتی ذاکر، ذکرش را شروع می کند، ملائکه شروع به کاشتن درخت می کنند، گاهی اوقات، ملکی از درختکاری باز می ایستد، به او گفته می شود: چرا ایستادی؟ می گوید: رفیق من درنگ کرد، یعنی از ذکر درنگ نمود.





    امضاء


  9. Top | #138

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    فصل: استجباب ذکر در هر وقت

    ذکر در هر زمانی استحباب دارد و در هیچ حالتی مکروه نیست. حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
    643- لا باس بذکر الله و انت تبول، فان ذکر الله حسن علی کل حال، ولا تسام من ذکر الله
    یعنی: اشکالی ندارد که در حال بول کردن به یاد خدا باشی که ذکر او در هر حالتی پسندیده است و مبادا از یاد خدا ملول گردی.
    و از آن حضرت است که:
    644- فیما اوحی الله تعالی الی موسی: یا موسی، لا تفرح بکثره المال ولا تدع بذکری علی کل حال، فان کثره المال تنسی الذنوب، و ان ترک ذکری یقسی القلب
    یعنی: در وحی خداوند متعال بر حضرت موسی علیه السلام آمده است: از مال زیاد خوشحال نشو و ذکر مرا در هیچ حالتی ترک ننما، که مال زیاد، موجب فراموشی گناهان می گردد و ترک ذکر من، موجب قساوت قلب می شود.
    645- مکتوب فی التواره التی لم تغیر ان موسی سال ربه فقال: الهی یاتی علی مجالس اعزک و اجلک ان اذکرک فیها. فقال: یا موسی، ان ذکری حسن علی کل حال
    یعنی: در توراتی که تحریف نشده آمده است: موسی علیه السلام از خداوند متعال پرسید: الها! من در مجالس می روم که تو را عزیزتر و بزرگتر از آن می دانم که در آنجا ذکرت نمایم، خداوند متعال فرمود: ای موسی! ذکر من در هر حالی نیکوست.
    و بدان که خداوند سبحان چه بسا بنده را به بلایی دچار می کند تا او خدا را به یاد بیاورد و دعا کند، البته به شرط اینکه ذکر چنین بنده ای را دوست داشته باشد، آنچنانکه در باب دعا گذشت(229)
    ابو الصباح گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا بلایی که به مومن می رسد، به خاطر گناه اوست؟ فرمود:
    646- لا ولکن یسمع الله انینه و شکواه و دعاءه لیکتب له الحسنات و یحط عنه السیئات
    یعنی: نه بلکه به خاطر این است که خداوند متعال ناله و شکایت و دعایش را بشنود تا برایش حسنه بنویسد و گناهانش را محو نماید.
    -و ان الله لیعتذر الی عبده المومن کما یعتذر الاخ الی اخیه فیقول: لا و عزتی ما افقرتک لهوانک علی فارفع هذا الغطاء فیکشف فینظر ما فی عوضه فیقول: ما ضرنی یا رب ما زویت عنی(230)
    یعنی: همچنانکه برادر مومن از برادرش عذر خواهی می کند، خداوند متعال نیز از بنده مومنش عذر خواهی کرده می فرماید: به عزتم قسم! که تو را به خاطر حقارت و ذلتت فقیر نکردم، پرده را کنار بزن، در این هنگام پرده را کنار زده، پاداش الهی را که می بیند، می گوید: پروردگارا! آنچه را که از من باز داشتی، بر ضررم تمام نشده است.
    - و ما احب الله قوماً الا ابتلاهم.
    یعنی: هیچ قومی را خداوند متعال دوست ندارد مگر آنکه آنها را به بلا مبتلا می نماید.
    - و ان عظیم الاجر لمع عظیم البلاء.
    یعنی: همانا پاداش بزرگ، با بلای بزرگ همراه است.
    -و ان الله یقول: ان من عبادی المومنین لمن لا یصلح لهم امر دینهم الا بالغنی و الصحه فی البدن فابلوهم به، و ان من العباد لمن لا یصلح لهم امر دینهم الا بالفاقه و المسکنه و السقم فی ابدانهم فابلوهم فیه فیصلح لهم امر دینهم
    یعنی: خداوند متعال می فرماید: برخی از بندگان من دینشان پایدار نمی ماند مگر آنکه غنی و تندرست باشند، من هم از این راه، آنان را می آزمایم در مقابل برخی از بندگانم، دینشان پایدار نمی ماند مگر آنکه فقیر و مسکین و دارای بدنی مریض باشند، اینان را هم از این راه آزمایش می نمایم، در نتیجه دینشان برایشان برقرار می ماند.
    -و ان الله اخذ میثاق المومن ان لا یصدق فی مقالته ولا ینتصر من عدوه
    یعنی: خداوند سبحان از مومن عهد گرفت که سخنش تصدیق نشود و از دشمنش انتقام نگیرد.
    -و ان الله اذا احب عبداً غته بالبلاء، فاذا دعا قال له: لبیک عبدی انی علی ما سالت لقادر، و ان ما دخرت لک فهو خیر لک
    یعنی: هرگاه خداوند متعال بنده ای را دوست بدارد، او را در بلا غوطه ور می سازد که وقتی دعا کرد می گوید: لبیک ای بنده ام! من بر در خواست تو قدرت دارم اما آنچه برایت ذخیره ساخته ام بهتر است.
    و ان حواریی عیسی شکوا الیه ما یلقون من الناس فقال: ان المومنین لا یزالون فی الدنیا منغصین
    یعنی: حواریین حضرت عیسی علیه السلام در مورد آزارهایی که از مردم به آنان می رسید به آن حضرت شکایت کردند، فرمود: مومنین در دنیا همیشه غصه دارند.
    از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمود:
    647- ان فی الجنه منازل لا ینالها العباد باعمالهم، لیس لها علاقه من فوقها ولا عماد من تحتها. قیل: یا رسول الله، من اهلها؟ فقال صلی الله علیه و آله و سلم: هم اهل البلاء و الهموم
    یعنی: در بهشت، منزلهایی است که نه از طرف بالا به چیزی بند است و نه از طرف پائین ستونی دارد و بندگان خدا با اعمالشان بدان نخواهند رسید، سوال شد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اهالی آنجا کیایند؟ فرمود: اهل بلا و سختیها.







    امضاء


  10. Top | #139

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    فصل: دعاهای مختص به اوقات مخصوص

    1- امیر المومنین علیه السلام هنگام ورود به صبح، سه بار می فرمود:
    691- سبحان الله الملک القدوس.
    یعنی: منزه است خداوند! آن پادشاه مقدس.
    (آنگاه می فرمود:.
    اللهم انی اعوذ بک من زوال نعمتک و تحویل عافیتک، و من فجاه نقتمک، ون من درک الشقاء، و من سوء القضاء، و من شر ما سبق فی الکتاب. اللهم انی اسالک بعزه ملکک، و شده قوتک، و بعظم سلطانک، و بقدرتک علی خلقک
    یعنی: خدایا! به تو پناه می برم از زایل شدن نعمت و دگرگونی عافیتت، از عقوبت ناگهانی و رسیدن به شقاوت، از سر نوشت بد و از شر هر آنچه برایم نوشته و مقدار گردیده است. بار الها! از تو درخواست می کنم و تو را قسم می دهم به عزت حکومتت و نیروی شدیدت و سلطنت عظیمت و قدرت بر خلقت.
    آنگاه حاجت خود را طلب نما
    2- علی علیه السلام صبح که می کرد می فرمود:
    692- مرحباً بکما من ملکین حفیظین کریمین، املی علیکما ما تختاران ان شاء الله
    یعنی: آفرین بر شما ای دو فرشته حافظ و کریم! به خواست خداوند چیزی را بر شما املا می کنم که آن را برای من ذخیره سازید.
    آنگاه تا طلوع آفتاب به تسبیح و تهلیل مشغول بود و همین کار را بعد از عصر نیز انجام می داد.
    3- از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:
    693- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: من سره ان یلقی الله یوم القیامه و فی صحیفته شهاده ان لا اله الله و ان محمداً رسول الله و یفتح له ثمانیه ابواب الجنه فیقال له: یا ولی الله، ادخل الجنه من ایها شئت فلیقل اذا اصبح و اذا امسی:
    اکتبا بسم الله الرحمن الرحیم، اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و اشهد ان محمداً عبده و رسوله، و اشهدان ان الساعه اتیه لا ریب فیها، و ان الله یبعث من فی القبور، علی ذلک احیی، و علی ذلک اموت، و علی ذلک ابعث حیاً ان شاء الله، اقرءا محمداً منی السلام، الحمد لله الذی اذهب اللیل مظلماً بقدرته، وجاء بالنهار مبصراً برحمته خلقاً جدیداً، مرحباً بالحافظین، و یلتقت عن یمینه وحیاکم الله من کاتبین، و یلتفت عن شماله
    یعنی: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کسی که دوست دارد روز قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که در نامه عملش شهادت لا اله الا الله و محمد رسول اللهباشد و تمامی هشت درب بهشت به رویش گشوده گشته به او گفته شود: ای دوست خدا! از هر دری که می خواهی وارد بهشت شو، وقت دخول در صبح و دخول در شب بگوید:
    (ای دو فرشته)! بنویسید: به نام خداوند رحمان و رحیم، شهادت می دهم که معبودی جز خداوند نیست، تنهاست و شریکی ندارد و محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست و شهادت می دهم که بی تردید، لحظه قیامت آمدنی است و خداوند هر کس که در قبر باشد را بر می انگیزاند. بر این اعتقاد زنده ام و بر همین می میرم و بر آن، دوباره زنده شده و مبعوث می گردم ان شاء الله. از جانب من به محمد صلی الله علیه و آله و سلم سلام برسانید. ستایش مخصوص خدایی است که شب تاریک را به قدرتش برد و روز روشن را به رحمتش آورد و خلقت جدیدی به او بخشید. آفرین بر دو حافظ در این حال رو به سمت راست نماید و خداوند شما دو نویسنده را باقی بدارد در این حال رو به سمت چپ نماید.
    4- حماد بن عثمان از اما صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
    694- من قال فی دبر کل صلاه الفجر قبل کلامه: رب صل علی محمد و اهل بیته و قی الله وجهه من نفحات النار
    یعنی: هر کسی که بعد از نما صبح قبل از سخن گفتن، بگوید: رب صل علی محمد و اهل بیته، خداوند متعال چهره اش را از بادهای آتش حفظ می کند.
    5- از امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود:
    695- من قال فی دبر صلاه الغداه لم یلتمس حاجه الا تیسرت له و کفاه الله ما اهمه: بسم الله، و صلی الله علی محمد واله، و افوض امر الی الله، ان الله بصیر بالعباد، فوقاه الله سیئات ما مکروا، لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین حسبنا الله و نعم الوکیل فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم یمسسهم سوء ما شاء الله لا ما شاء الناس، ما شاء الله و ان کره الناس، حسبی الرب من المربوبین، حسبی الخالق: المخلوقین، حسبی الرازق من المرزوقین، حسبی الله رب العالمین، حسبی من هو حسبی، حسیبی من لم یزل حسبی، حسبی من کان منذ کنت لم یزل حسبی، حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
    یعنی: هر کس که بعد از نماز صبح این جملات را بگوید، حاجتی التماس نکند مگر آنکه برایش آسان گردد و خداوند سبحان کارهای مهمش را بر عهده خود می گیرد: بسم الله و... به نام خدا و درود خداوند بر محمد و آلش، کارم را به خدا واگذار می کنم که او نسبت به بندگان بیناست. خداوند هم این فرد را از حیله های بد آنان (دشمنان) نگه داشت(237) معبودی جز تو نیست، تو منزهی! من به خود ظلم کردم. پس اجابتش نمودیم و از اندوه، نجاتش دادیم و این چنین، مومنین را نجات می دهیم(238) خدا ما را بس است و او بهترین وکیل می باشد. پس آن گروه مومن به نعمت و فضل خدا روی آوردند و بر آنان هیچ رنجی پیش نیامد(239)
    هر چه خدا بخواهد نه آنچه مردم بپسندند، هر چه خدا بخواهد اگر چه مردم را خوش نیاید. خدایی که پرورنده است، مرا بس است و نیازی به دیگران که همه پروریده اند، ندارم. خدایی که خالق است، مرا بس است و نیاز به دیگران که همه مخلوقند، ندارم. خدایی که روزی رسان است، مرا بس است و نیازی به دیگران که همه روزی خورند، ندارم خدایی که رب العالمین است، مرا بس است.
    بس است مرا کسی که او مرا کفایت می کند. بس است مرا کسی که همیشه مرا کفایت می کرد. بس است مرا کسی که تا کنون همیشه مرا کفایت می کرد. بس است مرا خدایی که معبودی جز او نیست، بر او توکل می کنم که او پروردگار عرش عظیم است.
    6- با فضیلت ترین دعای وقت زوال (این است):
    696- اللهم انک لست باله استحد ثناک...(240)
    و بهترین دعا برای لحظات پایانی روز جمعه، دعای سمات و دعای بعد از آن است که گذشت(241)
    7- از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:
    697- کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اذا حمرت الشمس علی راس قله الجبل هملت عیناه دموعاً، ثم قال: امسی ظلمی مستجیراً بعفوک، و امست ذنوبی مستجیره بمغفرتک، و امسی خوف مستجیراً بامانک، و امسی ذلی مستجیراً بعزک، و امسی فقری مستجیراً بغناک، و امسی وجهی البالی الفانی مستجیراً بوجهک الدائم الباقی. اللهم البسنی عافیتک، و غشنی رحمتک، و جللنی کرامتک، وقنی شر خلقک من الجن و الانس، یا الله، یا رحمن، یا رحیم
    یعنی: وقتی که خورشید بر قله کوه، سرخ می شد اشک از چشمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روان گشته، آنگاه، می فرمود: امسی ظلمی... ظلم من شب می کند در حالی که به عفو تو پناهنده شده، گناهانم شب می کنند، در حالی که به آمرزش تو پناهنده شده، ترس من شب می کند، در حالی که به امان تو پناهنده شده، خواری من شب می کند، در حالی که به عزت تو پناهنده شده، فقر من شب می کند، در حالی که به بی نیازی تو پناهنده شده، صورت کهنه و مرده من شب می کند، در حالی که به چهره دائم و باقی تو پناهنده شده. خدایا! لباس عافیت بر تنم بنما و با رحمتت مرا بپوشان، مجلل به لباس کرامتم نما و مرا از شر خلقت جن و انس نگاهداری بفرما، ای خدا، ای رحمان! و ای رحیم!.
    8- از سلیمان جعفری روایت شده است که گوید: شنیدم حضرت کاظم علیه السلام می فرمود:
    698- اذا امسیت فنظرت الی الشمس فی غروب و ادبار فقل: بسم الله و بالله و الحمد لله الذی لم یتخذ صاحبه ولا ولداً ولم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیراً. و الحمد لله الذی یصف ولا یوصف. و الحمد لله الذی یعلم ولا یعلم، خائنه الاعین و ما تخفی الصدور، و اعوذ بوجه الله الکریم و بسم الله العظیم من شر ما ذرء و برء، و من شر ما تحت الثری، و من شر ما ظهر و ما بطن، و من شر ما وصفت و ما لم اصف، والحمد لله رب العالمین
    یعنی: هنگام دخولت در شب، وقتی دیدی خورشید در حال غروب و پشت کردن است بگو: بسم الله و... به نام خدا و به کمک او، ستایش مخصوص خدایی است که نه همسری اختیار کرد، و نه فرزندی، نه شریکی در حکومتش دارد و نه از روی ذلت، یاوری گرفته، او را بزرگ بدان. و ستایش مخصوص خدایی است که او دیگران را توصیف می کند ولی خود وصف ناید، ستایش مخصوص خدایی است که می داند ولی ذاتش ناشناخته است، نگاههای ناروای چشمها و (رازهای) نهان در سینه ها را می داند.
    پناه می برم به روی با کرامتش و به نام با عظمتش از شر هر چه آفرید و خلق کرد، از شر هر چه زیر گل می باشد از هر آشکار و پنهان، از شر هر چه گفتم و نگفتم و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار عالمین می باشد.
    (آنگاه) فرمود:
    انها امن من کل سبع، و من الشیطان الرجیم، و من ذریته، وکل ما عظ ولسع، ولا یخاف صاحبها اذا تکلم بها لصاً ولا غولاً
    یعنی: این امان است از هر درنده ای و از شیطان رانده شده و فرزندانش و از شر هر چه به دندان گیرد و بگزد، صاحب این کلام اگر آن را بگوید، نه از دزد بترسد و نه از جن و شیطان.
    روای گوید: عرض کردم: من حیوانات درنده را شکار می کنم و شبها در خرابات می خوابم، لذا در وحشت بسر می برم، فرمود:
    قل اذا دخلت: بسم الله و بالله و ادخل رجلک الیمنی، و اذا خرجت فاخرج رجلک الیسری و سم الله فانک لا تری مکروهاً
    یعنی: وقتی وارد می شوی با پای راستت داخل شو و بگو: بسم الله و بالله، و وقتی هم که خارج می گردی، نام خدا را ذکر کن، و با پای چپ خارج شو که ناگواری نخواهی دید.
    9- صدوق (ره) با سندش تا عبد الله انصاری از خلیل بکری نقل کرده است که کفت: شنیدم یکی از یاران ما می گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام در هر روز از دهه ذیحجه این کلمات را می گوید:
    699- لا اله الا الله عدد اللیالی و الدهور، لا اله الا الله عدد امواج البحور، لا اله الا الله و رحمته خیر مما یجمعون، لا اله الا الله عدد الشوک و الشجر، لا اله الا الله عدد الشعر و الوبر، لا اله الا الله عدد القطر و المطر ، لا اله الا الله عدد الحجر و لمدر، لا اله الا الله عدد لمح العیون، لا اله الا الله فی اللیل اذا عسعس و فی الصبح اذا تنفس، لا اله الا الله عدد الریاح فی البراری و الصخور، لا اله الا الله من الیوم الی یوم ینفخ فی الصور
    یعنی: لا اله لا الله، به تعداد شبها و روزها.
    لا اله الا الله، به تعداد موجهای دریاها.
    لا اله الا الله، در حالی که رحمتش از آنچه که دیگران جمع می کنند بهتر است.
    لا اله الا الله، به تعداد خارها و درختها.
    لا اله الا الله، به تعداد موها و کرکها.
    لا اله الا الله، به تعداد قطره ها و بارانها.
    لا اله الا الله، به تعداد سنگها و کلوخها.
    لا اله الا الله، به تعداد چشم بر هم زدنها.
    لا اله الا الله، در شب آن هنگام که می گذرد و در صبح آن هنگام که می درخشد و نور می دهد.
    لا اله الا الله، به تعداد بادها در صحراها و صخره ها.
    لا اله الا الله، از امروز تا روزی که در صور دمیده شود.
    سپس فرمود:
    من قال ذلک فی کل یوم من ایام العشره عشر مرات، اعطاه الله بکل تهلیله درجه فی الجنه من الدر و الیاقوت، ما بین کل درجتین مسیره مائه عام للراکب المسرع، فی کل درجه مدینه فیها قصر من جوهر واحد لا فصل فیها، فی کل مدینه من تلک المدائن من الدور و الحصون و الغرف و البیوت و الفرش و الازواج و السرر و الحور العین و من النمارق و الزرابی و الموائد و الخدم و الانهار و الاشجار و الحلی و الحلل ما لا یصف خلق من الواصفین، فاذا خرج من قبره اضاءت کل شعره منه نوراً و ابتدره سبعون الف ملک یمشون امامه و عن یمینه و شماله حتی ینتهی الی باب الجنه، فاذا دخلها قاموا خلفه و هو امامهم حتی ینتهی الی مدینه ظاهرها یاقوت حمراء و باطنها زبرجد خضراء فیها من جمیع اصناف ما خلق الله عزوجل فی الجنه، و اذا انتهوا الیها قالوا: یا ولی الله، هل تدری ما هذه المدینه بما فیها؟ قال: لا، قال: فمن انتم؟ قالوا: نحن الملائکه الذین شهدناک فی الدنیا یوم هللت الله عزوجل بالتهلیل، هذه المدینه بما فیها ثواباً لک، و ابشر بافضل من هذا ثواب الله عزوجل حین تری ما اعد الله لک فی داره دار السلام فی جواره عطاء الله لا ینقطع ابداً
    یعنی: هر که، این را در هر روز از دهه، ده بار بگوید: خداوند متعال در برابر هر تهلیلش یک درجه در بهشتی از دو یاقوت به او عطا می کند که فاصله بین هر دو درجه از آن درجات به اندازه مسیری است که یک سوار کار تیز رو و به مدت صد سال بپیماید، در هر درجه اش شهری است، در آن، شهر، قصری از گوهر یکپارچه ای که فاصله ای در آن نیست، ساخته شده است. در هر شهر از آن شهرها آنقدر خانه ها، قلعه ها، غرفه ها، اتاقها، فرشها، همسرها، تختها، حورالعین، بالشها، بساطها، سفره ها، خادمها، نهرها، درختها، زیورها و لباسها وجود دارد که هیچ توصیف کننده ای نتواند آن را به وصف آورد، و چنین فردی وقتی از قبرش خارج شد، هر مویی از موهای بدنش، نوری می دهد، هفتاد هزار ملک در مقابل و سمت راست و سمت چپش به حرکت می آیند تا او را به درب بهشت برسانند و وقتی وارد بهشت شد، آنان همه پشت سرش رفته او را در جلوشان قرار می گیرد تا به شهری می رسند که ظاهرش یاقوت سرخ است و باطنش زبرجد سبز، در این شهر هر آنچه که خداوند عزیز و جلیل در بهشت خلق فرموده، وجود دارد، وقتی بدان رسیدند می گویند:
    ای ولی خدا! آیا می دانی این شهر با محتویاتش چیست؟ می گوید: خیر، شما کیستید؟ می گویند: ما فرشتگانی هستیم که در دنیا روزی که خداوند عزیز و جلیل را تهلیل می کردی شاهد تو بودیم، این شهر با محتویاتش، ثواب تو خواهد بود و تو را بشارت نیز بدهیم به برتر از این و آن ثواب خداوند عزیز و جلیل است، هنگامی که ببینی آنچه را که خداوند در خانه خودش که دار السلام است برایت در جوارش فراهم کرده، عطایی الهی که هرگز قطع نخواهد گردید.
    10- روایت شده است که روزی به ابن درداء گفته شد خانه ات آتش گرفت.
    گفت: آتش نگرفت.
    مخبر دیگری آمد و گفت: خانه ات آتش گرفت.
    گفت: آتش نگرفت.
    فرد سومی آمد و باز این جواب را از او شنید. بعد روشن شد که هر چه دور و بر خانه او بوده آتش گرفته بجز خانه ابن درداء به او گفتند: از کجا این را فهمیدی؟
    گفت: شنیدم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:
    700- من قال هذه الکلمات صبیحه یومه لم یصبه سوء فیه، و من قالها فی مساء لیلته لم یصبه سوء فیها و قد قلتها وهی هذه:
    اللهم انت ربی لا اله الا انت، علیک توکلت و انت رب العرش العظیم، ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، ما شاء الله کان و مالم یشالم یکن، اعلم ان الله علی کل شی قدیر، و ان الله قد احاط بکل شی ء علماً، اللهم انی اعوذ بک من شر نفسی، و من شر قضاء السوء، و من شر کل ذی شر، و من شر الجن والانس، و من شر کل دابه انت اخذ بناصیتها، ان ربی علی صراط مستقیم
    یعنی: هر کس که این کلمات را صبح هر روز بگوید، در آن روز بدی به او نمی رسد و هر کس که در ابتدای هر شب آن را بگوید، در آن شب به او بدی نخواهد رسید، من هم آن کلمات را گفتم که این چنین است: اللهم... با خدایا! تو پروردگار من هستی، معبودی جز تو نیست، بر تو توکل می کنم در حالی که تو رب عرش عظیمی، هیچ تحول و قوتی جز به واسطه خداوند علی و عظیم نیست، هر چه او بخواهد انجام شده و آنچه را که او نخواهد انجام نمی گیرد. می دانم که خداوند بر هر چیزی قادر است و علم او بر هر چیزی احاطه دارد.
    بار الها! به تو پناه می برم از شر نفس خود، از شر سرنوشت بد، از شر هر صاحب شر، از شر جن و انس، از شر هر جنبنده ای که اختیار همه آنها به دست تو است، همانا پروردگار من به صراط مستقیم است.





    امضاء


  11. Top | #140

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    فصل: شفا خواستن به واسطه دعا و نوشتن آن

    شفا خواستن به واسطه دعا بر چند قسم است:



    اول دفع امراض که خود شامل دعاهایی است:

    الف ابو نجران و ابن فضال از یکی از اصحاب ما از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند که آن حضرت هنگام مریضی می فرمود:
    701- اللهم انک قد غیرت اقواماً فقلت: قل ادعوا الذین زعمتم من دونه فلا یملکون کشف الضرع عنکم ولا تحویلا(242) فیا من لا یملک کشف ضری ولا تحویله عنی احد غیرک صل علی محمد واله و اکشف ضری و حوله الی من یدعو معک الهاً اخر لا اله غیرک
    یعنی: خدایا! تو اقوامی را تغییر داده (به مرض و سختی مبتلایشان کردی و) به آنان گفتی: بگو بخوانید غیر از خدا هر که را گمان دارید که نه توان بر طرف کردن ضرر را از شما دارند و نه توان دگرگون ساختن آن را. پس ای کسی که غیر تو کسی توان بر طرف کردن سختی من و برگرداندن آن را ندارد، درود بر محمد و آلش بفرست و سختی مرا برطرف نما و آن را بر کسی بینداز که به همراه تو معبود دیگری هم دارد که معبودی جز تو نیست.
    ب یونس بن عبد الله الرحمن از داود بن زید روایت کرده است که گفت:
    در مدینه مرض شدیدی مرا فرا گرفت، این خبر که خبر که به حضرت صادق علیه السلام رسید برایم نوشت:
    702- قد بلغنی علتک فاشتر صاعاً من بر ثم استلق علی قفاک و انثره علی صدرک کیف ما انتشر و قل:
    یعنی: مرض تو به من رسیده است، یک صاع(243) گندم خریداری کن و بر پشت بخواب و آن گندمها را بر سینه ات بریز هر طور ریخته شود آنگاه بگو:.
    اللهم انی اسالک باسمک الذی اذا سالک به المضطر کشفت ما به من ضر، و مکنت له فی الارض، و جعلته خلیفتک علی خلقک، ان تصلی علی محمد و اهل بیته و ان تعافینی من علتی
    یعنی: بار خدایا! از تو درخواست می کنم و تو را سوگند می دهم به آن نامت که اگر انسان مضطری تو را بدان بخواند، ضرر را از او دفع می نمایی و بر زمین، جایگاه مناسبی به او می دهی و جانشین خود در زمینش می نمایی، بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا از مرضم عافیت ببخشای.
    -ثم استو جالساً و اجمع البر من حولک و قل مثل ذلک و اقسمه مداً مداً لکل مسکین و قل مثل ذلک
    یعنی: آنگاه بنشین و گندمها را از اطراف خود جمع نما و همان را دوباره، بگو بعد آن را ده سیر ده سیر تقسیم کن و به هر مسکینی بده و همان دعا را مجدداً بگو.
    داوود گوید: من این را گفتم، گویا از عمال(244) رهایی یافتم و افراد دیگر نیز آن را گفتند و از آن بهره بردند.
    ج (دعای ذیل:)
    703- بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین، حسبنا الله و نعم الوکیل، تبارک الله احسن الخالقین، لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
    یعنی: به نام خداوند رحمان و رحیم، سپاس مخصوص خدایی است که پروردگار عالمین است، خدا ما را کافی است و خوب وکیلی است، تبریک باد بر خدا که بهترین خلق کننده است، هیچ تحول و نیرویی جز به واسطه خداوند علی و عظیم وجود ندارد.
    این دعا را چهل مرتبه بعد از نماز صبح بخواند و بر محل درد بکشد که هر چه باشد خصوصاً شکافتگی و پارگی، به اذن خداوند متعال خوب خواهد شد که این عمل انجام گردید و از آن بهره ها برده شد.
    د یونسی بن عمار گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم فدایت شوم! مردم گمان می کنند این چیزی که در چهره ام ظاهر گردیده، خداوند متعال بنده ای را که به او حاجتی دارد، بدان مبتلا نمی سازد، فرمود:
    704- قد کان مومن آل فرعون مکنع الاصابع و کان یقول هکذا و یمد یده و یقول: یا قوم اتبعوا المرسلین(245)
    یعنی: آن مرد مومن از آل فرعون، انگشتانش بریده بود، دست خود را می کشید و می گفت: ای مردم! از انبیا تبعیت کنید.
    سپس فرمود:
    اذا کان الثلث الاخیر من اللیل فی اوله فتوضا و قم الی صلائک التی تصلیها فاذا کنت فی السجده الاخیره من الرکعتینن الاولیین فقل و انت ساجد: یا علی، یا عظیم، یا رحمن، یا رحیم، یا سامع الدعوات، یا معطی الخیرات، صل علی محمد و ال محمد و اعطنی من خیر الدنیا ولاخره ما انت اهله، و اصرف عنی من شر الدنیا و الاخره ما انت اهله، و اذهب عنی هذا الوجع فانه قد اغاظنی و احزننی، والح فی الدعاء
    یعنی: در ابتدای یک سوم آخر شب، وضو بساز و به نمازت بایست، به آخرین سجده از دو رکعت اول که رسیدی در حال سجده بگو: یا علی یا عظیم... ای بلند مرتبه! ای با عظمت! ای رحمان! ای رحیم! ای شنونده دعاها! و ای بخشنده خیرها! بر محمد و آل محمد درود فرست و از خیر دنیا و آخرت آنچه خودت سزاوار آنی به من عطا فرما و از شر دنیا و آخرت نیز آنچنان که خودت سزاوار آنی از من دور بگردان و این درد را هم از من بردار که مرا خشمگین ساخته و ناراحت کرده است. باید در دعایت مصر باشی.
    یونس بن عمار گوید: هنوز به کوفه نرسیده بودم که خداوند متعال تمام آن را از من برداشت.
    ه داود بن زربی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
    705- تضع یدک علی الموضع الذی فیه الوجع و تقول ثلاث مرات: الله، الله، الله ربی حقاً لا اشرک به شیئاً، اللهم انت لها ولکل عظیمه ففرقها عنی
    یعنی: دست خود را بر محلی که درد در آن است بگذار و سه بار بگو: الله! الله! الله خدا! خدا پروردگار حقیقی من است! که چیزی را شریکش قرار نمی دهم، خدایا! برای این کار و هر کار بزرگی، تو ملجا و پناهی، پس آن را از من جدا نما.
    و مفضل از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
    706- قل للاوجاع: بسم الله و بالله کم من نعمه لله فی عرق ساکن و غیر ساکن علی عبد شاکر و غیر شاکر. و تاخذ بلحیتک الیمنی بعد الصلاه المفروضه و تقول: اللهم فرج عنی کربتی، و عجل عافیتی، و اکشف ضری - ثلاث مرات و احرص ان یکون ذلک مع بکاء و دموع
    یعنی: برای دردها بگو: بسم الله و بالله به نام خدا و بیاوری او چه بسا نعمتی که در رگهای ساکن و غیر ساکن بنده شاکر موجود است!. و بعد از نماز واجب، محاسنت را با دست راست خود بگیر و سه مرتبه بگو: اللهم... خدایا! اندوه را از من بر طرف سا و در سلامتی ام عجله بفرما و سختی ام را بر طرف نما.
    و سعی کن این کار تو با گریه و اشک همراه باشد.
    ز ابو حمزه گوید در زانویم دردی عارضم شد آن را به حضرت باقر علیه السلام عرضه داشتم، فرمود:
    707- اذا انت صلیت فقل: یا اجود من اعطی، و یا خیر من سئل و یا ارحم من استرحم، ارحم ضعفی و قله حیلتی و اعفنی من وجعی
    یعنی: وقتی نماز گزاردی بگو: یا اجود... ای بخشنده ترین عطا کننده! ای بهترین درخواست شونده! و ای رحیم ترین کسی که از او طلب رحمت می شود! بر ضعف و بیچارگی من رحم کن و مرا از دردم معاف فرما.
    ابو حمزه گوید: این را گفتم و عافیت یافتم.
    ح امام باقر علیه السلام فرمود:
    708- مرض علی علیه السلام فاتاه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال له: قل: اللهم این سالک تعجیل عافیتک، او صبراً علی بلیتک، او خروجاً الی رحمتک
    یعنی: علی علیه السلام مریض شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزدش آمده فرمود بگو: بارالها! یا عافیتت را تسریع گردان، یا به من صبر در بلایت را عنایت کن و یا روح مرا به سوی جوار رحمتت خارج فرما.
    ط ابراهیم بن عبد الحمید از مردی نقل کرده است که گفت: به حضرت صادق علیه السلام وارد شدم و از دردی که داشتم به حضرت شکایت بردم، فرمود:
    709- قل: بسم الله، ثم امسح یدک علیه ثم قل: اعوذ بعزه الله، و اعوذ بقدره الله، و اعوذ برحمه الله، و اعوذ بجلال الله، و اعوذ بعظمه الله، واعوذ بجمع الله، و اعوذ برسول الله، و اعوذ باسماء الله، من شر ما احذر و من شر ما اخاف علی نفسسی، تقولها سبع مرات
    یعنی: بگو بسم الله، آنگاه دست را بر آن بکش و سپس هفت مرتبه بگو: اعوذ پناه می برم به عزت خدا! پناه می برم به قدرت خدا! پناه می برم به رحمت خدا! پناه می برم به جلال خدا! پناه می برم به عظمت خدا! پناه می برم به جمع خدا! پناه می برم به رسول خدا! و پناه می برم به اسمهای خدا از شر هر چه از آن حذر دارم و از شر هر چه که از آن بر خود بیمناکم!.
    آن مرد گوید: این کار را کردم و درد از من رخت بربست.
    ی ابراهیم بن اسرائیل از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده است که فرمود:
    710- خرج بجاریه لنا خنازیر فی عنقها فاتانی ات فقال لی: یا علی، قل لها فلتقل: یا رووف، یا رحیم، یا رب، یا سیدی، قال: فقالته فاذهب الله عنها. قال: و قال: هذا الدعاء الذی دعا به جعفر بن سلیمان
    یعنی: در گردن کنیزی از کنیزان ما غده هایی پدیدار شد، ندایی غیبی به سوی من آمد و گفت: ای علی! به آن کنیز بگو که بگوید: یا رئوف! یا رحیم! یا رب! یا سیدی! کنیز این را گفت و خداوند سبحان نیز آن مرض را از دفع کرد.
    آنگاه فرمود: این همان دعایی است که جعفر بن سلیمان، خدا را بدان می خواند.





    امضاء


صفحه 14 از 22 نخستنخست ... 4101112131415161718 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 89
    آخرين نوشته: 08-09-2017, 15:09
  2. پیش بینی آیت‌الله خامنه‌ای درباره عقب‌نشینی اسراییل
    توسط عمار رهبری در انجمن ولايت فقيه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-05-2014, 21:27
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-05-2014, 23:34
  4. فیلم های غیر اخلاقی در سنین پایین
    توسط خادمه زینب کبری(س) در انجمن كودك و نوجوان
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 21-04-2014, 01:59
  5. قانون تعیین وضعیت املاک واقع در طرحهای دولتی و شهرداریها
    توسط درگاه محبوب در انجمن قوانين و مقررات حقوقي
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 15-05-2010, 23:23

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi