شهید بابایی و طرح اژدر

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

🌸شهید بابایی و طرح اژدر🌸

🇮🇷طرحی مشترک با نیروی دریایی که سیلی بزرگی بر ابرقدرت های شرق و غرب بود🇮🇷

هرگونه کپی برداری کانال های دیگه بدون لینک کانال شهید،قطعا ممنوع

@Shahid_abbas_babaeii
👇👇

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

شهید بابایی از رفتن به حج برای این اجرای این طرح گذشت کردند و چند روز بعد نیز آسمانی شدند...

بموجب این طرح بیییش از چهل فروند کشتی های غووول پیکر(ارزاق و گندم و نفت و...)به سلامت از تنگه عبور کردند

این متن حاصل چند ساعت مطالعه و تحقیق و بررسی و گفت و گو با همرزمان مختلف شهید مانند امیر شهرام رستمی و امیر چیت فروش و امیر بقایی و امیر خلیلی و امیر شمیرانی و ابراهیم انصارین و سرهنگ خلیل صراف و... یا تکه تکه هایی از خاطرات این بزرگواران توی اینترنت می باشد

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

((ناوهای جنگی کشورها فرامنطقه ای در اوج درگیری ها در خلیج فارس آمده بودن که با فلج کردن اقتصاد ایران،انقلاب را به زانو در آورند))ولی کور خوندن،

طرح شهید بابایی جهت مقابله

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

((شهید بابایی و طرح اژدر ))


(( تقدیم به عباس و عباس هااااا
که رفتند تا
دل سنگ دشمن را خاکستر کنند))


(( قسمت اول ))

__۲۰دقیقه طول میکشید تا هواپیماهای اف ۱۴از اصفهان به خلیج فارس و مراکز حساس و حیاتی کشور برای دفاع برسند....

که این طولانی بودن مسیر باعث میشد هواپیماهای اف۱۴بعد از مدتی کوتاه از کار بیفتند ....که تحریم قطعات و... بودیم...

اف ١٤ بايستى متمركز ميشد براى به حداقل رساندن مشكلات پشتيبانى همه دراصفهان استقراريافت..
چون مركز تعميرات اصفهان است..
براى جلوگيرى از فرسودگى هواپيماها تعدادى هواپيماى عملياتى اف ۱۴ طبق دستور شهید بابایی به بوشهر گسترش داده شد و اين هواپيماها در آماده باش ١٥ دقيقه قرارداده شدند

در آن شرایط این عمل فووووق العاده به ذهن هیچکس نمی رسید و موجب کاهش زمان پروازی و نجات و طول عمر این هواپیماها بود....و

(( دشمنان ایران اسلامی حتی خااااارج از زمانی که حتی فکررررر میکردند یا پیش بینی میکردند و یا محاسبه میکردند عین اجل معلق با اف ۱۴مواجه میشدند...))




در طول جنگ استراتژی و تاکتیک های جنگی دشمنان مرررررتب عوض میشد و ما هم باید به فراخور اوضاع استراتژی مون رو تغیییر میدادیم...

تا استراتژی دشمن عوض میشد اولییییییین نفر و یکی از قوی ترین استراتژیست های جهاااااان معاونت عملیات نیرو هوایی (( شهید بابایی)) بووووود که نقشه های دشمنان رو میفهمید و نقشه هاشون رو نقش بر اب میکرد...

در همان سال ۱۳۶۶ بنابر تمام طررررررح های منافقین و استکبار جهانی وامریکا و قدرت های فرامنطقه ای؛؛؛ استراتژی و تاکتیک دشمن برای به زااااااانو در اورررردن ایران اسلامی شده بود ：

(( نفت و اقتصااااااد ))

دشمنان ایران اسلامی دریافته بودند که با زدن سکوهاااااای نفتی ایران ((مانند خارک و اسکله ی tو اذرپاد به عنوان منبع درامد و تامین هزینه های جنگ ایران )) و

همچنین زدن کشتی های فوق غوووول پیکری که ماهیانه ارزاق مردم عزیزمون مانند ((برنج و روغن و گندم و...))را تامین می کردند...

بازدن آنها میتوانستند ایران را ان هم در سخت ترین و حساس ترین شرایط جنگی با عراق به زااااانو در اورند.....



از این رو ناوهای جنگی دشمنان به خلیج فارس آمده بود و آمریکا با پرواز با رادارهای پرنده خود در خاک عربستان عراق را از برنامه های نیرو هوایی ایران و عملیات ها اگاااااااه میکرد....

اجرای (( این طرح دشمنان ))درررررست مصادف شده بود با زمانی که شهید بابایی از طرف امام (ره)برای رفتن به سفر حج واجب و تمتع با همسر محترمشان انتخاب شده بود و باید به حج می رفت.....

((حجی که مدت هاااااا عشق رفتن به سفر حج را در دل پرورانده بود و وقتی همکاران حاجی اش از مکه میامدند ایشان در دل میگفتند ：_یارب !امسال دیگر نوبتی هم باشد نوبت من است تا بوسه بر استانت بزنم...))

ولییییییییی ایشان از تحرکات دشمنااااان و از نقشه های شوم شان با یاری خدا اگااااااااه شده بود....و دید که اگر به حج برود ملت مسلمان ایران در خطررررر حتمی است....

ایشان علی رغم مخالفت های فراوان دوستان و همکاران و... از رفتن به سفر حج ((گذشت کرد(درست مصداق آیه لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون) ))و گفت：_(( مکه من این مرز و بوم است...و به همسر و همکاران قوووووول داد که تا روز عید قرباااااان خودش را به مکه می رساند))




شهید بابایی این ((طرح اژدر ))را با مشارکت نیروی دریایی اجرا کرد ...
محتوای طرح به طور خلاصه این بود که：

در این طرح به جای متفرقه عمل نمودن ورود وخروج کشتی های ایرانی ،،،همزمان که کشتی ها بار می اوردند،،همزمااااااان با انها نفتکش ها شروع به عبور میکردند....

نیروی هوایی عملیات هایی را در قالب ((طرح اژدر )) هفته ای دو یا سه بار انجام میداد...



در این طرح........



ادامه در قسمت دوم

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

((شهید بابایی و طرح اژدر ))


(( تقدیم به عباس و عباس هااااا
که رفتند تا
دل سنگ دشمن را خاکستر کنند))


(( قسمت دوم ))


در این طرح نیروی هوایی از بندر امام(ره) که مهمترین شاهرااااااه حیاتی کشور بود و تردد کشتی ها از آنجا انجام می شد (( حمایت و پشتیبانی و اسکورت ))می کرد.....

همزمان نیز ناوهای جنگی نیروی دریایی ارتش از طرفین کشتی های غووول پیکر و نفت کش ها را از دریا تا رسیدن به مقصد حمایت و پشتیبانی میکردند



این عملیات با مشارکت(( 55 فروند هواپیما ))در طول روز مسیر ایمنی رااااا برای نفتکش هااااا و کشتی های باااااااری و تجااااااری ایجاد می کرد....

به طوری که با تلاش های شهید بابایی و نیروهای انقلابی نیروی هوااااااایی بارها حملات دشمنان را دفع کردند و

نه تنها تمام نقشه های دشمنان برای به زانو در اوردن انقلاب نقش بر اب شد....بلکه حتی جرااااااااات عرض اندام هم نداشتند....و همینطور مردم کشورمان قحطی کالا و ارزاق را حس نکردند....

این طرح شهید همان طرحی بود که مرحوم خانم حکمت (همسر شهید)اشاره کرده بودند که شهید بابایی چند روز قبل از شهادت طرحی رو به اجرا گذاشت که چهل فروند کشتی غووول پیکر از تنگه به سلامت عبور کردند...

و طبق نقل قولی از سرتیپ خلبان حبیب بقایی نیرو هوایی ما الان این هواپیماهایی که دارد و یا نفتی که داریم را همه و همه مدیون رشادت ها و زحمات شهید بابایی و سایر همرزمان خلبانش هستیم...



((با نهایت تشکر و قدردانی از بزرگواران و عزیزان و همرزمان شهید که مارا در نشر این مطلب صمیمانه یاری کردند
براشون بهترین ها رو از درگاه خداوند متعال خواستاریم))
*****************************


((جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج)و شادی روح پرفتوح امیر رشید لشگر اسلام سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی فاتحه وصلوات بفرستید))

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

شیرمردی از تبار آسمان))

_ در حین همین ماموریت ها(طرح اژدر) ؛ یک شب ساعت ((1 و بیست و پنج دقیقه بامداد ))آژیر خطر به صدا درآمد و رادار اعلام کرد که هواپیماهای دشمن جزیره خارک را تهدید می کنند...

چند سوپر نفتکش که نفت ایران را حمل می کردند در آن منطقه در حال حرکت بودند خطر خیییییلی جدی بود . با تیمسار بابایی به ماموریت پروازی رفتیم . بیش از چند دقیقه طول نکشید که هواپیما اف14 را درآسمان به پرواز دراوردیم و به سوی جزیره خارک پرواز کردیم...



ما به طرف هواپیماهای دشمن رفتیم و به آنها حمله نمودیم. آنها موشک های خود را رها کردند و با سرعت از مهلکه پا به فرااااار گذاشتند خوشبختانه هیچ یک از موشک ها به سوپر تانکر ها اصابت نکرد .

_در حال برگشت به پایگاه بودیم ساعت در حدود 2 بعد از نیمه شب بود... پس از به آرامش درآمدن منطقه و پرواز در مسیر معین ، شهید بابایی به آرامی دکمه ( مایک ) ارتباط بین دو خلبان را فشار داده با صدایی بسیار بامحبت و دوستانه پرسید :

_(( ابراهیم ، حالت چطوره؟؟ وضعیت هواپیما چیست ؟؟))

عرض کردم：_(( بحمدالله بسیار خوبم و سپاس به درگاه خداوند که در تمام سیستم های هواپیما در حد اعلای انتظار خوب کار می کنند و امشب کسی را یارای مقابله با ما نیست.))



سپس از ایشان سوال کردم：
_(( راستی تیمسار ، جسارتاً سوالی داشتم ، شما که آن همه مشتاق زیارت خانه خدا هستید و برای رفتن به کعبه روزشماری می کردید و حتی خبر دارم که به همسرتان نیز قول داده اید که در خانه خدا به ایشان خواهید پیوست ، چرا ناگهان تغییر رأی داده از رفتن منصرف شده اید ؟!!))

لحظه ای به سکوت گذشت و من در تب و تاب شنیدن پاسخ ثانیه شماری می کردم ، اما چند ثانیه ای بعد تیمسار آهی کشید و گفت： _ راستی نمی دانی چرا به زیارت نرفتم ؟؟ با تعجب گفتم ：خیر !

ناگهان هواپیما را در حالت 60 درجه مایل کرد و به سطح آبهای خلیج فارس اشاره کرده ، گفت ：

_(( زیرا کعبه من اینجاست ، گفت： ابراهیم این سوپر تانک ها را نگاه کن مثل یک جزیره است . مکه ی من همین است که موفق شدم از بروزمیلیون ها دلار خسارت جلوگیری کنم..))




با شگفتی در دل سیاهی شب و روی سطح آب به جستجوی کعبه عباس برآمدم و تازه متوجه شدم که این بنده وارسته و خالص خدا ، آن سرلشگر بسیجی ، این عارف سلحشور چه می گوید،،،

آری در زیر هواپیمای ما و بر روی آبهای خروشان خلیج فارس یک سوپر تانکر غول پیکر که چراغ های روشنش ابهت خاصی به آن داده بود در حال حمل نفت ایران به خارج از خلیج فارس بود و با وجود هواپیمای ما بر بالای آن ، بزدلان بعثی را یارای تجاوز و انهدام نبود ، خصوصاً که آن شب شبان آسمان ایران را شیردلی از سلاله رادمردان بزرگ و پاکباخته ای از عاشقان راه فنایی الله بود،،،

آری خوب کعبه عباس را شناختم ، (( شاهرگ حیاتی ارتزاق ملت ایران ))، آری عباس تصمیم خود را گرفته بود که به حجاز نرود و همچنان گذشته ، استوار و مصمم به تلاش شبااااااانه روزی خود به منظور حفظ توان رزمی و عملیاتی نیروهای مبارز ایران ادامه دهد...


((خاطره از امیر سرتیپ خلبان ابراهیم انصارین از همرزمان شهید بابایی))

*****************


((جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج)و شادی روح پرفتوح این پاکباخته و عارف و عاشق سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی فاتحه وصلوات بفرستید و به اشتراک بگذارید))

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

سال 1366 قرار بود با عباس بریم حج

بعد از تحویل ساک ها توی چهره ی عباس یه نوع پریشونی دیدم

انگار چیزی می خواست بگه که نمی تونست

وقت حرکت رسید و رفتیم تا سوار هواپیما بشیم

روی پله های هواپیما یهو عباس گفت: خدا به همراهتون

همه شگفت زده شدیم ، بهش گفتم: مگه تو با ما نمیای؟

سرش رو پایین انداخت و گفت:من نمی توانم با شما بیایم

کشتی ها باید سالم از تنگه بگذرند ، شما بروید خانم

من سعی می کنم با آخرین پرواز خودم رو به شما برسونم

بهش گفتم: قول می دهی که حتماً بیای؟

دستی به سرش کشید و در حالی که لبخندی بر لب داشت ، گفت:

می بینی که ساکم رو هم پیش شما گرو گذاشته ام

قول میدم که بیام ، حالا راضی شدی؟

آقای صرّاف گفت: عباس جان ! بیا بریم

عباس گفت: مکه ی من این مرز و بوم است. مکّه من آبهای گرم خلیج فارسه

مکه ی من کشتی هایی است که باید سالم از اون عبور کنند

آخرش هم موند و کشتی ها رو به سلامت از تنگه عبور داد...


... صبح روز عید قربان قرار شد عملیات کنیم

عباس توی حال خودش بود ، مدام به آسمون نگاه می کرد

بهش گفتم: عباس جان! امروز عید قربانه ، می خوای عملیات رو به فردا موکول کنیم؟

عباس با صدایی آرام گفت: نه! امروز روز بزرگی است

روزی است که اسماعیل به مسلخ عشق رفت ...


... چند دقیقه بعد از شروع عملیات دنیا رو برای دشمن به جهنم تبدیل کردیم

بمبارانمون که تموم شد دور زدیم تا برگردیم آشیانه

توی راه برگشت صدای مهیبی اومد

هواپیمای عباس رو زده بودند

از بی سیم صدای عباس رو می شنیدم که انگار داره خونه ی خدا رو طواف میکنه

زمزمه می کرد: اللهم لبیک... لبیک لا شریک لک لبیک...

و همینطور لبیک گویان به شهادت رسید...

... دادپی، یکی از خلبانان و دوستان شهید بابایی میگه:

دور کعبه در حال طواف بودیم که اذان در فضا پیچید

یهو در کمال ناباوری عباس رو دیدم که لباس احرام به تن کرده و داره طواف میکنه

سراسیمه صف زائران رو شکافتم تا خودم رو بهش برسونم

ولی هر چه گشتم پیداش نکردم...

انگار روح عباس اومده بود مکه تا قولش وفا کنه ... قولی که به همسرش داده بود

با آخرین پرواز... توی عید قربان .... لبیک گویان...


خاطره ای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی
راویان: همسر شهید و جناب سرهنگ نادری

منبع::

https://www.uplooder.net/img/image/100/206fbf4cc0c921043667991b2dbb8cae/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930512-2.jpg