نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: شادمان تر از همیشه شهیدبابایی و شهید اردستانی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parcham شادمان تر از همیشه شهیدبابایی و شهید اردستانی

    🚨خاطره زیر از:


    🌹شهیدبابایی و شهید اردستانی

    به نقل از:

    🇮🇷امیرسرتیپ خلبان دکترعلی محمد نادری🇮🇷



    🌹ازدوستان و همرزمان نزدیک شهید بابایی و همپرواز شهیددرپروازآخر🌹👇



    @Shahid_abbas_babaeii
    👇👇👇👇
    امضاء



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ((شادمان تر از همیشه))


    اواخر سال 1364 نيروي هوايي و سپاه پاسداران با استفاده از خلاقيت نيروهاي كارآمد و نوآوري؛ اقدام به ساخت نوعي بمب سه هزار پوندي كرده بودند. بمب بسيار سنگيني كه تا آن زمان بر روي هواپيما بسته نشده بود؛ زمان آن رسيده بود كه آزمايش شود. نوبت پروازي من بود. (شهيد اردستاني) اصرار داشت تا خود اين ماموريت را انجام دهد. رو به او كردم و گفتم:
    - اگر اين بمب قابل حمل است كه من مي برم؛ زيرا نوبت پرواز من است و اگر امكان حمل آن نيست چرا شما پرواز كني!!؟
    (تيمسار شهيد بابايي) كه در آن موقع مسئول معوانت عمليات نيرو بودند و بر ساخت و نصب اين بمب نظارت مستقيم داشتند نظاره گر اين كشمكش ما بودند. جلو آمدند و ماجرا را جويا شدند. گفتم:
    - تيمسار! نوبت پرواز من است ولي حاج مصطفي خود مي خواهد پرواز كند و نمي گذارد من پرواز كنم.
    (شهيد بابايي) تبسمي كرد و گفت:
    - شما با هم بحث نكنيد! من قصد دارم از نزديك چگونگي اصابت و ميزان تخريب بمب را بررسي كنم. به منطقه مي روم و از آنجا به شما خواهم گفت كدام يك پرواز كند.
    ما كه هردو خود را از مريدان
    (شهيد بابايي) مي دانستيم؛ پذيرتيم و هيچ نگفتيم. دو ساعتي بود كه ايشان عازم منطقه شده بودند و ما همچنان براي پرواز لحظه شماري مي كرديم. با صداي زنگ تلفن انتظارمان به سرآمد. ايشان از من خواستند تا پرواز كنم. مزاحي با حاج مصطفي كردم و اورا بوسيدم و پرواز را انجام دادم.
    مسير پروازي را به سمت فاو ادامه دادم و با نزديك شدن به درياچه نمك بمب را روي هدف رها كردم و به پايگاه بازگشتم. ساعتي از بازگشتم سپري شده بود كه (شهيد بابايي) از منطقه برگشت.
    او در حالي كه خيلي شاد و مسرور به نظر مي رسيد گفت:
    - من نزديك به 30 كيلومتر با محل اصابت بمب فاصله داشتم ولي قدرت تخريب آن به حدي بود كه زمين زير پايم لرزيد!
    سپس حاج مصطفي با شنيدن خبر از خوشحالي رو به آسمان كرد و شكر خدا بجا آورد. آنگاه همديگر را در آغوش گرفتيم و بوسيديم.



    نقل شده از:
    سرتيپ خلبان علي محمد نادري



    منبع: کتاب اعجوبه قرن - سرگذشت (امیر سرلشکر شهید خلبان مصطفی اردستانی)
    امضاء



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi