نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: پاک سازی جامعه در قاموس قرآن

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    December 2017
    شماره عضویت
    10984
    نوشته
    15
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    27 در 11
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاک سازی جامعه در قاموس قرآن

    قرآن، صحیفه نورانی خدا تابلوسازی
    سخن از نوری است که خاموشی ندارد و چراغی که درخشندگی آن زوال نپذیرد؛ یعنی قرآن.


    ;قرآن که کتاب آسمانی است ;روشنگر راه زندگانی است
    ;قرآن که دهد به ما ره راست ;اسرار بزرگ آسمانی است
    قرآن، صحیفه نورانی خداست که از هنگام نزول افتخارآمیزش شگفتی های بسیار و ارمغان های پربار در دفتر فرهنگ و تاریخ انسان نگاشت، از همین روی کسانی که به او دل بستند و قرآن چهره بر ایشان گشود، تفسیر هستی را از او آموختند و با او زیستند و با او جاودانه شدند و قرآن، عالم درونشان را صفا بخشید و جهان بیرونشان را آباد کرد و چشمه های دانش را بر گلزار وجودشان جاری ساخت و رازهای مکنون کاینات را بر آنان گفت، وحدت و برادری را ارزانی شان داشت و سروری عالم را بر کف بااقتدارشان سپرد. فرهنگی غرورآمیز و تمدنی دامن گستر و دل انگیز در تاریخ دیانت پدید آمد. هزاران کتاب در رشته های گوناگون دانش از آن نشئت یافت و صدها رساله درباره این گنجینه لایزال الهی به بار نشست و میراث مسلمانان گردید. امروز نیز قرآن همان چراغ روشنایی بخش و احیاگر است که آن اعجازها را پدید آورد. «حکمت او لایزال و قدیم، ظاهرش دلربا و نهانش ژرف و بی کرانه است، شگفتی های آن فرجام ناپذیر و تازگی هایش بی پایان است و تاریکی ها جز بدان روشنا نمی یابد.» انسان امروز از پس سرخوردگی های بی شمار از مکتب های برخاسته زمینی، بیش از هر زمان دیگر نیازمند هدایت وحیانی است.


    و چه زیبا تعبیر کرده است مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علی علیه السلام که:


    قرآن، نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد و دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد، شعله ای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است که ستون های آن خراب نشود، شفادهنده ای است که بیماری های وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند و حقی است که یاری کنندگانش مغبون نشوند.


    اهمیت جمع و اعمال اجتماعی، در اسلام
    به دلیل گستردگی ذاتی برخی واقعیت ها در جامعه و اجتماع و منشأ بودن جامعه در بسیاری امور، اسلام و قرآن به جامعه و جمع و حضور در آن، اهمیت به سزایی داده است تا آنجا که انجام برخی عبادت های باشکوه اسلامی، مشروط به حضور در جمع است و بدون وجود جماعت محقق نمی شود؛ همچون نماز جمعه، حج، نماز جماعت، نماز عید فطر و عید قربان که اساسا ماهیت جمعی دارند.


    اسلام رهبانیت و عزلت از جامعه و جمع را شدیدا نهی کرده است. قرآن مجید جامعه را می شناسد، آثارش را می داند، سازندگی و قدرتش را یادآور است و اینکه خود، سازنده جامعه مستحکم بر اساس فرد است، به گونه ای که در ظریف ترین و خالصانه ترین ارتباط انسان با خدا یعنی نماز یومیه، بنده عابد و نمازگزار در سوره «حمد» می گوید: «ایاک نعبد و ایاک نستعین؛ تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک و یاری می خواهیم.» به سخن دیگر، در این عبادت و خضوع روزانه «فرد» در میان جمع و با زبان جمع معبود خویش را می ستاید و با زبان جمع از او کمک می جوید. خداوند به او می آموزد که در جمع عبّاد و مالکان طریقش او را عبادت کند و با زبان جمع از معبودش یاری بخواهد و تنها خود را نبیند و تنها به خود نیندیشد.


    جامعه سازی در قرآن کریم
    قرآن کریم افزون بر پرورش وجودی فرد و جهت دادن به او و عنایت به شخصیت او، جامعه را نیز می سازد، جهت می بخشد و به آن عنایت دارد. جامعه اسلامی بر مبنای توحید و برخاسته از یگانه پرستی و در حرکت به سوی اللّه است. خداوند در قرآن می فرماید:


    وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها. (آل عمران: 101)


    و به ریسمان و حبل خدا همگی چنگ زنید و متفرق نشوید و یاد آرید نعمت خداوند را بر خود آن گاه که دشمن یکدیگر بودید، سپس بین قلوب شما الفت افکند؛ پس به خاطر این نعمت خداوند با هم برادر شوید و بر لب پرتگاهی از آتش بودید که خداوند به وسیله اسلام شما را از آن نجات داد.


    مضمون آیه این است که جامعه را بر اساس توحید بنا نهید، یعنی محور جمع شما «حبل اللّه» باشد و از این جامعه فاصله نگیرید و فرد فرد و نامرتبط و با آرای جداگانه زندگی نکنید که اگر این محور اصیل فراموش شود، جامعه به تفرقه و پراکندگی دچار می شود. این حرکت گواه بر این حقیقت است که شما پیش از ورودتان به جامعه توحیدی، با هم دشمن بودید و نیروهایتان صرف نابودی یکدیگر می شد و آنچه به نام جامعه داشتید، ورطه هولناکی بر لب آتش بود؛ یعنی در واقع جامعه ضدتوحیدی غیرالهی، جز آتش سوزانی برای به کام گرفتن افراد و هلاک کردن آنها نیست. بنابراین، توحید و ایمان به خداوند واحد است که نیروهای فردی را جهت می دهد و هم سو می کند و اینها همانند قطرات فراوان آب و سیلاب هستند که اگر جامعه تشکیل شود و به خود واگذار شود و هدایت نگردد، به جای عمران و آبادانی به تخریب منجر می شود، ولی با هدایت صحیح سازندگی عظیمی به بار می آید.


    وظیفه مسلمانان در تشکیل جامعه ای با فرهنگ اسلامی
    قرآن، مردم را به ساختن جامعه و پدید آوردن روح جمعی دعوت می کند و آنها را بی تفاوت نسبت به جامعه، رها نمی سازد که اگر خواستند، به میل خود در جامعه حاضر شوند و اگر نخواستند، از آن کناره گیرند، بلکه آنها را به حضور در جامعه و فعالیت در جهت پیشرفت آن امر می کند تا جامعه ای سالم بر اساس روح توحید و آیه« اعتصموا بحبل اللّه...» به وجود آید و آنان را به سوی «تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ» فرا می خواند و رسولان، عدالت را در جامعه زنده می کنند. آیه های «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید: 25) و «جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ» (بقره: 143)، گویای آن هستند که اسلام روح جمعی را از خارج خود عاریه نمی گیرد، بلکه خود، به وجود آورنده آن است، زیرا جعل امت می کند؛ یعنی روح جمعی و حیات اجتماعی اسلامی را خود به وجود می آورد.


    عبرت آموزی از تاریخ وسیله ای برای اصلاح اجتماعی
    از دیدگاه قرآن، سرنوشت ملت ها و حوادث تاریخ به یکدیگر شبیهند. می شود از مطالعه در زندگی پیشینیان سرنوشت آینده را رقم زد، ازاین رو می بینیم بخشی از قرآن به نقل قصص و تاریخ پرفراز و نشیب اقوام و ملل گذشته اختصاص دارد و به مردم فرمان می دهد که در زمین سیر کنند و در آیینه تاریخ ملل و اقوام پیشین بنگرند.


    قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ. (آل عمران: 137)


    پیش از شما ملت هایی وجود داشت (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خودشان در سرنوشت هایی که داشتند)، پس در روی زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان آیات خدا چگونه بود.


    خداوند در سوره یوسف، نقل داستان اقوام پیشین را مایه عبرت خردمندان می شمارد: «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ ِلأُولِی اْلأَلْبابِ؛ به طور قطع در نقل داستان آنان عبرتی برای صاحبان خرد است». (یوسف: 111)


    حضرت علی علیه السلام در نامه ای که برای حارث همدانی نوشت، به شباهت سرنوشت اقوام به یکدیگر که در آن اصل عبرت پذیری نهفته است، چنین تأکید می کند: «از حوادث گذشته دنیا برای باقیمانده آن عبرت گیر؛ زیرا که بعضی از آن شبیه بعضی دیگر است.» ازاین رو، برای داشتن جامعه سالم و بانشاط باید افراد آن، علم و آگاهی کامل داشته باشند و از سرگذشت پیشینیان برای داشتن چنین جامعه ای عبرت گیرند.


    نقش رهبری در هدایت و ضلالت جامعه
    تاریخ اقوام و ملل گذشته و حال نشان می دهد که روحیات هر ملت نمایانگر شخصیت و طرز تفکر و سیاست های رهبر آن ملت است. اگر او خردمند، دانش دوست، مدبر، مربی، دادگستر، عارف، متقی، خیرخواه و... باشد، ملت نیز منعکس کننده کردار او خواهند بود و اگر او خودخواه، ستمگر، عیاش، بی تدبیر و ... باشد، ملت نیز خواه ناخواه تاحدودی صفات زشت و اعمال ناپسند را از او خواهند پذیرفت. اینکه می بینیم حکومت سامانیان در برابر اعراب شکست می خورد و جمهوری اسلامی در برابر استکبار و مستکبران جهانی چون کوه استوار می ماند، بر پایه اصل رهبری های درست و نادرست حکومت ها بر ملت هاست. بنابر اعتقاد شیعه، امام باید از ناحیه خدا منتخب و دارای مقام عصمت باشد و از لحاظ فضایل نفسانی و کمالات انسانی، از همه مردم زمان برتر باشد و اگر چنین رهبری که مفسر و پاسدار قانون است، از ناحیه خدا و پیامبرش تعیین نمی گردید، اسلام ناقص می ماند و رسالت پیامبر انجام نمی گرفت و کفار که به نابودی و از بین بردن آن چشم داشتند، به آسانی دست به کار می شدند، ولی با تعیین علی بن ابی طالب علیه السلام به جانشینی پیامبر و پاسداری از اسلام و اعلام آن در غدیر خم، حقیقت رسالت ابلاغ گردید:


    «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته... .» (مائده: 67)


    و با این عمل، هم اسلام کامل شد و هم کفار از نابودی آن مأیوس گردیدند که همه اینها پی آمدهای نقش رهبری است. اگر می بینیم حسین بن علی علیه السلام هنگام قیامش بر ضد یزید، همه انتقادش را متوجه او می کند و ازفساد عمومی که از این رهگذر دامن گیر جامعه اسلامی شده است، سخن می گوید و نیز می فرماید: «با رهبری یزید دیگر فاتحه اسلام را باید خواند.» و در جای دیگر می فرماید:


    «زندگی با ستمگران را جز ننگ و شهادت در راه خدا را جز سعادت نمی دانم.»، همه این اهتمام ها به خاطر تأثیر عظیمی است که نقش رهبری بر خوش بختی و بدبختی جامعه دارد.


    رسیدن به قرب الهی، هدف جامعه دینی
    جامعه تکامل یافته و اصیل، جامعه ای است که افراد آن به ارزش های والای انسانی برسند و سعادتمند واقعی گردند و برای ایجاد یک جامعه سالم و الهی تلاشی پی گیر داشته باشند و در غیر این صورت، چنان که اصالت اجتماع در تمدن غربی حکم می کند، شاهد جامعه ای عقیم خواهیم بود. بنیان گذاران تمدن غرب، بنای مدنیت شان را بر اساس اصالت اجتماع معماری کرده اند و دست یابی به هر کمال را در هر بعدی از ابعاد انسان مرهون این اصل دانسته اند و آموزش و پرورش خود را نیز بر طبق آن تنظیم ساخته اند. هدف اصلی آنان تنها، سعادت و کمال جامعه است و طبیعی است که رسیدن به سعادت اجتماعی مفروض، گاهی مستلزم محرومیت بعضی از افراد از سعادت فردی است. بنیان گذاران این مکتب ها برای تحمیق و بهره کشی بی چون و چرا، دست به تلقین های مسموم کننده زده و می زنند و می گویند: انسان های فداکار با فداکاری خویش یاد نیک و خوش نامی را در تاریخ بر جای می گذارند و مایه مباهات و افتخار جامعه شان می گردند! ولی این خود، خرافه ای اغفال کننده است؛ چه آنکه باید پرسید: مکتب شما که مکتبی مادی است و به ماورایی معتقد نیست، چگونه فرض می کنید که انسان فداکار که هستی و حیات وی باطل و نابود شونده صرف تلقی گردیده است، پس از بطلان و نابودی، از یاد و نام نیک بهره مند می شود. آری، فقط مکتب توحید و قرآن است که پرده ابهام را دریده و معتقد است که پهناوری هستی در گستره تنگ ماده و طبیعت محدود نمی شود، بلکه هستی دربر دارنده شهود و غیب و دنیا و آخرت است و غایت سیر انسان، قرار در صراط مستقیم«الله» است و زندگی مادی جز بازی کودکانه و آرایش سفیهانه و خودستایی ابلهانه چیز دیگری نیست و جملگی اینها در طریق لقاء الله و وصول به کل الکمال واقع شدن و کل الکمال در لقاء الله تعالی در «قلب سلیم» و انقیاد و طاعت حق است و تمام معیار شقاوت و حرمان از لقاء الله، سرپیچی و عناد در برابر حق است و فدا کاری و قربانی در راه حق و هستی خویش را باختن و فناء فی الله شدن، عین وصول به ریشه هستی و لقاء بالله است.

    منبع : سایت حوزه


  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi