ادراک حسی از دیدگاه ابن سینا
حقیقت نفس
بعد از آن که تکون نفس و مبدا آن را به طور کلی دانستیم سؤال از مای حقیقیه مطرح می شود . به طور خلاصه می توان گفت نفس دو قسم است : نفس فلکی ونفس ارضی ، نفوس ارضی خود سه نوع است ، نفس نباتی ، نفس حیوانی و نفس انسانی . شیخ رحمه الله نخست معنای جامع نفس را که شامل تمام انواع آن شود بیان می کند و سپس با اضافه کردن قیودی اقسام آن را متمایز می سازد ، تعریف جامع نفس عبارت است از :
« فالنفس التی نحدها هی کمال اول لجسم طبیعی . » (12)
توضیح و تفسیر : اگر اجسام را بررسی کنیم می بینیم که از آن ها افعال و آثارمختلفی صادر می شود ؛ مثلا از برخی تغذیه ، نمو و تولید مثل سر می زند ، از دیگری افعال حسی و حرکت ارادی ناشی می شود و از دسته ای استنباط و ادراکات کلی ، حال سؤال این است که منشا و مبدا اختلاف افعال چیست ؟ اگر آن را مستند به جسمیت کنیم از آن جا که این ویژگی در تمام اجسام به طور یکسان وجود دارد ، پاسخ صحیحی نخواهد بود ، زیرا از جهت اشتراک ، افعال مختلف ناشی نمی شود ، از سوی دیگر جسم از ماده و صورت جسمیه مرکب است و ماده چون جهت قبول است نه مبدا فعل لذا ماده هم مبدا آثار متفاوت نیست ، بنابراین منشا سومی باید یافت این منشا ، که مبدا افعال گوناگون « ولیس علی وتیرة واحدة » می باشد ، نفس خواهد بود .
بر این جهت اسامی مختلفی نهاده اند : قوه ، صورت و کمال . شیخ رحمه الله از این سه نام ، همانند ارسطو ، کمال را برگزیده است (13) . کمال از آن رو به این جهت اطلاق می گردد که جنس با آن نوع محصل شده کامل می گردد . کمال خود بر دو قسم است : کمال اول که نوع با آن تمام می گردد و کمال ثانی که بعد از تکمیل نوع به دنبال آن می آید نظیر احساس و حرکت برای حیوان . پس کمال اول مبدا افعال است و کمال ثانی خود فعل و آثار است . کمال اول ، ذات بر آن متوقف است و کمال ثانی او برذات . لذا نفس ، کمال اول خواهد بود و نوع با آن بالفعل شده و جنس محصل و تمام خواهد شد . از سوی دیگر چون کمال ، کمال است برای چیزی و آن چیز می تواند جسم یا جوهر غیر جسمانی باشد نفس کمال است برای جسم . (14)
از جسم معنای جنسی آن مراد است نه جسم به معنای ماده ، جسم به معنای جنسی دو قسم است : جسم صناعی یعنی آن چه که مصنوع انسان است مثل سریرو کرسی و دیگری جسم طبیعی که مصنوع نباشد نظیر حجر ، حال اگر جسمی را درنظر بگیریم که طبیعی باشد و از آن فعلی خاص که از جهت جسمیت آن نباشدصادر گردد در این جسم مبدایی خواهد بود که منشا آن فعل بوده و جزء قوام و بالفعل آن می باشد و جسم جنسی با آن تمام شده کامل می گردد این جزء و مبدا چیزی جز نفس نیست که از او افعال گوناگون ناشی می گردد ، بنابراین نفس به طور کلی کمال اول جسم طبیعی است .(15)
یا « آلی له ان یفعل افعال الحیوة » (16) اضافه کنیم نفوس فلکیه از تعریف خارج شده و این حد ، تنها شامل نفوس ارضی خواهد شد . آلی به معنای ذوآلة است (اگر آلی خوانده شود وصف کمال است و یعنی کمال ذوآلة باشد و اگر آلی خوانده شود وصف جسم بوده یعنی جسم مشتمل بر آلاتی است که مراد قوای مختلف می باشد) پس آن کمال یا جسم افعال خود را با استعانت از آلات و به کمک ابزار و وسایطی انجام می دهد (خواهیم گفت که برخی افعال نفس بدون آلت است مثل ادراک کلی یا شعور به ذات) همچنین جسم باید ذی حیات باشد یعنی مشتمل بر آلاتی که با آن صدور افعال حیاتی از آن ممکن می گردد بوده باشد البته نفوس فلکی تعریف خاص و بحثی مستقل دارند که باید در محل خود به دنبال آن بود . (17)