11. جامعيت دين
دين مبين اسلام جامع ترين شرايع آسمانى است. كريمه 13 سوره مباركه «شورى» مى فرمايد: «برايتان از دين همان را تشريع كرد كه نوح را بدان توصيه فرمود، و آنچه ما به تو وحى كرديم و به ابراهيم و موسى و عيسى توصيه نموديم اين بود كه دين را بپا بداريد، و در آن تفرقه نيندازيد. آنچه كه شما مشركان را به سويش دعوت مى كنيد بر آنان گران مى آيد، و اين خداست كه هر كس را بخواهد براى تقرب به درگاه خود برمى گزيند، و كسانى را به سوى خود هدايت مى كند كه همواره در امور به او مراجعه نمايند.»
قرآن كريم، در اين آيه، به تعريف دين به منزله محتواى وحى مى پردازد و مى فرمايد: محتواى وحى عبارت است از دين الهى واحدى كه بايد تمامى ابناى بشر به آن بپيوندند و آن را سنت و روش زندگى خود و راه به سوى سعادت خود برگزينند. بر اساس اين كريمه، شريعت محمدى جامع ترين شرايعى است كه از ناحيه خداوند نازل شده و اختلاف هايى كه در اين دين واحد پيدا شده از ناحيه وحى آسمانى نيست، بلكه از ناحيه ستمكارى و ياغى گرى هايى است كه عده اى با علم و اطلاع در دين خدا به راه انداخته اند.
علّامه طباطبائى در تفسير گرانسنگ الميزان ذيل كريمه «شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى» (شورى: 13) نكات مهمى را پيرامون ماهيت و ويژگى هاى اصلى دين از نگاه ما بيان مى فرمايد كه توجه به آنها خالى از فايده نيست: اول اينكه، از سياق آيه ـ بدان جهت كه سياق منت نهادن است ـ اين معنا استفاده مى شود كه شريعت محمدى جامع همه شريعت هاى گذشته است. دوم اينكه، شرايع الهى، يعنى آن اديانى كه مستند به وحى هستند؛ شريعت نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد (صلوات اللّه عليهم)، تنها همين شرايع مذكور در آيه اند؛ چون اگر شريعت ديگرى وجود مى داشت بايد در اين مقام كه مقام بيان جامعيت شريعت اسلام است نام برده مى شد. لازمه نكته دوم اين است كه اولاً، قبل از نوح شريعتى، يعنى قوانين حاكمه اى در جوامع بشرى آن روز وجود نداشته تا در رفع اختلافات اجتماعى كه پيش مى آمده به كار رود. و ثانيا، انبيايى كه بعد از نوح عليه السلامو تا زمان ابراهيم عليه السلام مبعوث شدند همه پيرو شريعت نوح بوده اند و انبيايى كه بعد از ابراهيم و قبل از موسى مبعوث شده بودند تابع و پيرو شريعت ابراهيم بودند و انبياى بعد از موسى و قبل از عيسى پيرو شريعت موسى، و انبياى بعد از عيسى تابع شريعت آن جناب بوده اند. سوم اينكه، انبياى صاحبان شريعت، كه قرآن كريم ايشان را اولوالعزم خوانده، تنها همين پنج نفرند؛ چون اگر پيغمبر اولوالعزم ديگرى مى بود بايد در اين مقام كه مقام مقايسه شريعت اسلام با ساير شرايع است نامش برده مى شد. پس اين پنج تن بزرگان انبيا هستند و به عبارت فنى تر، پيامبران اولوالعزم هستند. مؤيد نكات فوق، كريمه ديگر قرآنى است كه در سوره مباركه «احزاب» قرار دارد: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ» (احزاب: 7)؛ (به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران ميثاق گرفتيم، و (همچنين) از تو و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمى گرفتيم (كه در اداى مسئوليت تبليغ و رسالت كوتاهى نكنند).