موافقان مجاز
بیشتر ادیبان و مفسران، وجود مجاز را در زبان و قرآن، یک امر بدیهی دانسته و انکار آن را نادیده گرفتن بخش عظیمی از زیباییهای زبان میدانند. ابن قتیبه در این باره میگوید: اگر مجاز کذب باشد، بیشتر سخنان ما باطل است؛ زیرا ما میگوییم: «نَبَتَ البَقْلُ» لوبیا رویید، «طالَتْ الشَجَرَةُ» درخت بلند شد، «أَیْنَعَتِ الثَمَرَةُ» میوه رسید و ...، یعنی هر فعلی که به غیر جاندار نسبت داده شود، باطل خواهد بود. در بیشتر سخنان، آوردن مجاز از بیان حقیقت بلیغتر است و بیشتر بر جان و دل تأثیر میگذارد. علاوه بر حقیقتها، هر لفظی که محال محض نباشد، مجاز است؛ زیرا میتوان تأویلهایی را برای آن در نظر گرفت، بنابراین استعاره و بیشتر زیباییهای کلام، در دایرة مجاز قرار میگیرند (القیروانی، 1401ق: 1/266).
با توجه به غیر قابل تردید بودن مجاز در زبان، موافقان، علت انکار آن را کوتاهی همت منکران در یادگیری اصول و قواعد زبانی دانسته و معتقدند این امر موجب گمراهی آنان میگردد. چنانکه عبدالقاهر جرجانی گفته است: «خردمند باید همت خود را بر آن مقصور دارد تا آن را یاد گیرد، به ویژه آن کسی که در پی فهم دین است؛ زیرا نیاز ضروری بدان دارد، و کسانی که از این علم بی خبر باشند شیطان از راههای ناپیدا بر آنان وارد میشود و دینشان را به گونه ای نامحسوس تباه میسازد و آنان را در ورطة گمراهی میافکند، درحالی که به زعم خودشان راه هدایت را میپیمایند» (الجرجانی، بی تا: 391). نظر به ضعف ادلة منکران و بداهت وجود مجاز در زبان، به بررسی موردی تحلیل صفات خداوند در آیات قرآن پرداخته میشود تا از این رهگذر، میزان تأثیرگذاری دیدگاهها و پیشفرضهای کلامی، بر تحلیلهای ادبی مفسران،
آشکار گردد.