مراقبت از گزند آن کس که از انسان می ترسد
هرمز فرزند انوشیروان (وقتی به سلطنت رسید) وزیران پدرش را دستگیر و زندانی کرد. از او پرسیدند: تو از وزیران چه خطایی دیدی که آنها را دستگیر و زندانی نموده ای؟
هرمز در پاسخ گفت: خطایی ندیده ام، ولی دیدم ترس از من، قلب آنها را فرا گرفته و آنها بی اندازه از من می ترسند و اعتماد کامل به عهد و پیمانم ندارند، از این رو ترسیدم که در مورد هلاکت من تصمیم بگیرند. به همین خاطر سخن حکیمان را به کار بستم که گفته اند:
از آن کز تو ترسد بترس حکیم - وگر با چنو صد بر آیی بجنگ (52)
از آن مار بر پای راعی زند - که ترسد سرش را بکوبد به سنگ (53)
نبینی که چون گربه عاجز شود؟ - بر آرد به چنگال چشم پلنگ