صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 44 , از مجموع 44

موضوع: ویژه نامه وفات جانگداز ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    زنی به معنای فداکاری


    اکنون، سایه ذ‏سار صدای تو جای دیگری است؛
    اما سوگواری خلوتت نیز خالی از سنگ و ستاره نبود.

    سنگ، هدیه سرسلامتی همان کسانی بود که پیش از این نیز، سر
    مرا شکسته بودند و دل تو را، و ستاره، مهریه چشم‏های دختر
    کوچکت که نگاه گرم و آرام‏بخش تو را به یادم می‏آورد.


    تو نیستی تا شب تنهایی مرا با چراغ بی‏خوابی‏هایت روشن کنی
    اما تاریکی و سیاهی و بغض، بی‏قراری که پناهی نمی‏ یابد، هست!

    تو نیستی تا عطر حضور گرمابخشت، خانه کوچکم را به پهنای آسمان
    وسعت بخشد، اما هوای مسموم کینه و دشنام و تهمت، در حوالی احوال من هست.

    اگر دستان کوچک فاطمه علیهاالسلام عزیزم می‏گذاشت
    چشم‏هایم در یادت جز به گریستن باز نمی‏شد.

    تنهایی و بی‏ کسی رسول اللّه‏ صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله را هم اگر
    فاطمه‏اش علیهاالسلام مرهم بنهد، از این پس، اسلام
    غربت خویش را بر کدامین شانه‏ های استقامت بنهد؟

    هنوز زهرای مهربانم، کوچک‏تر از آن است
    که بار مظلومیت دین را بر دوش کشد.

    وقتش که برسد، او نیز در راه حفظ و ثبات اسلام موی به سپیدی می‏نشاند
    و قامت به خمیدگی. زیرا که این دختر مهربان، از دامان
    مهر و شکیبایی تو برخاسته است؛


    گویی تمام آن ایثارها و مقاومت‏ها که از تو سر زد، در وجود او برنشست.
    با وجود این، جایت در قلب من و کنار اسلام خالی است!

    مگر می‏توان از یاد برد که تو، آن‏گاه به یاری من شتافتی و با من
    نه عهد و پیمان زناشویی که بیعت دینی بستی، که مردانگی و فتوت و
    آزادگی در نطفه مردان خفه شده بود و شجاعت و ایثار در وجودشان مرده بود.

    مگر می‏توان فراموش کرد که تو بعد از علی مرتضی علیه‏السلام
    نخستین کسی بودی که بر حقانیت من شهادت دادی و رسالت مرا باور کردی؟!

    کجا زنی را می‏توان یافت که تمام اندوخته ‏هایش از دنیا را
    وقف آخرتی کند که دیگر مردمان آن را شعر و افسانه می‏خواندند؟!

    کجا تاجری را دیده‏ایم که تمام سرمایه ‏هایش از مال و خاندان
    و شهرت و اعتبار خویش را رها کند و در عوض آن، مهر پیامبری
    را بخرد که جز غم مهجوری و غریبی، ارمغان دیگری برایش نخواهد داشت.

    بی ‏جهت نیست که تو محبوبه دو دنیای منی!

    نزهت بادی





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    «رنج تنهایی مادر»

    پاینده باد واژه زیبای مادر، که از آغاز تا پایان خلقت، نقش دل‏های مهربان است.
    چه زیباست تکرار نام مادر بر لبان دختری که خود مادری درد آشناست؛ فاطمه.

    فاطمه علیهاالسلام سوگوار مادری فداکارست.

    چقدر دشوار است تحمل رحلت مادری چنان صمیمی که در
    رحم خویش با او سخن می‏گفته است.

    بازار اشک، در چشمان فاطمه رونق گرفته است و رسول
    خدا، خود، دل شکسته و نالان، دل جوی فاطمه علیهاالسلام غمگین است.


    خدیجه علیهاالسلام ، همسری مهربان، که با شنیدن اولین ندای
    وحدانیت، رو به سوی قبله می‏کند و خدای را به یکتایی می‏خواند، پذیرای
    پیامبری مبعوث و لرزان بازگشته از حرا و شاهد نبوت، اکنون آرام، آرمیده است.

    «تنهایی» به گریه می‏افتد، هنگامی که ناچار باید همدم رسول خدا شود.

    امّا خدیجه، هرگز رنج تنهایی را بر محمد بر نمی‏تابد و
    دختر کوچک خویش را به تیمارداری پدر می‏گمارد.

    زین پس، فاطمه علیهاالسلام تیماردار و غمخوار پدر خواهد بود،
    در لحظه ‏های خاکستر و سنگ و دشنام.


    پروردگارا! همسر فداکار محمد صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم
    به سوی تو می‏آید؛زنی که برای دین تو و در راه رسول تو،
    از دنیا چشم پوشیده و غرق در جمال نور است؛

    کوله ‏باری از زخم زبان قبیله قریش را لِه کرد و پر افتخار،
    خود را همسر وفادار محمد امین نامید تا یار و یاور رسالت او باشد
    و نامش در پیشگاه حق، در صف اولین زنان بزرگ عالم درآید.

    و فاطمه، گریان بر مزار مادر با او وداعی جاودانه می‏سراید:
    مادر! قسم به خدایی که به من قدرت داد تا در رحم با تو
    سخن بگویم و سبب آرامش تو باشم و سوگند به نوری که
    از تو زاده شدم، پدرم را تنها نخواهم گذاشت.

    و این پیمانی خواهد بود، میان ما سه تن.
    مادرم! چه خوش آرام گرفته‏ای نزد پروردگارت بر بلند جایگاه
    بهشت، که همسر رسول خدا را جز این جایگاه نشاید.

    رفتنت ای بزرگ مادر! غمی است بر دل و اشکی است در چشم من و پدر.





    حبیب مقیمی

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    زخم وفات تو



    وقتی که خاطرات شیرین تو را ورق می زنم، تو را سرشار
    از عشق به رسول خدا0ص) می بینیم.

    از آن ثانیه که میهمان لحظه های عشق عمیق تو به
    محمّد صلی الله علیه و آله وسلم شدم، خودم را
    برای همیشه به پنجره محبت تو گره زدم.

    خوش آن ساعتی که در من طلوع کردی و مرا شیفته
    شخصیت گلبرگ های روح خویش ساختی و
    من اسیر و مبهوت آبی بلند تو شدم!

    این امانت و درستی محمّد امین صلی الله علیه و آله وسلم بود
    که زبانزد خاص و عام شد و تو را نیز دامن گیر کرد تا از
    این مهر لا یزال، تمام نجابت خویش را به پایش بریزی و
    همدم پاکی و شرافت آن مرد آسمانی شوی.


    غنچه محبوب الهی، حق پاکدامنی تو بود، ای بانوی آفتاب!
    سینه تاریخ، امین شبنم های توست که به پای ترویج دین
    محمّد، از همه آنها گذشتی و پیش کش آیین اسلام نمودی، که شاید
    اگر ثروت فراوان تو و مهر و مرهم های بی بدیل تو نبود،
    رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در تبلیغ رسالتش رفیق توفیق نمی شد.

    قارون های عرب، خواستار تو بودند، امّا تو خواستار
    امانت و حیای محمّد صلی الله علیه و آله وسلم شدی؛

    چه سرزنش ها که گل نازکِ خیال تو از این پیوند مقدس،
    شنید که می گفتند: چرا ثروتمندترین زن جهان عرب
    باشی و با یتیم عبداللّه ، عقد یگانگی ببندی؟

    امّا تو، نه تنها چروک غم، پای جرأتت را نبست، که
    در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی
    و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.


    چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است، زخم وفات تو.
    برای روح نازک محمّد صلی الله علیه و آله وسلم !

    حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر (ص)
    به جلالت شأن تو نرسند و مهر و محبت رسول خدا (ص)
    نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بی اندازه نباشد


    که عایشه، روزی گفت: «چرا این همه از خدیجه می گویی،
    «در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!» و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
    فرمود: «خاموش عایشه! دیگر هیچ گاه درباره آن بانوی بزرگ چنین
    روا مدار که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد
    و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمی آورد، خدیجه نخستین
    زن مؤمن اسلام شد و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.»




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    دلدار رسول



    کوچه پس کوچه های دلگیر مدینه را با پای دل می پویی.
    خاطرت، با مهر بزرگ بانویی آمیخته است؛ «خدیجه».

    با پای شوق، در کوچه های تاریخ قدم می زنی و نشان از دوستان
    دیرین خدیجه می گیری؛ تو را به منزل پیرزنی به
    نام «اسماء بنت یزید» دعوت می کنند.

    دق الباب می کنی و پای سفره خاطرات پیرزن نورانی می نشینی
    و می پرسی و می شنوی و چه خاطرات تلخ و شیرینی...!

    می پرسی پیامبر، چقدر به خدیجه علاقه مند بود؟
    پیرزن سکوت می کند و به دوردست خیره می شود؛


    انگار نسیم خاطره ای پرده های دلش را می لرزاند
    و گوشه چشمانش را نمناک می کند.

    آهسته لب می گشاید: «روزهای آخر عمر خدیجه،
    خدمت او رفتم؛ دیدم سخت محزون است و اشک می ریزد.


    به او گفتم: خدیجه! چرا گریانی در حالی که از بهترین
    یاران رسول خدا بودی و هر چه داشتی در راه دین خدا نثار کردی؟

    خدیجه پاسخ داد: به حال خود نمی گریم! به حال دخترم فاطمه
    می گریم که پس از من چه می کند.


    خصوصا در شب زفافش که باید مادر یار
    و یاورش باشد، مرا در کنار ندارد...

    من گفتم: غمگین مباش! من در پیش خداوند با تو عهد می بندم
    که اگر زنده بودم، در شب زفاف و عروسی فاطمه،
    وظیفه مادری را به جای تو در حقش به انجام برسانم؛

    خاطر خدیجه آرام گرفت...
    سال ها بعد، در شب ازدواج فاطمه پس از اطعام و جشن، پیامب
    ر همه زنان مهاجر و انصار را فرمود تا به خانه هایشان بروند.

    آن گاه تا نگاهش به من افتاد، پرسید: مگر نشنیدی گفته ام را؟
    عرض کردم: چرا یا رسول اللّه ، اما من با خدیجه عهد بستم این
    شب را برای یاری و همراهی در کنار فاطمه بمانم و ماجرایم
    با خدیجه را با او در میان گذاشتم.


    با شنیدن نام خدیجه، اشک در چشمان پیامبر حلقه زد و حضرت شروع
    به گریستن کرد. به من فرمود: «تو را به خدا قسم، آیا تو به خاطر
    عهدی که با «خدیجه» داشتی، اینجا ماندی؟ عرض کردم:
    آری یا رسول اللّه .

    پیامبر در حق من دعا فرمود و شادمان شد و این گوشه ای
    از عشق پیامبر به خدیجه بود...».


    و تو در تمام زمان بازگشت از این سفر به اعماق تاریخ، غرق
    در عظمت و شکوه زنی می مانی که اشرف مخلوقات
    عالم را این چنین دلبسته خود کرد.











    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi