چگونه مى توان ثابت كرد شفاعت اولياى الهى در آخرت حتمى است؟ در حالى كه آيات قرآن حداكثر تنها بر امكان شفاعت دلالت دارد؟
پاسخ
بسيارى از آيات، بر وقوع و تحقّق شفاعت- فراتر از امكان- دلالت دارند.
اين آيات نه تنها از وجود شافعان خبر مى دهد؛ بلكه مشخصات آنها را هم بيان مى كند: «يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا»[1]؛
«در آن روز شفاعت سودى ندارد، مگر شفاعت كسى كه خداى رحمان به او اجازه داده و سخن او را پسنديده است».
به كار بردن فعل ماضى در اين آيه، در اصطلاح ادبى بر حتمى بودن وقوع شفاعت دلالت دارد.
آيه «لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى»[2] شفاعت شوندگان را توصيف مى كند؛ يعنى، اصل وقوع شفاعت و وجود شفيعان امرى مسلم دانسته شده و به معرفى شفاعت شوندگان پرداخته است.
روايات متواتر از نبى اكرم صلى الله عليه و آله نيز بر وقوع و تحقق آن دلالت مى كند.
به همين جهت شفاعت اولياى الهى در روز رستاخيز، امرى قطعى و ثابت و مورد اتفاق مسلمين است.
يك. ديدگاه اهلسنت
1- فخر رازى؛ «امت اسلامى اتفاق نظر دارند كه پيامبر اسلام روز رستاخيز حق شفاعت دارد ... و معناى شفاعت پيامبر اين است كه گنهكاران را از عذاب دوزخ مى رهاند تا وارد آتش نشوند و آنها هم كه در آن مى سوزند، در پرتو شفاعت پيامبر از آتش دوزخ خارج شده، وارد بهشت مى شوند».[3]
2- علامه قوشجى (صاحب شرح تجريد)؛ «مسلمانان شفاعت را به عنوان يك اصل مسلم پذيرفته اند و در باره آن اختلاف ندارند.[4]
3- ابن تيميه (از پايه گذاران فرقه وهابيت)؛ «شفاعت، با روايات متواتر و از طريق اجماع اثبات شده و كسانى كه پس از اقامه دليل، چنين موضوعى را انكار كنند، كافر مى شوند».[5]