چقدر چله نشينی ؟...
چهل ...چهل ...
تا چند چقدر جمعه گذشت ونيامدی
موعودا! سوگند به دانه دانه تسبيح مادرم ،
که بی تو هيچ نيامد به ديدنم لبخند
که روزها همه مثل هم اند
بي خورشيد و سرد
وشبها همه تکرار تلخ
سکوت و سياهي .....
کشانده اند مرا روزها به تنهايی
گمان کنم که مرا منتظر نمی خواهند!
اما من ايستاده ام
در مقابل همه روزها سرد
همه شبهاي سياه
همه سختي ها
همه تلخي ها
من ترا منتظرم..........