نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: وصیتنامه ناصر ملک‌مطیعی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee وصیتنامه ناصر ملک‌مطیعی

    سوشیانس_شجاعی_‌فرد‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌

    این وصیتنامه من، ناصر ملک‌مطیعی، معروف به فرمون‌خان است که در کمال صحت که نه، با جسمی بیمار و دلی شکسته می‌نویسم!
    از آن‌جا که در طول این سال‌ها از طرف عده‌ای چنان برخوردی با من شده که با عراقی و روسی و مغول و ماچینی نشده، لازم است که شهادت دهم به وحدانیت پروردگار و دین و ایمانم، بلکه بگذارند در قبرستان مسلمین دفن شوم! واللا! از این ترسوها بعید نیست که از جنازه ام هم نگذرند! دیدم که میگم!
    دیگر از قیافه عبوس و بغض همیشگی‌ام لابد می‌دانید احوالاتم درحال مرگ چگونه بوده! افسوس می‌خورم که این چهل‌سال در بغض و سکوت گذشت، اگر با همان دشنه و کلاه مخملی و هیبت فرمانی جلوی این مخملباف می‌ایستادم و توبه نصوح نمی‌کردم، لااقل دلم نمی‌سوخت! حالا برای ما بلند شده رفته دنبال فلسفه بوداییسم و عدم خشونت! حاجی! هزینه جهالت تو را ما با زهرشدن زندگیمان دادیم! تا جبران نکردی، دهان باز نکن! در زمان زندگی گفتم از کسی گلایه‌ای ندارم، ولی برای این بود که حوصله ماله‌کشی‌تان را نداشتم! ولی الان که رفته‌ام، می‌گویم؛ لعنت به همه‌تان! همه شماها که نگذاشتید کار کنم و زندگی کنم! این سوسول‌بازی‌های بخشش و حلالیت هم برای خودتان! تا لحظه مرگ لعنت‌تان می‌کردم و از این به بعد هم امیدوارم آب خوش از گلویتان پایین نرود! حتی در زندان! اعصاب ندارم!
    از مال دنیا یک تعداد شال‌گردن دارم که به‌عنوان دستمال‌گردن استفاده می‌کردم، آنها را ببخشید به ایرج خواننده. یک مغازه قنادی در ده ونک داشتم که یک دانگ آن را بفروشید و بدهید به خودشیرین‌هایی که می‌آیند با جنازه‌ام عکس بگیرند، یک دانگش را بفروشید و بدهید به مگسان گرد شیرینی، یک دانگش را بفروشید و بدهید به مخملباف و آنهایی که اولین‌بار مرا ممنوع‌التصویر کردند که کلاهشان را بگذارند بالاتر! و با پول یک دانگش حمام نواب فیلم قیصر را بخرید تا نکوبیدند و آن وسط مگامال نسازند! سه دانگ دیگر بین نوه‌های خودم و نوه‌های فردین و نوه‌های ایرج قادری تقسیم شود!
    در این دنیا غیر از مال، محبوبیتی هم کسب کردم که برسد به داش بهروز عزیزم که از جماعت ما او مانده و او میراث‌دار ماست و مجری این وصیتنامه.
    دلتنگ تهران لعنتی می‌شوم، ولی عادت دارم، چراکه یک عمر به دلتنگی گذراندم و به وصال نرسیدم، مگر به وقت تشییع جنازه که از خیابان وصال تشییع خواهم شد و از همه کسانی که از راه دور و نزدیک، خارجه، داخله، با فرستادن دسته‌گل (برای ابراز محبت)، دسته‌ بیل (برای ابراز مخالفت با نمادهای سلطنت)، دسته سبزی (برای ابراز غیبت و ایجاد شایعه!) پیغام تلفنی، تلگرامی، فکس، ماهواره و نودل امپکس ابراز محبت کردند، سپاسگزارم.

    دو طایفه زیر تابوتم نیاید: دهن گشاد، دوربینی و گفتم طایفه که بدانید مشکل من با شخص نیست! مخصوصا اگر آن آقای دوربینی آمد به مراسمم، کسی به او نگوید، آقا برو بیرون! و روحم را شاد می‌کنید اگر برعکسش را انجام دهید!
    از چندنفر حلالیت می‌خواهم! یکی سیاه لشگرهایی که توی فیلم‌های فارسی کتکشان زدم! و خانواده‌هایشان! دیگر ماهیت سینمای آن زمان بود! همین‌طور از بازیگران زن گرچه من معمولا نقش لات جوانمرد را داشتم که دنبال این چیزها نبودم! همه آتش‌ها را بهروز و بیک ایمانوردی به پا می‌کردند، دیگر ماهیت سینمای آن زمان بود! آره داداش، با همین جمله ماهیت سینمای آن‌موقع، یک عمر مرا ممنوع‌الکار کردند!
    روی سنگ قبرم همان جمله‌ای را بنویسید که به آن آقا در زندان اوین گفتم: «شما اصلا چه می‌دونید مردم چقدر منو دوست داشتند!» همین! اونهایی که باید بفهمند، می‌فهمند!

    🔸صفحه روزانه #شهرونگ (روزنامه شهروند) ● دوشنبه 7 خرداد 1397
    امضاء



  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi