واقعا اجرتون با خدا ممنون
بـاز هـوای سـحــرم آرزوســــت
خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت
شـکـوه ی غـربـت نـبـرم ایـن زمـان
دسـت تـــو و روی تـو ام آرزوســت
خـسـتـه ام از دیـدن ایـن شـوره زار
چـشـم شـقـایـق نـگـرم آرزوســـت
واقـعـه ی دیـــدن روی تـــــو را
ثـانـیـه ای بـیـشـتـرم آرزوسـت
جـلـوه ی ایـن مـاه نـکـو را بـبـیـن
رنـگ و رخ و روی تـو ام آرزوسـت
ایـن شـب قـدر اسـت کـه مـا بـا همیـم؟
مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت
حـسِّ تـو را مـی کنم ای جـان مـن
عـزلـت بـیـتـی دگــــرم آرزوســــت
خـانـه ی عـشـِاق مـهـاجـر کـجـاست؟
در سـفــــرت بـــال و پـرم آرزوســـت
حـسـرت دل بـارد از ایـن شـعـر مـن
جـام مـیـی در حـرمـــم آرزوســـــت
احمد عزیزیادامه اشعار را حتما ببینید
رمضانا تو بهترین ماهی
چون که ماه ضیافت اللّهی
خوش عمل هر که بود در رمضان
ترک منکر نمود در رمضانعباس خوش عمل***رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر شهر خدا کرد مرااز گلستان کرم طرفه نسیمى بوزید
که سراپاى پر از عطر و صفا کرد مرانازم آن دوست که با لطف سلیمانى خویش
پله از سلسله دیو دعا کرد مرافیض روحالقدسم کرد رها از ظلمات
همرهى تا به لب آب بقا کرد مرامن نبودم بجز از جاهل گم کرده رهى
لایق مکتب فخر النجبا کرد مرادر شگفتم ز کرامات و خطاپوشى او
من خطا کردم و او مهر و وفا کرد مرادست از دامن این پیک مبارک نکشم
که به مهمانى آن دوست ندا کرد مرازین دعاهاست که با این همه بىبرگى و ضعف
در گلستان ادب نغمه سرا کرد مراهر سر مویم اگر شکر کند تا به ابد
کم بود زین همه فیضى که عطا کرد مرا***بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کردثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کردمقام اصلى ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کردبهاى باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسى برد کاین تجارت کردنماز در خم آن ابروان محرابى
کسى کند که به خون جگر طهارت کردفغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کردبه روى یار نظر کن ز دیده منت دار
که کار دیده نظر از سر بصارت کردحدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد***