صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35

موضوع: بررسى تطبيقى تعريف و مؤلفه هاى دين در نگاه غرب و اسلام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض بررسى تطبيقى تعريف و مؤلفه هاى دين در نگاه غرب و اسلام



    بررسى تطبيقى تعريف و مؤلفه هاى دين در نگاه غرب و اسلام


    چكيده


    نگرش هاى كاملاً متفاوت و گوناگون به دين وجود دارد. برخى بر اين عقيده اند كه دين يك حالت روحى و درونى است كه فقط به تجربه شخص درمى آيد. برخى ديگر، دين را صرفا يك سرى از عقايد دانسته اند. لازمه چنين ديدگاهى آن است كه احكام، مراسم و دستورات عملى جزو دين دانسته نشود. عده اى ديگر بر اين باورند كه دين صرفا مجموعه اى از رفتارها و اعمالى است كه افراد يا اشخاصى به نام دين انجام مى دهند و اين اعمال و رفتارها هيچ گونه ارتباطى با اعتقادات ندارد. برخى در مقابل، دين را يك مفهوم انتزاعى كه شامل بسيارى از چيزها از جمله قلمرو دين، رفتارهاى اقتصادى، حقوقى و سياسى هم مى شود مى دانند. بر اين اساس، دين نمى تواند صرفا يك تجربه شخصى باشد؛ زيرا تجربه شخصى كشش هيچ يك از اين مباحث را ندارد.


    به هرروى، نگرش هاى گوناگون به دين و مؤلفه هاى آن، ايجاب مى كند اين نكته بررسى شود كه آيا مى توان براى دين يك تعريف معين با مؤلفه هاى مشخصى در نظر گرفت؟ در اين رابطه، آيا استمداد از منابع غنى مكتب اسلام، يعنى قرآن و سنت، نه از جهت دليليت و حجّيت آنها، بلكه از آن روى كه ژرفاى معانى موجود در آنها از حكيمان بى بديل و بى نظير صادر آمده است، مى تواند راهنماى راستينى براى تعريف دين و مؤلفه هاى حقيقى آن باشد؟ اين مقاله ضمن طرح و نقد ديدگاه هاى غالبى غرب به دين و با نگاهى جامع به اطراف مسئله، درصدد است تعريف معينى از دين و مؤلفه هاى اصلى آن ارائه دهد.

    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مقدّمه


    تعاريف بسيار زياد، مختلف و متعددى براى دين ارائه شده است؛ تا آنجاكه دائره المعارف دين از آن تعبير به «بى نهايت» كرده است. تعابيرى كه در تعاريف موجود براى تبيين مفهوم دين و مؤلفه هاى آن به كار گرفته شده اند هر كدام بر يك وجه از وجوه قابل طرح پيرامون دين متمركز شده اند. به همين روى، پيدا كردن قدر مشترك براى آنها بسيار دشوار است و اين نكته بر اهميت بحث از دين افزوده است. براى مثال، تى يل (C. P. Tiele) حقيقت دين را وضعيتى روحى يا حالتى ناب و حرمت آميز كه نام «خشيت» را بر آن مى نهد مى داند. برادلى (F. H. Bradley) معتقد است: دين بيش از هر چيز كوششى براى بازنماياندن حقيقت خير در تمام وجوه هستى مان است. جيمز مارتينو (James Martineau) نيز مدعى بود: دين اعتقاد به خدايى هميشه زنده است؛ يعنى اعتقاد به اراده و ذهنى الهى كه حاكم بر جهان است و با نوع بشر مناسبات اخلاقى دارد. هريك از اين تعاريف مانند همه تعاريف ديگر درباره دين، فقط به يك نقطه توجه كرده اند؛ يكى بر «خشيت» (تى يل)، يكى بر «خير» (برادلى) و يكى مانند مارتينو بر «بعد اخلاقى يكتاپرستى».


    پيش از بررسى برخى از اين تعاريف، بجاست به بررسى مفهومى و اصطلاحى كلمه دين (Religion) در معاجم لفظى، لغت نامه ها و دائره المعارف هاى لاتين بپردازيم تا اين واژه را ازنظرغربى ها بهتر و دقيق تر بشناسيم.
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دين در لغت


    دائره المعارف بريتانيكا «دين» (religion) را اين گونه تعريف مى كند: رابطه آدمى با آنچه آنها (آدم ها) آن را خدا، مقدس، روحانى، الهى و يزدانى ملاحظه مى كنند. در تبيين اين جمله اضافه مى كند: دين عرفا به صورت تركيبى از رابطه فرد با خدا ( Godبا «جى» بزرگ)، يزدان و خداوندگار ( godبا «جى» كوچك) يا روح (Spirit) نگريسته مى شود. پرستش و عبادت محتملاً اصلى ترين عنصر دين است، اما رفتار و سلوك اخلاقى، باور و عقيده صحيح و مشاركت در نهادها و مؤسسات مذهبى نيز عموما عناصر و عوامل تشكيل دهنده زندگى مذهبى، آن گونه كه توسط معتقدان وپرستش كننده هاممارست مى شود و آن گونه كه توسط كتب مقدس وحكماى مذهبى امرمى شود،محسوب مى شود (Encyclopedia Britannica: Entry of Religion).


    در فرهنگ لغت پيشرفته آكسفورد براى دين سه معنا ذكر كرده است:


    1. دين يعنى اعتقاد به وجود يك خدا و يا خدايان، بخصوص اعتقاد به اينكه آن خدايان جهان را آفريده و به آدمى سرشتى روحانى داده اند تا بعد از مرگِ بدن نيز ادامه حيات دهد.


    2. يك نظامِ خاصِ باوروپرستشِ مبتنى براعتقاد مذهبى؛ مانند دين مسيحى،يهودى و هندوئى. ممارست مذهبى فرد.


    3. يك تأثيرگذارى كنترل كننده بر زندگى فرد، يك چيزى كه فرد احساس قوى درباره آن دارد. مثلاً، وقتى گفته مى شود: «فوتبال براى (شخص آقاى) بيل مانند "دين" است»، به اين معناست كه آقاى بيل احساس قوى درباره فوتبال دارد. يا وقتى گفته مى شود: «من موافق وقت شناسى هستم، اما او (همسرم) از آن "دين" مى سازد»، بسيار واضح است كه معناى اخير معناى حقيقى دين نيست، بلكه صرفا يك كاربرد براى لغت دين است. در هر صورت، همان گونه كه مشاهده مى شود، فرهنگ لغت پيشرفته آكسفورد معناى محصلى از واژه دين به دست نمى دهد، بلكه به صراحت واژه دين را شامل حتى اديانى كه هيچ اعتقادى به خداوند هم ندارند، مى داند. در ادامه، به يك نظريه از نظريات معروف و مهم در اين زمينه اشاره مى شود.
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ديدگاه كنت ول اسميث


    برخى از متفكران و نظريه پردازان دينى غربى، از جمله كنت ول اسميث در كتاب معنا و غايت دين، بر اين عقيده اند كه اصولاً نمى توان واژه «دين» را به درستى تعريف كرد (سيمز، كيان، ش 43). به نظر اسميث، دين در ابتدا به معناى نوعى اهتداى شخصى و درونى تلقى مى شد، اما رفته رفته در طول تاريخ در قالب نهادها و مفاهيم درآمد و به يك موضوع نظام مند تبديل شد. به اعتقاد او، دين پژوهان در مطالعه دين به جاى كلمه «دين» بايد از دو اصطلاح «ايمان» و «سنت بر هم انباشته» استفاده كنند. مقصود وى از «ايمان» نوعى تعهد يا تجربه دينى درونى است كه مختص يك شخص خاص بوده و او را به ساحت متعالى مى برد. بنابراين، از نظر وى، «ايمان» كيفيتى شخصى و از جنس عشق و درگيرى بين دو انسان است. نيز منظور وى از «سنت بر هم انباشته» تمام تجليات و داده هاى خارجى و عينى اى است كه مواريث تاريخى يك سنت را پديد مى آورند. بنابراين، «سنت بر هم انباشته» موجودى كاملاً تاريخى، پويا، متنوع و قابل مشاهده و بررسى است و اين ايمان است كه به صورت سنت ظاهر مى شود؛ يعنى در واقع، سنت نسبت به ايمان امرى بالعرض است.


    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    كنت ول اسميث، اسلام شناسى كه بيست و پنج سال در دانشگاه هاروارد به پژوهش درباره سنن اسلامى و تطبيق آنها با مسيحيت پرداخت، چنين اظهار مى كند: «دين يك امر انسانى و جهانى است كه به شكل هاى مختلفى نمود پيدا مى كند» و بنابراين، مطالعه دين يكى از جنبه هاى مطالعه بشريت است. به عقيده او، مطالعه دين مطالعه انسان است؛ چراكه تلاش و مطالعه او در طول اين 25 سال، درباره مسلمانان، تاريخ و جامعه آنها بوده است، نه مطالعه و درك صرفا يك امر انتزاعى به نام اسلام. به نظر او، اسلام در عربى به معناى كارى است كه اشخاص خاصى انجام مى دهند؛ يعنى تسليم شدن در برابر خواست خدا. به نظر او، اگرچه اين كلمه در مورد ابراهيم به كار مى رود، ولى با توجه به معناى اسلام در انگليسى، ابراهيم مسلمان محسوب نمى شود و يا با لحاظ كاربرد كلمه «مسلمان» و «محمدى» در انگليسى، ابراهيم مصداق اين صفات نيست (همان).


    از اين رو، از نظر كنت ول اسميث و برخى ديگر از متفكران غربى:


    الف. دين تعريف شدنى و تعريف بردار نيست.


    ب. دين يك امر انسانى است.


    ج. به جاى كلمه «دين» بايد از كلمه «ايمان» استفاده كرد. آن هم به معناى نوعى تعهد و تجربه درونى و شخصى كه انسان را به آنچه خود فرد متعالى مى پندارد (و از نظر فرد تعالى محسوب مى شود) مى برد.


    د. ايمان نيز به نوبه خود يك كيفيت شخصى و از نوع عشق و درگيرى بين دو انسان است.


    ه . سنت، ايمان تبلوريافته اى است كه تاريخى، متنوع و قابل مشاهده و بررسى است.


    و. مطالعه دين، مطالعه يكى از جنبه هاى بشرى است؛ پس مطالعه دين، مطالعه انسان است.


    ز. اسلام (تسليم شدن دربرابرخواست خداوند)،به معناى كارى است كه عده اى خاص در برابر خداوند انجام مى دهند.


    ح. اين كلمه (اسلام) اگرچه در مورد ابراهيم به كار مى رود، ولى ابراهيم را نه مى توان مسلمان و نه محمدى محسوب كرد.
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بنابر آنچه گذشت، اين سؤال مطرح است كه آيا يك تعريف جامع و مانعى براى دين از منظر غرب ممكن است؟ عده اى درصدد برآمده اند بگويند ملاحظه دشوارى ها و مشكلات موجود در تعريف و اطلاق لفظ دين نبايد ما را بر آن دارد كه بگوييم راه حل نهايى و قطعى براى تعريف دين وجود ندارد. اما به نظر آنها، از آن رو كه نيافتن خصايص مشترك در اديان به معناى عدم توانايى ها در پاسخ به پرسشِ «چه چيزى يك دين خاص را دين مى كند» خواهد بود، از اين رو، بايد به دنبال ويژگى هايى باشيم كه مشترك در ساختار همه اديان باشد. نينين اسمارت (Ninian Smart) كوشيده است شش خصيصه كلى را كه در تمام اديان وجود دارد برشمرد: شعايرى، اسطوره اى، اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى، و تجربى (Smart, 1984, p. 6-12). مايكل پترسون نيز به نوبه خود تلاش كرده است دين را بدين گونه تعريف كند: «دين متشكل است از مجموعه اى از اعتقادات، اعمال و احساسات (فردى و جمعى) كه حول مفهوم حقيقت غايى سامان يافته باشد» (پترسون و ديگران، 1383، ص 20). اگرچه از نظر مايكل پترسون تمام پديده هاى فرهنگى اى كه آنها را دين مى ناميم و تمام اعمالى كه در اديان مختلف تمرين و توصيه مى شود و نيز الزامات اخلاقى و احساسات مطلوب اديان در اين تعريف مى گنجد، ولى فاصله اين تعريف نيز با يك تعريف جامع و مانع هنوز بسيار است. اين نكته شايد به يك اشكال فنى، يعنى ارزيابى معرفت ها از راه سنجش سازگارى درونى، انسجام، مقبوليت و صدق، برگشت كند كه راه هاى مذكور توان و دليليت كافى براى ارزيابى گزاره ها و اعتقادات دينى ندارند. بهترين گزينه، آن گونه كه در فلسفه دين بررسى شده است، گزينه مبناگرايى تعقلى (معيار انديشمندان اسلامى) و برگرداندن قضايا به قضاياى بديهى و حضورى است. شاهد اين ادعا اين است كه بر اساس اين ملاك ها، عده اى مدعى اند انسان گرايى سكولار (Secular Humanism) و كمونيسم (Communism) هم دين هستند يا دست كم خصايص دينى را به قوت نشان مى دهند؛ چراكه اين مكاتب هم «پيشرفت انسان» و «وضعيت اشتراكى» را همچون «حقيقتى غايى» محورِ توجه خود قرار داده اند و همراه با آن مجموعه اى از آمال و نظام هاى ارزشى را تجويز مى كنند (همان، ص 21). در ذيل به برخى از اشكالات اين مطالب خواهيم پرداخت.
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقد و بررسى


    در اين مقال ابتدا، به اجمال، به نقد و بررسى مفهوم دين از منظر غربى و سپس به طرح، بررسى و تبيين ديدگاه اسلامى خواهيم پرداخت (براى مطالعه بيشتر، ر.ك: نمازى، 1382؛ نمازى، 1384).


    اولين نكته اى كه از اغلب گفتارها و تعريف هاى فوق به دست مى آيد اين است كه در اين نگاه، دين چيزى بيشتر از يك احساس شخصى نيست. نيز منظور از خدا، خداى شخصى يهوديان، مسيحيان و يا مسلمانان نيست، بلكه منظور از خداوند در اين تجربه، هر «واقعيتِ متعالى» سازمان يافته است. از اين زاويه، دين شامل همه اديان، حتى آنها كه خداوند را قبول ندارند و از او با عناوينى مانند «وحدت يكپارچه» و مانند آن ياد مى كنند، مى شود. همچنين واژه «خدا» نه به معناى يك وجود منحاز شخصى كه اديان الهى مانند مسيحيت، يهوديت و اسلام آن را قبول دارند، بلكه به معناى «هر واقعيت متعالىِ سازمان يافته» در نظر گرفته شده است. با اين نگاه، آنها قادر خواهند بود همه اديان، اعم از الهى و غيرالهى، را در بحث خود بگنجانند.


    پرواضح است كه اين نگرش (نگرش جسمى) به «واقعيت متعالى» ضمن آنكه بحث را از دايره كلامى فلسفى خود خارج مى كند، امكان هرگونه ارزيابى را از پژوهشگر دينى مى ستاند. روشن نيست كه اگر مفهوم و مراد از خداوند را با اين وسعت در نظر بگيريم اولاً، چه دليل و منبع معتبرى خداوند را به اين معنى توصيف كرده است و ثانيا، از كجا پى برده اند كه وجه مشترك آن اديان متناظر و متنافى چنين امر مقدسى (آگاهى از يك امر متعالى) است و ثالثا، اينكه امر قدسى اساسا به چه معناست و عناصر تشكيل دهنده اصلى يك دين از ديدگاه آنها چيست و چگونه قابل اثبات اند. استاد مصباح در بيانى پيرامون تعريف دين از منظر دانشمندان، چنين اظهار مى دارند: «در تمامى تعريف هايى كه براى دين ارائه شده، سعى شده كه از موارد استعمال در زبان هاى مختلف، يك تعريف جامع به دست آيد و تقريبا عموم جامعه شناسان به اين نظر رسيده اند كه دين عبارت است از اعتقاد به يك امر قدسى. تعبيرى كه آنها مى كنند اين است: اعتقاد به يك امر مقدس و انجام رفتارهايى بر اساس اين اعتقاد. اما اينكه امر قدسى چيست؟ ملاك آن چيست؟ بحث هايى دارند كه چندان مطلب صحيحى به دست نمى دهد. بعضى، دين را يك تجربه شخصى و يك حالت درونى و روحى دانسته اند كه فرد در درون خودش آن را درك مى كند و بنابراين، اصلاً قابل ارائه به ديگران نيست» (آلستون، دائره المعارف راتلج).
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    به هر حال، اين نگاه درست به نظر نمى رسد؛ زيرا بحث ما بر سر حالات شخصى افراد نيست؛ بر سر چيزى است كه از نظر عقلى بتوانيم روى آن بحث كنيم و بگوييم اين درست است يا درست نيست. بنابراين، بايد ببينيم مؤلفه هاى اصلى دين كدام اند و قلمرو دين تا چه اندازه است؟ آيا صرفا شامل عناوينى همچون نماز، روزه و يا حج مى شود و يا مى تواند شامل رفتارهاى حقوقى، سياسى و اقتصادى هم بشود؟ به طور قطع، آن تجربه شخصى كه غربى ها از آن سخن مى گويند كشش اين حرف ها را ندارد. عده اى ديگر گفته اند كه دين فقط يك سلسله عقايد است. لازمه اين سخن اين است كه ما مطلقا احكام و دستورات عملى را جزء دين ندانيم. برخى نيز معتقدند: دين ربطى به اعتقادات ندارد و فقط مجموعه رفتارهايى است كه بعضى اشخاص به نام دين انجام مى دهند.


    براى بررسى اين نكته كه آيا دين تعريف مى شود يا نه و اگر تعريف مى شود، تعريف آن چيست، بايد به اين انديشيد كه آيا مفهوم دين يك مفهوم ماهوى است تا مانند همه مفاهيم ماهوى داراى جنس و فصل و در نتيجه، قابل تعريف باشد يا نه؟ تعريف، از جنس و فصل تشكيل مى شود. جنس بايد يكى از مقولات ده گانه باشد و فصلى هم به آن اضافه شده باشد تا تعريف شكل بگيرد. اما اين گونه تعريف كردن، اگر صددرصد هم درست باشد، مربوط به حقايق است و مفاهيم انتزاعى از اين قاعده مستثنا هستند؛ چراكه آنها جنس حقيقى و فصل حقيقى ندارند و دين از مفاهيم انتزاعى است نه حقيقى. اما تعريف لفظى از دين، يعنى نوعى شرح الاسم يا نوعى شرح اللفظ، ممكن است. با اين نگاه، دين اصطلاح خاصى است، و بنابراين، بايد دقيقا عناصر اين اصطلاح را مشخص كنيم و منشأ انتزاع اين اصطلاح را كشف نماييم. از نظر ما، اصلى ترين منبع شناخت دين قرآن است و قرآن دين را اسلام مى داند و تنها راه صحيح شناخت و اصلى ترين منبع آن را خود معرفى مى كند (مصباح، سايت سراج).
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نكته جالبى از ميان سخنان انديشمندان غربى قابل اصطياد است: همگى در اين نكته كه اديان نه تنها اتحاد محتوايى ندارد، بلكه با هم اختلافات تجربى و توصيفى زيادى هم دارند، وحدت نظر دارند. همچنين همگى بر اين مطلب اذعان دارند كه اين كثرت نه تنها مطلوب است، بلكه ضرورى هم هست. شلاير ماخر وجود كثرت را براى بروز و ظهور كامل دين ضرورى مى داند و جيمز تعدد در تجربه دينى را متناسب با تعدد نيازهاى انسانى مى شمرد و تيليخ ضمن آنكه بر وجود تفاوت اساسى بين مذاهب غربى و شرقى تكيه مى كند، معتقد است: نه تنها نبايد ادعاى هويت واحد براى اينها كرد، بلكه بايد از اختلاط آنها به شدت جلوگيرى نمود؛ چراكه اين كثرت، به اديان پويايى مى دهد (كيسلر، 1375، ص 48ـ54).


    بعضى از انديشمندان غربى مانند جيمز در تحليل مناسب ترى عناصر مشترك اديان را در وقوف بر يك تجربه دينى كه دربردارنده يك نوع تعالى است خلاصه نموده و معتقدند: اين تجربه، تعالى را از دو راه براى ما تأمين مى كند: اول اينكه نياز انسان را براى تعالى بخشى خود تأمين مى كند و ثانيا، انسان را به طرف امر متعالى استعلا مى بخشد. نكته قابل توجهى كه در بيانات اين انديشمندان در بحث از «تعالى و اينكه دين يك نوع تعالى را دربر دارد» قابل طرح است، توصيف و چگونگى تعالى و استعلاى نفس است. برخى از اين انديشمندان، استعلاى نفس را از «رنج هاى غيرقابل تغيير زندگانى» و بعضى «رهايى از حالت نااميدانه خود» و عده اى مانند فرويد آن را «كاوشى براى يافتن تسلى دهنده اى آسمانى براى غلبه بر حوادث بيمناك زندگى» و شمارى نيز مانند بولتمان آن را به «اشتياق بشر براى فرار از اين جهان» توصيف مى كنند. بولتمان اضافه مى كند كه ريشه مذهب را در «آرزوى انسان براى خدا شدن» بايد جست وجو كرد. او مى گويد: انسان ميمونى است كه مى خواهد خدا باشد؛ انسان چه آرمان ها را بپرستد و چه تلاش كند تا خود را به كمال برساند، ميمون سرمست خداست» (همان). بنابراين، از اين تفاسير انسان مدارانه از دين و استعلاخواهى بشر طبق نظر اين عده از انديشمندان، انسان موجودى خواهد بود كه به وسيله نيازش به تعالى بخشى به خويش بايد تعريف گردد و مشخص شود.


    اگرچه اين عده از دانشمندان معتقدند وقتى درون فرد آرزوى استعلا يافتن به ماوراء تحقق دارد بايد ماورائى وجود داشته باشد تا فرد بدان تعالى يابد (همان)، ولى نكته در تعاريفى است كه از «متعالى» ارائه مى شود، در ترسيمى است كه از «انسان» مى شود و در توصيفى است كه از نحوه و كيفيت تعالى جستن نفس براى رسيدن به متعالى داده مى شود. در نظر برخى، «متعالى» خدايى شخصى و در نظر عده اى ديگر، قدرتى غيرشخصى است. عده اى آن را قابل وصول و برخى آن را غيرقابل وصول مى دانند. برخى آن را صرفا يك رؤياى فريبنده اى توصيف مى كنند كه بايد در حياتى ديگر جست وجو شود و بسيارى از افراد آن را ذات واقعيت ترسيم مى نمايند.
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    از توصيفاتى كه انديشمندان پيرامون واقعيت «متعالى» به دست داده اند كمتر نقطه مشتركى بين آنها قابل طرح است. اين تشكيك و ترديد نه تنها در امر متعالى، بلكه در توصيف خود «خويش و نفس» كه موضوع تعالى يافتن است و نيز در نحوه و روش تعالى يافتن به چشم مى خورد. به عقيده اين عده «امر متعالى» نه بايد محدود به تصورات شخصى خداشناسان شود و نه به تصورات غيرشخصى از توصيف عين نهايى و يا حالات همه خدايان محصور شود. متعالى از نظر اين عده، واقعيت مفروضى است كه هم شامل «نيروانا»ى بودايى، «وجود وراى وجود» تيليخ، «عالم» شلاير ماخر، «مقدس و مينوى» اُتو، «تثليث» مسيحيان، «خداى واحد» مسلمانان و غيره بدون هيچ گونه تفاوتى مى شود (همان).


    در اينكه اين واقعيت چيست و چگونه مى تواند چنين چيزى كه در خود هم خداى واحد را جاى دهد و هم بر تثليث مسيحيت دلالت كند و هم شامل نيرواناى بودايى شود و ده ها تناقض ديگر را دربر بگيرد، هيچ يك از اين دانش انديشان پاسخى نداده اند. از اين جالب تر اينكه حتى آن عده از اين دانشمندان كه منكر واقعيت داشتن امر متعالى هستند هنوز بر اين عقيده اند كه دين چنين ادعايى را دارد. مثلاً، سارتر كه كلمه «خدا» را به دفعات نام مى برد، از انسان به عنوان كسى كه شاكله اصلى اش بر خدا شدن ريخته شده است نام مى برد. و فروم تأكيد دارد خدا همچنان به عنوان سمبل متعالى باقى بماند. به عقيده او، دين انسان مدارانه خدا چيزى جز تصور خود برتر انسان و آنچه انسان بالقوه است يا بايد باشد نيست. فويرباخ كه منكر وجود هر واقعيتى جز مفهوم انسان در وراى كلمه «خدا» است نيز بر ضرورت وجود «خداى متعالى» پافشارى مى كند. به نظر او، اگرچه علم به خداوند چيزى جز علم انسان به خودش نيست، با وجود اين، انسان از چنين موضوعى نه تنها آگاه نيست، بلكه جهل او به اين مطلب اساس دين را تشكيل مى دهد. خدا در نظر او چيزى جز فرافكنى طبيعت خود انسان نيست و انسان مذهبى اين مطلب را نمى داند، ولى رفته رفته مى فهمد كه او خود را پرستش مى كرده است. به همين دليل است كه آنچه ابتدا دين بوده، بعدها تبديل به بت پرستى شده است (همان، ص 44، 45، 46 و 55).
    امضاء

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi