عقاب وقتی میخواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبهی یک صخره به انتظار یک اتفاق مینشیند!
میدانید آن اتفاق چیست؟ گردبادی که از روبهرو بیاید! عقاب به محض اینکه آمدن گردباد را حس کند، بالهای خود را میگشاید و اجازه میدهد باد او را با خود بلند کند. به محض اینکه طوفان قصد سرنگونی عقاب را کند، این پرندهی بلندپرواز سر خود را به سوی آسمان بلند میکند، عمود بر طوفان میایستد و مانند گلوله توپی به سمت بالا پرتاب میشود. او آنقدر با کمک باد مخالف اوج میگیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قلهی مورد نظر، در بالاترین نقطهی کوهستان ماوا میگزیند.
خوب به شیوهی عقاب برای بالا رفتن دقت کنیم. او منتظر حادثه میماند، حادثهای که برای پرندههای دیگر یک مصیبت و بلاست! او منتظر طوفان مینشیند تا از انرژی پنهان در گردباد به نفع خود استفاده کند.
وقتی طوفان از راه میرسد، عقاب به جای زانوی غم بغل کردن و در کنج سنگها پناه گرفتن، جشن میگیرد و خود را به بالاترین نقطهی وزش باد میرساند و از آنجا، سنگینترین ضربههای گردباد را به نفع خود به کار میگیرد؛ عقاب از نیروی مهاجم، به نفع خویش استفاده میکند.
او نه تنها از نیروی مخالف نمیهراسد، بلکه منتظر آن نیز مینشیند، چرا که میداند این انرژی پنهان در نیروی مخالف است که میتواند او را به فضای بالا پرتاب کند...