به نام خدا
تقدیم به پدران جانباز
پدر جانباز اینها دل تنگی ها من است .... دل تورا خواند ه ام...
فقط می دانم فراموش شده ای ....
اما می نویسم شایدمن تورا به یاد آورم...
پدر جانباز به تو تبریک می گویم جانبازی ات را
می دانم دخترت درآرزوی دیدار رهبری چشم انتظار است...
چشم انتظاری خودت را پدر جانباز با کدام واژه بنویسم ...
اشتیاقت در چشمانت پیداست...نیازی به واژه نیست...
می دانم چه شوقی داری وقتی که از صفحه تلویزیون صحنه های جبهه وجنگ را می بینی...
می دانم با خودت می گویی جبهه هیچ وقت لذت با تو بودن را فراموش نخواهم کرد
با یادآوری خاطرات خانواده را به وجد می آوری
آخی شهید....چقدر سرش را اصلاح کردم
آخی شهید...در عملیات ....باهم بودیم
آخی شهید...باهاش دست دادم
آخی اینجا همونجاییه که....
آخی ... وناگهان گونه هیت را طلایی می نگرم قربان اشکهای دل تنگی ات
ومی دانم درذهنت 8سال مرور شد به سرعت یک چشم بر هم زدن
وبا خودت می گویی شکر شکر شکر
همه صحنه ها برایت تازه است انگار همین دیروز بود که داشتی برای عملیات بیت المقدس خودت را آماده میکردی
برای آزادسازی خرمشهر ومیگویی جانبازی ام را مدیون تو هستم ....
واما می دانم... باز هم می دانم
درجواب هزاران سوال دخترت که می گوید:
بابا چه را درصد جانبازی ات......؟
بابا چرا مارابه دیدار رهبری.....؟
بابا چرا....؟
و پدر سکوت می کند
سکوتت را هم میدانم
سکوتت پرازجواب است مفهوم آن را فقط دریک جمله که خودت همیشه میگویی می یابم وتو می گویی برای رضای خدا ....
وباز هم می گویم تو فراموش شده ایی
می دانم همسرت یا همان الهه صبرت به نقل از خانم گل نرگس چطور بانبودنت دخترت را بزرگ کرد که روزی با سربلندی بگوید:
پدر جانبازم به تو افتخار می کنم
وپدر همه چیز را می دانم
همه چیز را ...چون لمست کردم..
بابای مهربانم
دوستت دارم