طلبكار چهارم: نفس اماره
طبيعت بشر از نظر بُعْد حيوانى، سركش، خودخواه، شهوتران و متعدى است. با آنكه استعداد هزار گونه ترقى را دارد و آماده تربيت و فراگرفتن دانش است، جهالت و غفلت او را از آشنايى با استعدادهاى پنهان خود بازداشته است، او هيچ گاه تكليف خود را ندانسته؛ ولى آنچه طبيعى اوست جلب نفع و دفع ضرر است. از براى احراز برترى و تأمين سود و قدرت بر دفع زيان، به تمام وسائل متوسل مى شود و چون نيرومند باشد همان نيرو را وسيله تعدى و دست اندازى به حقوق ديگران قرار مى دهد. به همين جهت است كه اين موجود عجيب كه بالقوه هم فاسد است هم مصلح، هم دانشمند است هم جاهل، هم خيرخواه است هم بدخواه، هم مهربان است هم بى رحم، بايد در تحت تربيت قرار گيرد و راهنمايى شود.
منظور از اين راهنمايى اين است كه پرده جهل، ظلمت و غفلت از برابر او برداشته شود تا به مصالح خود آشنا گردد و وظيفه خود را نسبت به خالق و خلق بداند.
در اصطلاح علم اخلاق هوس حركت اضطراب انگيزى است كه در نفس انسان نسبت به موضوعى حادث شده است و شخص هوسناك را آرام نمى گذارد. مانند حب، بغض، عشق، كينه، خشم و خلاصه آنكه هر دم هوسى داشته باشد بوالهوس خوانده مى شود و بوالهوس و بى قرار قادر نيست حتى يك قدم رو به كمال بردارد.