6- تکامل بخشی به تمام اقشار جامعه در مکاتب الهی و توجه به افراد خاص در مکاتب عرفانی
انسان کامل الهی در آخرین سیر الهی خود به میان جامعه باز می گردد تا تمام افراد جامعه را تا حدی که برای هر یک ممکن است ارتقا بخشد . لذا تعالیم آنها دارای مراتبی است که از عوام تا خواص جامعه را شامل می شود . بلکه بر اساس بیانات دینی اینگونه فهمیده می شود که انبیاء الهی با هر قشری مطابق با فهم او سخن می گوید و حقایق دار وجود را القاء می کند تا زمانی که زمینه درک بالاتر فراهم شود . در مقام عمل نیز مراتبی از اعمال دینی معین شده است که صاحبان هر مقامی از علم و معرفت باید بدان ملتزم شوند تا هم زمینه کسب کمالات علمی و عملی بالاتر برایشان فراهم شود ، هم به مسوولیتهای متناسب با مقام خویش عمل کرده باشند . این بازگشت به اجتماع و دستگیری از تمام اقشار، اقتضای جمعی شدن حقیقت وجودی انبیاء الهی و کلی شدن دامنه هستی ایشان است . اما در مکاتب عرفانی بازگشت بسوی اجتماع معنا ندارد چون اساسا در جان بنیانگزاران مکاتب عرفانی آن کلیت و گستره وجودی که مقتضی بازگشت بسوی تمام افراد جامعه باشد تحقق نیافته است . ایشان همچنان در ضیق فردیت خود باقی می مانند و اگر بخواهند دستگیری هم داشته باشند می توانند به افراد خاص و در حد تعالیم فردی محدود تجربه شده توسط خودشان رجوع کنند .
این مقدار از تفاوتهای مطرح شده اصول تفاوتهای مکاتب الهی با مکاتب عرفانی شرق و غرب است و اگر بخواهیم به موارد جزئی تر بپردازیم مثنوی صدمن کاغذ خواهد شد .