پی نوشت ها
[1] . یوتوپیا UtoPia : نام کتابی که سرتامس مور به لاتینی (1516) نوشته است. این کتاب در شرح کشوری خیالی و آرمانی است که در آن نظام کاملی برای سعادت نوع بشر حکمفرما است، و از هرگونه شر و بدی از قبیل فقر و بدبختی عاری است. شهرت کتاب به حدی بود که کلمة یوتوپیا، اسم عامی برای کلیة کشورهای خیالی فلاسفة اجتماعی شد. ر.ک: دایرة المعارف فارسی.
[2] . مارکو کرالیه ویچ marko kralyevic کسی است که به خاطر دلیری هایش در نیمة دوم سدة چهاردهم میلادی در بین اهالی یوگسلاوی پر آوازه شد. وی به تدریج شخصیتی تاریخی و اسطوره ای پیدا کرد و سرودهای حماسی بسیاری را به خود اختصاص داد. در وجود تاریخی او هیچ تردیدی وجود ندارد و حتی تاریخ مرگ او نیز دقیقاً سال 1394 بوده است. ر.ک: میرچا الیاده، اسطورة بازگشت جاودانه، بهمن سرکاراتی، ص 54.
[3] . ر.ک: داود الهامی، او خواهد آمد، ص 87-88.
[4] . ر.ک: مهران کندری، دین و اسطوره در امریکای وسطا، ص 118 همو، فرهنگ و تمدن امریکای میانه، ص 212-218. این تذکر لازم است که اسطورة زندگی این شخصیت چنان در قلب و روح سرخپوستان جایگزین شد که باعث شکست قوم آزتک شد. پیشگویی های وی نتایج هولناکِ تاریخی در برداشت. زیرا در سال 1519 ـ یعنی همان سالی که پیشگویی کرده بود باز می گردد ـ (( ارناندو کورتس H.cortez)) (مردی سفیدپوست و ریش دار) پای به سرزمین آزتک گذاشت و شیرازة تمدن آنان را از هم گسست.
همچنین ر.ک: هاشم رضی، تاریخ ادیان، ج 5، ص 678-680 و ص 734.
[5] . اریک فون دانیکن، در جستجوی افسانه های قدیمی، ترجمة شیرین رادان، ص 101؛ مهران کندری، فرهنگ و تمدن امریکای جنوبی، ص 250-252.
[6] . The Encyclo Pedia o Reliion,v.13,P.471 نقل از: علی موحدیان عطار، مقالة گونه شناسی اندیشه موعود در ادیان مختلف، مجلة هفت آسمان، شماره 12- 13، ص 128.
[7] . هاشم رضی، تاریخ ادیان، ج 4، ص 201 و ج 5، ص 679.
[8] . اریک فون دانیکن، پیام آور گذشته ها، ص 244.
[9] . ر.ک: اشعیا، 1:11-10 و 65: 9-13 و 18-20؛ دانیال، 12: 1-5 و 10-13؛ حبقوق، 2: 3-5.
[10] . مزامیر72: 2-18؛ و ر.ک: مزامیر 37: 9-12، 17-18 و 96: 10-13.
[11] . (( از آغاز خلقت عالم، پادشاه ماشیح به دنیا آمد؛ زیرا (لزوم وجود او) حتی پیش از آن که جهان آفریده شود به ذهن (خداوند) خطور کرده بود.)) ر.ک: گنجینه ای از تلمود، ص 352. به اعتقاد مسیحیان نیز، عیسی مسیح آخرین نجات بخش است و در مورد آفرینش وی به چنین اندیشه ای برمی خوریم آن جا که عیسی(ع) با یهودیان به گفت وگو می پردازد، ظاهراً به وجود خویش در آغاز آفرینش اشاره می کند: یهودیان بدو (=عیسی) گفتند: (( هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیده ای؟ عیسی بدیشان گفت: آمین، آمین، به شما می گویم که پیش از آن که ابراهیم پیدا شود من هستم.)) انجیل یوحنا، 8: 56 و57.
به نقل از : محمدتقی راشد محصّل، نجات بخشی در ادیان، ص 115.
[12] . تصور تلمود پیرامون شخصیت مسیحا به طور خلاصه چنین است: یک انسان که نهالی از خاندان سلطنتی داوود است، و قداست او تنها به سبب موهبت های طبیعی وی خواهد بود. امّت های مشرک به دست او نابود خواهند شد و بنی اسرائیل قدرت جهانی خواهند یافت. مادر او زنی از قبیلة (( دان)) خواهد بود و در شهر (( بیت لحم)) زاده خواهد شد. خدا پیش از آفرینش، نام او را در خاطر خود آفریده است. نام های او عبارتند از: بن داوود، داوود، مِناحِم بن حزقیا، صِمَح، شالوم، حَدرَک، شیلو، حنینا... و نام های بسیاری دیگر که در (( ترگومیم))، (( تلمودیم)) و (( میدراشیم)) آمده است.
انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 65 و 66. برای آگاهی بیشتر ر.ک: گنجینه ای از تلمود، ص 3-352.
[13] . اعمال رسولان، 2: 31 و 32.
[14] . رساله به عبرانیان، 28:9.
[15] . انجیل یوحنا، 17:14.
[16] . انجیل یوحنا، 16: 8-14. کتاب مقدس، ترجمة انجمن کتاب مقدس.
[17] . بنا به (( پورانه ها Puranas)) هر دورة جهانی (مهایوگه Maha Yua) به چهار عصر تقسیم شده که عبارتند از: 1. کریتایوگه Krita Yua یا ستیا یوگه Satya 2. ترتایوگه Treta 3. دواپارایوگه DvaPara 4. کالی یوگه Kali. این چهار عصر را می توان با اعصار چهارگانة طلا، نقره، مفرغ و آهن مذکور در اساطیر یونانی مقابله کرد.
برای آگاهی بیش تر دربارة ادوار جهانی ر.ک: داریوش شایگان، ادیان و مکتب های فلسفی هند، 1: 281-284؛ جلالی نائینی، مهابهارت، 1: 20-22، 139، 353 به بعد؛ 3: 55، 126-127، 257، 305؛ ورنیکا ایونس، اساطیر هند، ترجمة باجلان فرخی، ص 39-43.
[18] . در ویشنو پورانه Visnu Purana,Iv,23 آمده است: (( فساد بر همه چیز حکمفرما خواهد شد، دولت و ثروت تنها معیار ارزش و مقام، شهوت یگانه پیوند میان زن و مرد، دروغ تنها راه موفقیت در امور دنیوی محسوب خواهد شد. نظام طبقاتی متلاشی شده و دستورات و احکام ودایی را کسی دیگر رعایت نخواهد کرد... .)) نقل از: ادیان و مکتب های فلسفی هند، 282:1.
[19] . اساطیر هند، ص 41.
[20] . در (( بهگوته پورانه)) آمده: (( در غروب گاه عصر فعلی، آن گاه که شهریاران این دیر جمله دزد شده اند، امیر کائنات از برهمن به وجود آمده و او را (( کالکی)) نام خواهند گذارد)). نقل از: ادیان و مکتبهای فلسفی هند، همان، 274:1.
[21] . اساطیر هند، ص 125-126.
[22] . در الهیات بودایی مهایانه ای چهار لایة الوهی قابل شناسایی است. در بالا، (( بودای مطلق)) با دو جنبة شخصی و غیرشخصی قرار دارد، که از آن به عنوان (( درمه کایه Darmakaya)) یاد می کنند. در لایة پایین تر، پنج بودای برتر جای دارند که به منزلة تجلّیات صفات بودای مطلقند. مفهوم (( سم بگه کایه Sambhoakaya)) در الهیات مهایانه ای اشاره به این وجودات ماورایی است. در مرتبة بعد، بودایان خاکی یا (( نرمانه کایه Narmanakaya)) جای دارند که هر کدام به نوعی وابسته به یکی از بودایان برتر است. اینان به نوبت در زمین تجلّی کرده اند یا خواهند کرد. (( شاکیه مونی Shakyamuni)) که همان گُتمه بودای مشهور است، چهارمین از این هاست، و میتریه پس از او خواهد آمد. در پایین این سلسله (( بُدی سَتوه Bodhisattava)) (بوداسف)های برترند که آخرین مرحلة نیروانه شان را به تأخیر انداخته اند تا همة موجودات نجات یابند. ر.ک: هانس ولفگانگ شومان، آیین بودا، ترجمة مع. پاشایی، ص 121.
[23] . در روایات بودایی، زوال و تباهی فزایندة انسان با کاهش تدریجی عمر آدمی مشخص شده است، چنان که مطابق روایتی، در زمان بودای اول به نام (( ویپاسی ViPassi)) که نودویک (( دَور)) پیش ظهور کرد، طول عمر آدم ها هشتاد هزار سال بود و در زمان بودای دوم به نام (( سیکهی Sikhi)) که سی (( دَور)) پیش در جهان پدیدار شد، عمر آدمی هفتاد هزار سال بوده، و الی آخر. بودای هفتم یعنی گتمه، هنگامی ظهور می کند که عمر آدمی به حداقل رسیده است و مردمان فقط صد سال می زیند. آخرین بودا یعنی بوداسف در آینده دوباره ظهور خواهد کرد تا مژدة رهایی همة موجودات را برای همیشه نوید دهد. ر.ک: اسطورة بازگشت جاودانه، ص 124.
[24] . ر.ک: مقالة گونه شناسی اندیشة موعود، ص 118.
[25] . نگارنده در این بخش، از مقالة دیگر خویش تحت عنوان (( موعود در آیین زرتشت)) استفادة بسیاری برده است. خوانندگان محترم می توانند رجوع کنند به: مجلة هفت آسمان، شمارة 4-3، ص 107-122.
[26] . مری بولیس، تاریخ کیش زرتشت، ترجمة صنعتی زاده، ص 391.
[27] . دین ایرانی بر پایة متن های معتبر یونانی، ص 70 به بعد.
[28] . هـ .س. نیبرگ، دین های ایران باستان، ترجمة دکتر نجم آبادی، ص 387. آرتور کریستین سن دربارة این اختلاف
می نویسد: (( به نظر من، اختلاف در عدد سنوات حاکی از اختلافات این دو فرقه نیست؛ سبب این تفاوت آن است که چه زروانیان و چه مزدیسنان گاهی سه هزار سال آغاز جهان را، که کاینات در حال امکانی وجنینی بوده، به حساب می آوردند و گاهی نمی آوردند. در تمام روایات، اعم از زروانی و غیر زروانی، مدت جنگ بین اهریمن و اهورامزدا را نُه هزار سال گفته اند. امّا این که در تواریخ ازنیک (Eznik) و الیزه (Elisee) آمده است که زروان قبل از تولد اهریمن و اهورا مزدا هزار سال قربانی داد، دلیل این است که زروانیان قبل از نُه هزار سال باز به یک مدتی از عمر جهان قائل بوده اند.)) ر.ک: ایران در زمان ساسانیان، ص 221.
[29] . دربارة سالشمار تا زمان تازیان که دوازده هزار سال بود، ر.ک: بندهش، فصل 12، ص 155-156؛ بندهش هندی، فصل 29، ص 120-121.
[30] . ر.ک: هاشم رضی، فرهنگ نام های اوستا، ج 2، ص 771-772.
[31] . پورداود، رسالة سوشیانس، ص 8؛ فرهنگ نامهای اوستا، ج 2، ص 769.
[32] . پورداود، یشتها، 101:2.
[33] . ر.ک: رسالة سوشیانس، ص 7-13؛ فرهنگ نام های اوستا، ج 2، ص 769-770. همچنین دربارة کلمة سوشیانس و وجه اشتقاق آن و کاربرد مفرد و جمع آن در اوستای گاهانی و جدید نگاه کنید به: نجات بخشی در ادیان، ص 4-9.
[34] . ر.ک: یسنا، 12/7، 13/3، 14/1، 20/3، 61/5، 70/4؛ ویسپرد، 5/1، 11/13، 22/1؛ سروش یشت، 17؛ فروردین یشت 38؛ به نقل از: رسالة سوشیانس، ص 10-11.
[35] . پورداود، یسنا، 1: 222-223.
[36] . دوستان سوشیانس جاودان هایی هستند که در روز واپسین، رستاخیز کرده و وی را در کار نو نمودن جهان و تازه ساختن گیتی یاری خواهند کرد؛ مانند کیخسرو، نرسی، طوس، گودرز، پشوتن، اغریرث و گرشاسب.
[37] . ر.ک: یشتها، 2: 349.
[38] . همان، 73:2.
[39] . دربارة این شش تن و اسامی آن ها ر.ک: یشتها، 100:2، حاشیة 1؛ هاشم رضی، وندیداد، ج4، ص 1775-1776؛ مقالة نگارنده، موعود در آیین زرتشت، ص 114.
[40] . ر.ک: رسالة سوشیانس، ص 14-16؛ یشتها، 2: 100-101؛ فرهنگ نام های اوستا، 777:2.
[41] . وندیداد، ج 4، ص 1757.
[42] . یشتها، 2: 101-102.
[43] . یشتها، 101:2؛ وندیداد، ج 4، ص 1757-1758.
[44] . انجیل زنده: این اثر به زبان سریانی نوشته شده و بخشی از آن که از سریانی به یونانی ترجمه شده است، در مجموعة دست نوشته های مکشوف در اکسیرینخوس OxyrhYnchus یونان وجود دارد.
[45] . سی. آر. س آلبری، زبور مانوی، ترجمة اسماعیل پور، مزمور 220.
[46] . بِما Bema: جشنی مانوی همانند عید ایستر که در ماه مارس برگزار می شد. در لغت به معنای (( تخت و اورنگ)) است. در اصل جشن عروج مینویی مانی است. مانویان، مرگ و شهادت مانی را جشن می گرفتند؛ چه معتقد بودند که وی از زندان تن آزاد گردیده و عروج کرده است. در مراسم بما، تمثالی از مانی را در برابر حضار می نهادند و به سرودخوانی و نیایش می پرداختند.
[47] . زبور مانوی، مزمور 227.
[48] . شاپورگان یا شاهپورگان، یکی از کتب مانی است که به زبان پهلوی ساسانی نوشته شده است. این کتاب به نام شاهپور اول، و حاکی از مطالب متعلق به مبدأ و معاد بود. بعضی از قسمت های آن و ترجمة پهلوی انجیل، در ضمن قطعات مکشوف تورفان به دست آمده است. عرب ها، شاپورگان را شبورقان گفته اند. ر.ک: ایران در زمان ساسانیان، ص 284؛ دانشنامة مزدیسنا، ص 342.
[49] . آقای تقی زاده می نویسد: این منجی که به اسم (( دوست)) خوانده می شود، (( پسر خدا)) است و در بعضی روایات، همان انسان ازلی است و گاهی اوهرمزد یا (( خرذی هیشهر)) و گاهی (( عیسای متعالی)) خوانده می شود و مانویان به او (( عیسای منوّر و درخشان)) می گویند. ر.ک: مقالات تقی زاده، ج 9، مانی و دین او، ص 44.
[50] . در آیین مانی از سه عیسی سخن رفته که تشخیص آن ها از یکدیگر گاه بسیار سخت است: 1. عیسای درخشان: ایزدی که در آفرینش سوم پدیدار می شود و گهمُرد را از خواب بیدار می کند. این ایزد همپایة نریسه ایزد و بهمن بزرگ است. 2. عیسای رنجبر: نامی است که مانویان غرب به نفس زنده یا گریوزندگ داده اند. او از ایزدان آفرینش نخست است که از امهر سپندان، پنج فرزند هرمزدبغ، پدید آمده است. این عیسی در واقع، همان نور محبوس در ماده است که رنج می کشد و گویی چون عیسی مسیح به صلیب کشیده شده است. 3. عیسی مسیح: پیامبر و (( فرزند خدا)) که بر انسان های متأخر ظاهر شده و آنان را به راستکاری می خواند. اوست که ظاهراً به صلیب کشیده می شود. امّا مانی با این دیدگاه که عیسی مسیح به جسم خاکی در آمده، سخت دشمنی ورزیده است. زیرا به گمان او، در شأن عیسی مسیحِ مینوی نیست که به کالبد مادی در آید، کالبدی که پلید و دیوی است. ر.ک: اسطورة آفرینش در آیین مانی، ص 83-84، حاشیة 95.
[51] . به معنی (( دوست)) و لقب عیسی است.
[52] . ر.ک: میرچاالیاده، آیین گنوسی و مانوی، ترجمة اسماعیل پور، ص 243.
[53] . صادق هدایت، زند و هومن یسن، پیشگفتار، ص 25-26.
منبع : پایگاه حوزه