اصل مقاله
بازخوانی یک سند شفاهی از تاریخ جنگ:
مصاحبه با علی شمخانی
اشاره: در پاییز1360 راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در ادامه تلاشهای قبلیاش، سرانجام در ساعتهای پایانی شب، فرمانده وقت سپاه خوزستان را غافلگیر کرد و در یک لحظه، وی برادری را در برابر خود دید که قلم و دفتر و ضبط صوت به دست، مصرانه او را به انجام مصاحبه دعوت میکند. سماجت و سرسختی راوی پایانی نداشت و فرمانده دریافته بود که تا تن به مصاحبه جدی و بیغل و غش با او ندهد، راوی دست از اصرار بر نمیدارد؛ بنابراین، پذیرفت هر طور شده گفتگو کند، البته، پس از پایان جلسه بسیار مهم و فوری با (شهید) کلاهدوز، جلسه به درازا کشید، شمخانی واقعاً به وعده خود پایبند بود، اما باور نمیکرد در ساعت 00:1 بامداد، راوی همچنان منتظر او باشد.
در اجابت به وفای عهد برای اینکه خواب از چشم هر دو زدوده شود، سکویی سنگی در فضایی خارج از اطاق فرمانده سپاه در کوی استادان، مناسبترین مکان تشخیص داده شد. گفتگو تا پاسی از شب ادامه یافت. چندبار فرمانده از فرط خواب، غیرمستقیم به انصراف از مصاحبه تمایل نشان داد، اما معلوم نبود دیگر چنین فرصتی دست بدهد.
به هر صورت، مصاحبهای که در پیش رو دارید تا پاسی از شب ادامه یافت و هم اکنون برای چاپ با کمی جرح و تعدیل به نظر خوانندگان میرسد. نظر به اینکه در این شماره درباره شرایط وقوع جنگ با امیرشمخانی گفتگو شده است, درج این مصاحبه به عنوان یک سند تاریخی میتواند ارزشمند و قابل توجه باشد.
1) انگیزه حمله عراق به ایران
ع چه انگیزههایی عراق را به حمله به ایران واداشت؟
غ علت دشمنی با هر پدیدهای را باید در ارتباط با ماهیت آن پدیده به عنوان معیار ارزیابی آن علتها، در نظر گرفت. دشمنی ابرقدرتها و مهرههای منافق کوچک و بزرگ با انقلاب اسلامی از ماهیت این انقلاب نشئت میگیرد. انقلاب اسلامی ایران افزون بر اعتقاد به دگرگونی بنیادین در سیستم اقتصادی، سیاسی واجتماعی جامعهِ به جا مانده از رژیم شاهنشاهی، معیارها، شعارها و آرمانهای جدیدی را در عصر مستضعفان مطرح کرد که مسئولان و ستونهای انقلاب و در را‡س آنها، رهبری امام(ره) مصمم به اجرای این شعارها بودند، خلاف نهضتهای دیگر که تا پیش از پیروزی شعارهایی را میدهند که بتوانند تودهها را جذب و بسیج کنند.
افزون بر این، انقلاب اسلامی ایران بار فرهنگی خاصی ناشی از ایدئولوژی و مکتب انقلاب داشت که اگر این نسیم آشنا در ذهن تمامی مستضعفان منطقه و آنانی که در مدتهای مدید در هزار و چهارصد سال پیش آرمانی را در ذهن خود داشتند، بوزد، وجود عینی آن آرمان در ذهنشان شکل خواهد گرفت و آنها را به سمت تحقق آن در مناطقی که زندگی میکنند، به حرکت واخواهد داشت؛ بنابراین، دشمن بعث عراق را که یک دشمن فرعی انقلاب اسلامی است، افزون بر تأمین منافع درازمدت امپریالیسم امریکا در برخورد با انقلاب اسلامی، حرکت برای انحراف و براندازی آن نیز باید دانست. در واقع، تثبیت و تحکیم پایههای انقلاب در ایران منافع امپریالیسم امریکا را در منطقه به خطر انداخت؛ بنابراین، صدامیان دستوراتی را برای جلوگیری از رشد و تثبیت انقلاب اسلامی از امپریالیسم امریکا و ابرقدرت مجاور (شوروی) گرفتند، اما منافع خود صدام در [رابطهِ معلول] بودن یا نبودن انقلاب اسلامی مطرح بود و بین صدام و انقلاب اسلامی رابطهِ معکوس وجود داشت، یعنی نبودن انقلاب اسلامی به صدام ظهور عینی میبخشید. افزون بر این، منافع دیگر کشورهای مرتجع منطقه نیز هر یک میتواند تا اندازهای از دلایل این امر باشد.
شما اگر سیر برخورد کشور عراق با کشورهای عرب و نیز با کنفرانس بغداد را مطالعه کنید، میبینید که صدام در این اتحاد قدم جلو گذاشت و گفت: <شما مرا به مبارزه علیه انقلاب اسلامی وادار کردید و امروز تنهایم گذاشتید>. بنابراین، به چند دلیل صدام به انقلاب اسلامی ایران حمله کرد: تأمین منافع خود، منافع امپریالیسم امریکا و منافع کشورهای مرتجع منطقه. در حقیقت، تمامی اینها همان حزب شیطاناند که به انقلاب اسلامی ایران حملهور شدند.
2) انگیزهِ امریکا از برانگیختن عراق
ع در مورد اینکه صدام در چهارچوب منافع امریکا عمل کرد، این پرسش مطرح است که آیا در این ارتباط، وی میدانست که در چه جریانی گام میگذارد و یا اینکه به طور ناخودآگاه، به دلیل منافع و جاهطلبیهایش با منافع و اهداف امریکا هماهنگ شد و این کشور او را در این مواضع انداخت؟
غ امریکا بر مبنای شناخت دقیق از جریانها برنامهریزی میکند و در مورد کشورهایی که اصول حاکم بر شرق و غرب را به عنوان اصلی اجتماعی پذیرفتهاند، تحلیل دقیقی دارد، اما در برخورد با انقلاب اسلامی به علت هویت خاص و الهی بودن آن، مطرح شدن ضابطههای نوین از بدو انقلاب و شیوهِ مبارزه تا پیروزی و پس از آن، شیوهِ حکومت و اجرای این اصول نوین در سطح جامعهِ مستضعفان، امریکا نمیتوانست صحیح و دقیق برخورد بکند، اما در برخورد با جریانهای کلاسیک که در دنیا متداول است، محاسبات دقیقی دارد؛ بنابراین، امریکا در هر جامعهای از نظر روانی، روی اهرمهای فشار کار میکند. برای نمونه، اینکه چگونه میتوان روزی صدام را علیه انقلاب اسلامی برانگیخت؟ خب، صدام جاهطلبی و قدرتطلبی دارد و منافعش هم در خطر است؛ بنابراین ، امریکا جریانهایی را در سطح منطقه شکل میدهد تا وی را به مبارزه علیه انقلاب وادار کند. البته، اعتقاد ما بر این است که آنها افزون بر فراهم کردن این جو روانی، با هم ارتباط مستقیم داشتند. شما پیروزی انقلاب اسلامی و شیوهِ برخورد صدام را با انقلاب اسلامی در این جنگ کلاسیک نباید نادیده بگیرید. صدام مأمور است که زنجیر توطئه علیه انقلاب اسلامی را گسترش دهد. شما برخورد صدام را با امام(ره) در روزهایی که انقلاب به سمت پیروزی پیش میرفت، در نظر بگیرید. وی ایشان را از عراق تبعید میکند و حتی آن زمانی هم که امام(ره) را میپذیرد، برای آن است که حاکمیت خود را تثبیت کند و از حضور امام(ره) برای مبارزه با شاه سود برد، روشن است که مبارزهِ صدام با شاه مبارزهِ قدرت طلبانهای بنود و امام بر اساس مبانی اعتقادی خود نمیخواستند از بین اینها یا از موضع ظلم و ظالم علیه ظلم و ظالم دیگری حمله کنند؛ بنابراین، ایشان از این شیوه استفاده نکردند، اما صدام از خرداد ماه سال 1342 زنجیر توطئهاش را علیه انقلاب اسلامی شکل داد و کمکم، هر چه انقلاب به سمت پیروزی رفت و خط آن بیشتر مطرح شد،طبیعتاًَ با منافع صدام و صدامیان بیشتر فاصله گرفت و به همان اندازه، آنها نیز علیه انقلاب بیشتر موضع گرفتند؛ بنابراین،میبینیم پیش از پیروزی انقلاب، امام (ره) را از عراق اخراج میکند و بدین ترتیب، حرکات بعدی آغاز میشود. در روزهای نخست پیروزی انقلاب، صدام برای تدارک ضد انقلاب داخل ایران، با هماهنگی بختیار سیل سلاحها را از مرزها به داخل کشور سرازیر کرد و در تداوم همین زنجیر توطئه، در شهرهای جنوب کشور، ناامنی ایجاد و به دست عوامل داخلی خود، به تأسیسات اقتصادی ما خسارت وارد می کرد. همزمان با این میبینیم که گروههای چپ، این تحرکات را مبارزات خلق عرب در خوزستان و مبارزات خلق کُرد در کردستان مطرح میکنند. این توطئهها در جو روانی و برنامهِ واحدی قرار دارد و همسو با اهداف امپریالیسم عمل میکنند، حتی ما معتقدیم که سران آنها از برژینسکی دستور مسقیم میگیرند و در رشد این توطئه، صدام تمامی توان خود را برای سرکوبی انقلاب اسلامی به کار میبرد. در واقع، هجوم صدام جزئی از یک مجموعه هجوم علیه انقلاب است که قسمتی از آن را صدام و بخش دیگر را منافقین خلق اجرا میکنند. هدایت آشوبها در سیستان و بلوچستان را نیز گروههای چپ به عهده دارند و در دیگر مناطق، نزیه، مدنی، متین دفتری، معینفر و یونسی در مجموعهِ هماهنگی عمل میکنند. که مرکز هماهنگی و صدرو فرمانهایشان علیه انقلاب اسلامی، امپریالیسم امریکا است. این توطئهها با تحمیل جنگ کلاسیک تکامل پیدا کرد. هنگامی که توطئهِ صدام افشا و کوس رسوایی و جریانهای انحرافی به نام خلق عرب زده شد، صدام، مردم ما را متشکلتر دید و بدین ترتیب، حملهِ کلاسیک علیه انقلاب اسلامی صورت گرفت. البته صدام از آغاز پیروزی انقلاب در تدارک این حمله بود و به مدت دوسال، روی این طرح، که حمله، سازماندهی و آموزش ارتش خود را شامل میشد، کار کرده بود و امید داشت که با یک یورش، تمام طول نوار مرزی جنوب و غرب انقلاب را ساقط کند و به کشتار مردم مسلمان چه در داخل عراق و چه داخل ایران بپردازد.
ع چه دلیل مستند و نه تحلیلی، وجود داردکه توطئهِ امریکا علیه انقلاب اسلامی بر محور جنگ همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد؟
غ پس از پیروزی انقلاب، صدام دو روش را در برخورد با انقلاب به عنوان روشهای اصولی برخورد انتخاب کرد، که یکی جلوگیری از انسجام و تثبیت و پا گرفتن نهادهای انقلاب بود، که آن را با تمامی حرکتهای سیاسی و نظامی صورت داد.
3) منظور از تشکیل کانون سیاسی و فرهنگی خلق عرب
غکانون فرهنگی خلق عرب سازمانهایی بودند که صدام برای رخنه در بین نیروهای عرب شهری به کمک عناصر آلت دست خود تشکیل داد. بدین ترتیب، تبلیغ قومیت را آغاز و حقوق ملتها را در این چهارچوب مطرح کرد. همزمان، تمامی سازمانهای چپ و راست حقوق قومیت را در سطح جامعه به عنوان یک اصل، مطرح کردند و بدین ترتیب، از چهارگوشهِ ایران مسئلهِ خلق کُرد، عرب، بلوچ و ترکمن مطرح شد. البته، تمامی آن گروهها که سرشان به سنگ خورده است، معتقدند آن شعارها انحرافی بود و آنها در جو روانیای که امپریالیسم امریکا فراهم کرده بود، عمل میکردند.
4) تحرکات مرزی عراق در پیش از انقلاب و نظر مسئولان وقت
غ صدام همزمان با انجام عملیات نظامی خود در قالب انفجار چاه نفت، سینما، قطار و اتوبوس، در طول نوار مرزی نیز مشغول پایگاهسازی، جادهسازی و حالت تهاجمی دادن به نیروهایش میشود.
ع در چه تاریخی؟
غ پیش از انقلاب، صَدام این جادهها را در هور میکشد. البته، ما این امر را میدانستیم و به مسئولان نیز اطلاع دادیم، هرچند وزیر امور خارجه وقت، دکتر یزدی، در کنفرانس الجزایر با صدام ملاقات کرد و سازمان مبارزین اسلامی عراق خیلی از این اقدام یزدی متعجب شد. در واقع، آنها معتقد نبودند که صدام به انقلاب حمله خواهد کرد، زیرا، هویت انقلاب را نمیدانستند و این را اصل قرار میدادند که تا ما کاری با آنها نداشته باشیم، به طور طبیعی، آنها هم کاری به ما ندارند، اما ماهیت انقلاب ما به طور قطع، چنین چیزی (خوشبینی) را ایجاب کرد.
ع آیا شما در این مورد سند و نامهای در دست دارید که به مسئولان داده باشید تا مشخص کنید که روزی در این منطقه کسانی بودند که مسائل را مطرح کردند، اما کسی توجهی نکرده است؟
غ این مسائل در جلسات شورای امنیت استان مطرح شده است.
ع صورت جلسات آنها در کجاست؟
غ در استانداری .
ع آیا میتوان آنها را دید؟
غ بله، میتوان گرفت. زمانی که دکتر یزدی به اهواز آمده بود، ما مسائل را به او گفته بودیم، و به طور قطع، مسئولان امر میدانستند که رژیم عراق مشغول خریدن اسلحه است و اگر شما روزنامههای آن روزها را مطالعه کنید، حتماًَ اخبار آن را میبینید، یک نفر با اطلاعات سیاسی و با تلفیق این جریانها حتماًَ، پی به نقشههای شوم صدام میبرد. حتی دادگاههای انقلاب میدانستند که صدام مشغول جادهسازی است و فکر میکنم ژاندارمری هم اطلاعات زیادی به مقامات سطح بالای مملکت داده؛ زیرا، پوشش اصلی نقاط مرزی بر عهدهِ ژاندارمری بود.
5) زمینهِ حملهِ عراق در ارتباط با خلق عرب
ع لطفاًَ، زمینهِ حملهِ عراق به ایران را نه از بعد خارجی، بلکه از بعد داخلی (خلق عرب و سلسله انفجارها و کوتاهیهای غیرمستقیم خودمان ) توضیح دهید، آیا اینها زمینههای موفقیت آنها شد؟ بعد هم به سیداحمد مدنی اشاره کنید، تا به حملهِ عراق برسیم.
غ اینها دو مسئلهِ از هم جدا هستند، ضعف ما به حملهِ صدام هیچ ربطی ندارد. این ضعف در رابطه با شکست یا پیروزی پس از حملهِ صدام است، اگر ما قدرتمند بودیم و روی حملهِ صدام محاسبه میکردیم، حتی میتوانستیم به عنوان یک پل پیروزی برای صدور انقلاب از آن بهره ببریم، اما از آنجا که ضعیف بودیم، خب، مرزهایمان را اشغال و به خاکمان تجاوز کردند و این حمله روی ضعف یا قدرت ما تأثیری نمیگذارد.
نگاه کنید، امریکا همیشه برای انحراف در انقلاب اسلامی مشغول جا اندازی مهرهها بوده است، شما وقتی جریان خلق عرب را با پوشش حقوق ملیتها (ملتها) ازسوی عراق و توسط نیروهای اسیر مزدور که حتی در زمان شاه سازماندهی شده بودند میبینید، وقتی تمامی گروهها فعالیت خود را زیر علم و بیرق این کانونها آغاز میکنند، چریکهای فدایی خلق در نشریهای به زبان عربی تثبیت حقوق ملتها را جزئی از مبارزه با امپریالیسم مینامند. هنگامی که سازمان پیکار، منافقین خلق و تمامی آنها در یک مجموعه زیر بیرق مرتجعان منطقه، مانند شیخ علی تهرانی، شیخ زردات و کعبی سینه زدند و آتشافروزی و جنگافروزی کردند، عامل تجدید کنندهِ مسئلهِ قومیت در ارتباط با خلق عرب و در درون ما دقیقاًَ، دو نفر به نامهای امیر انتظام و مدنی بودند. بدین ترتیب، به خیلی از حقایق پی خواهید برد. اگر به روزنامههای آن زمان برگردید، میبینید مواد قطعنامهای که آن روزها، عربها صادر کردند، این بود که چرا امیر انتظام در مکالمهای تلفنی گفته است که این عربها به درد ما نمیخورند و باید آنها را در رود انداخت. آنها این را به عنوان یک چماق و پیراهن عثمان علیه انقلاب به کار میبردند. مدنی نیز قائل به یک برخورد سرکوبگرانه بود، هر چند که آنها با هم ارتباط داشتند و در ظاهر، با او مبارزه و سرکوبش کردند تا منجی خوزستان شود، این دستوری بود که امریکا داده بود تا ایران را ایرانستان کنند و خب، به مراد اصلی خود نیز رسیدند، در هر هجوم خارجی یا توطئهِ داخلی مهرهای از دشمن را میبینیم برای نمونه، در جریانهای کردستان، علامه (احمد) مفتیزاده به عنوان منجی کردستان مطرح میشود، [به نظر میرسد] همین فرد مجری طرح توطئهآمیز کنفرانس طائف در شورایی به نام شورای مرکزی اهل سنت شمس، که دستپخت امپریالیسم امریکاست، برای تفرقهافکنی بین شیعه و سنی انجام مأموریت میکرد. درمورد مدنی و رابطهِ مستقیم او با جریانهای خلق عرب سندی کتبی و رسمی از کنسولگری عراق به دست آمده است که نشان میدهد آل شبیر با بعثیها رابطه داشته و مدنی هم به نحوی با آنها مربوط بوده است، [شاید] برای هر دو نفر آنها ثابت نشود که عراق با شبیر و مدنی هم با عراق رابطه داشته است. اصلاًَ، مدنی در خوزستان برای جلوگیری از بالا رفتن اغتشاشات نقشی نداشت و نقش وی، تنها فتننه گری و آشوب در سطح استان بود و نیروهای انقلاب و بچههای مؤمن عرب بودند که مقابل این جریان ایستادند و عشایر غیور و مسلمان عرب و خود جوانان مسلمان عرب در مقابل جریانهای انحرافی مقاومت و آنها را از خود دور کردند، به طوری که محاسبات آنها در این ارتباط به هم خورد. تا اینکه در جریان تبلیغات ریاست جمهوری، مدنی به عنوان منجی خوزستان مطرح شد. وی قصد داشت با این تبلیغات وسیع به سمت ریاست جمهوری برسد و منافع دراز مدت امریکا را تأمین کند که خوشبختانه، نیروهای انقلاب دست به افشاگری زدند و ماهیت او را رسوا کردند. پس از آن، با اشغال سفارت امریکا اسناد وابستگی مدنی از لانهِ جاسوسی به دست آمد [البته] سپاه خوزستان معتقد است که در رسوا کردن چهرهِ مدنی نقش اصلی را داشته است. وی با توجه به محبوبیتش در سطح ایران و بین روحانیت، نیروهای زیادی را از ما گرفت تا توانستیم در مبارزه با او پیروز شویم؛ بنابراین، رابطهِ مدنی با عراق کاملاًَ مورد تأیید و همان طور که گفته شد اسنادش هم موجود است.
در مورد همین سیستم جااندازی مهرهها در زمان کنونی باید گفت، هنگامی که عراق جنگ را به ایران تحمیل کرد، اما به نتایج مورد نظرش نرسید، به جااندازی مهرهِ درونی خود اقدام کرد که از آن ایدهِ اصیل انگلیسیها که حذف رهبری روحانیت و انتقال رهبری جامعه از روحانیت اصیل به قشر روشنفکر غربزده بود بدین نتیجه رسیدند که این بار، از وجود جنگ کلاسیک در قهرمان سازی بنیصدر استفاده کنند تا وی در قالب یک پیروزی آبرومندانه به عنوان منجی انقلاب مطرح شود و بعد برای رفع مسئولیت از روحانیت متعهد و انتقال مسئولیتها به عناصر افراد روشنفکر عمل کند. طبیعی بود که اگر بنی صدر میآمد، با توجه به تمام جریانهایی که در طول جنگ داشتیم، در صورت پیروزی احتمالی جنگ، واقعاًَ، به صورت منجی انقلاب مطرح میشد؛ بنابراین، شعار همیشگی او این بود که مجلس با دولت هماهنگ نیست و دولتمان ضعیف است و من حاضر به همکاری با اینها نیستم. اصلاًَ، استعفا میداد و همزمان نمایندگان مجلس در خط او هم استعفا دادند و همراه با او برخی از سران ارتش که جذب او شده بودند، استعفا میدادند. در این مجموعه، انتظار داشتند که مردم به خیابانها بریزند و درود بر بنیصدر بگویند و مرگ بر مخالف او سر دهند و بعد او شرط بازگشت به ریاست جمهوری را انحلال مجلس اعلام کند که اللّه خیر الماکرین.
6) شکل ورود عراق به ایران و موقعیت نیروهای خودی از نظر سیاسی، نظامی، اجتماعی
ع شکل ورود عراق به ایران به چه صورت بود؟
غ تحلیل عراق از وضعیت ما به صورت خاصی بود. عراق طی دو سالی که فرصت داشت، به سازماندهی عشایر عرب مشغول بود و این انتظار را در سر میپروراند که با حمله به نقاط مرزی ایران، عشایر عرب به نفع او وارد عمل شوند و علیه جمهوری اسلامی بجنگند. زمینههای ذهنی این اقدام را نیز نیروهای چپ در جامعه فراهم کرده بودند و این را هم جزئی ازمبارزهِ خلق عرب میدانستند، کما اینکه در روش برخورد گروهها با عراق هرگز برنامهِ یک رژیم وابستهِ امپریالیسم مطرح نشد و نمیشود؛ بنابراین، زمینههای ذهنی و فرهنگی هجوم بعث عراق را نیروهای چپ و نیروهای سیاسی خلق عرب در سطح عشایر فراهم کرده بودند و در این مجموعه، عراق تحلیلی از سپاه و تحلیلی هم از وضعیت ارتش داشت، مبنی بر اینکه، ایرانیها و هجوم کلاسیکی را از غرب آغاز میکنند و در چنین روزی، یعنی بیست و دوم شهریور ماه سال 1369، نخستین درگیری مرزی در خرمشهر به طور ایذایی صورت میگیرد. در روز بیست و سوم، یکی از نیروهای سپاه امیدیه که مشغول خنثی کردن یک بمب در نوار مرزی بود با انفجار بمب به شهادت رسید و همچنین، درگیریهای ایذایی در غرب آغاز شد و پاسگاههای سرکوب در غرب اشغال شدند. کمکم، مسئلهِ جنگ اوج گرفت و درگیریهای ایذایی با سلاحهای انفرادی به جنگ خمپاره و سرانجام جنگ تمام عیار کلاسیک تبدیل شد.
ع در آن شرایط، موقعیت نیروهای ما اعم از سپاه، ارتش، بسیج و مردم از نظر سیاسی، نظامی و اجتماعی چگونه بود و اکنون که یک سال از آغاز جنگ میگذرد، به چه صورت است؟
غ در آغاز، باید صحبتی در مورد ارتش خودمان داشته باشم. هر نظام حکومتی بر مبنای جهانبینی گردانندگان حکومت، تمام سیستمهای اقتصادی، نظامی و سیاسی جامعهِ خود را سازمان میدهد و این اصل پذیرفته شدهای است. یعنی اهداف بلندپروازانهِ امپریالیستی ابرقدرتها باعث شده که امروزه، سفینه به فضا پرتاب کنند، اما افریقا گرسنه بماند، در حالی که هیچگونه همگنی بین اینها وجود ندارد واین از تفکر آنها ناشی میشود و طبقه بندی علم و شیوهِ رشد آن در چهارچوب و کانال ویژه ابرقدرتها قرار دارد. درنظامهای سیاسی، هم این اصل وجود دارد، در برپایی سیستمها و ارتشهای نظامی هم، چنین تفکری حاکم است، یعنی ارتشها با توجه به شیوهِ هر نظام با آن هماهنگ شدهاند.
(ادولف) هیتلر اهداف بلندپروازانه و توسعه طلبانهای داشته است، بنابراین، ارتش فاشیست را سازمان میدهد که به راحتی، آن همه انسان را در کورهِ آدمپزی میسوزاند و در همان راستا گشتاپو را تشکیل میدهد. در واقع، تمامی ارتشهای دنیا برهمین مبنا ساخته شدهاند، ارتش شاهنشاهی هم جزء آن ارتشها بود که بر دو محور ملیتگرایی و شخص پرستی بنا شده بود. وقتی این ارتش خود را به انقلاب تسلیم کرد، این دو امر به عنوان خصلت تثبیت شده در ارتش در بعضی از افراد تغییر یافت و دگرگون شد، اما در مجموع، سازمان دگرگون نشد و تغییر نیافت. رسالت انقلاب در برخورد با این مسائل تبدیل دو محور ملیتگرایی و شخصپرستی به مکتبگرایی و خداپرستی بود. همان طور که گفتیم علت حمله و جنگ عراق علیه ایران، از هویت انقلاب ناشی امیشود. حال، چه کسانی میتوانند از هویت انقلاب دفاع کنند؟ کسانی که به جهان بینی انقلاب معتقد و مسلح باشند، ارتش جمهوری اسلامی به عنوان عام یک سازمان، به جهانبینی انقلاب مسلح نبود. پس از پیروزی انقلاب، خط حرکت از ملیتگرایی و شخصپرستی به سوی مکتبگرایی و خداپرستی بود. ما یا شعار تحوّل در ارتش را میدادیم یا سادهاندش بودیم و یا بیشتر در زمینهِ مقاصد خودمان خواستار دگرگونی نبودیم و زمینههایی را در ارتش باقی میگذاشتیم. حالا اگر تمایل دارید مسئله را بیشتر باز کنیم؟
ع هر طور مایل هستید عنوان کنید.
غ یا اگر بخواهید روی فاز دوم صحبت کنیم؟
ع میخواهید روی فاز دوم بروید.
غ خب، این قسمت توضیح مفصلی دارد که چه تیپهایی در ارتش حاکم شدند و چرا سادهاندیشی شد و مقصود کیست؟ افزون بر این، ارتش زمان شاه مدت زیادی را در حکومت نظامی به سر برده و بسیار خسته و فرسوده بود و آن حالت اطاعت از فرماندهی در ارتش از بین رفته و نظارت و کنترل ارتش به حداقل ممکن رسیده، فرسودگی ابزار بسیار افزایش یافته بود و بیشتر فرماندهانی، که این سیستم در دستشان، مانند خمیر میچرخید، پا به فرار گذاشته یا به دادگهاهای انقلاب تحویل داده شده بودند. مجموعهِ اینها از نظر فنی، تکنیکی و رزمی ارتش را در وضعیت نامطلوبی قرارداده بود، افزون برآن اعتقاداتی که در جهانبینی داشتند، نیز مطرح بود.
خب، عراق با این امید که ارتش ایران ارتش مضمحلی است، فرماندهی و ابزار ندارد، از طرف مردم پشتیبانی نمیشود و سریعاًَ سقوط خواهد کرد، به ما حمله کرد. این از وضعیت عمومی ارتش، اما ارتش در خوزستان چگونه بود؟
هنگامی که عراق به مرزهای خوزستان حمله کرد، با توجه به اینکه مسئولان، دستکم، دو سه ماه پیش از حمله از وضعیت موجود و اهداف عراق اطلاع داشتند که حتی به اذعان خود بنیصدر که در یکی از کارنامههای روزانهاش نوشته بود که: <عراق از پیش، اطلاعات نظامی ایران را خریده بود> لشکر 92 تنها لشکری بود که میخواست در این منطقه عمل کند؛ لشکری که خود، تاریخچهای دارد. (سیداحمد) مدنی در زمان وزارت دفاع دو خیانت مرتکب شد، یکی اینکه سریعاًَ، میزان خدمت سربازانی را که میخواستند از دوران خدمت شاه در دوران خدمت انقلاب برگردند، به حداقل رسانید و معافیتهای چند دورهای داد و بدین ترتیب، باعث شد تا پادگانهای ما از سرباز خالی شود به استخدام جوانمرد مجبور بشویم که خود این موضوع ضرباتی را به ما وارد آورد. دیگر اینکه وی درزمان مسئولیت وزارت دفاع در راستای منافع امریکا، انتقال نیروها از محلی که زندگی میکنند به جایی دیگر را انجام داد. برای نمونه، نیروهای کرد که در ارتش ایران پراکنده بودند، با این بخشنامه حاضر شدند از اقصی نقاط ایران به کردستان بروند و در آن منطقه خدمت کنند. زمینهِ این توطئه را در مورد لشکر 92 نیز اجرا کرد و بیشتر نیروهای آن به نقاط دیگر ایران منتقل شدند. هنگامی که وی استاندار خوزستان میشود، بیشتر کارشناسان ارتش از خوزستان به مناطق زندگی خود انتقال داده میشوند و ارتش بیصاحب میشود و همچنین کودتایی را طرح کرد که بعد کشف و خنثی شد. در این دوره فرمانده ضعیفی به نام حنیفنژاد به فرماندهی لشکر 92 منصوب میشود. در زمان مدنی، فرمانده لشکر 92 فردی بهایی بود و پس از آن حنیفنژاد این پست را عهدهدار شد. پیش از حملهِ عراق، لشکر 92، که قصد انتقال به مرزها را داشت، حتی وسیلهِ نقلیه برای انتقال نیروها در اختیار نداشت و اگر وسایل و امکانات مردم در دست نبود، ما حتی نمیتوانستیم تانکهایمان را به لب مرز هم برسانیم. با این وضعیت، لشکر 92 تنها لشکری بود که در خوزستان عمل میکرد.
اما در مورد وضعیت سپاه و چگونگی تشکیل سپاه باید گفت که سپاه در میدان نبرد کردستان تشکلیل شد؛ بنابراین، نبرد کردستان دانشکدهای بود که نیروهای سپاهی را آموزش جنگ کوهستانی میداد. پس از آن درگیری، جریانهای خیابانی و شهری و سپس، جنگ با عراق پیش آمد. مجموعهِ اینها به منزلهِ دانشکدهای نیروهایی را تربیت کرد؟ امروز دشمن اصلی و سرسخت ما امپریالیسم امریکاست. برژینسکی در یکی از تحلیلهایش اسناد مفیدی ارائه داد مبنی بر اینکه هر عملی را که در هر جای دنیا انجام دهند، توانایی کنتزل واکنش آن را هم دارند.
عملیاتی که برژینسکیها، کارتر و ریگان و . . . علیه انقلاب ایران سازمان دادند، واکنشهایی بوده که به ضرر آنها بوده و نابودکنندهِ سیستمهایشان بوده است. اکنون در ارتباط با مقابله با تروریسم، آنها میتوان صحبت کرد؛ بنابراین، ما در این میدان نبرد، مشغول آموزش بودیم و در جلگههای خوزستان نیز فهمیدیم که جنگ کلاسیک یعنی چه؟ مجموع این تجربهها باعث شد تا بتوانیم در مقابل نیروهای عراقی قرار بگیریم، اما دانشکدهِ خاصی نداشتیم و تا به حال، صدای توپ را نیز نشنیده بودیم. فرمانده عملیات منظمی نداشتیم و قادر به تأمین تدارکات و پشتیبانی جبههای به این گستردگی نبودیم؛ بنابراین، هیچگونه آمادگی در مورد پذیرش جنگ کلاسیک وجود نداشت. زمانی که این حمله به ما تحمیل شد، با فشارهای فراوانی توانستیم مراحل ومقاطع گوناگون را طی کنیم و امروز، در مرحلهای قرار داریم که نسبتاًَ، مثبت است.
ع لطفاًَ در همین ارتباط، نقش مردم را توضیح دهید.
غ مردم که سیر جریانهای توطئه را از آغاز پیروزی انقلاب دیده بودند و با انواع آن، از تظاهرات هدایت شده و امپریالیستی زنان بیحجاب، تحصن در کارخانجات، سربریدن، کشتار نیروهای انقلاب در کردستان، ترکمن صحرا و جنگ خیابانی در خونینشهر تا انفجار لولههای نفت، قطار راهآهن و ناامنی جادهها را دیده بودند، به طور مرحلهای، سیر صعودی در پذیرش و تحمل مسائل را طی میکردند. تمامی اینها آزمایشی برای آبدیده شدن فولادی به نام مردم بود؛ بنابراین، هنگامی که ما درگیر جنگ تحمیلی شدیم، دیدیم که مردم یکی از عوامل اصلی جلوگیری از پیشروی مورد نظر بعثیها بودند. مردم خونینشهر چهل شبانهروز جنگیدند تا از سقوط شهرشان جلوگیری کردند. بیشتر آنها پس از اوجگیری جنگ نیز، به زندگی عادی خودشان ادامه دادند. همین امروز، آماری در اختیار داریم که نشان میدهد دولت، خرما و گوجهفرنگی تولیدی کشاورزان آبادان در حالت محاصره را خریداری میکند، یعنی در آبادان، گوجه و در حمیدیه نیز هندوانه کاشتند و به قولی، در مزارعی که توپ میافتاد، هندوانه برداشت شد و مردم به زندگی عادی خود ادامه دادند چرا که به این شرایط عادت کرده بودند. اما عامل اصلی و جلوگیری از سد کردن حرکت دشمن نیروهای مردمی بودند که از همین منطقه، به صورت خود جوش رشد کرده بودند.
بد نیست یادی از برادر پیرمردی بکنیم که در آبادان یک گاراژ قراضه فروشی داشت و وقتی عراقیها حمله کردند، این فرد پیش از همه آگاه شد و به نیروهای انقلابی اطلاع داد. خودش نیز همراه با آنها به جنگ با عراقیها پرداخت و سرانجام همراه با فرزندش شهید شد روحش شاد از این نوع ایثارگریها و شجاعتها در میان مردم ما و در منطقه بسیار زیاد است که اگر بخواهیم آنها را جمعآوری کنیم، هر فردی از شهدای ما حماسهای وسیعتر از آنچه را که امروز به نام چهگوارا و کاسترو میبینیم و میشنویم، رقم زده است که انشاءاللَه، با این حماسهها که معرفی هویت یک انقلابی مسلمان است و انقلابیونی که به اسلام انسان ساز مسلحاند، خود کم بینی فرهنگی تصحیح شود.
7) دیدگاههای موجود در جنگ
ع به طور کلی چه خطوط و دیدگاههایی در جنگ وجود داشته است؟
غ دیدگاههای شیوهِ ادامهِ جنگ، از جهانبینی افرادی ناشی است که مسائل را بدین شیوه حل میکنند؛ و این مسئله به شیوهِ برخورد و تحلیل آنها از علت وقوع جنگ بر میگردد. در جبهههای جنگ سه نوع تفکر وجود داشت: گروه نخست، که اصلاًَََََََ، تحلیلی از علت وقوع جنگ نداشتند و همینطور که شنیدند جنگ آغاز شده وقصر شیرین و نصف خرمشهر هم سقوط کرده است، و اوقتی در منطقهای شکست را میدیدند، احتمال میدادند که در همهِ منطقه شکست خوردهایم و بدین ترتیب، به یأس و ناامیدی دچار میشدند. به اعتقاد آنها، تنها راه حل مسئله جنگ از راه لوله تفنگ نمیگذرد، بلکه بر سر میز مذاکره نیز قابل حل است؛ با توجّه به این موضوع که هر تفکری اگر در سطح جبهه تعمیم داده شود، بازتابی روی نیروهای رزمنده و حتی پشت جبهه باقی میگذارد، اینها علت وجودی این را نمیدانستند و تنها راهحل را مذاکره میدانستند؛ و از آغاز جنگ به مذاکره با دشمن معتقد بودند. از آنجا که پاسداران و روحانیت از مخالفان این تز بودند، گروه نخست بیشترین سم پاشیها وتوهینها را در طول جنگ نسبت به این دو قشر روا داشتند ک بازتاب آن نفی وجود روحانیت و پاسداران در جبهه بود. بدین ترتیب، اصلاًَ موافقتی در میان آنها وجود نداشت و اگر موافقتی نیز مشاهده میشد، با درگیری همراه بود و یکدیگر را قبول نداشتند. دو خط دیگر هم وجود داشت که یکی خط ادامهِ جنگ به سبک کلاسیک بود که هرگز میز مذاکره را هم فراموش نمیکرد و به عنوان یدک آن را همراه داشت. آنها علت وجودی جنگ را در آشوبطلبی نیروهای انقلابی میدیدند و در واقع علت ضعف در هر مورد را هرج و مرجطلبی نیروهای انقلابی میدانستند. همچنین، دلیل شکستهای ایران را در نیروهای درون میدیدند، نه در ماهیت انقلاب، آنها به ادمهِ جنگ به سبک کلاسیک معتقد بودند بدین صورت که با توپ باید به جنگ توپ و با تانک به نبرد با تانک رفت. ادامهِ طبیعی جنگ کلاسیک مترادف با تأمین نیاز تدارکاتی ابزار کلاسیک هم بود و چون زمینهها و سازماندهی ارتش ایران بر مبنای ارتشهای غربی بود، لذا ابزار کلاسیکی آن هم باید از غرب تأمین میشد و در صورت اصل شمردن ابزار در نبرد با دشمن سر تا پا مسلح، که از نظر تدارکاتی وپشتیبانی غرب و شرق از آن حمایت میکردند، توانایی مقابله با تأمین تدارکاتی دشمن را نداشتیم، مگر اینکه نه شرقی نه غربی را به نحوی هم شرقی و هم غربی بکنیم.ادامهِ این خط، وابستگی را به ارمغان میآورد و خب، برای تثبیت آن، مدعیان، و صاحبان این خط زمینههای فرهنگی آن را هم در سطح جامعه مطرح کرده بودند؛ بنابراین میبینیم که در زمان آغاز جنگ، این همه کشتار وحشیانهِ بعث عراق بمباران مدارس و دیگر مسائل، صاحبان این خط هرگز در سطح جامعه القا نمیکنند که باید با دشمن مقابله کرد، اما همزمان با آغاز عملیاتها از طرف ما، مسائلی انحرافی، مانند امنیت داخی و قضایی و بحث شکنجه در زندانهای رژیم، چماقداری و حمایت از بازگشایی دانشگاه از سوی صاحبان و سردمداران این خط مطرح میشود و جوی که در سطح جامعه مطرح میکند، جوی است که باید این جنگ کلاسیک رابپذیرد، نه جوی که مردم به طور خودجوش روش نوینی را ابداع کنند، یعنی در واقع، این خط علت وجودی جنگ را در ماهیت انقلاب نمیدید و علت پیروزی ارتش بعث عراق را، ضعف کل سیستم و نیروهای منظم نمیدانست، بلکه عامل اصلی را هرج و مرج طلبی نیروهای انقلابی قلمداد میکرد و پرسشهای زیادی را مطرح میکرد این خط در شیوه جنگیدن و جنگ، اصالت را به ابزار می داد، علیرغم شعارهایی که میداد، در اصل شیوه جنگیدن را به این سبک قبول داشت و هرگز مذاکرهِ احتمالی را هم فراموش نمیکرد، این جنگ تنها جنگی است که ابرقدرتها نتوانستند آن را کنترل کنند.
8) موضع امام (ره) در جنگ
ع موضع امام (ره) را دراین مورد بیان کنید؟
غ امام (ره) جنگ را بر اساس <الخیر فی ماوقع> مطرح میکنند و از همان آغاز، به بسیج مردم پرداختند و در تمامی صحبتهای ایشان در موردجنگ، بدون استثنا، جنگ به عنوان محور اصلی مطرح است و البته، امام(ره) علت جنگ را ماهیت انقلاب میدانست و ماهیت رژیم عراق را ماهیت مستبد و وابسته به امپریالیزم مطرح کردند که مأموریت امریکایی دارد و خطوط روشنی را در ادمهِ نبرد که همان تنها راه اسلام است بیان میکنند.
ع امام(ره) با هیئتهای صلح و جنگ برخوردهای متفاوتی داشتند، لطفاًَََََ دراین مورد توضیحاتی بفرمایید.
غ روش برخورد امام (ره) با دوست و دشمن همواره، روش خاصی بوده است که تمامی اینها باید استخراج شود. ایشان صدام را همیشه به عنوان یک عنصر وابسته و قدرت وابسته و قدرت طلب مطرح و ارتش آن را ارتش ضعیف و فاقد کارآیی و وابسته مطرح میکردند همچنین، همواره، میکوشیدند انگیزههای درونی مذهب را بالا ببرند و اصولیترین روش برخورد را با دشمن داشتند، در مورد لیبرالیسم نیز همین طور بود.
کلاًَ جنگ به سه مرحلهِ هجوم، تثبیت و هجوم قابل تقسیمبندی است:
9)مراحل جنگ
ع آیا در چهارچوب مطرح شده، عملیاتی هم صورت گرفته است؟
غ تمامی عملیاتی که رژیم عراق تا پیش از تثبیت در جنوب و غرب انجام داد، بدون اغراق موفق بوده است و سقوط خونینشهر، قصرشیرین، عینخوش و محاصرهِ آبادان در مرحلهِ هجوم صورت گرفت. در تمامی این مراحل، ما شکست خوردیم و یأس برما حاکم شد. در حالی که قدرت انسجام و اعتماد به نفس ارتش عراق بسیار بالا بوده. در مقابل، در نیروهای خودمان ضعف روحیه و سازمان و فرماندهی دیده میشد. بخش عمدهای از این مشکل به درگیریهای داخلی مربوط می شد. طرح سؤالهایی چون: به چه دلیل تانک نیاوردید؟ چرا شما در انقلاب شعار دادید؟ و درگیریهای روزانه که بسیار بود، میرفت تا نیروهای عراقی را به عنوان یک اسوه شکست ناپذیر معرفی کند. اگر این ذهنیت در مبارزان ما شکل میگرفت، شکستن این اسطوره به مبارزهِ پانزده خرداد 42 تا بیست و دو بهمن 57 نیاز داشت، که نیروهای انقلاب تصمیم گرفتند که همطراز این اسطوره را بشکنند.
ع تا چه زمانی مشخصاًَ هجوم ادامه داشت و چه زمانی ارتش عراق متوقف شد؟
غ در بیست و دوم شهریور ماه، هجوم به طور ایذایی پایان یافت، اما هجوم اصلی از یکم مهر آغاز شد و آخرین تاریخ هجوم دقیقاًَ، با عملیات حمیدیه مترادف بود. طرح عملیات حمیدیه که نخستین عملیات گروه شبیخون بود. به عنوان عملیات شکنندهِ اسطوره پیروزی ارتش عراق بود و مرحلهِ تثبیت از این به بعد آغاز شد، هر چند ما و همچنین، عراق در مرحلهِ تثبیت، پیروزیهایی داشتیم، اما نخستین مرحلهِ تثبیت همان عملیات شبیخون حمیدیه بود، یعنی زمانی که نیروهای عراقی تا حمیدیه پیشروی کرده بودند و قصد تصرف اهواز را داشتند، نخستین تشکل گروه شبیخون، آنها را وادار به عقبنشینی کردند و عراقیها شصت کیلومتر عقبتر رفتند. بدین ترتیب، بستان و سوسنگرد، آزاد شد. از این مرحله به بعد، مرحلهِ تفکیک نیروهای عراقی آغاز میشود ونیروهای عراقی به سنگرکنی مجبور میشوند که این خود عامل بسیار بالایی بود؛ چرا که عراق مجبور شد خاک را بچسبد. بدین ترتیب، شکست خود را دراین مورد بیشتر نشان میدهد و دیگر توانایی پیشروی را ندارد.
پیروزی در عملیات شبیخون حمیدیه علتهای مختلفی دارد که یکی از آنها ایمان خود بچهها و دیگری علامت سؤالی بود که در ذهن نیروهای عراقی ایجاد کرده بودند، که چرا ارتش ایران که مارا در سال 1346 شکست داده است، حالا در مقابل تصرف این همه از خاک ایران سکوت اختیار کرده است؟ حتماًَ برای ما برنامهای دارد و میخواهد مارا به خاک خود بکشاند و بعد شکستمان دهد. مترادف این مسئله وهمان <خافی فیالقلوب الذین کفروا> و این رعب باعث شد که نیروهای عراقی ضربهِ مهلکی در حمیدیه بخورند و به عقبنشینی مجبور شوند . این مرحلهِ تثبیت است.
مرحلهِ سوم مرحلهِ هجوم است. به هر حال، تمامی این وقایع تاریخ دارند که در حال حاضر آنها را به یاد ندارم. در مرحلهِ هجوم، عملیات زیادی صورت گرفته و این نیازمند آن است که بنشینند و روی آن بررسی و تحقیق کنند.
پس از تثبیت و توقف نیروهای عراق، هجوم نیروهای خودی آغاز شد که از دو قسمت تشکیل شده بود: جنگ کلاسیک و هجوم به شیوهِ حزب اللّه. جنگ کلاسیک به دلیل بینش ابزاری حاکم بر فرماندهی کل قوای آن زمان (بنیصدر) و پس از تثبیت مرحلهِ جنگ کلاسیک نیروهای ما آغاز شد، اما همیشه انقلاب ما این را به اثبات رسانده است که مبادا با دشمن خود در میدانی درگیر شویم که روش این درگیری را دشمن مشخص کند؛ چرا که در جنگ کلاسیک دشمن در اقتدار است و توانایی تأمین تدارک خود را دارد و اگر ما به درگیری در این چهارچوب مجبور شویم، قطعاًَ شکست خواهیم خورد. در هیچ مبارزهای، جنگ زرهی صحیح و اصولی نبوده است و ما همیشه دور زدن دشمن را باید به عنوان یک اصل در مبارزه مد نظر داشته باشیم و اصلاًَ شیوهِ مبارزهِ امام (ره) نیز به همین صورت بوده است. ایشان دور زدن را به عنوان یک بازوی سرکوب از دست رژیم شاه گرفت و ارتش به خدمت انقلاب در آورد. در این دوره هر عملیاتی را که در قالب جنگ و هجوم کلاسیک، انجام دادیم، شکست خورد و بدون استثناء، در غرب شوش، دزفول و آبادان دو عملیات ما با شکست روبهرو شدند.
بخش دوم این عملیات، جنگ به سبک حزب اللّه بود که شکست خورد و در جبهه و پشت جبهه تأثیرات منفی گذاشت.
آخرین عملیات فاجعهآمیز این جریانها همان عملیات هویزه بود. پس از آن، مرحلهِ سوم آغاز شد که چکیدهای از تفکرات انقلاب در مبارزه بود که نخستین عملیات آن در غرب سوسنگرد با نام طرح امام مهدی(عج) در 26 اسفند به وقوع پیوست و همانطور که میدانید در 15 دی ماه عملیات حمیدیه صورت گرفت. به هر حال، عملیات 26 اسفند عملیات موفقیتآمیزی بود که شیوهِ نوینی را در مبارزه با صدامیان ایجاد کرد . در ادامه، عملیات بعدی در سوسنگرد، دارخوین، شوش، آبادان، بازی دراز، و تپههای میمک عملی شد.
10) توطئه امریکا در پوشش صلح
نبود توان اجرای آن
غ تمام این جریانها و عملیاتها ما را در وضعیتی قرار داد که بدون استثنا، پیروز شدیم و ارتش و سپاه ما را منسجمتر و نیاز هر دو را به یکدیگر برای تمام پرسنل مشخصتر کرد. به تدریج سپاه به عنوان عنصر توانای مبارزه مطرح میشد. در مقابل، نیروهای عراق رو به اضمحلال میرفتند و فرار از این کشور رو به فزونی گذاشت. هر چه زمان میگذشت میزان خسارات تسلیحات و امکانات عراق افزایش می یافت و رژیم عراق رو به اضمحلال میرفت. در این زمان، منافقین به صحنه مبارزه وارد شدند، دکتر چمران به شهادت رسید، آیتالله خامنهای هدف سوء قصد قرار گرفت، هفتاد و دو تن و نیز رئیسجمهور و نخستوزیر و دادستان کل و آیتالله مدنی نیز شهید شدند. تمامی این حرکتها برای تضعیف نیروهای انقلاب انجام شد البته، اینکه جوسازی را چگونه با عملیات تغییر دهیم، خیلی مهم است.
ع حالا اجازه دهید این دو، سه پرسش بعدی را پاسخ دهید تا به آن موضوع بپردازیم. وقتی طرح امریکا در مورد اشغال سه روزه موفق نشد، مشخصاًحرکتهایی انجام داد. در این مورد، آمدن هیئتهای صلح چه مفهومی داشت و چرا با وجود اینکه یک سال از جنگ گذشته امریکا هنوز نتوانسته است آن را مهار کند؟ در واقع، سه پرسش را عنوان کردم 1) توطئههای امریکا 2) آمدن هیئتهای صلح و 3) علت ناتوانی امریکا در مهار جنگ؟
غ به سه دلیل امریکا نتوانست جنگ ایران و عراق را کنترل کند، همانطور که گفته شد علت آن اتصال جنگ به انقلاب است و زمانی که هیئت صلح برای مذاکره میآید، امام(ره) روش نوینی را آغاز میکند و میگوید، بروید مطالعه کنید، اگر ما تجاوزگر بودیم، ما را محاکمه کنید و با ما بجنگید و اگر عراقیها تجاوزگر بودند، با آنها بجنگید و این روشن نوین برخوردی بود که تا به حال، در دنیا مطرح نبوده است و به اصطلاح دست امریکا را در حنا میگذارد.
علت دوم آن، این بوده است که شما در نظر بگیرید در هر جنگی که صورت گرفته و در مجادلات بین ابرقدرتها بازتاب داشته است، حتماً، یک طرف آن بلوک غرب و طرف دیگر بلوک شرق بوده است و این مسئله در تمامی جنگهای دنیا، حتی جنگهای آزادیبخش، جنگ اعراب و اسرائیل، جنگ آنگولا و جنگ ویتنام بوده است. حالا ما بیاییم تقسیمبندی جنگ ایران و عراق را ببینیم غرب، شرق، جنوب و شمال همه در یک طرف و مستضعفان پابرهنه در طرف دیگر قرار دارند، فرانسه و شوروی اسلحه میدهند و امریکا طرح ارائه میکند، اسرائیل راکتور اتمی را بمباران میکند و فرانسه مهد ضدانقلاب میشود. تمامی اینها مجموعهای علیه انقلاب و عوامل برهم زننده معادلات جهانیاند.
در مورد پرسش سوم شما، باید گفت هم امریکا و هم شوروی در هر جنگی و در تمامی سیستمها، وقتی که برخورد میکنند هر یک یک دکان سیاسی دارند. خب، سازمان ملل متحد در خط امریکا و کنفرانس غیرمتعهدها هم در خط شوروی قرار دارند و از این گونه، رقابتها وجود دارد، وتو! وتو! اما این هماهنگی در تقسیم قدرت باعث میشود که جنگها نیز کنترل شوند. در نظر بگیریم در اوج نبرد سال 1973، ارتش اسرائیل روبه شکست پیش میرفت که شوروی از فروش مهمات به مصر دست کشید و همزمان با آن، پل هوایی بین امریکا و اسرائیل برقرار شد! خب، این توافق است! کنفرانس غیرمتعهدها هیئت غیرمتعهدها را میفرستد و خط امریکا، کنفرانس طائف را هدایت میکند، اما آنها از این، غافل بودند که انقلاب اسلامی درگیر جنگی نیست که میزان شعلههایش را ابرقدرتها مشخص کنند، بلکه میزان شعلههایش را انقلابیون مسلمان مشخص خواهند کرد.
ع آیا فکر میکنید اهداف امریکا از ادامهِ جنگ به رغم ناتوانی در کنترل آن، فرسایشی ساختن جنگ باشد؟ یعنی در درازمدت، از درون نیروها و مهرههای داخلی را بزنند؟
غ جنگ فرسایشی اگر همراه با ترور کادر انقلاب باشد، به ضرر ماست، اما به تنهایی، به نفع نیروهای انقلاب میباشد؛ چرا که ادامهِ جنگ علامت سؤالهای بیشماری در ارتباط با حکومتهای مرتجع منطقه و رشد جنبشهای آزادیبخش در منطقه پدید میآورد؛ چرا که اگر ما در جنگ فرسایشی خسته شویم، به مردمیتر کردن جنگ مجبور خواهیم شد؛ جریانی که قطعاً، نبرد نیروهای مسلمان در افغانستان را شدیدتر خواهد کرد. در عراق، حرکتهای آزادیبخش با امید بیشری به مبارزهِ خود ادامه خواهند داد؛ چرا که ایران را به عنوان الگو در نظر دارند. در عربستان نیز به همین ترتیب خواهد بود؛ بنابراین، این حرکت به تنهایی، به نفع امپریالیسم امریکا نیست.
11) رابطه شکست توطئه امریکا و ترور منافقین
ع هنگامی که امریکا در رابطه با کنترل جنگ شکست میخورد، دقیقاً میبینیم در داخل جریان شدیدی از جو ترور ایجاد میشود، رابطه اینها با یکدیگر چیست؟
غ این مسئله هم با جنگ و هم با سیاست فعال ما در برخورد با صهیونیزم رابطه دارند. انقلاب را درگیر جنگ کردند تا آن را در ایران خفه کنند. شورای امنیت همکاری خلیج، کنفرانس طائف و کنفرانس وحدت درست کردند تا انقلاب اسلامی سرکوب شود، اما برخورد فعال ما با مسئله اصلی انقلاب که نفی و نابودی صهیونیزم است، ما را زندهتر میکند؛ بنابراین، اینها در همین رابطه کادرهای ما را ترور میکنند، اما آیا گسترش تروریسم در جامعه انقلابی ایران واکنشی غیرقابل کنترل در راستای تهدید منافع امپریالسم امریکا در هرجا که مسلمان هست، نخواهد بود؟ این علامت سؤالی است که قطعاً، آغاز آن را نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی در مقابله با تهدید قدرتهای بزرگ جهانی در آینده نشان خواهند داد؛ بنابراین گسترش تروریسم به ضرر امپریالیسم امریکاست.
12) خط سوم در جنگ
ع این خطوط جنگی که مطرح کردید در خلع بنیصدر چه نقشی در مسائل داخلی داشت؟
غ خطی هم وجود داشت که معتقد بود جنگ از ماهیت انقلاب برخاسته و کسانی که به جهانبینی انقلاب معتقد هستند،
میتوانند بهترین دفاع را بکنند. در واقع، آنهایی باید رهبری جنگ را به عهده بگیرند که همان نیروهای خط امام(ره) هستند و مردم در اینجا بهترین رزمندگاناند و باید جنگ را مردمی کرد. متأسفانه، آنها نتوانستند اعتقاداتشان را با اعتقادات جامعه، هماهنگ کنند و شعارهای انحرافی لیبرالها میدان را از دستشان گرفت. البته، خوشبختانه، بعد، لیبرالها با سیاست و تدبیر خاص امام(ره) ساقط شدند و خط امام(ره) به عنوان تبلور راستین اسلام ناب نمایان شد و در تمامی صحنهها حضور یافت.
مقدمه
جنگ نوین ویژگیهای فراوانی از جمله قدرت اجرای سریع عملیات، انجام مانور و انبوه آتش، بهرهبرداری مطلوب از زمین برای تسهیل و سرعت عمل در انجام مانور و بهرهبرداری همزمان از تأثیر این عوامل را داراست. فرماندهی انعطافپذیر و خوشفکر در مورد استفاده از این ویژگیها برای کسب موفقیت در نبرد و تحقق هدف، اهمیت سرنوشتساز و فراوانی دارد.
بدیهی است بهرهبرداری مطلوب از زمین از جمله از موانع طبیعی و مصنوعی در تأمین افزایش قدرت رزمی و تضعیف آمادگی رزمی دشمن مؤثر است. در اینجا، میخواهیم توضیح دهیم که بهرهبرداری از موانع به صورت بررسی شده و با برنامه در تمامی مراحل مشخص رزمی ضروری است. فرمانده ماهری که بتواند از موانع طبیعی (رودخانهها، دریاچهها، مخازن آب، کانالها، جویها، باتلاقها) موانع گستردهای ایجاد کند، میتواند ویژگیهای نظامی زمین را طوری تغییر دهد که مناسب با طرحهای تاکتیکی و به طور کلی، طرحهای عملیاتی باشد. افزون بر آن، وی میتواند امتیاز ابتکار عمل و انجام مانور را به دست آورد و اصل تأمین خط پدافندی و صرفهجویی در بهکارگیری نیروها را تأمین کند. این اصول شناخته شده فرصت بیشتری را برای جمعآوری و بسیج یگانهای مربوطه به منظور اجرای عملیات تعرضی در اختیار فرمانده قرار میدهد، زیر آب بردن زمین(1) بیش از هرگونه مانع دیگری میتواند بهکارگیری زمین به توسط دشمن را محدود کند. این موضوع را به دلیل آنکه با مسائل سیاسی، اقتصادی و نظامی در ارتباط است و نیز به دلیل مشخص بودن این شیوه از انواع دیگر فعالیتهای گسترده، جنگ آبی نامگذاری کردهایم؛ موضوعی که به بررسی گستردهای در مورد تأثیرات منفی فراوان اقتصادی وارد شده بر یک کشور پس از پایان جنگ نیاز دارد.
این بحث شامل بررسی و تحلیل این شیوهِ جنگ آبی در مناطق صحرایی باز و خالی از هرگونه موانع اصلی است که در مقابل این منطقه، رودخانهِ بزرگی قرار دارد، و در یکی از دو طرف آن، رودخانهِ بزرگ دیگری واقع شده که تحت تأثیر جزر و مد قرار گرفته است، همچنین، آب رودخانهها را چندین سد و مخزن آب و دریچههای تنظیم آب کنترل میکنند. در این منطقه، شبکهِ وسیعی از کانالهای آبیاری و زمینهای پست و قابل کشت قرار دارد و باران نیز در فصل خود، تأثیر نامطلوبی بر زمین آن میگذارد. به طور کلی، در فصل زمستان، زمین به باتلاقهایی با زمین سست و خاکی نرم تبدیل میشود تردد در این مناطق، تنها روی سیلبندها و خاکریزها و جادههای احداث شده روی خاکریزها امکانپذیر است.
اهداف جنگی آبی
هدف از جنگ آبی در به زیر آب بردن منطقهِ وسیعی از زمین به منظور ایجاد مانع آبی گسترده و صعبالعبور در برابر دشمن و همچنین، تأمین نکات زیر است:
الف) صرفهجویی یا جایگزینی نیروها در صورت وجود کمبود در نیروها، طوری که با ایجاد تدابیر پدافندی از سوی نیروی کم و مناسبی در آخر سیلبندها و گذرگاههای موجود در مناطق به زیر آب برده شده بتوان از پیشروی دشمن جلوگیری کرد.
ب) حفاظت از هدفهای حیاتی موجود در سمت دیگر منطقهِ زیر آب برده شده.
ج) محدود کردن مانور تعرضی دشمن یا منحرف کردن آن به سمت دیگری که سودی برای او در بر نداشته باشد یا جلوگیری از رسیدن نیروهایش به منطقهِ حیاتیای که عملیات بعدی آنها را آسان کند. از طرف دیگر، میتوان حملات دشمن را با استفاده از سیلبندها و جادههای احداث شده روی سیلبندها و مناطق مرتفع محدود کرد.
د) محروم کردن دشمن مهاجم در بهرهبرداری از منطقهِ معینی از صحنهِ عملیات و ناچار کردن وی به استفاده از تعداد بسیار کمی از معبرهای وصولی، که عبارتاند از: سیلبندهای تنگی که اطراف آنها را برکههای پر از آب احاطه کرده و گذرگاه خطرناکی را تشکیل میدهند.
ز) مجبور کردن دشمن پدافند کننده به ترک مواضع پدافندی انتخابی خود و عقبنشینی بهسوی مواضع دیگر در پشت منطقه و دور کردن آتشهای زمینی وی از اهداف غیرنظامی و صنعتی مهم.
ص) قطع خطوط مواصلاتی یگانهای دشمن برای محاصره و جدا کردن آنها از دیگر یگانها.
ض) جدا کردن یگانهای پدافندکنندهِ دشمن از یکدیگر از طریق به زیر آب بردن مناطق قابل غرق کردن که در میان آنها قرار دارد.
س) فراهم کردن وضعیتی تاکتیکی و عملیاتی که به نفع یگانهای دشمن نباشد تا به ناچار، مواضع پدافندی خود را که در معرض خطر غرق شدن قرار دارند، ترک کند. این عمل همچنین، به تغییر طرحهای مربوط به ادارهِ عملیات پدافندی یا آفندی، طرحهای پشتیبانی اداری، اجرای آتش و تحمیل زمان طولانی بر یگانهای دشمن از نظر نیاز به تهیهِ موضع جدید پدافندی و ایجاد سیلبندها و انبارهای ذخیرهِ اضطراری در مواضع جلویی و انتقال مهمات ضروری مورد نیاز را موجب میشود.
برنامهریزی
منطقهِ به زیر آب برده شده مانع اصلی به شمار میرود که فعالیت و رزم نیروهای انجام دهندهِ این کار را نیز محدود میکند، همانطور که بر نیروهای دشمن نیز تأثیراتی خواهد داشت. این تأثیر حتی پس از قطع منابع آب از آن منطقه ادامه دارد، زیرا خشک شدن منطقهِ به زیر آب برده شده به زمانی طولانی نیاز دارد. به همین دلیل و برای عدم تأثیر این عملیات (زیر آب بردن منطقه) بر نیروهای انجام دهنده، باید جنگ آبی دقیقاً، برنامهریزی شده باشد و موافقت فرماندهان عالیرتبه نیز جلب شود، ضمن آنکه عملیاتهایی را که همراه با جنگ آبی صورت میگیرد یا عملیاتهای بعدی را که در همان منطقه اجرا میشوند، مد نظر قرار دهند.
نیازمندیهای تاکتیکی
همانطور که مشخص کردیم، هدف از زیر آب بردن یک منطقه، ایجاد مانعی برای سلب آزادی دشمن در اجرای مانور و به تأخیر انداختن عملیاتش در صحنهِ معین است؛ بنابراین، نیازمندیهایی تاکتیکی وجود دارد که باید اجرا شود تا این مانع فعال و قابل اطمینان باشد، از جمله این درخواستها میتوان موارد زیر را نام برد:
الف) مراقبت
مناطق زیر آب رفته، مانند دیگر موانع، به خودی خود، مانعی در برابر دشمن نیستند؛ زیرا، دشمن میتواند در صورتی که سطح آب مناطق مناسب باشد، با قایقها یا خودروهای آبی خاکی مناطق زیر آب رفته را پشت سر گذارد یا از طریق جادهها و سیلبندهای راهآهن یا مناطقی که زیر آب برده نشده یا بالگردها نفوذ کند. این کار به مراقبت پیگیر نیاز دارد و میتوان مراقبت را جزئی از عملیات زیر آب بردن منطقه به حساب آورد. مهمترین وسایل مراقبت عبارتاند از:
گروههای گشتی،
دستگاههای رادار،
شناسایی هوایی
نقاط مراقبت و دیدبانی.
ب) حفاظت
حفاظت از این مانع گسترده امری حیاتی است، طوری که باید نیروهای مورد لزوم در مناطقی معین و محدود برای گرفتن سرپل مستقر شوند که عبارتاند از: منتهیالیه (انتهای) جادهها، سیلبندها و راهآهن، که از میان مانع آبی و از لبههای جانبی آن میگذرند یا به عبارت دیگر، انتهای سیلبندها، جادهها و راهآهنی که به یگان اجرا کنندهِ جنگ آبی منتهی و نزدیک میشود. همچنین، همیشه باید نیرویی زرهی در احتیاط و آمادهِ پیشروی به سوی منطقهِ مورد تهدید حمله دشمن باشد تا در نخستین هشدار، برای رویارویی با نیروی دشمن که قصد عبور از مانع آبی را دارد، وارد عمل شود.
اجرای عملیات به زیر آب بردن زمین به حفاظت از سدها، مخازن آب و پمپهای آب همراه با منبع سوخت یا برق پمپها و به طور کلی، منابع آب برای این عملیات از تعرض زمینی و هوایی دشمن نیاز دارد که لازمهِ این امر اختصاص دادن نیرویی کافی برای تأمین اصول حفاظتی است
ج) وسعت منطقهِ زیر آب رفته
هر چه منطقهِ زیر آب رفته گستردهتر باشد، به همان نسبت، عملیات عبور دشمن از آن مشکلتر و دشوارتر است؛ بنابراین، وسعت مساحت زمین غرق شده باید با مقدار آب موجود مناسب باشد، برای نمونه، به منظور به زیر آب بردن منطقهای به مساحت (200*500 یارد) که قدرت جذب آب آن زمین متوسط باشد، به مدت دو روز، به مقدار آبی برابر با 100 فوت مکعب در ثانیه نیازمندیم.
د) محدودیت منطقهِ زیر آب رفته
سراشیب بودن زمین مجاور منابع آب رودخانهها و کانالها، انتخاب مناطق موردنظر برای زیر آب بردن زمین را محدود میکند؛ زیرا، سمت جریان آب بسیار مؤثر است؛ بنابراین، به طور طبیعی، مناطق مورد نظر این کار باید در کنار رودخانهها، کانالها و مناطقی که آب به آسانی به آنها سرازیر میشود و یا مناطقی که انتقال آب به آنها با کانالها و پمپها صورت میگیرد، قرار داشته باشد، اما چنین مناطقی به کوشش و تلاش و صرف وقت نیازمندند.
به دلیل گستردگی و امکان شناخته شدن منطقهِ زیر آب رفته به دست دشمن و نیز شناسایی گذرگاهها و مناطق خشکی موجود در این منطقه، مخفی کردن آن ناممکن است؛ بنابراین، در اینجا، اهمیت انتخاب منطقهِ مورد نظر در حین برنامهریزی و جنگ آبی روشن میشود.
به طور کلی، زیر آب بردن یک منطقه به طبیعت زمین انتخاب شده بستگی دارد. بدین ترتیب، زیر آب بردن کل مساحت تعیین شده با توجه به طبیعت زمین و میزان آب موجود ناممکن است. در نتیجه، آب در بعضی از قسمتهای منطقه به صورت برکههایی با مساحتهای مختلف جمع شده و مناطق خشکی در میان آنها پیدا میشود که برای فعالیت گروههای گشتی دشمن به منظور مراقبت و دیدبانی و فعالیتهای ایذایی و تکهای محدود مناسب است و چه بسا، از این مناطق خشک به عنوان مخفیگاه برای سلاح خمپارهانداز استفاده شود.
ذ) گذرگاهها
باید در هنگام طرحریزی برای زیر آب بردن مناطق، گذرگاههایی به منظور نقل و انتقال و حرکت یگانهای اجرا کننده (عملیات زیر آب بردن مناطق)، در راستای رسیدن به آنسوی مانع در نظر گرفته شود، ضمناً، باید این گذرگاهها با طرحهای تاکتیکی آینده تناقض نداشته، بلکه در راستای آنها باشد، این گذرگاهها در زمان صلح، در منطقهِ انتخاب شده برای جنگ آبی به صورت سیلبندهای بلندی که آب به آن نرسد، احداث میشود، طوری که تحمل سنگینی خودروهای چرخدار و شنیدار را داشته باشد.
س) متوقف کردن نیروهای تککننده
جنگ آبی باید نیروهای تککننده را در مقابل مناطق زیر آب رفته را متوقف کند و فرصت عبور از مانع آبی و پیشروی به سمت هدفش را از وی بگیرد. البته، این امر دقت در انتخاب مناطق مورد نظر و نیز رابطهِ آن مناطق با موانع طبیعی دیگر منطقه، مانند رودخانهها، جنگلها و باغها و هماهنگی تأثیر موانع بر یکدیگر را ایجاب میکند. افزون بر این، باید انتخاب مناطق با طرح آرایش یگانها و موانع مصنوعی، که برای افزایش موانع منطقه تهیه میشود، هماهنگی داشته باشد، تمامی این امور به تلاشی عظیم و فکر کافی نیاز دارد.
ش) تعرض
دستیافتن به پیروزی بدون انجام عملیات تعرضی امکانپذیر نیست. این حقیقت ایجاب میکند که فرصتی برای انجام مانور و حمله از سوی یگانهای اجراکنندهِ عملیات زیر آب بردن منطقه، علیه دشمن، که در اثر زیر آب رفتن منطقه متوقف شده است، تأمین شود. خواه پس از غرق شدن منطقه و خواه پس از خشک شدن آن و چه بسا، عملیات زیر آب بردن منطقه به روش ایجاد برکه باشد (انحراف آب به اماکن پست، موجود در منطقه مورد نظر و نه تمام منطقه) یا اینکه مناطق مناسبی برای یگانهای تککننده در میان مناطق زیر آب رفته و دیگر عوارض طبیعی، مانند رودخانهها و جنگلها اختصاص داده شود، به شرط اینکه منفذهای این مناطق با میدانهای مین و سلاحهای ضد تانک و آتش توپخانه گرفته و بسته شود. از طرفی، این مسئله، طرف اجرا کنندهِ عملیات جنگ آب را وادار میکند تا آن قسمتهایی از زمین را که به علت ترکیب و طبیعت خاک آن، پیش از قسمتهای دیگر منطقهِ خشک میشود، تعیین و مشخص کند. آنگاه پس از خشک شدن این قسمتها برای حمله به دشمن از آنها بهرهبرداری کند.
ص) پدافند
پدافند در پشت منطقهِ زیر آب رفته با موارد زیر مشخص میشود:
1) ناچار شدن طرف پدافند کننده به اتخاذ روش پدافند منفی به دلیل نبود آزادی عمل و محدودیت بیش از اندازه در اجرای مانور؛ بنابر این، ادارهِ نبردهای پدافندی با این روش، به ویژه در مورد مواضع پدافندی جدا شده در اثر زیر آب رفتن منطقهِ تنها شیوهای است که باید اجرا شود.
2) طولانی بودن جبهه در منطقهِ زیر آب برده شده، طرف پدافند کننده را به اتخاذ موضع پدافندی خطی وادار میکند که فاصلهِ زیادی میان اجزای آن وجود دارد. اینگونه مواضع پدافندی در مناطقی ایجاد میشود که میتوان بر جادهها و گذرگاههای منتهی به مواضع پدافندی تسلط یافت.
3) طرف پدافند کننده که به زیر آب بردن منطقه اقدام میکند و زمین کشور خود را به خوبی میشناسد، میتواند با تکیه بر مواضع مستحکم پدافندی و جزیرههای مقاومت(1)، حملات موفقیتآمیزی علیه جناحهای پدافندی دشمن اجرا کند که در آن سوی منطقهِ زیر آب رفته متوقف شده است. همچنین، میتواند، برای قطع خطوط مواصلاتی دشمن از پشت به آنان حمله کند. در این صورت، دشمنی که در اثر زیر آب رفتن منطقه متوقف شده است، ناچار به حفظ خطوط مواصلاتی خود بوده و بیش از هر موضع دیگری، بدان پایبند خواهد بود.
4) حمله به مواضع دشمن واقع در مقابل منطقهِ زیر آب رفته (پدافند از منطقه زیر آب رفته) بسیار خطرناک و نوعی عمل متهورانه است؛ زیرا، این کار بسیار مشکل و برای رسیدن به آن منطقه جز با عبور از روی سیلبندهای طویل، آن هم با یگانهایی بسیار محدود راه دیگری وجود ندارد. عبور از روی سیلبندها به علت صرف زمان زیاد و انجام شدن در فاصلهِ محدود با رنج فراوانی همراه است. افزون بر این، تدارک این نیرو و عقبنشینی آن به هنگام ضرورت بسیار سخت و دشوار میباشد.
ع) میدانهای مین
الف) هنگامی که دشمن اقدام به زیر آب بردن منطقهِ معینی برای ناچار کردن طرف مقابل به ترک مناطق استقرار خود میکند، آب، میدانهای مین دو طرف را فرا خواهد گرفت و این امر به موارد زیر منجر خواهد شد:
1) از بین رفتن شاخصهای میدانهای مین،
2) قرار گرفتن مینها در زیر آب و گل،
3) پراکنده شدن مینها با آب و پخش آنها در مناطق گسترده و نامشخص
4) افزایش حساسیت مینها در نتیجهِ تأثیر آب بر مواد منفجره و حلقهِ ضامن.
این امر در پیدا کردن مینها و تشخیص میدانهای مین پس از خشک شدن منطقه، مشکلات فراوانی را به بار میآورد که بعدها، در صورت لزوم و در حین حرکت در آن مناطق خسارتهای جانی و مالی فراوانی را در پی خواهد داشت، همان طور که پیدا کردن مینها و خنثی کردن آنها نیز بسیار دشوار است. البته، طرحریزی خوب و هماهنگی کامل در احداث میدانهای مین و عملیات زیر آب بردن منطقه از سوی طرف اقدام کننده، از خطرهای مزبور خواهد کاست؛ بنابراین، باید از مینگذاری در مناطقی که احتمال زیر آب بردن آنها میرود، خودداری کرد. در اینصورت، در مورد عبور از مناطق مینگذاری شده ابتکار عمل از دشمن گرفته میشود؛ چرا که از طرح زیر آب بردن منطقه و اینکه چه مناطقی زیر آب برده شده است و طبیعت زمین آن چیست آگاهی ندارد؛ زیرا، عاملی که دشمن به هنگام انتخاب مناطق برای مینگذاری مدنظر قرار میدهد تأمین حفاظت لازم را در بر دارد؛ بنابراین، چنین میدانهایی نیز به هنگام زیر آب رفتن منطقه, خطری برای هر دو طرف در اجرای عملیاتهای آینده پس از خشک شدن زمین ایجاد میکند، اما نیروی مصممی که از میدانهای مین دشمن مقابل خود آگاهی کافی دارد، ممکن است با انجام تحرکات مانوری از وارد شدن به مناطق مینگذاری شده خودداری کند.
عوامل فنی
موفقیت در تحقق اهداف جنگ آبی بر عوامل فنی زیر مبتنی است:
الف) سطح آب
برای زیر آب بردن یک منطقه باید سطح آب از سطح آن منطقه بالاتر باشد تا سرازیر شدن آب به مقدار فراوان و با سرعت و در کوتاهترین مدت صورت گیرد، اما اگر سطح آب از سطح زمین پایینتر یا همتراز با آن باشد، لازمهِ زیر آب بردن یک منطقه استفاده از پمپ است که افزون بر اتلاف وقت به هزینه فراوانی نیاز دارد؛ بنابراین، آگاهی از مقدار ارتفاع سطح آب برای دو طرف برای برآورد کردن تأثیر این عمل ضروری است.
ب) وجود آب
بدون وجود آب مورد نیاز، انجام عملیات زیر آب بردن مناطق معین، طبق برنامهِ قبلی ناممکن است. تأمین مقادیر آب مورد نیاز برای زیر آب بردن مناطق، بر برنامهریزی اقتصادی و نظامی کشور در زمان صلح؛ امکانات آن کشور برای احداث سدهایی به منظور انبار کردن آب؛ احداث سدهایی برای انبار کردن آب؛ احداث سیلبندهایی روی کرانههای رودخانهها و کانالهای مورد نظر برای روان کردن آب به سمت مناطقی، که به منظور زیر آب بردن در نظر گرفته شدهاند؛ و بالاخره، بر مقدار آب مخزن(1) در دریاچهها و سدهای احداثی مبتنی است. در اینجا، باید حقیقت دیگری را در نظر گرفت و آن اینکه آب تنها برای زیر آب بردن یک منطقه نیست، بلکه به منظور جبران آب از دست رفته در اثر تبخیر، جذب شدن در زمین و خارج شدن آن از منطقهِ مورد نظر نیز است.
پ) طبیعت خاک
طبیعت خاک با مقدار آب مورد نیاز برای زیر آب بردن منطقه و زمان و مساحت آن، و مدتی که باید زمین زیر آب باشد، رابطهِ ناگسستنی دارد. برای نمونه، خاک رس با شن و خاک کلیست (آهکی) و ماسهای متفاوت است. همانطور که منطقهِ کشاورزی با منطقهِ غیر قابل کشت و منطقهای که پیش از این، در معرض سیل قرار گرفته، تفاوت دارد.
زمین شنزار برای زیر آب بردن نامناسب است، در حالی که زمینهایی که خاک آنها مخلوطی از خاک رس، شن و آبرفت باشد، برای زیر آب بردن ایدهآل است و زمینهایی که خاک آنها رسی است، به طور کلی برای زیر آب بردن مناسب میباشد.
خاکی که به حد اشباع رسیده باشد، به صورت باتلاق در میآید، به ویژه مناطقی که جویهای کوچک، برکهها و پستیهایی را داراست، تأثیر بسزایی در روند کار دارد. اصولاً خاک مناسب برای زیر آب بردن ویژگیهای زیر را داراست:
سرعت اشباع آن طوری باشد که در کوتاهترین مدت به عمق دو پا اشباع شود.
خاک پس از اشباع برای تانکها و نفربرها و خودروهای چرخدار غیر قابل عبور شود.
میزان آب تبخیر شده از خاک حداقل باشد.
د) جز و مد
رودخانههایی که به دریاها میریزند، تحت تأثیر جزر و مد قرار میگیرند و دشمن به عنوان مانع آبی برای زیر آب بردن زمین بر آنها متکی است، در زمانبندی عملیات، گرفتن آب از رودخانهها [در موقع جزر دریا معمولی بودن آب رودخانه، مترجم] یا استفاده از آب اضافه شده به رودخانهها تأثیر بسزایی دارد؛ زیرا، آب مد هنگامی که به این رودخانهها وارد میشود، به دبی آب موجود در آن میافزاید و آب بیشترین مد که به رودخانه وارد میشود مانعی طبیعی را تشکیل میدهد که سرازیری آب سدها به این رودخانهها را بیفایده میکند و از سوی دیگر، دبی آب رودخانه را بالا میبرد، بدین ترتیب، میتوان همزمان با بالاترین مد، سدها را باز کرد و عمل زیر آب بردن زمین را انجام داد. در این عملیات، مقداری آب اضافی از طریق دریاها به منطقه وارد میشود و بر سرعت کار میافزاید.
ه) سیلبندها و موانع
زمین مسطح یا شبه مسطح، مناطق مناسبی برای زیر آب بردن است و برای جمعآوری آب و محصور کردن آن در چنین مناطقی، به ویژه در زمینهایی که سراشیبی تند دارند، لازم است سیلبندها و موانعی، را در کنارههای منطقه مورد نظر ایجاد کنیم تا مانع آبی به بهترین شکل احداث شود؛ بنابراین، باید سیلبندها و موانع میانی برای تقسیم منطقهِ زیر آب رفته به قسمتهایی که جمعآوری آب در آنها امکانپذیر باشد، ایجاد شود. اهمیت ایجاد چنین عوارضی در منطقهِ غیر مسطح بهتر آشکار میشود. امکان دارد این عوارض جادههای آسفالت مرتفع بالاتر از سطح زمین و خطوط راهآهن روی سیلبندها را شامل شود که در زمان صلح، براساس طرحی دقیق و علمی احداث شدهاند.
نیازمندیها و فعالیتهای مهندسی
فعالیتهایی که لازم است مهندسان و ادارات فنی ذیربط در مورد ایجاد طرح زیر آب بردن زمین انجام دهند، در موارد زیر خلاصه میشود:
الف) بررسی زمین
با به دست آوردن تصور دقیقی از طبیعت زمین باید تناسب منطقه را برای زیر آب بردن آن، با مطالعهِ سطوحی که روی نقشههای وزارت آبیاری ثبت شده است، بررسی کرد. بهترین مقیاس نقشه برای این منظور یک پانصدهزارم است. همچنین، باید از منطقه، نقشهبرداری کرد و تمامی جزئیات مربوط به عملیات زیر آب بردن منطقه و مناطقی که باید زیر آب برده شوند و حتی مناطقی را که نمیتوان به زیر آب برد، ثبت کرد. این امر افزون بر تشخیص و ثبت نقاط امتداد جادهها جادههای خاکی و راهآهن است.
ب) شناسایی منطقه
مهندسان موظفاند حدود منطقهِ مورد نظر را از نظر نوع و میزان شیب و لزوم تقسیم منطقه به قسمتهای متعدد با ایجاد موانع و خاکریزهای میان آنها برای حبس و محصور کردن آب در منطقه ثبت کنند و از شکل این موانع و خاکریزها و نحوهِ ساختن آنها طرحی را ارائه کنند.
ج) محل خروج آب
تعیین محل خروج آب از منابع آبی، که برای زیر آب بردن منطقه مورد استفاده قرار میگیرند، همراه با ارائهِ طرح چگونگی این منافذ و روش کنترل آن.
د) کانالهای هدایت آب
عملیات زیر آب بردن یک منطقه به انبار کردن مقادیر فراوانی آب در رودخانههای اصلی و دریاچههای پشت سد نیاز دارد، به نحوی که این کمیت آب اهداف زیر را تأمین کند:
1) بالا بردن سطح آب انبار شده تا حد امکان نسبت به سطح منطقهای که باید زیر آب برود.
2) کمیت آب برای زیر آب بردن زمین منطقهِ مورد نظر به منظور سیراب کردن خاک و تأمین سطحی از آب به ارتفاع حداقل دو پا روی سطح زمین کافی باشد.
3) تأمین کمیت آب لازم برای جبران اب از دست رفته به علت تبخیر یا روان شدن آن به خارج از منطقهِ تعیین شده.
ع) طبیعت خاک
سرعت انجام عملیات زیر آب بردن یک منطقه و میزان آب مورد نیاز بر طبیعت ترکیبی خاک مبتنی است؛ بنابراین، مهندسان باید موارد زیر را بررسی و مطالعه کنند:
1) میزان تناسب طبیعت خاک برای زیر آب بردن منطقه،
2) فرصت لازم برای سیراب کردن منطقه تا عمق مورد نظر (دلخواه)،
3) سطح آبی که پس از زیر آب بردن منطقه میتوان به طور دایم حفظ کرد،
4) میزان آب موجود برای زیر آب بردن منطقه باید با طبیعت ترکیبی خاک متناسب باشد
5) طبیعت و شکل برکههایی که میتوان در منطقهِ مورد نظر ایجاد کرد.
م) رودخانهها (نهرها)
به منظور به دست آوردن آب لازم برای عملیات زیر آب بردن باید جریان آب رودخانهها تنظیم و کنترل شود. همچنین، طرحهای کنترل آب رودخانهها، به ویژه در زمان جنگ، باید امکان انتقال آب از رودخانهای به رودخانه دیگر را تضمین کند. هدف از این کار ایجاد موانع گستردهای به منظور جلوگیری از عملیات مانوری دشمن از طریق تغییر سطح آب رودخانهها در مدت کوتاهی (حداکثر دو روز) است. امکان تغییر سطوح آب به ظرفیت کانالهای ارتباطی میان رودخانهها و مقادیر آب انبار شده در پشت سدها بستگی دارد. همچنین، باید طبیعت رودخانههایی که به دریاها میریزند، از نظر جزر و مد و تعیین میزان آب ورودی به آنها در حین مد و نیز میزان دبی آب در این موقع و تعیین مدت زمان مد بررسی شود.
ن) سیل بندهای قابل انتقال
عملیات زیر آب بردن زمین به تأمین و تهیهِ سیلبندهای قابل انتقال نیازمند است. این سیلبندها عبارتاند از: قفسهای مشبک آهنی پر از سنگریزه و دارای حجمی قابل حمل و نقل با خودروها و جرثقیلهای چرخداری که میتوانند از روی جادهها و سیلبندهای خاکی عبور کنند. هدف از ساختن سیلبندهای قابل انتقال، بستن شکافهایی است که دشمن از طریق فعالیتهای تخریبی خود در برابر سیلبندهای کنارههای رودخانه ایجاد میکند تا آنها منهدم و معیوب شوند و آب به مناطقی برود که روی فعالیتهای وی موثر نباشد. همچنین، این سیلبندها برای ترمیم خرابیهای وارد شده به سدهای اصلی و مخازن آب به کار میرود، این نوع سیلبندها باید در مناطق مناسبی تهیه شوند تا انتقال آنها به مناطق مورد نظر با سرعت هر چه بیشتر صورت گیرد. همچنین، ممکن است چنین سیلبندهایی برای سد کردن جریان آب رودخانهها به منظور بالا بردن ارتفاع سطح آب رودخانهها و هدایت آب به منطقهِ مورد نظر مورد استفاده قرار گیرند.
و) پمپهای آب
در صورتی که سطح دبی آب انبارها و سدها هم تراز با سطح زمین مورد نظر یا پایینتر از آن منطقه باشد، بالا آوردن آب و هدایت آن به منطقهِ معین برای زیر آب بردن آن به پمپ آب نیاز دارد. این امر به محاسبهِ تعداد و قدرت پمپها و مشخص کردن مکانهایی نیازمند است که ازآنجا میتوان آن منطقه را با کمیت معینی آب و در فرصت تعیین شده به زیر آب برد.
ه) کنترل و ادارهِ عملیات زیر آب بردن زمین
اجرای عملیات زیر آب بردن منطقه به گروه ویژهای همراه با ملزومات آن، مانند نیروهای مسلح، مهندس، افراد فنی و کارگر برای پیگیری و اجرای طرح و برنامههای مربوط به عملیات زیر آب بردن زمین، نیاز دارد.
وظایف این گروه به شرح زیر است:
1) اجرای دستورات فرماندهی کل در مورد زیر آب بردن مناطق درخواستی،
2) هماهنگی گسترش قرارگاه اصلی و قرارگاههای فرعی تابع آن،
3) تضمین برقراری خطوط ارتباطی متعدد میان آن گروه و قرارگاه کل و قرارگاههای فرعی دیگر،
4) بازرسی مداوم و پیگیری از وسایل و ادوات مختلف مورد لزوم برای اجرای عملیات زیر آب بردن منطقه،
5) صدور سفارشات و دستورات در چهارچوب رهنمودهای عمومی فرماندهی کل دربارهِ اجرای طرح زیرآب بردن منطقه،
6) اختصاص گروههای کار مورد نیاز برای هر منطقه و تعیین وظایف آنها،
7) صدور راهنماییها و مقررات ویژهِ سیل و زیر آب بردن مناطق و مراقبت و ترمیم سیلبندها و مخازن آب،
8) اطمینان از انبار کردن آب مورد نیاز در انبارها، رودخانهها و کانالها به میزانی که برای اجرای طرح زیر آب بردن یک منطقه کافی باشد
9) کوشش برای جمعآوری و انبار کردن مجدد آب در انبارها و سدها پس از اجرای عملیات زیر آب بردن منطقه.
هماهنگی
عملیات زیر آب بردن یک منطقه مستلزم هماهنگی کامل و پیگیر میان ادارات آبیاری یگانهای رزمنده و گروه اداره و کنترل این عملیات است؛ زیرا، این هماهنگی خدمتی برای صحنهِ عملیات فراهم میآورد و آن تأثیرات بزرگی، که از عملیات زیر آب بردن، انتظار داریم، به ویژه در صورت نیاز به زیر آب بردن بیش از یک منطقه را تحقق میبخشد.
پیشگیری در برابر جنگ آبی
طرف پدافند کننده در داخل سرزمین خود میکوشد، مناطق معینی از صحنهِ عملیات را برای تأمین موارد ذیل به زیر آب ببرد:
الف) محدود کردن مجال مانور طرف متخاصم آفند کننده
ب) وادار کردن دشمن در حال آفند، به تغییر سمت تعرض خود و عقب راندن وی
ج) وادار کردن دشمن به عقبنشینی و ترک مواضعی که در آن مستقر شده است.
در صورت وجود آب انبار شده به مقدار مورد نیاز برای اجرای طرح از پیش تهیه شده، طرف پدافند کننده در موارد زیر میتواند عملیات زیر آب بردن زمین را اجرا کند:
الف) پیش از آغاز تعرض دشمن،
ب) هنگام پیشروی و تعرض دشمن،
ج) پس از توقف تعرض دشمن.
در این قسمت، از تدبیرهای پیشگیری در برابر جنگ آبی که لازم است طرف آفندکننده به هنگام اجرای طرح به زیر آب بردن منطقه از سوی پدافند کننده، در دو حالت (ب و ج) اتخا کند، بحث خواهیم کرد، این تدابیرها عبارتاند از:
دلایل بروز جنگ آبی
وجود تأسیسات آبیاری و انجام فعالیتهای مربوط به آن در عمق خاک دشمن و دور از میدان رزم، تشخیص دلایل اجرای عملیات زیر آب بردن منطقه، به ویژه در مراحل اولیهِ آن را به میزان درخور توجهی محدود میکند. البته، یگانهای رزمی میتوانند این دلایل را در مناطق عملیاتی خود، به ویژه اگر محدودهِ عملیاتی آنها در نزدیکی رودخانهها باشد، مشاهده کنند؛ بنابراین، در این صورت، اهمیت شناسایی هوایی و زمینی، عکسبرداری، ادارهِ این فعالیتها، تلاشهای مداوم گروههای گشتی در عمق و مقایسهِ دقیق میان گزارشهای شناسایی، به ویژه مواقعی که انجام جنگ آبی از سوی دشمن محتمل است، به وضوح آشکار میشود.
به طور کلی، میتوان دلایل اجرای جنگ آبی یا عدم آن را در موارد زیر خلاصه کرد:
الف) اختلافات دبی آب رودخانههای اصلی، مانند کمبود آب در زمانهای معین.
ب) ارتفاع دبی آب انبارها و دریاچههای کنترل شده و محصور کردن آب رودخانهها و کاهش دادن میزان خروج آب.
ج) ایجاد سیلبندها روی کنارههای رودخانهها در اماکن معینی، به ویژه در مناطق پست.
د) تقویت سیلبندها و موانع خاکی در مناطق گوناگونی از صحنهِ عملیات.
س) کوچ دادن اهالی بعضی از روستاها، به ویژه روستاهایی که در مناطق کشاورزی پست قرار دارند.
ض) گسترش، نگهداری و لایروبی کانالها و جویها و اتصال دادن آنها به یکدیگر.
ط) نصب پمپهای آب در اماکن معین و نیز احداث کانالهایی برای کشیدن آب از انبارها و رودخانهها به مناطق مجاور.
طبیعت زمین
هدف از بررسی طبیعت زمین، تشخیص و شناسایی امکان استفاده از ویژگیهای زمین یا برطرف کردن نقاط ضعف آن برای محدود کردن خطرهای جنگ آبی است که از سوی دشمن اجرا میشود. این کار افزون بر سازمانهای نظامی به عهدهِ ادارات فنی ویژهای است که در زمان صلح صورت میگیرد. البته، این بررسی و مطالعه و جمعآوری اطلاعات باید در نخستین روزهای جنگ، تکمیل و از موقعیت زمانی بهرهبرداری شود. از طرفی، باید بررسی و مطالعات مزبور برمحور موارد زیر متمرکز باشد:
1) عوارض طبیعی و مصنوعی، که سرعت تعرض را تضمین و پدافند و حفاظت از یگانها را تأمین میکند.
2) رودخانهها، دریاچهها، مخازن آب و تمامی دیگر منابع آبی که در اجرای جنگ آبی مؤثرند.
3) طبیعت خاک زمین از نظر قدرت جذب آب و قابلیت عبور وسایل چرخدار و شنیدار از روی آن درتمامی فصلهای سال.
4) میزان شیب سطح زمین، پستیها، درهها، شیارها، کانالهای مختلف آب، زمینهای کشاورزی، طبیعت خاک و باتلاقهای موجود در منطقه.
5) راهها، جادههای خاکی، گذرگاهها و نوع آنها و قابلیت عبور وسایل نقلیهِ نظامی و طبیعت زمین مجاور آنها.
6) مناطق سنگلاخی موجود در منطقه، که برای مقابله با جنگ آبی میتوانند، مورد استفاده واقع شوند و طبیعت این مناطق (سنگ، سنگریزه، شن و مناطق گلی) و راههای منتهی بدان.
جمعآوری اطلاعات از شبکههای آبیاری
این امر به پیگیری مداوم مسئلهِ جمعآوری اخبار مربوط به نحوهِ شبکههای آبیاری و انبار کردن آب و سیستم مهار سیلابها و کنترل مخازن آب و سدها در زمان صلح نیازمند است؛ چرا که این اخبار جنبهِ اطلاعاتی دارد و باید بکوشیم تا آنها را از تمامی منابع و نمایندگیها (جاسوسی و غیره مترجم) جمعآوری و تمامی اقدامات و واکنشهایی را که باید در مقابل شبکهها و سیستم مورد بحث اتخاذ کرد، از پیش ثبت کنیم تا در زمان آغاز جنگ، بلافاصله، این اقدامات و واکنشها را جامهِ عمل بپوشانیم. البته، تلاشهای اطلاعاتی باید بر محور دستیابی به ویژگیها و اسکلتبندی و طرح این شبکهها و تأسیسات زیر، همراه با تشخیص روش و موقعیت مقابله با آنها نسبت به زمان آغاز جنگ، متمرکز باشند:
الف) اماکن مخازن آب، سدها، دریاچهها با ذکر مقدار آب آنها و ظرفیت انبار کردن و خروج آب و طرح هر یک از این تأسیسات،
ب) راههای منتهی به این تأسیسات،
ج) عوارض زمینهای مشرف بر تأسیسات مزبور و اهمیت آنها از نظر نظامی نسبت بدین اهداف،
د) شبکههای کانالهای آبرسانی، آبیاری، توزیع آب، هدایت آب و کانالهای ارتباطی میان آنها و پلها و معبرهای موجود روی آنها،
س) وضعیت رودخانهها و دبی آب آنها و میزان آب خروجی و طبیعت منطقهِ مجاور آن،
ش)تأثیر جزر و مد بر شبکههای آبیاری و آبرسانی مزبور، به ویژه بر رودخانههایی که به دریاها و خلیجها متصلاند،
ص) باران و فصل بارندگی و میزان و تأثیر آن بر منطقه و دبی آب رودخانهها و کانالها،
ض) طبیعت منطقهِ سیلبندها و نیز موانع خاکی موجود در منطقه و ویژگیهای آنها،
ط) نقاط خروج آب در طول جادهها و سیلبندها، میزان خروج آب و طرح ساختشان و سمت خروج آب از آنها،
ظ) دریچههای کنترل مخازن آب و سدها و دبی آب خروجی و روش کنترل و مهار کردن آنها،
ع) انواع و محل منابع انرژی لازم برای به کار انداختن سدها، مخازن آب و دریچههای تنظیم آب،
غ) نخستین میزان تخریب و انهدام لازم برای مختل کردن یا انهدام تأسیسات آبرسانی نسبت به جنگافزارها و ادوات
موجود که احتمالاً در این ارتباط به کار گرفته خواهند شد و میزان تأثیر چنین تخریبهایی بر صحنهِ عملیات،
م) مقدار و درجه تأثیر آب این شبکهها بر عملیات نظامی در صورت اقدام دشمن به اجرای طرح زیر آب بردن مناطق دلخواه
ن) چه تدابیر و اقدامات ایمنی زمینی و هوایی برای حفظ شبکهِ مخازن آب سدها و دریچههای تنظیم آب، مواضع پمپها و منابع انرژی آنها اتخاذ شده است.
اشغال مناطق مخازن آب سدها و مواضع پمپهای آب
بهترین شیوه برای رهایی از مشکلات و دشواریهای زیر آب بردن یک منطقه، اشغال مناطق مخازن آب سدها، دریچهها و مواضع پمپهای آب در آغاز جنگ است. این تأسیسات غالباً، در عمق خاک کشور دشمن هستند و در ارتباط با اشغال آنها با مشکلات نظامی استراتژیکی که این عمل به دنبال دارد، رو به رو خواهیم شد. در حالیکه اگر تأسیسات مزبور در نزدیکی مرزها قرار داشته باشند، اشغال آنها بسیار آسانتر خواهد بود، به هر حال، چنین عملیاتی باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
الف) غافلگیری در اجرای این عملیات.
ب) سرعت تعرض و پیشروی به سمت هدفهای مزبور.
ج) اختصاص یگانهای مورد نیاز این عملیات.
د) توانایی پایداری و مقاومت در آن مواضع در قبال تهدیدهای گوناگون دشمن تا هنگامی که نیروهای اصلی به آنها ملحق شوند. در ضمن، برای هماهنگی این عملیات باید قبلاً، قرارگاه بالاتر طرحریزی انجام داده باشد.
انهدام شبکههای مخازن آب سدها و مواضع پمپهای آب
این راهکار جایگزین راهکار مزبور است و تا هنگامی که هدف ما جلوگیری از اجرای طرحهای دشمن و محروم کردن وی از ایجاد موانع آبی گستردهای باشد که عملیات ما را با اشکال رو به رو میکند، میتوان هدف مورد نظر را با انهدام این تأسیسات و جلوگیری از اجرای طرحهای زیر آب بردن مناطق از سوی دشمن تحقق بخشید.
موفقیت این راهکار منوط به عوامل زیر است:
الف) تشخیص فرصت مناسب برای انهدام و تخریب این تأسیسات؛ زیرا، انهدام تأسیسات باید در زمانی صورت گیرد که آب جمع شده در آنها به اندازهای نباشد که به زیر آب رفتن مناطق مجاور منابع آب، مانند مخازن آب و دریاچهها منجر شود، طوری که این امر در جریان عملیات طرفتعرض کننده تأثیر گذارد؛ چرا که زمان مناسب برای تخریب هنگامی است که میزان آب انبار شده، کم و هدایت آب ریخته شده در اثر تخریب به رودخانههایی امکانپذیر باشد که مخازن آب و سدها بر آنها تسلط دارد. این راه حل در زمانی که دبی آب زیاد باشد، خطرناک است؛ زیرا، در اینصورت، هرگز نمیتوان زیر آب رفتن منطقه را کنترل کرد.
ب) این عملیات به یگانهای پر تحرک و سریعالانتقال نیاز دارد که آموزش آنها در سطح عالی است و از افراد پیاده، نیروی ویژه و مهندسی تشکیل یافته دارد. این یگانها باید همراه با نیروی هوایی و هوانیروز توانایی انجام عملیات و فعالیت در مناطق جدا شده را به مدت طولانی با تحمل سختی و خطرهای فراوان داشته باشند. یگانهای مزبور باید از پیش در مورد این مأموریتها و چنین اهدافی تمرینهای عملی و واقعی انجام داده باشند.
ج) بهکارگیری نیروی هوایی برای انهدام اهداف مزبور؛ این امر مستلزم آمادگی و فعالیت (دقیق) برای موفقیت در عملیات انهدامی و همکاری صمیمانه و همیشگی با مراکز اطلاعاتی است.
د) تخریب این تأسیسات از سوی عناصر جاسوس و ستون پنجم.
آمادگیهای کنترل و مهار آبها
عملیات کنترل و مهار آبها در حال آفند یا پدافند، به این نیاز دارد که از پیش، اقدامات مشروح زیر از سوی عناصر اطلاعاتی اتخاذ شود تا تأثیرات جنگ آبی نسبت به یگانهایی که درمعرض خطر آبگرفتگی قرار میگیرند، محدود شود و وقت آنها به هدر نرود.
الف)قراگاههای کنترل کننده
باید قرارگاهی مرکزی به عنوان قرارگاه کنترلکنندهِ آب، که با بالاترین قرارگاه در میدان رزم ارتباط دارد، همراه با چند قرارگاه دیگر برای فعالیت و همکاری در مناطق عملیاتی لشکرها تحت نظارت آن قرارگاه ایجاد شود.
در ضمن، این قرارگاهها باید از نظر شایستگی در سطح بالا باشند تا بتوانند خدمات خود را در صحنهِ عملیات ارائه دهند. همچنین،
در مورد تشکیل این قرارگاهها باید نکتههای زیر رعایت شود:
1) خودکفایی از نظر فرماندهی و کنترل و ادارهِ کارها،
2) شناخت اطلاعاتی کامل از وضعیت زمین، دشمن و شبکههای آبرسانی،
3) آگاهی لازم از وضعیت تاکتیکی و عملیاتی یگانها،
4)برخورداری از قدرت فنی برای اجرای وظایفی که جنبهِ فنی دارند و به مقابله با جنگ آبی مربوط است
5) امکانات گسترده از نظر فراهم بودن اداوت و افراد.
ب) وسایل حفاری
وسایل حفاری مکانیزه مورد نیاز باید به اندازهها و انواع مختلف و ویژگیهای مناسب برای مقابله با عملیات زیر آب بردن منطقه در زمان دلخواه فراهم شود. همچنین، برای امکان تداوم کار این وسایل، ضروری است موارد زیر تأمین شود:
1) قرارگاه ذیربط وسایل مزبور را به طور مرکزی کنترل کند،
2) تأمین تعمیرگاههای نگهداری و تعمیرات در مناطق عملیات،
3) ضرورت تأمین نیازمندیهای نجات و تخلیهِ این وسایل،
4) ضرورت وجود تعدادی نیروی احتیاط از افراد کاری و فنی برای ادامهِ کار وسایل مزبور بهرغم متحمل شدن تلفات جانی.
5) تأمین تدارکات اداری مورد نیاز افراد، مانند خوراک، وسایل حمل و انتقال تخلیه بهداری و اسکان با استفاده از بهترین امکانات موجود
6) تأمین پوشش کافی تا عملیات به طور آزاد و بدون دخالت مستقیم زمینی یا هوایی دشمن انجام گیرد.
ج) ایجاد و تقویت سیل بندها
نگهداری و متوقف کردن آب به ایجاد سیلبندها نیاز دارد و این سیلبندها باید در دورترین نقطهِ جلویی و تا جایی که وضعیت تاکتیکی اجازه میدهد، پیش از اجرای طرحهای زیر آب بردن منطقه از سوی دشمن یا هنگامی که احساس میشود وی قصد اجرای این طرحها را دارد، ایجاد شود. میتوان این سیلبندها را مستقیماً، جلوی مواضع یگانهای مقدم، یعنی در مناطقی که یگانها در اثر زیر آب رفتن مواضع پیشین خود یا در اثر تهدید آبگرفتگی این مواضع به علت عدم شناخت مقاصد دشمن بدانها عقبنشینی کردهاند، ایجاد کرد، طوری که این سیلبندها در موقع مناسب لبههای جلویی منطقهِ نبرد را تشکیل دهند.
این مأموریت به انجام اعمال زیر نیازمند است:
1) ایجاد سیلبندها، خاکریزها و موانع جلویی به عنوان اولویت، نخست،
2) ایجاد سیلبندها و موانع دیگر پشت سر هم به عنوان اولویت دوم،
3) ایجاد سیلبندها، خاکریزها و موانع عرضی برای تقسیم منطقه به چند قسمت به عنوان اولویت سوم،
4) تقویت سیلبندها، خاکریزها و موانع موجود، تا در برابر فشار تحمل داشته باشند،
5) ایجاد شکافهایی برای خروج آب بهطور منظم از زیر سیلبندها، جادهها و راهآهن به منظور تأمین هدایت آب به سمت دلخواه و به سوی پستیها و رودخانه،
6) در صورت نامناسب بودن خاک زمین برای ایجاد سیلبندها و خاکریزها یا درصورت ناچار شدن به ایجاد آنها در نزدیکی باتلاقها، مردابها یا در لبههای آن، از سنگلاخهای نزدیک منطقه مورد نظر استفاده شود
7) تقویت، توسعه و ترمیم سیلبندها و خاکریزها و بازسازی شکافهای خروج آب پیش از خشک شدن زمین، که بیشتر تحت فشار آب در جنگ آبی گذشته قرار داشتهاند، امری ضروری است که برای این منظور باید از سنگلاخهای منطقه استفاده شود.
د) جادهها
1) تقویت و عریض کردن سطح برخی از سیلبندها برای استفاده از آنها در نقل و انتقال جنگافزارها و افراد و نیز مقابله با آب مناطق زیر آب رفته،
2) به منظور مقابله با جنگ آبی، جادههای منتهی به اکیپهای اجرایی مختلف، به مناطق سنگلاخی و به مناطق استقرار یگانهای خط مقدم احداث شود،
3) وصل کردن جادههای مزبور با جادههای اصلی که یگانهای رزمی از آنها استفاده میکنند،
4) ایجاد پارکینگ خودرو در طول جادهها
5) ایجاد حفرههایی برای خودروها و تجهیزات به منظور پنهان کردن آنها در زمانی که در معرض بمباران هوایی یا فعالیتهای بالگردهای دشمن یا بسته شدن جاده قرار میگیرند. البته، این حفرهها باید در نزدیکی جادهها واقع شوند و مناطق، ظرفیت ایجاد حفره را داشته باشند.
هدایت آب
باید در اجرای عملیات هدایت آب به سمت مناطق پست و درهها، شیار رودخانههای واقع در مناطقی را که بر عملیات بیاثر است، پیشبینی کرد. بررسی و مطالعهِ نقشههای ویژهِ کارهای آبرسانی و جلوگیری از سیل، به تعیین سمت و شیب این کانالها و بررسی نوع خاک و سطح ارتفاع مناطق مختلف این کانالها کمک میکند. کار این شبکهها مستلزم امور زیر است:
1) طرح احداث کانال باید با سطوح مختلف زمین هماهنگ باشد. ممکن است شکل کانالها به صورتهای زیر درآید:
کانالهای حفاری شده.
ایجاد کانالها روی سطح زمین به صورت ایجاد دو سیلبند موازی، که فاصلهِ میان آنها عرض کانال را تشکیل دهد.
کانالهایی با عمق دلخواه، که با حفر عمق معینی از زمین و ایجاد سیلبندها در دو طرف آن ایجاد میشود.
2) اتصال این کانالها به یکدیگر.
3) امتداد و گسترش کانالهای آبرسانی و آبیاری موجود در دو منطقه، طوری که در جلوگیری از زیر آب رفتن منطقه کمک کند.
4) کشیدن کانالها به مناطق پست یا رودخانهها.
5) در صورت لزوم، باید سدهایی روی لبههای مناطق پست ایجاد کرد.
6) ایجاد کانالهای مورد نیاز برای ارتباط مناطق پست به یکدیگر.
7) ایجاد سدهای خاکی روی کانالها و جویها در محلهای انتخاب شده برای افزایش ارتفاع آب آنها و انتقال آب از کانالی به کانالهای دیگر یا قطع جریان آب در آن کانالها.
8) نصب پمپها به تعداد و حجم مورد نیاز برای انتقال آب میان کانالها یا هدایت آب به مناطق پست یا انتقال آن از مناطق پست به رودخانهها.
9) ایجاد شکاف در سدهای (سدهای خاکی) رودخانهها و در محلهای دلخواه برای هدایت آب یا بازگرداندن آن به همان رودخانهها.
10) وصل کردن مناطق پست به رودخانههای مجاور و نزدیک آن با کانالها و نصب پمپ و ایجاد سدهای خاکی به منظور انتقال و بالابردن سطح آب از مناطق پست و رودخانهها.
تدابیر پدافندی
عملیات زیر آب بردن منطقه، مانع آبی گستردهای پدید میآورد که از پیشروی یگانها جلوگیری و آنها را به توقف و اتخاذ حالت پدافندی وادار یا اینکه یگانهای پدافندی دشمن را به ترک مواضع خود مجبور میکند. در نتیجه، آنها مواضع پدافند دیگری را در مناطق عقبتر انتخاب میکنند که باز هم بر لبهِ مانع آبی متکی است. ویژگیهای این مانع آبی به قرار زیر است:
الف) عبور یگانهای پیاده از موانع آبی کمعمق (که در اغلب قسمتها ارتفاع سطح آن از 2 پا تجاوز نمیکند)، به دلیل صرف وقت زیاد و نیروی عظیم جسمانی بسیار دشوار است. از سوی دیگر، با توجه به عمق و ظرفیت این مانع، استفاده از قایقها به جز برای گروههای شناسایی و گشتیهای رزمی چندان مفید نیست. افزون بر آنکه این مانع آبی خود، مانعی در برابر ادوات و وسایل شنیدار است.
ب) این مانع آبی برکههای پراکنده و عمیق را شامل است که از پستیهای طبیعی موجود در منطقهِ زیر آب رفته تشکیل میشود و عمق آنها بر حسب پستیها و وسعتشان متفاوت است.
ج) مانع آبی مزبور برکههایی را شامل است که از نظر عمق، شکل و پراکندگی آنها روی زمین به صورت منظم قرار گرفتهاند. این برکهها در اثر زیر آب رفتن مواضع پدافندی قدیمی طرف پدافند کننده پدید آمدهاند که پیش از ناچار شدن وی به ترک آن مواضع (پس از وقوع جنگ آبی) در اشغالش بوده است.
د) این مانع آبی احتمالاً، جزایر پراکندهای را داراست که از نظر مساحت و ارتفاع زمین نسبت به سطح آب با یکدیگر اختلاف دارد و این اختلاف به ارتفاع سطح زمین وابسته است و بهرغم اینکه جزایر مزبور اهداف معلوم و واضحیاند، اما مواضعی برای گروههای گشتی، دیدبانی و مراقبت و نیز مواضعی برای خمپارهاندازها و تیربارهای نیمه سنگین به منظور انجام فعالیتهای ایذایی است.
در ارتباط با آنچه پیش از این آمد، طرف پدافند کننده باید افزون بر اجرای اصول اساسی ادارهِ نبرد پدافندی خود در پشت مانع گستردهِ آبی، موارد زیر را اجرا کند:
1) تأکید بر افزایش فعالیتهای دیدهبانی و مراقبت و هشدار از تمامی جهات (دورادور)، به ویژه از سمت جلو و جناحها و نیز مراقبت از مناطق اطراف جناحها، پشت آن و مناطقی که برای حضور و استقرار گروههای دیدهبانی دشمن مناسب است.
2) اهمیت دادن به تقویت مواضع نیروهای هشدار دهنده،
3) اشغال نقاط حیاتی پشت جبهه از سوی نیرویی که بتواند به طور مستقل و برای مدت طولانی در آنها به نبرد ادامه دهد،
4) حفاظت از موانع و مناطق عقبی، حفاظت از معبرها و دریچههای تنظیم آب و سازماندهی گروههای گشتی رزمی برای انجام فعالیت شبانه روزی در آن مناطق،
5) حفاظت و مراقبت از جناحهای موضع پدافندی، به ویژه جناحهایی که دشمن میتواند از آنها به سمت جناح و عقبههای موضع پدافندی نفوذ کند و کوشش برای مینگذاری در آن مناطق،
6) تخریب سیل بندها راهها و راهآهن موجود در نزدیک لبههای جلویی موضع پدافندی و سپس، مینگذاری آنها، به ویژه با استفاده از مینهای ضدنفر
7) اشغال جزایر نزدیک لبههای جلویی موضع پدافندی از سوی گروههای گشتی و برقراری پستهای مراقبت و دیدهبانی و ثبت موقعیت جزایر دور دست به عنوان اهداف آتش توپخانه و قرار دادن آنها تحت دید دایم و مینگذاری آنها با مینهای ضد نفر.
با به زیر آب بردن زمین در یک جنگ آبی، طرف پدافند کننده به ترک مواضع پدافندی خود وادار میشود؛ بنابراین، باید یکی از راهکارهای زیر را با توجه به اهمیت طبیعت زمین و تحقق هدف پدافندی خود در انتخاب موضع پدافندی جدیدش اختیار کند.
این راهکارها عبارتاند از:
الف) پدافند پشت منطقه زیر آب رفته:
پدافند در این منطقه با نیرویی به استعداد کافی به ترتیب زیر صورت میگیرد (ممکن است پدافند به صورت خطی باشد):
<استقرار نیروی پدافند اصلی روی یکی از جناحهای منطقهِ زیر آب رفته که همزمان مراقبت از جناح دیگر را انجام میدهد>.
باید یادآور شد که این عمل به فاصلهِ میان دو جناح و عوامل شناخته شدهِ دیگر بستگی دارد.
ب) مراقبت از منطقهِ زیر آب رفته و پدافند در پشت آن با نیرویی مناسب (پدافند خطی) (یا مراقبت از آن با ردههای تأمینی) و استقرار نیروی پدافند اصلی در پشت دو جناح منطقه زیر آب رفته.
ج) اجبار طرف پدافند کننده به گسترش جناح خود به سمت دیگر مناطق، برای بستن شکافهایی که دشمن آنها را به زیر آب نبرده است و برای پیشروی او مناسباند و در میان حوزههای استحفاظی لشکرهای مجاور قرار دارند.
یگانهای پدافندکنندهای که در اثر زیر آب رفتن منطقه به ترک مواضع خود ناچار میشوند، باید بسیار هشیار باشند و در اجرای عملیات اشغال مواضع پدافندی جدید سرعت عمل به خرج دهند؛ زیرا، به احتمال زیاد، دشمن، که منطقه را به زیر آب برده است، به پیشروی و تعرض ناگهانی و سریع از سمت جناحها به آن یگانها اقدام میکند و از فرصت دستپاچگی که در نخستین مراحل عملیات زیر آب بردن منطقه و نیز در حین فاصلههای زمانی عملیات و تغییر طرحهای پدافند رخ میدهد، بهرهبرداری میکند.
در عملیات تغییر مواضع پدافندی، به ویژه در نخستین مراحل آن باید بر موارد زیر تأکید شود:
1) سرعت عمل در احداث خاکریز و سیلبندهای جلویی به منظور سد و متوقف کردن آب.
2) سرعت عمل در ایجاد استحکامات، به ویژه برای تانکها و نفربرها.
3) تسریع در امر گسترش توپخانه درصورت ناچار شدن آن به تغییر مواضع خود و همچنین، سرعت و دقت در تجدید هماهنگی طرح آتش.https://www.uplooder.net/img/image/13/4223feed59b453fc68669cf5e9f6e87c/hasan_ali_ebrahimi_said_930315_(3).jpg
4) جناحها باید تا فاصلهای زیر دید و تیر باشد که فرصت اعلام خطر و آماده شدن برای پاسخگویی بههرگونه عملیات دشمن را تأمین کند. همچنین، برای حفظ جناحها، باید بر نیروهای پیاده و سلاحهای ضد تانک هدایت شونده تکیه و معبرهای وصولی و احتمالی دشمن ضمن مراقبت دقیق از آنها با مینهای مختلط مینگذاری شود.
5) بازسازی طرح پدافند هوایی، به ویژه طرحهای پدافندی برای مقابله با بالگردهای ضد تانک.https://www.uplooder.net/img/image/57/8d018bff053a5fe67c7ac3de81d7b75b/hasan_ali_ebrahimi_said_930315_(2).jpg
6) هماهنگی مجدد طرحهای شناسایی که شناسایی هوایی، به ویژه شناسایی با بالگرد و شناسایی زمینی دور (در عمق مترجم) و تأکید بر مراقبت و تفتیش جنگلها و باغهای واقع در جناحهای موضع پدافندی جدید و منطقهِ پشت آن را شامل شود.https://www.uplooder.net/img/image/92/6703f044e08bc7db379581d07f9a792d/hasan_ali_ebrahimi_said_930315_(2).jpg
7) عملیات زیر آب بردن یک منطقه خواه کل جبهه یا جزیی از آن را در بر گیرد جبههِ غیر منظمی برای پدافند کردن ایجاد میکند؛ بنابراین، بازسازی موضع پدافندی مستلزم بازسازی جبههِ پدافندی در تمامی محورها است
منبع::::http://www.negineiran.ir/article_4717.html