صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21

موضوع: کمال انسان از نظر دین

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض کمال انسان از نظر دین

    کمال انسان از نظر دین




    خدای سبحان کمال محض و کمال آفرین است؛ هر چه از او ظهور کند کامل است. عالم و آدم از او ظهور کرده و هر دو از مظاهر کمال حقند، هم کمال نفسی دارند و هم از کمال نسبی برخوردارند : «ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور» (1) همه ذرات عالم هستی به سوی کمال در حرکتند و مسیر امر الهی را طی می کنند، خدای سبحان به آسمانها و زمین فرمود: خواسته یا ناخواسته به سوی من بیایید، گفتند ما خواهانیم و با طوع و رغبت می آییم: «فقال لها وللأرض اتیا طوعا أو کرها قالتا أتینا طائعین» (2). انسان نیز تافته ای جدا بافته از جهان خلقت نیست، از این رو سعی می کند با رسیدن به کمال مطلوب خود را با سایر مخلوقات وفق دهد وبا مجموعه جهان آفرینش هماهنگ سازد، راه هماهنگ شدن با نظام پیوسته جهان، در سیر به سوی کمال مطلوب، کسب فضایل اخلاقی است. اخلاق این توانایی را دارد که انسان متخلق را در این مسیر با این مجموعه هماهنگ کند، انسان نیز به طور طبیعی پذیرای چنین هماهنگی است و در مسیر کمال مطلق در حرکت است.
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    کمال در چیست؟


    صاحبان علوم گوناگون، تفسیرهای متنوع و متفاوتی از کمال انسان دارند. هر کسی کمال را در رشته علمی خاص خود می داند؛ ولی آخرین سخن را کمال آفرین جهان هستی، خدای سبحان، می گوید و چه کسی راستگوتر از اوست؟:


    «و من أصدق من الله قیلا» (3).


    در علوم اعتباری و قراردادی، صاحبان علوم ادبی، کسی را که در علوم ادبی جامع باشد، «کامل» می نامند. آنان به کسی که لغت شناس ماهرودرفن لغت سرآمد باشد، «لغوی» و به کسی که در علم «اعراب» سرآمدباشد «نحوی» و به کسی که در فن شعر و قافیه و وزن شناسی ماهر باشد، «عروضی» و به کسی که جامع بین این رشته ها شده «ادیب کامل» می گویند.


    در علوم استدلالی، به کسی که در هندسه، ریاضیات و علوم تجربی، طبیعی و منطق سرآمد و ماهر باشد و با جمع این سه رشته بتواند در معارف الهیه، حقایق را به خوبی استنباط کند، «فیلسوف کامل» و «حکیم» می گویند؛ ولی در علوم حقیقی و نزد اهل معرفت، کمال به معنای دیگری تفسیر شده است. مرحوم سید حیدر آملی، که از عرفای بنام امامیه و از معتقدان به ولای اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است می گوید: به کسی که در علم شریعت، سرآمد و در علم طریقت، دارای کارآیی لازم و در علم حقیقت، صاحب بصر باشد، «شیخ» می گویند. بنابراین، شیخ، انسان کاملی است که دارای این ویژگیهای یاد شده باشد.


    البته هر کدام از این علوم، اصطلاح خاص خود را داراست؛ در روایات معصومین (علیهم السلام) نیز آمده است که همه کمال، در اموری، مانند «تفقه در دین» است:


    «الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و..» . (4).


    تفقه در دین، عبارت از دین شناسی و دین باوری است. کسی که دین شناس نیست یا دین شناس است ولی دین باور نیست، فقیه نیست. «تفقه» در دین به معنای ماهر و ممحض بودن در دین است.
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    پایه علوم


    دین، سلسله ای از مسائل نظری و مسائل عملی است و کسی متفقه در دین است که در آنها سر آمد باشد. دین، هم دستور علم و هم دستور استغفار می دهد. ذات اقدس اله به پیغمبر می فرماید : «قل رب زدنی علما» (5) یعنی، به خدا بگو که بر علم من بیفزا. نیز خداوند در قرآن، بیان می کند که پیغمبر چه علمی را از خدا طلب کند.


    همه علومی که در تأمین سعادت و رفع نیازهای بشری سهم مؤثری دارند از یک نظر، صبغه اسلامی و دینی دارند؛ چون فراهم کردن و فراگیری آنها و نیز استفاده از آنها در رفع نیاز جامعه اسلامی واجب عینی یا کفایی است و علوم از این جهت «اسلامی» می شود (البته برای اسلامی بودن علوم انسانی در رتبه اول و علوم تجربی در رتبه دوم معنای دقیقی است که خارج از بحث کنونی است) ؛ ولی قرآن کریم، علمی را که اساس و پایه همه علوم است که اگر باشد، علوم دیگر فراهم و به جا مصرف می شود و اگر نباشد، علوم دیگر یا تحصیل نمی شود یا اگر تحصیل شود، به جا صرف نمی شود، به پیغمبر آموخت و فرمود:


    «فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک» (6)


    و آن، علم «توحید» است.


    اگر کسی بداند در کل جهان، خالق، مدبر و مربی عالم و آدم، خداست و همه کمالها و جمالها را او آفریده و زمام آنها به دست اوست، قهرا در فراگیری کمال از خدا غفلت نمی کند و اگر کامل شد، در نشر آن هم برای رضا خدا می کوشد و قصور و دریغی نمی ورزد. این علم، علمی استدلالی است. عالم شدن به وحدانیت حق، کار آسانی نیست. ممکن است کسی بر اساس همان تفکر سنتی و عادی بگوید: «لا اله الا الله» اما، در برنامه های عملی او توحید ظهور نکند .
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نشانه توحید عملی


    توحید در برنامه های عملی آنگاه ظهور می کند که انسان در آغاز و پایان هر کاری «خدا» بگوید:


    «و قل رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق» (7).


    همان گونه که قبلا اشاره شد، این آیه، اختصاصی به ورود در دنیا یا برزخ یا قیامت و خروج از دنیا یا برزخ یا صحنه قیامت ندارد، بلکه موحد هر کاری را انجام می دهد باید بتواند «نام خدا» را ببرد و این کار. قهرا واجب و یا مستحب است. به عبارت دیگر، کاری که انسان به نام خدا شروع می کند، کار حرام و مکروه یا مشتبه و مشکوک نمی تواند باشد؛ زیرا چنین کارهایی هرگز مورد رضایت خدای سبحان نیست و با ذکر نام او نیز هیچ تناسبی ندارد.


    این که گفته اند: هر کاری را که انجام می دهی نام خدا را ببر؛ یعنی کار باید به گونه ای باشد که انسان بتواند به نام خدا بگوید و این، بهترین برنامه های توحیدی است که در همه شئون زندگی ما هست. انسان موحد، در همه امور چنین می اندیشد. گاهی ممکن است انسان، در اوایل امر با حسن نیت، وارد کاری بشود و به نام خدا بگوید؛ ولی دراثنای عمل، جاذبه های طبیعی، او را به سمت خود منحرف کند و او نتواند در پایان کار به نام خدا بگوید. آیه سوره «اسراء» می گوید: در آغاز هر کاری که وارد می شوید، به نام خدا بگویید و به همین صورت کار را ادامه دهید به گونه ای که وقتی از آن دست کشیدید نیز بتوانید به نام خدا بگویید با این ترتیب، سراسر آن کار واجب یا مستحب، مظهر توحید می شود.


    چنین انسانی اهل استغفار هم هست، یعنی از خدا طلب مغفرت می کند که اگر غفلتی کرد یا قصوری ورزید و یا گاهی به برخی از گناهان صغیره مبتلا شد، خدا از او در گذرد و می دانیم که استغفار برای نوع اولیا، جنبه دفعی دارد، یعنی آنان با این استغفار از خطر ارتکاب به گناه می رهند، نه جنبه رفعی تا آنان با استغفار از خطر کیفر گناه ارتکاب شده نجات یابند.


    انسان مهذب و منزه از غبار طبیعت، کامل است. و بهشت، «دارکمال» نامیده می شود. اسلام نیز، کامل است و نقصی در آن نیست.
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نعمت یاد آوری گناه


    مشکل ما در نقص ونرسیدن به کمال، فراموشی است که از بدترین مصیبتهای ماست. کار خوبی را که انجام می دهیم، فراموش نمی کنیم. چون آن را بارها بازگو کرده و به آن علاقمندیم؛ ولی چون گناه مرتکب شده را پنهان می کنیم، کم کم از یادمان می رود. و در صدد جبران آن هم نیستیم؛ زیرا انسان آنگاه در صدد جبران نقص است که متذکر آن نقیصه باشد.


    از این رو به ما گفته اند: اگر کار خیری کردید، آن را فراموش کنید و اگر از شما اشتباهی سر زد، به یاد آن باشید؛ زیرا تذکر خطا وسیله استغفار و سبب انفعال است ولی یاد آوری کار خیر، زمینه غرور را فراهم می کند. گاهی انسان آن قدر کار خیر را بازگو می کند که کار خیرش پژمرده می شود.


    در بعضی از روایات اهل بیت ( علیهم السلام) آمده است که اگر شما کار خیری را انجام دادید، لازم نیست آن را برای کسی بازگو کنید؛ مثل اینکه، شما گلی را از بوستان بکنید و چند بار به آن دست بزنید. طبیعی است که پژمرده می شود و عطر و زیبایی آن از بین می رود. کار خیر نیز وقتی زیبا و معطر است که پنهان بماند یا اگر در شیشه عطری را باز کنیم، عطر از آن می پرد. ولی کار شر مثل بوی بد است، در شیشه آن را بر دارید بگذارید زود بویش برود، یعنی به یاد آن باشید. وقتی به یاد بودید با توبه آن را جبران می کنید (8).


    غیر معصومین ( علیهم السلام) نوعا کم یا زیاد به گناه آلوده اند و فراموشی، آلودگی را می افزاید. از این رو تذکر گناه، جزو بهترین نعمتهاست؛ زیرا انسان را به توبه وادار می کند. به همین جهت به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داده شده که: «فاعلم انه لا اله الا الله واستغفر لذنبک وللمؤمنین» (9) تا هشداری باشد برای امت آن حضرت.
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    کمال در بینایی و دارایی


    با این بیان، معلوم می شود کمال، در بینایی و دارایی انسان است، انسان باید معارف الهی را به خوبی بفهمد و بر اساس آن عمل کند، یعنی آنچه را که یاد گرفته به عمل برساند. همان گونه که خوبیها با عبادتهای خوب تلازم دارند، بدیها نیز با عبادتهای ناقص متلازمند؛ یعنی، اگر کسی به بخشی از کارهای خوب موفق شود، توفیق انجام نمازهای خوب هم نصیب او می گردد. و آن نمازهای خوب، زمینه می شود که بعد از نماز به کارهای خوب دیگری دسترسی پیدا کند؛ متقابلا اگر کسی تن به گناه بدهد، به عبادات خوب، موفق نمی شود عبادات او ناقص است و عبادات ناقص، توان ندارد او را از زشتیها باز دارد. چون نمازی که عمود دین و با روح است، انسان را از زشتی باز می دارد. این خود نهی از منکری است که ضامن اجرا دارد. اینکه خداوند در قرآن می فرماید:


    «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» (10)


    یعنی، نماز واقعا انسان را در درون خود، حفظ می کند و باز می دارد. این نهی از منکر تشریعی نیست.


    گاهی ممکن است ما به گناهی تن در دهیم و دیگری ما را نهی از منکر کند؛ ولی سخن او در ما اثر نکند؛ اما اگر کسی از درون، ما را نهی از منکر کند، یقینا اثر دارد. نماز نهی از منکر از درون است و انسان را از زشتی باز می دارد و اگر انسان از زشتی بازداشته شود، «کامل» می شود.
    جهاد اکبر و ریزش کوثر


    از سخنان شیرین افلاطون این است که می گوید:


    من در علوم دیگر می نوشیدم تا سیراب بشوم؛ ولی در علم الهی، سیراب شده ام بدون اینکه بنوشم.


    در علوم دیگر، اگر انسان کتابی را مطالعه کند و با رنج و کوشش مطلبی را بفهمد، به همان نسبت لذت می برد. مانند کسی که با کندوکاو مقداری آب، استخراج کرده ونوشیده و رفع عطش کرده و لذت برده است؛ اما در معارف حقه، کمال به گونه ای است که انسان بدون رنج کتاب، کتیبه، درس، الفاظ علوم حصولی ومفهوم ذهنی و... سیراب می شود؛ مثل این که در بهشت اگر کسی بخواهد از کوثر استفاده کند، با رنج و تلاش همراه نیست. لذا می گویند:


    «دولت آن است که بی خون دل آید به کنار» .


    رنجهای ما محصول موقتی دارد؛ لطف آن است که از جای دیگر، نصیب انسان شود و وقتی از جای دیگر، نصیب وی می شود که قلب منزه داشته باشد. مأموران الهی دائما فیض می رسانند و قلب منزه و مهذب طلب می کنند این ما هستیم که متأسفانه همواره سعی می کنیم باری بر دوشمان افزوده و با همین علوم حصولی و مدرسه ای خود را سرگرم کنیم! از این رو مشغول کند وکاو هستیم تا اندک آبی از زمین بجوشد؛ اما تلاش و کوشش نمی کنیم که کوثر علم الهی از بالا ریزش کند، و این با جهاد اکبر حاصل می شود که بسیار سخت است، به این دلیل که ما در نمازی دو رکعتی، که حداکثر پنج دقیقه وقت لازم دارد، نمی توانیم خود را حفظ کنیم!
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دیو در خلوتگه دل!


    ما می خواهیم با خلوص و حضور باشیم و به آن علاقمندیم و دین نیز به آن دستورداده، پس کیست که حواس ما را به شرق و غرب و بالا و پایین، منحرف می کند؟ معلوم می شود ما امین نبوده و در نعمتهای الهی امانت را رعایت نکرده و دشمن دین خود و خدا را که شیطان است به درون دل، راه داده ایم و او فکر ما را رهبری می کند! او در حال عادی کاری با ما ندارد کسی که می خواهد یک ساعت در جایی بنشیند و فقط به در و دیوار نگاه کند، حواسش جمع است و نگاه می کند، چون اتلاف عمر است و شیطان در حال اتلاف عمر، با تمرکز حواس انسان کاری ندارد.


    نیز اگر کسی بخواهد به آهنگ حرامی گوش بدهد یا منظره حرامی را بنگرد، حواسش جمع است و با کمال حضور دل، آن آهنگ باطل را گوش می دهد و آن منظره حرام را هم می نگرد، چون او دل را به دست کسی داده که خواسته اش همین است؛ ولی اگر بخواهد مواعظ و معارف دینی را گوش بدهد یا قرآن و دعا بخواند تمرکز حواس ندارد، کلمات را بر زبان جاری می کند؛ ولی معانی در دلش راه ندارد؛ زیرا صحنه دل را دیگری گرفته، مانند مال باخته ای که دیگری به خانه او آمده و غاصبانه آن را اشغال کرده است.


    ذات اقدس اله می فرماید:


    «بل الإنسان علی نفسه بصیرة و لو ألقی معاذیرة» (11)


    انسان بر جان خود، «بصیره» است، یعنی خودش را می شناسد (12). هر کس وقتی به درون خود، سری می زند خود را خوب می شناسد؛ اگر چه ممکن است بخواهد برای تبهکاریهای خود توجیه های ناروا کند و عذرهای باطل بتراشد:


    «و لو ألقی معاذیرة»


    و این البته اختصاصی به قیامت ندارد. در دنیا هم ما خود را خوب می شناسیم.
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اگر بخواهیم کامل بشویم چاره ای جز تهذیب روح نیست و تهذیب روح راه ندادن بیگانه به حریم دل است. وقتی هر گونه سخنی را می گوییم، به هر جایی نگاه کرده، به هر چیزی گوش فرا می دهیم، هر غذایی را خورده، و به مال هر کسی چشم طمع دوخته ایم، بدانیم بیگانه را در دل خود جای داده ایم. آنگاه که بیگانه در دل ما جای کند، آن را تصاحب می کند. به همین جهت، نمازی خوانده می شود که از نظر فقهی و شریعت صحیح است اما از نظر کلامی، اخلاق و طریقت مقبول نیست. چون در بعضی روایات اهل بیت ( علیهم السلام) هم آمده است که: همان مقداری از نماز مقبول است که انسان می فهمد با خدا مناجات می کند. آن نقاط روشنی که در نماز هست چند جمله ای است که انسان می فهمد با چه کسی حرف می زند، جملاتی که با خلوص، ادا می شود (13).


    بنابراین، کمالی که فقه و دین آن را به رسمیت می شناسد در تقرب به خدا و مظهریت انسان برای ذات اقدس اله است. چون هیچ نقصی در او نیست. و او هستی، علم، قدرت، حیات و کمال محض است و بنده خدا هر اندازه به او نزدیک شود از این اوصاف سهمی می برد و طرفی می بندد و به همان اندازه، کامل می شود و تنها مانع رفتن به سوی دوست، «غبار ره» است که با تهذیب، زدوده می شود.
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    کمال در گرو احساس خطر


    کسی که می داند خطری تهدیدش می کند و او را در بین راه، گرسنه و تشنه می گذارد، در فکر علاج خطر بر می آید. جهنمی ها در عین حال که غذاهای فراوانی می خورند و آبهای فراوانی می نوشند، همیشه گرسنه و تشنه اند؛ زیرا غذایشان «غسلین» و «ضریع» است:


    «فلیس له الیوم هیهنا حمیم و لا طعام إلا من غسلین» (14)


    و «غسلین» همان چرکابه است،


    «لیس لهم طعام الا من ضریع» (15)


    و «ضریع» یعنی تیغ. چون آنان، در دنیا به طور مرتب به این و آن نیش می زدند و خار راه بودند. زخم زبان و زبانه قلم، بدگویی و سلب حیثیت از این و آن در حقیقت، تیغی است که به جان دیگران فرو می رود و همین تیغها در قیامت، ظهور می کند و به بوته تیغ تبدیل می شود که آن را به تیغ زن می خورانند.


    انسان در دنیا هر شبانه روز، دو یا سه وعده غذا می خورد و سیر می شود. مگر انسان طماع که شبانه روز غذا می خورد، شب به امید صبح بر می خیزد و صبح به امید شب می کوشد؛ ولی هرگز سیر نمی شود. غذای دوزخیان دایمی است و مدام باید غسلین وضریع بخورند. این گونه از پی آمدهای تلخ، ناله و استغفار دارد و بدون آن، کمال ممکن نیست و سخن خدا هم سخنی مانند «سبعه معلقه» و دواوین شعرای جاهلی نیست تا از باب «أحسنه أکذبه» ، مبالغه و اغراق در آن راه داشته باشد، بلکه صدق محض است.
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    قرآن کریم در جای دیگر می فرماید:


    «و نادی أصحاب النار أصحاب الجنة أن أفیضوا علینا من الماء أو مما رزقکم الله» (16).


    چون اهل جهنم گرسنه و تشنه اند، به بهشتی ها می گویند از آب و غذای بهشت، چیزی به ما بدهید؛ زیرا شما سیراب و سیر و ما تشنه و گرسنه ایم؛ ولی آنها در جواب می گویند:


    «ان الله حرمهما علی الکافرین» (17):


    خداوند آب و نان بهشت را بر کافران حرام کرده است؛ چنان که ذات اقدس اله می فرماید:


    «انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنة و مأواه النار» (18):


    اگر کسی به خدا شرک ورزد، از آب و نان حلال بهشتیان محروم است؛ چون خود را در دنیا محروم کرده است.


    حاصل آنکه: تهذیب روح به تکمیل آن و تکمیل آن فقط در سایه تحصیل همین امور است.
    امضاء

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi