رمز ماندگاری تعالیم نظری زرتشت خرگان
این گونه، می توان رمز ماندگاری «تعالیم نظری» زرتشت خرگان را تا آن گاه که کواد و مزدک جنبه های عملی آن را به پیش نکشیده بودند، درک کرد: نه زرتشت خرگان و نه مزدکیان، مدعی یک رسالت نو یا متحول کردن اساس باورهای مزدیسنی نبودند. این هر دو، بر آن بودند که معنای درست تری از «زند و اوستا» به میان نهاده اند و این ادعا نیز در نتیجه فراموش شدن زبان اوستایی، چیز جدیدی در جامعه موبدان نبود. جالب توجه است که خواجه نظام الملک هم در روایت خویش، همین نکته را به روشنی بازنموده است. مزدک گفت: مرا فرستاده اند تا دین زردشت تازه گردانم که خلق معنای زند و اوستا را فراموش کرده اند و فرمان های یزدان نه چنان می گزارند که زردشت آورده است... ملک گفت: ای بزرگان و موبدان، در این معنا چه گویید؟ گفتند: اول چیز آن است که ما را هم به دین ما و کتاب ما می خواند و زردشت را خلاف نمی کند و... بی تردید تا این جای کار عکس العملی ایجاد نمی کرد؛ اما آن هنگام که از این تعالیم نظری نتایج عملی ظهور کرد و کار بر مدار هتک و طرد اشراف و بزرگان گردید، درست دینی نمونه تمام عیار بددینی و اشموغی شد و البته دوران مدارا به پایان رسید.