اگر او کامل مطلق است، محدود به حدی نیست و اگر محدود به حدی نباشد، بنابراین، اولیت و آخریت او حد و نهایتی ندارد.بدین روی، حضرت امیر علیه السلام فرمود: «الذی لیس له فی اولیته نهایة و لا فی آخریته حد و لا غایة » ; (36)خدایی که برای او نه در اولیتش نهایتی است و نه برای آخریتش حد و غایتی، «الاول لا شی ء قبله و الآخر لا غایة له » .(37)
زیرا اگر خدا غایتی ورای خود داشته باشد، دیگر آخر نیست و در نتیجه، وجودش برای خودش نیست، بلکه برای آن غایت است و این با «کامل مطلق بودن » خداوند ناسازگار است.
اگر او اول است، اولیتش به این معنا نیست که او غایتی دارد و برای رسیدن به غایت وجودش، اول است; چرا که در این صورت، وجودش طفیلی خواهد بود; همان گونه اگر او آخر است، آخریتش به معنای پایان نیست تا وجودش به پایان برسد; زیرا این با «کامل مطلق » بودن خدا ناسازگار است: «الاول الذی لا غایة فینتهی و لا آخر له فینقضی » ; (38)اولی که نه غایتی برای اوست تا بدان رسد و نه آخری تا منقضی شود.
بنابراین، اگر خدا کامل مطلق است، اوصافی که به او نسبت می دهیم باید از هر نقصی منزه باشند.بدین روی، اگر او را به اولیت و آخریت متصف کردیم، این دو وصف در عرض هم بر او صادقند و هیچ یک از این دو وصف بر دیگری پیشی ندارد; زیرا تقدم یکی از آن دو بر دیگری مستلزم دگرگونی حالات بر خداست و لازمه آن این است که خداوند در یک حالت، همه کمالات را نداشته باشد و این با کمال مطلقش ناسازگار است: «الحمد لله الذی لم تسبق له حال حالا فیکون اولا قبل ان یکون آخرا» ; (39) حمد خدایی را سزد که بر او حالی بر حالی پیشی نگرفته است.پس اول است پیش از آن که آخر باشد.