صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28

موضوع: صفات الهی در کلمات امیر المؤمنین علیه السلام

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اگر او کامل مطلق است، محدود به حدی نیست و اگر محدود به حدی نباشد، بنابراین، اولیت و آخریت او حد و نهایتی ندارد.بدین روی، حضرت امیر علیه السلام فرمود: «الذی لیس له فی اولیته نهایة و لا فی آخریته حد و لا غایة » ; (36)خدایی که برای او نه در اولیتش نهایتی است و نه برای آخریتش حد و غایتی، «الاول لا شی ء قبله و الآخر لا غایة له » .(37)


    زیرا اگر خدا غایتی ورای خود داشته باشد، دیگر آخر نیست و در نتیجه، وجودش برای خودش نیست، بلکه برای آن غایت است و این با «کامل مطلق بودن » خداوند ناسازگار است.


    اگر او اول است، اولیتش به این معنا نیست که او غایتی دارد و برای رسیدن به غایت وجودش، اول است; چرا که در این صورت، وجودش طفیلی خواهد بود; همان گونه اگر او آخر است، آخریتش به معنای پایان نیست تا وجودش به پایان برسد; زیرا این با «کامل مطلق » بودن خدا ناسازگار است: «الاول الذی لا غایة فینتهی و لا آخر له فینقضی » ; (38)اولی که نه غایتی برای اوست تا بدان رسد و نه آخری تا منقضی شود.


    بنابراین، اگر خدا کامل مطلق است، اوصافی که به او نسبت می دهیم باید از هر نقصی منزه باشند.بدین روی، اگر او را به اولیت و آخریت متصف کردیم، این دو وصف در عرض هم بر او صادقند و هیچ یک از این دو وصف بر دیگری پیشی ندارد; زیرا تقدم یکی از آن دو بر دیگری مستلزم دگرگونی حالات بر خداست و لازمه آن این است که خداوند در یک حالت، همه کمالات را نداشته باشد و این با کمال مطلقش ناسازگار است: «الحمد لله الذی لم تسبق له حال حالا فیکون اولا قبل ان یکون آخرا» ; (39) حمد خدایی را سزد که بر او حالی بر حالی پیشی نگرفته است.پس اول است پیش از آن که آخر باشد.
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ظاهر و باطن بودن خدا


    ظاهر و باطن بودن خدا دو وصفی است که در قرآن آمده: «هو الظاهر و الباطن.» (حدید: 3) این دو وصف نسبت به موجوداتی که می توانند معلوماتی کسب کنند، مطرح می شود.وقتی می گوییم: «خدا ظاهر است » ، به این معنا نیست که چیزی بالاتر از او هست که توسط آن ظاهر شده و وقتی می گوییم: «او باطن است » به این معنا نیست که در مقابل او چیزی هست که او را مستور کرده، بلکه به دلیل شدت وجودش، کسی را نرسد که او را دریابد. بنابراین، ظاهرشدنش با ابزار، مانند دیدن نیست و باطن و مخفی بودنش مانند اجسام لطیف نیست که به چشم نیاید: «والظاهر فلا شی ء فوقه و الباطن فلا شی ء دونه » ; (40) و ظاهر است، پس چیزی بالاتر از او نیست; و باطن است، پس چیزی در برابرش نیست. «هو الظاهر لا برؤیة و الباطن لا بلطافة » ; (41) او بدون دیدن ظاهر است، و باطن است نه به واسطه لطیف بودن. «الظاهر لا یقال مم و الباطن لا یقال فیم » ; (42) ظاهر است نه از چیزی و باطن است نه در چیزی. «لا تراه النواظر و لا تحجبه السواتر» (43) دیده ها او را نبینند و پوشاننده ها او را مستور نکنند. «هو الظاهر علیها (ارض) بسلطانه و عظمته و هو الباطن لها بعلمه و معرفته » ; (44) او با سلطنت و بزرگی اش بر زمین ظاهر است و او با علم و معرفتش برای زمین باطن و مخفی است. «الظاهر بعجائب تدبیره للناظرین و الباطن بجلال عزته عن فکر المتوهمین » ; (45) برای بینندگان به واسطه تدبیرهای عجیبش ظاهر است و به واسطه بزرگی عزت و نفوذناپذیری اش از فکر خیال کنندگان باطن و مخفی است.
    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    این دو صفت یکسان بر خدا صادقند; هیچ یک از این دو بر دیگری پیشی ندارد، بر خلاف این، دو صفت مزبور در مخلوقات یا ظهورشان بر بطونشان مقدم است و یا به عکس. «الحمدلله الذی لم تسبق له حال حالا فیکون...ظاهرا قبل ان یکون باطنا، کل ظاهر غیره غیر باطن و کل باطن غیره غیر ظاهر» ; (46) حمد خدایی را سزد که در او حالی بر حالی سبقت نگرفته تا...ظاهر باشد; قبل از آن که باطن باشد، هر ظاهری غیر از او باطن است و هر باطنی غیر از او غیر ظاهر.
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ازلیت و ابدیت خدا


    امیر المؤمنین علیه السلام بر ازلیت و ابدیت خداوند از حدوث و فنای اشیا استدلال می آورند.اگر اشیا حادثند و وجودشان از خودشان نیست، پس باید وجود را از موجودی دریافت کرده باشند که سنخ وجودش حدوثی نباشد، وگرنه سؤال می شود: چرا آن حادث موجود شد و این پرسش پاسخ درخور نمی یابد، مگر آن که به موجودی تکیه کند که وجودش از آن خودش باشد; (47) همان گونه که فنای اشیا گواهند بر این که وجودشان طفیلی است و در وجود، وامدار دیگری اند.بر این اساس، آن وجود باید در وجودش مستقل باشد و وامدار دیگری نباشد.پس، چنین وجودی نابودشدنی نیست و وجودش ابدی است: «مستشهد بحدوث الاشیاء علی ازلیته...و بما اضطرها الیه من الفناء علی دوامه » ; (48) به حدوث اشیا، بر ازلیت استشهاد می شود...و به فنایی که اشیا را بدان بالضروره محتاج کرده است، بر دوامش. «و (الدال) بمحدث خلقه علی ازلیته » (49) حال که او ازلی و ابدی است، ازلیت و ابدیت او زمانی نیست تا در عرض او موجودی باشد.بدین دلیل، ازلیت و ابدیت در مورد خدا منسلخ از زمان است: «کان بلا کیف یکون، کائن لم یزل بلالم یزل و بلا کیف یکون، کان لم یزل لیس له قبل، هو قبل القبل » ; (50) «لیس لاولیته ابتداء و لالازلیته انقضاء، هو الاول و لم یزل، و الباقی بلا اجل » ; (51) برای اولیت او ابتدایی نیست و برای ازلیت او پایانی نیست.او اول است و همیشه و بدون مدت باقی است. «انت الابد فلا امد لک و انت المنتهی فلا محیص عنک » ; (52) تو ابد هستی.پس مدتی برای تو نیست.تو منتهایی هستی که از تو گریزی نیست. «ان قیل کان فعلی تاویل ازلیة الوجود و ان قیل لم یزل فعلی تاویل نفی العدم »(53); «الذی لم یزل قائما دائما اذ لا سماء ذات ابراج و لا حجب ذات ارتتاج و لا لیل داج و لا بحر ساج..» . (54)
    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    قدیم بودن خدا


    همان گونه که ذکر شد، امیرالمؤمنین علیه السلام حدوث اشیا را دلیل بر زلیت خدا قرار داد.از این رو، حدوث اشیا دلیل بر قدیم بودن خدا هم هست; چرا که لازمه ازلی بودن، قدیم بودن است.از این رو، امیرالمؤمنین بر قدیم بودن خدا، از حدوث اشیا استشهاد می آورد: «و (مستشهد) بفطورها [الاشیاء ] علی قدمته...و بما اضطرها الیه من الفناء علی دوامه » ; (55) به مفطور و مخلوق بودن اشیا بر قدیم بودن خدا...و به فنایی که اشیا را بدان مضطر کرده، بر دایمی بودنش استشهاد شده است. «[کفی ] بحدوث الفطر علیها قدمة » (56)
    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    وحدت خدا


    خداوند کامل مطلق است; یعنی هر کمال مفروضی را بدون هیچ گونه شائبه نقصی داراست. بنابراین، وجود دو فرد از کامل مطلق امکان پذیر نیست; زیرا اگر کامل مطلق دو فرد یا بیش تر داشته باشد، باید هر یک دارای بهره ویژه ای از وجود داشته باشد که دیگری ندارد و بنابراین، هر یک باید نسبت به آن ویژگی ناقص باشد، در حالی که مفروض آن است که او کامل مطلق است و هیچ گونه نقص و عیبی ندارد.نتیجه قهری این استدلال آن است که خدا واحد است و شریکی ندارد: «اشهد ان لا اله الا وحده لا شریک له » . (57) وحدت خداوند عددی نیست; زیرا وحدت عددی در جایی فرض می شود که فرد دیگری از سنخ معدود هم عرض او قابل فرض باشد که با فرض تکثر بتوانیم هر یک از آن ها را به شماره ای مقید کنیم.ولی در عرض وجود خدا، هیچ موجودی نمی تواند عرض اندام کند; چرا که در این صورت، هر یک از آن ها دارای کمالی خواهد بود که دیگری ندارد و در نتیجه، خدا هم فاقد بعضی از کمال ها خواهد بود که با کامل مطلق بودن او ناسازگاراست. بنابراین، ممکن نیست وحدت خدا وحدت عددی باشد: «واحد لا من عدد» ; (58) یکی است، نه از [سنخ ] عدد.
    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ به سؤال شخصی که از وحدت خداوند پرسیده بود، فرمود: «ای اعرابی، این گفته که خدا واحد است، بر چهار قسم است: دو وجه آن بر خدای عز و جل روا نیست و دو وجه دیگر در خدا ثابت است.اما آن دو وجهی که بر خدا روا نیست، گفته گوینده است "واحد" که به آن باب اعداد را در نظر می گیرد.پس این چیزی است که جایز نیست; زیرا چیزی که دومی برایش نیست، در باب اعداد داخل نمی شود.آیا ندیدی که خداوند تکفیر کرده کسی را که گفت سومی سه تایی (ثالث ثلاثه) و گفته گوینده را که او واحدی از مردم است که به آن نوعی از جنسی را قصد کرده است. پس این بر خدا جایز نیست; زیرا این تشبیه است و پروردگار ما برتر از آن است. اما آن دو که در خدا ثابتند گفته گوینده است: "خدای عز و جل واحد است" که در میان اشیا مثلی ندارد.این چنین است پروردگار ما و گفته گوینده خدای عز و جل احدی المعنی است" که به آن قصد کرد که خدا نه در وجود و نه در عقل و نه در وهم تقسیم نمی شود و چنین است پروردگار ما عز و جل. (59) «کل مسمی بالوحدة غیره قلیل » ; (60) «الاحد بلا تاویل عدد» . (61)
    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عظمت و بزرگی خدا


    خداوند از آن رو که کامل مطلق است و هیچ گونه محدودیتی ندارد، از هر موجودی بزرگ تر است، وگرنه لازم می آید که کامل مطلق نباشد.بنابراین، نه تنها بزرگ تر از خدا ناممکن است، بلکه موجودی به بزرگی او ممکن نیست: «سبق فی العلو فلا شی ء اعلی منه » ; (62) در بزرگی سبقت گرفت، پس چیزی برتر از او نیست. «لا تحویه الاماکن لعظمته » ;(63) به سبب بزرگی او، مکان ها او را در بر نگرفته است.نه تنها از هر بزرگی بزرگ تر است، بلکه بزرگ تر از او فرض نمی شود.از این رو، حقیقت او دست یافتنی نیست; زیرا اگر کسی حقیقت او را دریابد، در این صورت، او محدود خواهد بود، در حالی که او نامحدود است: «وفات لعلوه علی اعلی الاشیاء مواقع رجم [وهم ] المتوهمین و ارتفع عن ان تحوی کنه عظمته فهامة رویات المتفکرین » ; (64) جایگاه تیر [گمان ] گمان کنندگان به سبب برتری و بزرگی او بر بالاترین اشیا به او نرسد و مرتفع است از این که کنه بزرگی اش را فکرهای ناقص فکرکنندگان فراگیرد.
    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    معیت خداوند


    کامل مطلق است.از این رو، نسبت به هر موجودی فاعلیت دارد.بنابراین، از همه موجودات جداست.اما جدایی خدا از مخلوقاتش بدین معنا نیست که با اشیا بی ارتباط است; زیرا موجود برتر موجودی است که در هر ظرفی از ظروف وجودی حضور دارد و موجودی که در ظرفی موجود است و در ظرفی دیگر وجود ندارد محدود است و از حد وجودی رنج می برد، ولی خدایی که نامحدود است، در همه عوالم وجود حضور دارد و حضور خدا در همه عوالم وجود، حضور قیومی است; چرا که هر موجودی در هر عالمی، در وجودش وابسته به وجود خداست; وجود خدا در آن ظرف او را کفایت می کند.پس از همه موجودات جداست و در عین حال، با همه موجودات هست و از آن ها جدا نیست; زیرا جدایی از اشیا خود نقصی است که از ساحت قدس خداوند به دور است: «فارق الاشیاء لا علی اختلاف الاماکن و تمکن منها لا علی الممازجة » ; (65) از اشیا جداست، نه [به معنای ] اختلاف مکان ها، و با آن هاست، نه به شکل ممزوج شدن با آن ها. «لم یحلل فی الاشیاء فیقال هو فیها کائن و لم ینا عنها فیقال هو عنها بائن و لم یخل منها فیقال له این و لم یقرب منه بالالتزاق و لم یبعد عنها بالافتراق بل هو فی الاشیا بلا کیفیة و اقرب من حبل الورید...فمن زعم ان اله الخلق محدود فقد جهل الخالق المعبود» ; (66) در اشیا حلول نکرد تا گویند او در اشیا وجود دارد، و از آن ها دور نیست تا گویند او از اشیا جداست، با چسبیدن به اشیا نزدیک نشد و با جدایی از آن ها دور نگشت، بلکه بدون کیفیت در اشیاست و او نزدیک تر از رگ گردن است...پس کسی که گمان کند اله مخلوقات محدود است، هر آینه خالق معبود را جاهل است. «مع کل شی ء لا بمقارنة و غیر کل شی ء لا بمزایلة » (67) با هر شیئی هست نه به شکل مقارنت، و مغایر با هر شیئی است، نه با جدایی. «سبق فی العلو فلا شی ء اعلی منه و قرب فی الدنو فلا شی ء اقرب منه فلا استعلاؤه باعدة باعده عن شی ء من خلقه و لا قربه ساواهم فی المکان به » ; (68) در بزرگی سبقت گرفت، پس چیزی برتر از او نیست; و در نزدیکی [چنان ] نزدیک شد، پس چیزی نزدیک تر از او نیست; پس نه برتری او، وی را از خلقش دور داشت و نه نزدیکی او در مکان، او را با خلقش یکی کرد. «قریب من الاشیاء غیر ملابس، بعید منها غیر مباین » ; (69) نزدیک به اشیاست بدون آمیختگی، دور از اشیاست بدون جدایی. «لیس فی الاشیاء بوالج و لا عنها بخارج » (70) در اشیا فرو نرفت و از آن ها خارج نگشت. «بان من الاشیاء بالقهر و القدرة و بانت الاشیاء منه بالخضوع له و الرجوع الیه » ; (71) از اشیا به واسطه قاهریت و قدرت جدا شد و اشیا از او با خضوع در برابر او و بازگشت به او از وی جدا شدند.
    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    قدرت خدا


    قدرت یک از اوصاف کمالی است و خداوند بدان متصف می شود و قدرتش محدود به حدی نیست; زیرا فقط موجودات محدود قدرتشان محدود است; چون موجود محدود بیش از شعاع وجودش قدرت ندارد; زیرا در ورای شعاع وجودش هستی ندارد تا اعمال قدرت کند.از این رو، حضرت امیر علیه السلام می فرماید: «کل قوی غیر ضعیف...، کل قادر غیره یقدر و یعجز» ; (72) هر قوی ای غیر از خدا ضعیف است...، هر قادری غیر از خدا می تواند و وا می ماند.


    امیرالمؤمنین علیه السلام عجز موجودات را گواه بر قدرت خداوند قرار می دهند. (مستهشد) بما وسمها (الاشیاء) من العجز علی قدرته » ; (73) به عجزی که بر اشیا داغ نهاد بر قدرتش گواه می آورند «و [مستشهد ] بعجزها (الاشیاء) علی قدرته » . (74) قدرت خدا همراه با خستگی نیست; چرا که خستگی نشانه عجز است و کامل مطلق از هر نقصی پاک است: «لم یؤده خلق ما ابتدء و لا تدبیر ما ذرء» ; (75) آفرینش آنچه را شروع کرده، او را خسته نکرده است و نه اداره کردن آنچه آفریده.


    قدرت خداوند هیچ گونه محدودیتی ندارد; حتی در ظرفی که شی ء موجود نیست، خداوند بر آن قادر است: «قادر اذ لا مقدور» ; (76) قادر است زمانی که مقدوری نیست.البته باید به این نکته توجه داشت که معنای قدرت مطلق خداوند این نیست که بر ایجاد ممتنع های بالذات قدرت دارد و به این معنا نیست که نسبت به آن ها عاجز است; زیرا عجز و قدرت در جایی به کار می رود که متعلق آن امر ممکنی باشد و چیزی که از دایره ممکنات بیرون است، موجود شدنی نیست تا گفته شود چه کسی بر آن قدرت دارد یا ندارد.
    امضاء

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi