صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 54

موضوع: شفاعت در نهج البلاغه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض شفاعت در نهج البلاغه

    چکیده:
    ابتدا معنای شفاعت و انواع آن را به طور مختصر توضیح دادیم و پس از آن به پردازش یکی از انواع آن که شفاعت رهبری است در نهج البلاغه پرداختیم و نمونه هایی از آن را بیان کردیم. و روشهای گوناگونی را عنوان کردیم که حضرت برای شفع شدن با خودشان بیان کرده اند که بسیار گوناگون و زیاد است و نمونه های بسیاری در نهج البلاغه دارد و لی ما تنها بعضی از آنها را تنها برای اشاره ذکر کرده ایم.
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مقدمه:


    شفاعت آن چیزی است که همه ما علاقه مندیم که مشمول آن شویم و از این موهبت برخودار شویم در راستای این مطلب نیز باید بدانیم چگونه مورد شفاعت قرار می گیریم که راه آن این است که اینجا با حضرات و به ویژه حضرت علی علیه السلام همراه و جفت و شفع شویم تا تجسم این رابطه در آخرت ظاهر گردد و این بزرگواران شفیع ما شوند. در ادامه مروری بر معنای شفاعت خواهیم داشت و پس از آن انواع آن را که شفاعت مغفرت و شفاعت رهبری است به اجمال توضیح خواهیم داد و سپس به توضیح بیشتری در مورد شفاعت رهبری می پردازیم و نمونه های و راه های مختلفی که از نهج البلاغه برای این نوع شفاعت مطرح شده آنها را به صورت فهرستی بیان خواهیم کرد و سپس به شرح آنها توسط شروح نهج البلاغه خواهیم پرداخت.
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    شفاعت:


    ما در ميان جوامع بشری جامعه‏هايی را كه قانون در آن دستخوش پارتی بازی‏ است فاسد و منحط و فاقد عدالت می‏شمريم، چگونه ممكن است در دستگاه‏ الهی معتقد به پارتی بازی شويم؟! در هر جامعه‏ای كه شفاعت هست عدالت‏ نيست.
    تأثير عوامل سه گانه : «پول» و «پارتی» و «زور» در يك‏ جامعه نشانه ناتوانی و ضعف قانون است. وقتی قانون ضعيف باشد طبعا نمی‏تواند بر اقويا و زورمندان چيره گردد، سطوت خود را فقط به ضعفا نشان‏ می‏دهد. قانون ضعيف، مجرمين ضعيف را به تله می‏اندازد و به پای ميز مجازات می‏كشاند ولی از تله انداختن زورمندان مجرم عاجز می‏ماند.
    قرآن، مقررات الهی را قوانين نيرومند و قوی معرفی می‏كند و تأثير «پول» و «پارتی» و «زور» را در محكمه عدل الهی نفی می‏نمايد. در قرآن از پول به عنوان «عدل» ( از ماده «عدول»، زيرا وقتی كه به‏ عنوان رشوه داده شود سبب عدول و انحراف از حق و حقيقت می‏گردد ، يا از «عدل» به معنی «عوض» و «معادل» و از پارتی به عنوان «شفاعت» و از زور به عنوان «نصرت» ياد شده است . در سوره بقره‏ آيه 48 چنين می‏خوانيم:
    «و اتقوا يوما لا تجزی نفس عن نفس شيئا و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم ينصرون.» «پروا داشته باشيد از روزی كه هيچكس از ديگری دفاع نمی‏كند و شفاعت‏ هم پذيرفته نيست و از كسی هم پولی به عنوان عوض جرم و معادل آن گرفته‏ نخواهد شد و نصرت و ياری كردن امكان ندارد.»
    يعنی نظام جهان آخرت همچون نظام اجتماعی بشر نيست كه گاهی انسان برای‏ فرار از قانون به پارتی يا پول متوسل شود و گاهی قوم و عشيره خود را به‏ كمك بطلبد و آنان در برابر مجريان قانون اعمال قدرت كنند.[1]
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اقسام شفاعت:


    حقيقت اين است كه شفاعت ، اقسامی دارد كه برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد ولی برخی، صحيح و عادلانه است‏ و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است ولی شفاعت‏ صحيح، حافظ و تأييد كننده قانون است. شفاعت غلط آن است كه كسی‏ بخواهد از راه پارتی بازی جلوی اجرای قانون را بگيرد. بر حسب چنين‏ تصوری از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگزار و بر خلاف هدف قوانين‏ اقدام می‏كند و از راه توسل به پارتی، بر اراده قانونگزار و هدف قانون‏ چيره می‏گردد. اينگونه شفاعت، در دنيا ظلم است و در آخرت غير ممكن. ايرادهايی كه بر شفاعت می‏شود بر همين قسم از شفاعت وارد است و اين‏ همان است كه قرآن كريم آن را نفی فرموده است. شفاعت صحيح، نوعی ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثناء و تبعيض‏ وجود دارد و نه نقض قوانين، و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگزار است. قرآن اين نوع شفاعت را صريحا تأييد كرده است. شفاعت صحيح نيز اقسامی دارد.[2]
    نوع نادرست شفاعت كه به دلايل عقلی و نقلی مردود شناخته شده است اين است كه گناهكار بتواند وسيله‏ای برانگيزد و به توسط آن از نفوذ حكم الهی‏ جلوگيری كند، درست همان طوری كه در پارتی بازی‏های اجتماعات منحط بشری‏ تحقق دارد. بسياری از عوام مردم ، شفاعت انبياء و ائمه عليهم‏السلام را چنين‏ می‏پندارند، می‏پندارند كه پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله عليها و ائمه اطهار خصوصا امام حسين علیه السلام متنفذهايی هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ می‏كنند، اراده خدا را تغيير می‏دهند و قانون را نقض می‏كنند.[3]
    اينچنين تصويری از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلكه شرك در ربوبيت است و به ساحت پاك امام حسين ( ع ) كه بزرگ ترين افتخارش «عبوديت» و بندگی خداست نيز اهانت است همچنانكه پدر بزرگوارش از نسبتهای «غلاش» سخت خشمگين می‏شد و به خدای متعال از گفته‏های آنها پناه می‏برد. امام حسين عله السلام كشته نشد برای اينكه (العياذ بالله) دستگاهی در مقابل دستگاه خدا يا شريعت جدش رسول خدا بوجود آيد[4]، راه‏ فراری از قانون خدا نشان دهد.
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شفاعت مغفرت:


    نوع شفاعت ، وساطت در مغفرت و عفو و بخشيدن گناهان است[5]. اين‏ معنای از شفاعت است كه آماج اشكالها و ايرادهای منتقدين و منكرين قرار گرفته است.
    اصل مغفرت، يك پديده استثنائی نيست، يك فرمول كلی است كه ازغلبه رحمت در نظام هستی نتيجه شده است. از اينجا دانسته می‏شود كه‏ مغفرت الهی، عام است و همه موجودات را «در حدود امكان و قابليت‏
    آنها» فرا می‏گيرد. اين اصل در فوز به سعادت و نجات از عذاب، برای‏ همه رستگاران مؤثر است، لهذا قرآن كريم می‏فرمايد :«من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه »« هر كس كه در آن روز از عذاب خدا نجات يابد ، مشمول رحمت خدا قرار گرفته » يعنی اگر رحمت نباشد، عذاب از احدی برداشته نمی‏شود.[6]
    مغفرت الهی چه ارتباطی با شفاعت دارد ؟ مغفرت الهی مانند هر رحمت ديگر دارای نظام و قانون است.امكان ندارد هيچيك‏ از جريانهای رحمت پروردگار بدون نظام انجام گيرد. به همين دليل مغفرت‏ پروردگار هم بايد از طريق نفوس كملين و ارواح بزرگ انبياء و اولياء به‏ گناهكاران برسد و اين لازمه نظام داشتن جهان است. به همان دليلی كه‏ رحمت وحی بدون واسطه انجام نمی‏گيرد و همه مردم از جانب خدا به نبوت‏ برانگيخته نمی‏شوند و هيچ رحمت ديگر هم بدون واسطه واقع نمی‏شود، رحمت‏ مغفرت هم بی واسطه ممكن نيست تحقق پيدا كند. اگر فرضا هيچ دليل نقلی بر شفاعت در دست نبود ناچار بوديم از راه عقل‏ و براهين قاطعی از قبيل برهان امكان اشرف و نظام داشتن هستی به آن قائل‏ شويم.
    وقتی كسی وجود مغفرت خدا را بپذيرد، مبانی محكم عقلی، او را ناچار می‏سازد كه بگويد جريان مغفرت بايد از مجرای يك عقل كلی يا يك نفس كلی‏ يعنی عقل و نفسی كه دارای مقام ولايت كليه الهيه است صورت گيرد ، امكان‏ ندارد كه فيض الهی بيرون از قانون و حساب به موجودات برسد. ولی خوشبختانه قرآن كريم ما را در اينجا نيز رهبری فرموده است ، با ضميمه كردن روايات اسلامی، خصوصا با توجه به آنچه در روايات معتبر و شامخ شيعه در باب ولايت كليه رسول خدا و ائمه اطهار عليهم‏السلام و مراتب ولايت در طبقات پايين تر اهل ايمان رسيده است، چنين استنباط می‏كنيم كه وسيله مغفرت تنها يك روح كلی نيست بلكه نفوس كليه و جزئيه‏ بشری با اختلاف مراتبی كه دارند هر كدام سهمی از شفاعت دارند و اين يكی‏ از مهمترين معارف اسلام و قرآن است كه تنها در مذهب مقدس شيعه به‏ وسيله ائمه اطهار و شاگردان مكتب آنها خوب توضيح داده شده است ، لهذا از افتخارات اين مذهب شمرده می‏شود . [7]
    با توجه به اينكه شفاعت همان مغفرت الهی است كه وقتی به خداوند كه‏ منبع و صاحب خيرها و رحمتهاست نسبت داده می‏شود با نام «مغفرت» خوانده می‏شود و هنگامی كه به وسائط و مجاری رحمت منسوب می‏گردد نام «شفاعت» به خود می‏گيرد، واضح می‏گردد كه هر شرطی برای شمول مغفرت هست‏ برای شمول شفاعت نيز هست. از نظر عقلی شرط مغفرت چيزی جز قابليت‏داشتن شخص برای آن نيست . اگر كسی از رحمت خدا محروم گردد صرفا به‏ موجب قابل نبودن خود او است نه آنكه (معاذ الله) در رحمت خدا محدوديت وضيقی باشد. رحمت خدا همچون اعتبار بانكی يك بازرگان نيست‏ كه محدود باشد . اعتبار رحمت الهی نامحدود است، ولی قابلها متفاوتند، ممكن است كسی بكلی فاقد قابليت باشد و نتواند از رحمت خدا بهره‏ای‏ بگيرد. از نظر متون دينی اين اندازه مسلم است كه كفر به خدا و شرك، مانع‏ مغفرت است. قرآن كريم می‏فرمايد :«ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء (نساء/116)» «خدا شرك را نمی‏آمرزد ، و آنچه پايين تر از شرك است برای هر كس‏ كه بخواهد می‏بخشد.» اگر ايمان از دست برود رابطه انسان با مغفرت يكباره بريده می‏شود و ديگر بهره برداری از اين لطف عظيم امكان نخواهد داشت. زمانی كه بر دل‏ آدمی مهر كفر زده شود مانند ظرف دربسته‏ای می‏گردد كه اگر در همه‏ اقيانوسهای جهان فرو برده شود قطره‏ای آب به درون آن نخواهد رفت. وجود چنين فردی همچون شوره زاری می‏گردد كه آب رحمت حق در آن بجای گل ، بوته‏های خار پديد می‏آورد.[8]


    شفاعت رهبری:
    در بحث عذاب اخروی گفته می شود اعمال و کردارهایی که انسان در این دنیا مرتکب می گردد، در جهان دیگر تجسم وتمثل پیدا می کند و حقیقت عینی آنها جلوه گر می شود. می افزاییم که در آخرت نه تنها اعمال تجسم پیدا میکند بلکه روابط نیز مجسم می گردد؛ روابط معنوی که در اين جهان بين مردم برقرار است در آن جهان صورت عينی و ملكوتی پيدا می‏كنند . زمانی كه يك انسان سبب هدايت انسانی ديگر می‏شود رابطه رهبری‏ و پيروی در ميان آنان در رستاخيز به صورت عينی در می‏آيد و " هادی " به‏ صورت پيشوا و امام ، و " هدايت يافته " به صورت پيرو و مأموم ظاهر می‏گردد . در مورد گمراه ساختن و اغواء هم همينطور است [9].
    قرآن كريم می‏فرمايد :«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» مقصود از اين «يوم» روز قيامت است، و ظرف يوم متعلق به مقدر است، و تقدير كلام چنين است: «اذكر يوم فلان- بياد آور روزى را كه» و كلمه «امام» به معناى مقتداء است، و خداى سبحان افرادى از بشر را به اين نام ناميده كه جامع آنان اين است كه بشر را با امر خدا هدايت مى‏كنند، هم چنان كه در باره ابراهيم (ع) اين اسم را به كار برده و فرمود: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»[10] و در باره سايرين فرموده:«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»[11] و افراد ديگرى را كه مقتدا و رهبر گمراهانند ائمه كفر خوانده و فرمود «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر»[12].[13]
    مراد از" امام هر طائفه" همان اشخاصى هستند كه مردم هر طائفه به آنها اقتداء و در راه حق و يا باطل از آنها پيروى مى‏كرده‏اند. [14]
    چيزى كه هست از آيه‏اى كه در باره فرعون كه يكى از امامان ضلال و گمراهى است بحث مى‏كند يعنى از آيه «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ»[15] ، و همچنين از آيه «لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ»[16] و غير اينها از آيات بسيارى ديگر استفاده مى‏شود كه اهل ضلال هيچوقت از اوليايشان جدا نمى‏شوند، و لازمه اين سخن آن است كه روز قيامت ايشان به اتفاق پيشوايان خود فرا خوانده مى‏شوند.[17]
    كلمه «بامامهم» مطلق است، و مقيد به امام حق كه خدا او را هادى به امر خود قرارش داده باشد نشده، و مقتداى ضلالت عين مقتداى هدايت امام خوانده شده و سياق ذيل آيه و آيه دومى هم مشعر بر اين است كه امامى كه روز قيامت خوانده مى‏شود آن كسى است كه مردم او را امام خود گرفته باشند و به او اقتداء كرده باشند. نه آن كس كه خداوند به امامتش برگزيده باشد، و براى هدايت به امرش انتخاب كرده باشد، چه اينكه مردم هم او را پيروى كرده باشند و يا كنارش زده باشند.
    آيه شريفه نتيجه و فرع جمله «نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» را، اين دو جمله: يعنى جمله «فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ» و جمله «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏ ...» قرار داد.
    مراد از «دعوت» را به طورى كه از سياق برمى‏آيد احضار بگيريم كه هر طائفه‏اى با پيشواى خودشان احضار شده و هر كه به امام حقى اقتداء كرده و نامه عملش را به دست راستش مى‏دهند، و هر كه از معرفت امام حق در دنيا كور بوده، در آنجا هم كور خواهد بود، اين آن معنايى است كه از تدبر و دقت در آيه به دست مى‏آيد.[18]
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شفاعت در نهج البلاغه:


    کلمه شفع: خود کلمه شفع در نهج البلاغه جز در چند مورد محدود وجود ندارد که یکی از آن موارد برای شفاعت قرآن است که در خطبه 176/10و11 می باشد و دیگری در حکمت 63 است که می فرمایند: الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ (شفاعت كننده چونان بال و پر در خواست كننده است. )
    در ادامه به بررسی شفاعت رهبری در نهج البلاغه می پردازیم، با نگاه کلی به این نتیجه می رسیم که:
    شفاعت رهبری همانطور که توضیح داده شد در نهج البلاغه هم به دو صورت است؛ که یکی شفع شدن با رهبر کفر و باطل است و دیگری شفع شدن با رهبر حق می باشد.
    شفع شدن با رهبر حقیقت خود نیز به گونه های مختلف و شیوه های متفاوت در نهج البلاغه بیان شده است، با نگاه اجمالی به نهج البلاغه انسان به این نتیجه می رسد که کل نهج البلاغه راه شفع شدن به حضرت را نشان می دهد و به راستی که این گونه است. در ادامه سعی بر این است که طرق مختلف و روشهای مختلف آن بیان گردد.در ادامه ابتدا برای اینکه کل مطلب را در یک نگاه دیده و بدانیم در ادامه چه مسائلی مطرح می شود نموداری از فهرست مطالب و زیرگروه های آن را نشان می دهیم:
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    راههای شفع شدن:


    شناخت و کسب صفات و خصلتهای مثبت:
    بیان ویژگیهای خود
    · بیان صفات و کارهایی که خود حضرت انجام می دهند.
    · خود را وسیله نجات معرفی می کنند.
    · بیان اثرات هدایتی خود را بر می شمرند
    معرفی الگویی که خود حضرت از ایشان استفاده می کنند(پیامبر صلّی الله و علیه و آله):
    معرفی و تایید بعضی شخصیتها:
    بیان بایدها(یعنی این کارها را انجام دهید):
    معرفی کارهای خوب (و گاهی با بزرگ نمایی):
    با روش دعا کردن و حاجاتی را خواستن:
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شناخت و کسب صفات و خصلتهای منفی:


    معرفی صفاتی که خود ندارند و کارهایی که خود انجام نمی دهند:
    معرفی و طرد و ردّ بعضی افراد:
    بیان نبایدها(یعنی این کارها را انجام ندهید)
    معرفی کارهای ناپسند:
    موانع و عواقب شفع نشدن
    نتیجه اطاعت نکردن و دوری از حضرت:
    عواقب پیروی از اهل باطل:
    معرفی شیطان و راه های تسلط او:
    آگاهی دادن و روشن سازی محیط پیرامون انسان(ایجاد نگرش و بیان روش زندگی):

    معرفی خداوند:
    معرفی پیامبر صلی الله علیه و آله و عترت ایشان:
    مرگ:
    معرفی دنیا:
    معرفی آخرت:
    معرفی انسان:
    چنانچه می دانید باید صفات مثبت را کسب یا به عبارتی از بالقوه به بالفعل در آوریم و همچنین صفات منفی را از خود دور کرده و آنها را سرکوب و یا لااقل از طغیان آن اجتناب کنیم. در نتیجه به معرفی آنها و نحوه کسب و اجتناب آن احتیاج داریم و این مورد به خوبی توسط حضرت و به شیوه های گوناگون بیان گردیده است که کسب آنها و دور کردن آنها طبق آنچه حضرت فرموده اند یعنی شفع شدن با ایشان :


    شناخت و کسب صفات و خصلتهای مثبت:
    روشهایی که در این مورد به چشم می خورد این است که:
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بیان ویژگیهای خود


    حضرت در جاهایی در مورد خودشان و ویژگیها و خصوصیات خود صحبت می کنند که راهی برای شناخت حضرت است و اینکه انسان سعی کند به ایشان نزدیک شود و شبیه خصوصیات ایشان را البته در حد وسع و ظرفیت خودش پیدا کند؛ و همچنین خود را وسیله نجات معرفی می کنند و همچنین اثرات هدایتی خود را بیان می کنند؛ در ادامه تحت این سه عنوان به ذکر بعضی از آنها می پردازیم:


    بیان صفات و کارهایی که خود حضرت انجام می دهند.
    شجاعت: حضرت در خطبه 33/4 خود را شجاع و حق طلب معرفی می کنند( أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُ لَفِي سَاقَتِهَا- حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا مَا عَجَزْتُ وَ لَا جَبُنْتُ- وَ إِنَّ مَسِيرِي هَذَا لِمِثْلِهَا- فَلَأَنْقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِه‏) و می فرمایند:« به خدا سوگند من از پيشتازان لشكر اسلام بودم تا آنجا كه صفوف كفر و شرك تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، هم اكنون نيز همان راه را مى‏روم، پرده باطل را مى‏شكافم تا حق را از پهلوى آن بيرون آورم.» اين عبارت امام (ع) در بيان فضيلت و برترى خود بر ديگران آمده، و از پيشگامى كارزار با دشمنان بيان مى‏كند و اين كه آن قدر ايستادگى كرده تا مشركان بكلّى شكست خورده و فرار كرده‏اند و در اين رويارويى ناتوانى و ترسى از خود نشان نداده است.[19]
    «سوق» به دو معنى آمده، يكى طرد كردن و شكست دادن، كه منظور حضرت از اين عبارت همين معنى است. دوّم، راندن به سوى ديانت و ارشاد، و چون مقصود حضرت از جنگ جز هدايت كردن به دين، چيزى نبوده و از سويى هدايت و ارشاد مردم ممكن نبوده مگر به وجود پيامبر و روشن شدن راه حق، بنا بر اين دور كردن و طرد ساختن دشمنان دين، تا شكست كامل مشركان، به جهت حمايت پيامبر و دفاع از حوزه ديانت امرى واجب و لازم شده است. البتّه نه بدين معنى كه جنگ كردن و شكست دادن جمعيّتها ذاتا مطلوب باشد، بلكه هدف به كمال رسيدن هدايت است كه هدف وجودى پيامبر بوده است. «نه، ضعف نشان دادم و نه، ترسيدم» در اثبات كمال فضيلتى است كه براى خود، بر مى‏شمارد، و نهايت شجاعتى است كه داشته اند، و تأكيد بر توانمندى خود و نداشتن ترس به مثابه يكى از رذايل اخلاقى و ضد شجاعت مى‏باشد. [20]
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در خطبه 37/1 نیز این مطلب را با لحنی زیبا به گونه ای دیگر بیان می کنند:
    «آن گاه كه همه از ترس سست شده، كنار كشيدند، من قيام كردم، و آن هنگام كه همه خود را پنهان كردند من آشكارا به ميدان آمدم، و آن زمان كه همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت كه همه باز ايستادند من با راهنمايى نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهسته‏تر بود امّا در عمل برتر و پيشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز كردم، و پاداش سبقت در فضيلت‏ها را بردم. همانند كوهى كه تند بادها آن را به حركت در نمى‏آورد، و طوفانها آن را از جاى بر نمى‏كند، كسى نمى‏توانست عيبى در من بيابد، و سخن چينى جاى عيب جويى در من نمى‏يافت. خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم، و نيرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او باز ستانم.» و به راستی چقدر باید خدا را به خاطر چنین امامی شکر کرد، امامی و پیشوایی که نور خدا با اوست و می توان در همه وقتی پشت سر ایشان حرکت کرد چرا که هیچ گاه راه را اشتباه نمی روند.
    زهد حضرت: در خطبه 74پس از بیان حقانیتشان برای خلافت می فرمایند: و از آن همه زر و زيورى كه به دنبال آن حركت مى‏كنيد، پرهيز مى‏كنم.( وَ زُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِهِ )
    ایمان به خدا و رسولش و توکل بر خدا: پس از معرفی خدا می فرمایند: به او ايمان مى‏آورم چون مبدأ هستى و آغاز كننده خلقت آشكار است. از او هدايت مى‏طلبم چون راهنماى نزديك است، و از او يارى مى‏طلبم كه توانا و پيروز است، و به او توكّل مى‏كنم چون تنها ياور و كفايت كننده است. و گواهى مى‏دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست. او را فرستاده تا فرمان‏هاى خدا را اجرا كند و بر مردم حجّت را تمام كرده، آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند.(خطبه 83/2)[21]
    امضاء

صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi