صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29

موضوع: دلنوشته های من

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض دلنوشته های من

    11
    روز ها از وقتی که گفتی خواهی آمد میگذرد
    ... من هنوز هم چشم به راه توام
    ...چشم به راه بهار
    چشم به راه چشمه ی شفاف چشمانت
    هنوز هم در کویر بی رحم دلم نماز باران می خوانم
    می دانی که که چه غوغایی از تو در من به پاست
    می دانی که با آمدنت رنج هایم به پایان میرسد
    به من گفتند که از پشت کوهساران سر به فلک کشیده می آیی
    از دور ترین نقطه ی زمین
    و خود نیز گفتی که می آیی
    اما کی؟
    تو خود میدانی که انتظار چقدر تلخ است
    تو خود میدانی که انتظار قلب خسته ام را منفجر میکند
    تو خود میدانی که شمعدانی هایم از انتظار به پاییز می رسند
    اما هنوز هم از تو نشانی ندارم
    به من گوش کن . که اگر تو به من گوش نکنی از من خاکستری می ماند و بس.
    تو به من گوش کن که خسته ام از این بیهوده گوییها و بیهوده نوشتن ها
    می ترسم به بیراهه بروم
    بگو باران ببارد
    تا زیر باران به اجابت دعای " اللهم عجل لولیک الفرج " دلخوش باشم

    111
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  2. تشكرها 8

    parsa (10-05-2010), setare261 (03-06-2010), نوای عشق (07-05-2010), نرگس منتظر (12-05-2010), خادمه زینب کبری(س) (06-05-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (15-01-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من




    ...لبخند بزن
    وقتی پرنده ی دلت می شکند
    این دنیا و مردمانش ارزش گریستن ندارند
    بالت که زخمی شد
    گوشه ایی از آسمان بنشین
    مگذار که چشمان این مردمانی که که به خاک انس گرفته اند زمین گیرت کند
    خاک این دنیا دامنگیر است
    اینجا سرزمین مردمانی است که دنیا برایشان ابدیت است
    اینجا حیات را با رنج در هم آمیخته اند
    اینجا زندگی دلشوره ی تکراری یک درد است
    دردی که به وقوع میپیوندد
    اینجا کسانی که در تو دنبال لبخندند
    با دستان لطیفشان بر پیشانی دلت زخم میزنند
    اینجا با تو از درد هایشان میگویند
    غافل از اینکه چه دردی به تو میدهند
    نفست را میگیرند
    اینجا هیچ دلی هوای دیگری را نمی کند
    سرزمین دنیا بتکده ی انسانهایی است که طلوع خورشید ابتدای یلدای تاریکشان است
    دلت را میان دستت بگیر
    دنیا و مردمانش را رها کن اینجا کسی به کسی نیست
    در اسمان بمان
    آنجا عشق هدیه می دهند
    تنها خداست که قدم به قدم با تو می آید

    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  5. تشكرها 6

    parsa (10-05-2010), نوای عشق (07-05-2010), نرگس منتظر (12-05-2010), خادمه زینب کبری(س) (07-05-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من(تقدیم به بانوی نجابت و عصمت)

    تقدیم به بانوی نجابت و عصمت


    مدینه را چه میشود که عطر بهشت را از خانه ی پیامبر استشمام نمی کند؟!!!
    چه می رود بر اهل زمین که دیگر تاب عطر یاس را ندارند؟!!!
    چرا کوچه های مدینه بوی دلواپسی میدهد؟!!!
    عابرانی که از درد بی دردی در خود میپیچند
    مگر کورند این مردمان که طعم تلخ فراق او را که بر در و دیوار مدینه بوسه میزند نمی بینند
    او آخرین خاطرات محمدصلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم است.
    ...اف بر شما
    چه کردید با یادگار پیامبرتان؟
    ای کاش صفحه ی روزگار در هم میپیچید
    و آتش دوزخ طومار زندگی نکبت بارتان را در مینورید
    شمایی که بی رحمانه و بی شرمانه
    آتش بر آشیان سیمرغ مظلومیت قاف زدید
    این بود امانت داریتان؟
    این بود عهدی که در غدیر خم بستید؟
    اف بر شما که دستان قهرمان اسلام را بستید
    همان دستانی که دست بیعت به آن داده بودید.
    چه زود " انی تارک فیکم الثقلین ..." را یادتان رفت.!!!
    چه زود "... فاطمه بضعه منی" را فراموش کردید!!!
    مگر رسول مهربانی ها نفرمود "...ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها"
    از غضب خدا نترسیدید؟
    وا محمدا از این این بی شرمیتان
    اف بر شما مردمان نامرد که پاره های تن رسولتان را در میان آتش به نظاره ایستادید
    شما را چه شده بود؟
    امشب به تاوان این همه بی شرمی و حرمت شکنیتان خداوند به سفیر مهربانیش فرمود
    تا رجعت آسمانیش را آغاز کند.
    و اینگونه گاه دنیا تمام زشتی هایش را نشان میدهد
    و آنگاه تمام دنیا پرستانی که حریصانه به آن چنگ زده اند
    دینشان را زیر پا له می کنند
    و این چنین دستان ابوجهلی و ابی لهبیشان به شکستن و آتش زدن عادت میکند
    خواه آتش زدن " در" باشد
    خواه شکستن " حرمت ".
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  7. تشكرها 6

    parsa (10-05-2010), نوای عشق (07-05-2010), نرگس منتظر (12-05-2010), خادمه زینب کبری(س) (07-05-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من(جمعه)

    جمعه

    سالهای سال ، مو سپیدان قبیله ام قصه ی آمدنت را در گوشم زمزمه کرده اند
    و من شب هایم را به امید طلوعت صبح کرده ام
    و امروز جمعه است
    جمعه را همه با نامت می شناسند
    جمعه نام روزیست که یاد زیبای تو در دریای سر خ آن می ریزد
    صبحش همه تو را می خوانند
    اما غروبش حس عجیبی دارد
    ترش و شیرین!!!!
    ترش ، چون نیامده ایی
    و ما باید غروب خانمانسوزش را از پشت پنجره به نظاره بنشینیم
    و شکایت نکنیم
    شیرین ، چون هنوز جمعه ایی دیگر در راه است
    ...آه
    باز هم انتظار...
    باز هم باید خط خوردن روزهای تقویم را یک به یک ببینم و نا امید نشوم


    اللهم عجل لولیک الفرج



    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  9. تشكرها 6

    parsa (10-05-2010), نوای عشق (07-05-2010), نرگس منتظر (03-06-2010), خادمه زینب کبری(س) (29-05-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من



    به آسمان نگاه کرد
    ستاره اش میان آن همه ابر دیگر روشنایی نداشت
    ناگزیر باید افول ستاره اش را به تماشا می نشست
    درد تلخی در وجودش پیچید
    عجب شبی بود!!!
    شبی سیاه تر و وحشت انگیز تر از دیشب هایش
    شبی که رنگ غربت داشت
    تا چشم کار میکرد ظلمت بود و ظلمت
    دلش تنگ شد
    ... و نگاهش تر
    باران گرفت
    چتر بغضش را گشود تا خیس خیس شود
    هیچ کس دردش را ندانست
    حتی او که از دیروز های دور آشنایش بود
    وقت رفتن بود
    کاش یاد میگرفت که آدم ها تنها یک نگاه مهمان هم هستند
    سجاده ی دلتنگی هایش را گشود
    مناجاتش با خدا بوی عشق میداد
    مناجاتش که تمام شد
    گفت : برایم آب و قرآن بیاوردید
    دلم دارد می ترکد
    باید اینبار آسمان رقص پروازم را تماشا کند




    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  11. تشكرها 5

    parsa (10-05-2010), نرگس منتظر (03-06-2010), خادمه زینب کبری(س) (29-05-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من




    وعده ی خدا نزدیک بود
    فرشتگان سر از پا نمی شناختند
    بهشت زیباتر از همیشه آزین بسته شده بود
    همه منتظر قدوم دختری بودند که هیچ نشانی از خاک نداشت
    دختری که با طلوعش دیگر هیچ دختری خواب گور های تنگ و تاریک را نخواهد دید
    زنان مدینه خدیجه را با تمام دردهایش تنها گذاشتند
    تا انتقام یاری او به پیامبر را بگیرند
    غافل از اینکه زنانی به رنگ و بوی بهشت منتظر طلوع خورشیدند
    و فرشتگان فرشی از شکوفه های آسمانی را برای ورودش پهن کرده اند
    و اینگونه بود که فاطمه (س) پا بر زمین گذاشت
    تا جان های مردم بی تاب خدا نماند





    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  13. تشكرها 6

    parsa (03-06-2010), RUHOLLAAH (13-06-2010), نرگس منتظر (03-06-2010), خادمه زینب کبری(س) (03-06-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من




    سجاده ی دلتنگی هایش را گشود
    چادر نماز سپیدش را به سر کرد
    می خواست مناجاتش بوی یاس داشته باشد
    اشک هایی را هدیه میداد که در زلالیشان وضو گرفته بود
    برای شفای پرستوی دلش دعا کرد
    ...سجاده اش را بست
    نفس عمیقی کشید
    رفت و بالای سرش ایستاد
    به چشمانش که در خواب بودند نگاه کرد
    یاد خاطرات شیرینی افتاد که در گوشه ی قلبش از او به یادگار داشت
    بی هدف چشمانش را در امتداد دیوار های خانه چرخاند
    چه زود طعم تلخ فراق بر در و دیوار خانه بوسه میزد
    ...
    خورشید که قامت شب را شکست
    لحظه جدایی بود
    درد تلخ جدایی در تمام وجودش پیچید
    به خودش قول داده بود که صبور باشد
    باز هم به چشمانش نگاه کرد
    نگاه هردویشان تر شد و باران گرفت
    زیر باران نگاهشان ، چشم ها با هم گفتنی ها گفتند
    اینبار نه از دیروز!!!!
    بلکه از فردا
    فردایی که زمستانش از همان لحظه شروع شده بود
    هنوز در نگاه هم غرق بودند که یکی گفت قرآن بیاورید
    دلش ریخت
    نا خودآگاه در آغوشش کشید
    بر پیشانی اش بوسه زد
    حس غریبی داشت
    برگشت و آب را میان کاسه ی سفالی آبی رنگ ریخت
    پرستویش که از زیرقرآن گذشت
    با حسرت آب را پشت سرش ریخت
    دیگر رمقی در تن نداشت
    و نایی برای ایستادن
    همان جا نشست
    دست هایش را روی صورتش گذاشت
    و از میان انگشتانش مردمی را که برای بدرقه آمده بودند نگاه کرد
    20 اردیبهشت 89

    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  15. تشكرها 7

    parsa (05-06-2010), rm777 (02-03-2012), RUHOLLAAH (13-06-2010), نرگس منتظر (05-06-2010), خادمه زینب کبری(س) (05-06-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من



    ...چشمانش را که باز کرد
    هنوز هم غرق دلتنگی بود
    به سختی نفس می کشید
    نگاه یخ زده اش را چرخاند
    همه چیز مدرن ، اما بی روح بود
    تنها غربت بود که در آن چهار دیواری خود نمایی میکرد
    باور این روزها برایش سخت بود
    دلش میخواست به هیچکس فکر نکند
    می دانست که تقلای کودکانه ایی ست برای رسیدن به هیچ.
    دستش را به سمت سررسیدش دراز کرد
    امشب شب شهادت بانوی نور بود
    بانویی که سنگ ها در سوگش گریستند
    او که سیلی ستم و تازیانه ی بیداد را به جان خرید تا خورشید حقیقت خاموش نگردد
    افسوس...
    (سررسید را بست و کنار تخت روی میز گذاشت)
    بغض کرد
    یادش آمد که هر سال امشب را در حرم حضرت معصومه (س) بود
    همیشه میگفت که گمگشته ی بقیع را باید آنجا جستجو کرد
    دوباره سررسید را برداشت و چشمانش را بست
    زیر لب گفت اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    نیت کرد و آن را گشود
    "گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
    دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم
    زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم
    نذر کردم که هم از راه به میخانه روم"
    ... اشک در چشمانش حلقه زد
    دلش میخواست کسی با او حرف بزند
    چه کسی بهتر از خدا!!!
    قرآن جیبی اش برداشت
    آن را بوسید و باز کرد
    یک گلبرگ یاس خشکیده از لابلای ورق هایش افتاد
    بغضش ترکید
    یاس ها چقدر شبیه فاطمه(س) بودند
    26 اردیبهشت 89


    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  17. تشكرها 5

    RUHOLLAAH (13-06-2010), نرگس منتظر (05-06-2010), خادمه زینب کبری(س) (05-06-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من

    اینجا ویرانه ی دل تنهای من است
    اینجا سطر هایی دارد که برای همه ناشناخته است
    میدانی که هیچوقت سعی نکردم پشت " من " دروغین پنهان شوم
    من همان " من " بودم که میخواستم
    اما کمی فراموش شده
    می ترسم...
    می ترسم تو هم مرا فراموشم کرده باشی
    خدایا...
    موج گریه هایم طوفان دلتنگی هایم شده
    نمی دانم بغضی که در گلو دارم حاصل تلنگر های توست یا سکوت خودم
    ایمان راسخی ندارم که در هجوم این لحظات سرد به گرمایش تکیه کنم
    و دلخوشی تازه ایی که به امید رسیدنش این لحظات تلخ را تحمل کنم
    هر شب تمام وجودم را میکاوم
    شاید گمگشته ام را پیدا کنم
    ... اما نیست
    نمیدوانم در کجای روحم پنهان شده است
    خدایا...
    خسته ام
    از همه چیز
    از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته ام از اینکه دیگر دعاهایم هم اجابت نمی شود
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...
    شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام
    می پذیری؟
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  19. تشكرها 4

    RUHOLLAAH (13-06-2010), خادمه زینب کبری(س) (10-06-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : دلنوشته های من



    دیریست دنیا منتظر چکیده ایی از عشق خداست
    دیریست کام زمانه تشنه ی باران کلام نورانی آسمانی مردی ، زمینی ست
    اولین روز از ماه رحمت و مغفرت در سال 57 هجری قمری
    مرحبا ! چه مبارک مولدی
    چه درخشان پیشینه ایی
    پدر روح عاشقانه ی دعا و تضرع
    و مادر دخت امام حسن علیه السلام
    پدر نور و مادر نور
    فرزند نور علی نور
    نامش را باقرالعلوم نهادند
    تا دانش از نام او آوازه گیرد
    علم به دستان او شکافته گردد و شگفتی بیافریند
    تا جهانی را در برابر اقیانوسی از خرد به حیرت وا دارد
    آری جهان منتظر کسی بود که در شب های تاریک خلفای تاریک دل در های دانش را به روی کویر نادانی شان باز کند
    روز میلادش روز تکمیل الفبای دانش بشری بود
    روز تکمیل اندیشه
    و روز مرگ تمام نادانی ها

    میلاد سلطان ملک دانش و درایت ، خورشید فروزان علم و دانایی ، امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد
    23 خرداد 89



    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  21. تشكرها 4

    RUHOLLAAH (13-06-2010), خادمه زینب کبری(س) (09-07-2010), شهاب منتظر (30-03-2013), عهد آسمانى (28-10-2010)

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi