صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16

موضوع: جبر و اختيار در حادثه ي کربلا

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    3. در تقدير خارجي نيز يکي از شرايط و اجزاي علت در افعال اختياري، اختيار و اراده ي فاعل آنهاست، پس تقدير خارجي هم نمي تواند جبري را در پي داشته باشد.
    4. قضاي خارجي نيز با افعال اختياري منافاتي ندارد؛ توضيح اين که اگرچه بر اساس توحيد افعالي، همه موجودات عين ربط به الله هستند، هيچ استقلالي نه در وجود و نه در افعال، از خود ندارند؛ و قضا و اتمام نهايي کار به دست حق تعالي است، اما اين تفسير به هيچ وجه به معناي نفي فاعليت ساير موجودات در طول فاعليت خداوند و سلب اختيار و اراده انسان ها نيست. (11) به عبارت ديگر؛ اتمام و ضرورت معلول (تحقق عيني پديده ها)، در گرو تحقق علت تامه است و دانستيم که در افعال اختياري، آخرين جزء علت تامه، اراده و اختيارِ وجود مختار است، اما بر طبق توحيد افعالي اين عليت و اتمام در طول عليت و اتمام خداوند است. بنابراين در تحقق عيني افعال، هم جايگاه اختيار انسان، و هم انتساب نهايي افعال به خداي متعال، تؤامان حفظ شده است.
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    از آنچه گفته شد، روشن گرديد که اگر چه خداوند از ازل مي دانست چه کسي معصيت مي کند، اما اين بدان معنا نيست که انسان در انجام معصيت
    مجبور باشد؛ زيرا دانسته شد که متعلَّق علم الهي صدور معلولات از علل خاص خود آنهاست و علت ها نيز در نظام عيني خارجي، گاهي طبيعي و گاهي شعوري هستند؛ يعني در بعضي از علت ها، ارائه و اختيار جزء العله است مثل آنچه را که انسان انجام مي دهد و اگر علم ازلي خداوند به افعال و اعمال انسان تعلق گرفته است، به اين معناست که او از اول و ازل مي داند که چه کسي به موجب اختيار و آزادي خود اطاعت مي کند و چه کسي معصيت، بله انسان در داشتن اختيار مجبور است يعني نمي تواند مختار نباشد.
    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3. خلقت انسان هاي بد و چراييِ آن


    ممکن است گفته شود، حال که خدا مي داند کساني با اختيار خودشان اهل جهنم مي شوند پس چرا خلقشان مي کند؟ در جواب بايد گفت: اولاً: اصل خلقتِ انسان، لطفي است که از طرف خداوند که نصيب انسان شده است تا در پرتو آن به مدارج کمال راه يابد و از بهشت رضوان و نعمت هاي الهي برخوردار گردد؛ مثل اين که ميزباني سفره اي را پهن کند و عده اي را دعوت کند که بيايند و از غذاهاي آماده روي سفره ميل کنند. حال اگر در اين بين کسي با اختيار خود از اين غذا نخورد و اين گرسنگي عوارض جبران ناپذيري را بر او تحميل کند، آيا اشکالي بر ميزبان وارد است و بايد او را بازخواست کرد که چرا چنين مهماني را دعوت کرده است؟! يا بايد اين حرکت را دليل بر بي لياقتي مهمان دانست و او را بر اين کار سرزنش کرد، چه اين که اگر ميزبان دعوتش نمي کرد و به علم خود (که فلان ميهمان از غذا نمي خورد) بسنده مي کرد، ممکن بود از طرف همان مهمان مورد مؤاخذه قرار بگيرد که چرا از من دعوت به عمل نياورده اي و اگر از من دعوت مي کردي من از آن غذا مي خوردم و... .
    ثانياً: اين اعتراض، وقتي موجه است که خدا هيچ وسيله و سببي را براي هدايت و رهيابي انسان به کمال نفرستد، اما زماني که خداوند نعمت خلقت راارزاني انسان مي کند، او را از کتم عدم به دار وجود مي آورد و اين لطف را با لطفي ديگر تکميل مي نمايد، پيامبر و راهنماي دروني (عقل سالم و فطري) و هدايت گران بيروني (انبيا و ائمه (عليهم السّلام) و کتاب و علماي رباني) را براي او تدارک مي بيند، مقصر کيست؟ آن که « صدها چراغ دارد و بيراهه مي رود »؟ يا آن که متخلف را به جهت شکستن چراغ، تنبيه مي کند؟
    ثالثاً: خداوند انسان را خلق کرده و اراده نموده است که او به تکامل برسد، اما آيا اين تکامل بدون شيطان جني و انسي امکان پذير است؟ ! ما معتقديم که وجود شيطان، براي انسان هاي با ايمان و آنها که مي خواهند راه حق را بپيمايند، مضر نيست، بلکه وسيله ي پيشرفت و تکامل است؛ چرا که پيشرفت، ترقي و تکامل، همواره در ميان تضادها صورت مي گيرد. (12)
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اما بايد دقت کرد که معناي اين حرف ما (آفرينش اهل شقاوت و خلق آنها يک ضرورت است، و شيطان بايد وجود داشته باشد، تا در اين بستر امکان رشد و تکامل انسان ها فراهم گردد)، آن است که نقش شيطان هاي جني و انسي يک نقش ضروري است و بايد وجود داشته باشد، اما اين که چه کسي اين نقش را بازي کند با انتخاب و اراده ي خود انسان ها است و جبري از ناحيه ي خداوند وجود ندارد.
    خداوند حتي شيطان را، شيطان خلق نکرده است! دليل ما آن است که او سال ها (6 هزار سال) (13) هم نشين فرشتگان و اهل عبادت بود، ولي بعد به خواست خود و بر اثر تکبر راه طغيان و انحراف را در پيش گرفت و از رحمت خداوند دور شد.
    همچنين است کاري که يزيد انجام داده است؛ يعني يزيد با انتخاب خود اين نقش را پذيرفته است. پس يزيد نمي تواند بگويد که خدايا چرا خلقم کردي؟؛ زيرا
    خداوند مي فرمايد خلق نقش تو يک ضرورت بوده است اگر او بگويد که چرا من بايد اين نقش را بازي کنم؟ خداوند جواب خواهد داد که اين نقش را با اراده و اختيار خود انتخاب کردي و مي توانستي يزيد نباشي و از اين جهت مورد مؤاخذه قرار مي گيري.
    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    به عبارت ديگر؛ در اين نظام حتماً بايد انسان هاي بد وجود داشته باشند تا انسان هاي ديگر در تعامل با آنها به کمال راه يابند؛ يعني حتماً بايد يزيدي باشد، تا امام حسين (عليه السّلام) و کاري که آن حضرت انجام داده است، معنا پيدا کند و در اين بستر است که بايد امام حسين (عليه السّلام) به مقام شهادت راه يابد و به عالي ترين مقام نايل آيد، اما خداوند کسي را مجبور نکرده است که حتماً او بايد مصداق يزيد باشد، بلکه اين خود انسان است که با اختيار خويش، خود را در آن جايگاه قرار مي دهد و از اين جهت نمي تواند خدا را مورد باز خواست قرار دهد که چرا من بايد نقش يزيد را بازي کنم؛ زيرا اساساً بايدي در کار نيست؛ زيرا او مي توانست اين گونه نباشد.
    دقت در مثال زير مي تواند به وضوح اين بحثِ دقيق، کمک رساند. گاهي توصيه مي شود که براي سلامتي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دعا کنيم و در حالي که مي دانيم خداوند به يقين آن حضرت را حفظ مي کند و اراده ازلي اش بر اين تعلق گرفته، پس چه نيازي به آن دعا است؟
    يکي از جواب هايي که به اين پرسش داده مي شود آن است که از عوامل سلامتي آن حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همين دعاهاست، اما خدا مي داند که بالاخره در هر زماني عده اي براي سلامتي آن حضرت دعا مي کنند. لذا مي توان تضمين داد که در هر صورت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) حفظ مي شود و اين تضمين به اين معنا نيست که اگر کسي دعا نکند، حضرت سالم نمي ماند، بلکه شبيه تضميني است که خداوند در مورد دين خود داده و فرموده است دين خدا حفظ مي گردد ولو اين که گروهي مرتد گردند. به عبارت ديگر؛ تأثير دعاي ما در سلامتي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به معناي اين نيست که اگر ما دعا نکنيم حضرت سالم نمي ماند؛ چون در هر صورت افراد بسياري هستند که همواره براي آن حضرت دعا مي کنند، بلکه اصل دعاي افراد، به صورت علي البدل مؤثر است، مثل اين که اگر عده خاصي مرتد شوند، دين از بين نمي رود چون به هر حال « فقد و کلنا بها قوماً ليسوا بها بکافرين »؛ (14) يعني اگر به فرض نسبت به آن کفر ورزند، آيين حق زمين نمي ماند؛ زيرا کسان ديگري را نگاهبان آن مي سازيم که نسبت به آن، کافر نيستند. ولي اين افتخار ماست که ما از آن عدّه باشيم.
    بر اين اساس؛ بر طبق قانون عام بايد در مقابل امام حسين (عليه السّلام) کسي باشد که... اما اين که آن کس يزيد و شمر و... باشد به اختيار اوست و اعمال او در اجراي اين قانون عام تأثير داشته است.
    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    پي‌نوشت‌ها:


    1. « وَ غِِيضَ الماءُ وَ قُضِيَ الأمرُ »؛ و آب فرو نشست و کار پايان يافت؛ هود، 44. همچنين نک: قصص، 15؛ طه، 114.
    2. « وَ قَضَي رَبُّکَ ألاَّ تَعبُدُوا إِلّا إِيَّاهُ »؛ اسراء، 23.
    3. « وَ اللهُ يَقضِي بالحقِّ »؛ غافر، 20.
    4. « وَ إِذا قَضي امراً فانَّما يقولُ لهُ کُن فيکونُ »؛ بقره، 117؛ آل عمران، 47؛ مريم، 35؛ غافر، 68؛ اين آيه شبيه آيه: « إِنَّمَا أمرُهُ إِذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ کَن فَيکُونُ » است.
    5. « وَ خَلَقَ کلَّ شَيء فَقَدَّرَهُ تَقدِيراً »؛ فرقان، 2. همچنين نک: يس، 38 و 39؛ مؤمنون، 18؛ فصلت، 10؛ حجر، 60. « ليقضي الله امراً کان مفعولا:؛ انفال، 44؛ همچنين نک: زمر، 42.
    6. نک: سعيدي مهر، محمد و ديواني، امير، معارف اسلامي، ج 1، ص 106-107.
    7. انه (صلي الله عليه و آله وسلم) قال: لعنت القدريه علي لسان سبعين نبياً. و من القدريه يا رسول الله؟ فقال: قوم يزعمون ان الله قدر عليهم المعاصي و عذبهم عليها. مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 5، ص 47.
    8. مانند معلمي که در ايام تحصيل از آينده ي شاگردان خبر دارد و به دفعات هم آينده ناخوش آيند را به تنبل ها تذکر مي دهد، علمش کشف از کردار بچه ها مي کند نه جبر آنها بر تنبلي.
    9. تابع در اين جا به معناي اينست که علم مطابق با معلوم است.
    10. قال: و هو تابع بمعني أصاله موازيه في التطابق. أقول: اعلم أن التابع يطلق علي ما يکون متأخرا عن المتبوع و علي ما يکون مستفادا منه و هما غير مرادين في قولنا العلم تابع للمعلوم فإن العلم قد يتقدم المعلوم زمانا و قد يفيد وجوده کالعلم الفعلي و إنما المراد هنا کون العلم و المعلوم متطابقين بحيث إذا تصورهما العقل حکم بأصاله المعلوم في هيئه التطابق و أن العلم تابع له و حکايه عنه و أن ما عليه العلم فرع علي ما عليه المعلوم و علي هذا التقدير يجوز تأخر المعلوم الذي هو الأصل عن تابعه فإن العقل يجوز تقدم الحکايه علي المحکي؛ علامه حلي، جمال الدين حسن بن يوسف، کشف المراد شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصيرالدين طوسي، تحقيق آيه الله حسن زاده الآملي، ص 335.
    11. نک: مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ص 151-152؛ خسروپناه، عبدالحسين، قلمرو دين، ص 86-90.
    12. نک: بيستوني، محمد، شيطان شناسي از ديدگاه قرآن کريم، ص 17.
    13. نهج البلاغه، خطبه ي قاصعه. 14. انعام، 89.
    15. مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 44، ص 331.
    16. براي آگاهي بيشتر از رواياتي که در اين باره وارد شده است و رواياتي که به وقوع حوادثي مانند: توقف کشتي حضرت نوح (عليه السّلام) در کربلا، از بالاي اسب افتادن حضرت ابراهيم (عليه السّلام) در سرزمين کربلا و جاري شدن خون از سر مبارکشان و آرام شدن باد و فرود آمدن بساط حضرت سليمان (عليه السّلام) در زمين کربلا و باخبر شدن انبياي الهي از وقوع حادثه کربلا، اشاره دارند، نگاه کنيد به: مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 44، ص 223-250، باب 30 إخبار الله تعالي أنبياءه و نبينا (صلي الله عليه و آله و سلم) بشهادته.
    17. « الا و انّ الدّعي بن الدّعي قد رکزني بين اثنتين بين السّله و الذّله هيهات من الذّله يأبي الله ذلک لنا و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت... »؛ حراني، حسن بن علي شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، ص 170.


    منبع مقاله :
    ترخان، قاسم؛ (1388)، نگرشي عرفاني فلسفي و کلامي به: شخصيت و قيام امام حسين (ع)، قم: نشر چلچراغ، چاپ اول


    منبع : پایگاه حوزه


    امضاء

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi