صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 43

موضوع: دین از دیدگاه مولوی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    دین از دیدگاه مولوی


    «مولوی در روش اندیشه ی دینی خود از روی قرآن بهره می گیرد و مثنوی او تبلوری از جلوه ی قرآنی است، که مهم ترین نمود آن در قصه ها و تمثیل های مثنوی نهفته است که به نوعی با قرآن مرتبط است؛ چه در قالب قصه ها و تمثیل هایی که در تفسیر قرآن آمده است و یا بازسازی قصه های قرآنی برای نزدیک تر شدن به عامه. بنابراین مولوی هیچ گاه خود را در قالب های رسمی و کلاسیک محصور نکرده و از سبک های رایج علمی پیروی نمی کند، و روش عامه را در گسترش اندیشه ی دینی مورد توجه قرار می دهد» (اعوانی، 1386: 20).
    در دین شناسی مولوی امور دینی تنها از آن جهت ارزش دارند که نماینده ی حقایق ابدی باشند، حقایقی که همیشه و در همه جا حضور داشته باشند. مولوی معتقد است که اگر دین را در بستر تاریخی آن بنشانیم و آن را به عنوان یک امر زمان مند، همچون یک حادثه ی تاریخی که هویت و گوهر آن همان لباسی است که در آن مقطع خاص بر تن کرده است، مورد بررسی قرار دهیم، به خطا رفته ایم. همچنین اذعان می کند که دین گوهری است یگانه و یکپارچه که هیچ گونه تنوعی را در ذات خود برنمی تابد، ولی هنگام افتادن در تاریخ به شکل خاص اوضاع آن موقعیت در می آید. انسان نیز بایستی به همان جنبه ی ذاتی دین یا گوهر آن توجه ورزد، و از ظواهر آن فراتر رود. او همچنین اشاره می کند که حوادث دینی، که در جریان زندگی پیامبران و در بستر تاریخی خاصی بوجود آمده اند، همیشه در حال جریانند و جایگاه آنها نیز قلب است:
    ذکر موسی بند خاطرها شدست
    کین حکایتهاست که پیشین بُدست
    ذکر موسی بهر رو پوشست لیک
    نور موسی نقد تست ای مرد نیک
    موسی و فرعون در هستیّ تست
    باید این دو خصم را در خویش جُست
    (مولوی، 1363: 71/2)
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مولوی در آثار خود تعاریف مختلفی از دین ارائه می دهد. از نظر مولوی مسئله ی شناخت و آگاهی نسبت به خداوند، مقدمه ای است برای رسیدن به حب الهی؛ از این رو مولوی آنچه که موجب شناسایی محبوب و معشوق انسان، و بلکه همه ی عالمیان می شود را به صراحت «دین» می نامد. در واقع او معتقد است که «دین یارشناسی است» (مولوی، 1369: 8) و به واسطه ی شناخت دین است که می توان یار را شناخت. به عبارت دیگر دین شناسی مقدمه ای است بر خداشناسی.
    در جای دیگر مولوی با استناد به حدیث پیامبر (ص) که می فرماید: «الدین نصیحه» (سیوطی، بی تا: 15)، دین را عبارت از درستی و صداقت می داند.
    گفت: الدین نصیحه آن رسول
    آن نصیحت در لغت ضد غلول
    این نصیحت راستی در دوستی
    در غلولی خاین و سگ پوستی
    (مولوی، 1363: 224/2-5)
    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    یعنی دین عبارت است از صداقت در دوستی، و اگر صادق نباشی خائن و فرومایه ای. همچنین مولوی دین را «ندای آسمانی» می داند. ندایی که از آسمان می آید و به مردگان خفته اندر گور، جان و حیات تازه ای می بخشد و دل و روح را صیقل می دهد:
    چون رسید اندر سبا این نور شرق
    غلغلی افتاد در بلقیس و خلق
    روح های مرده جمله پر زدند
    مردگان از گورِ تن سر بر زدند
    یکدگر را مژده می دادند هان
    نک ندایی می رسد از آسمان
    زان ندا دینها همی گردند گبز
    شاخ و برگ دل همی گردند سبز
    (همان: 328/2)
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    از دیدگاه مولوی جهان دارای دو مرتبه است: عالم ملک و عالم ملکوت. از این رو مولوی معتقد است دین حرکت و جدا شدن از نشئه ی جسمانیت به نشئه ی ملکوتی عالم است، و آن را با پریدن که ناظر به آزادی است بیان می کند:
    حکمت دنیا فزاید ظنّ و شک
    حکمت دینی پرد فوق فلک
    (همان: 427/1)
    از سوی دیگر مولوی دین را «نردبان آسمان» می داند. مولوی معتقد است که حس دینی با ورود دین به قلب انسان شکل می گیرد، که به موجب آن انسان به عالم ملکوت راه می یابد. اگرچه دست یابی به این حس دینی بسیار مشکل و حفظ آن نیز تنها با استمداد از پیامبران ممکن است، اما انسان هر چقدر به جسم و امور مادی و دنیوی کم توجهی نماید، حس دینی اش رشد و تعالی بیشتری پیدا می کند؛ لذا دین و حس دینی با امور دنیوی و جزوی هیچگونه سازش و سنخیتی ندارد:
    حس دنیا نردبان این جهان
    حس دینی نردبان آسمان
    صحت این حس بجویید از طبیب
    صحت آن حس بجویید از حبیب
    صحت این حس ز معموری تن
    صحت آن حس ز ویرانی بدن
    (همان: 20/1)
    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نزدیکی به خداوند که هدف اصلی دین است، به معنی بالا یا پائین آمدن نیست؛ بلکه همین رهایی از زندان هستی، خود قرب به حق را به دنبال خواهد آورد. هر کجا که خداوند به عنوان معشوق قرار گیرد، آنجا هدف دین که رسیدن به «فوق گردون» است به تحقق رسیده است:
    قرب نه بالا و پستی رفتن است
    قرب حق از حبس هستی رستن است
    (همان: 259/2)
    هر کجا دلبر بود خود همنشین
    فوق گردون است نه زیر زمین
    (همان: 258/2)
    در حقیقت هدف اصلی دین آن است که می خواهد انسان را به مقام همنشینی با دلبر ببرد، پس دین فقط از راه سلوک معنوی صورت می پذیرد، و این سلوک به ناچار می بایست با شکستن از زنجیر تعلقات دنیوی و امور ناچیز و جزوی آن شروع شود.
    در جای دیگر مولوی از دین با عبارت «روزن کردن» یاد می کند. از آنجا که این عالم در نظر عارفان زندان مخوفی است و انسان برای آن ساخته نشده است، پیامبران یا اولیاء خداوند از بیرون به او می فهمانند که باید از این زندان خارج شود. مولوی این آگاهی نسبت به ماهیت زندان بودن عالم، همچنین شناخت معشوقی که صاحب جمال لایتناهی است، به اضافه ی تلاش برای شکستن این زندان را «دین» می نامد:
    نامه و باران و نور از روزنم
    می فتد در خانه ام از معدنم
    دوزخست آن خانه کان بی روزنست
    اصل دین ای بنده روزن کردن است
    (همان: 136/2)
    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    از دیدگاه مولوی «دین»، تنها مجموعه ای از تعالیم و اعتقادات صِرف فقهی نیست، بلکه او دین را سرشار از پویایی و شور و حرکت می داند:
    راه جان بازیست و در هر غیشه ای
    آفتی در دفع هر جان شیشه ای
    راه دین زان رو پر از شور و شر است
    که نه راه هر مخنث گوهر است
    (همان: 301/3)
    همچنین مولوی دین را به مثابه «نور» می داند. او معتقد است که دین به مانند نوری است که خود به سوی فرد مستعد حرکت و جریان می یابد، و همین نور راهنمای انسان به سوی عالم علوی و ملکوتی است:
    نور یابد مستعدّ تیز گوش
    کو نباشد عاشق ظلمت چو موش
    سست چشمانی که شب جولان کنند
    کی طواف مشعله ی ایمان کنند؟
    (همان: 4/3)
    و در جای دیگر نیز مولوی دین را «زنده بودن» به عشق می داند و معنایی خاص از دین ارائه می دهد به نام «دین عشق»:
    دین من از عشق زنده بودَنَست
    زندگی زین جان و سر ننگ من است
    (همان:507/3)
    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    «جوهره ی دین در نگاه عارفانه ی مولانا از وحدتی انسجام یافته برخوردار است و نگرش وحیانی او هیچگونه دویی را بر نمی تابد "لا نفرق بین احد من رسله" (بقره، 285)، در نظر وی رسولان الهی در هر عصر مأمور نشان دادن جلوه هایی از یک حقیقت واحد بوده اند، اینکه آنان از جنس بشر بوده اند از این رو است که میل جنسیت آدمیان را از فروغلتیدن به دام شیطان برهاند» (اعوانی، 1386: 21).
    زان بود جنس بشر پیغمبران
    تا به جنسیت رهند از ناودان
    پس بشر فرمود خود را «مثلکم»
    تا به جنس آیید و کم گردید گم
    (مولوی، 1363: 436/2)
    یک نکته ی حائز اهمیت در دین شناسی مولوی، اعتقاد راسخ او به وحدت بنیادین میان همه ی ادیان الهی است. مولوی در جای جای مثنوی، هر جا که فرصت دست دهد، به این مسئله می پردازد. به عنوان نمونه داستان پادشاه و جهود نصرانی کش در دفتر اول مثنوی را می توان ذکر کرد. در این داستان که بن مایه های اصلی آن را صفات رذل و ناپسندی همچون خشم، شهوت، غرض ورزی و تعصب شکل می دهد، پادشاه جهود گرفتار جهل و تعصب است و در حقیقت دچار نوعی دو بینی شده است؛ از این رو موسی و عیسی را که مبدأ نور یکسانی دارند، دشمن یکدیگر می پندارد و با کشتن پیروان حضرت عیسی، سعی بر از بین بردن دین مسیح و رسیدن به آمال شوم و ضد انسانی خود دارد. «وی در قصه ی پادشاه جهود، جدا از مستندات تاریخی و مصادیق عصری، حجاب های بستری را جستجو می کرد که می توانست در هر کجا که باشد فاجعه بیافریند، و کشتار همنوعان را به بهانه های واهی اختلاف های دینی، مذهبی، فرقه ای و حتی تفاوت بینش و برداشت ذوقی، مباح سازد و در اینجا به قول فردوسی دین وسیله مردم ستیزی می گردد.
    زبان کسان از پی سود خویش
    بجویند و دین اندر آرند پیش
    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در اینجا مولوی ضمن رفتارشناسی قهرمانان قصه ی خود، برخی ریشه ها و علل جنگ های دینی و ستیزهای فرقه ای را که دامن گیر همگان و چه بسا مریدان خود نیز بود، گوشزد می کند و بر آن است که با رفع این بیماری ها در ضمیر مخاطب ها سعه ی صدر و وسعت مشرب پدید آورد، و زنگار از آینه ی دل بزداید» (اعوانی، 1386: 34)
    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    کارکرد دین


    دین از دیدگاه مولوی دارای کارکردهای مختلفی است که از مهمترین آنها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
    1. از نظر مولوی کاری که دین با انسان می کند این است که او را کاملاً می روبد و از خودش خالی می سازد، تمامی صفات و منیت های او را پاک می سازد. بیزاری از خویشتن و از دنیا کاری است که دین در مورد انسان انجام می دهد، و شاید مهمترین وظیفه ای که دین برعهده گرفته است همین باشد. او می گوید: «دین ما هر کجا که رفت باز نیاید تا او را ز بیخ و بن نکند و خانه اش را نروبد و پاک نکند...» (مولوی، 1369: 114)، لذا دین عاشقان، دین نیستی می شود:
    چیست معراج فلک این نیستیی
    عاشقانرا مذهب و دین نیستی
    (همو، 1363: 284)
    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2. کارکرد دیگر دین این است که تجربه های انسان را به شکلی صحیح مورد تفسیر و تصحیح قرار می دهد؛ چرا که اگر این معیار نباشد، در برداشت از تجربه ها انسان به خطا خواهد رفت. در داستان موسی و شبان می بینیم که شبان واجد تجربه های خام دینی است، و با زبانی عامیانه درباره ی آن سخن می گوید. ولی موسی به عنوان نماینده ی دین عصر او، به تصحیح آن نگرش عامیانه می پردازد (همان: 341).
    امضاء

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi