از آنچه گذشت می توان چنین نتیجه گرفت که مولوی اصولاً قائل به دو چیز نیست، بلکه تنها یک گوهر را می شناسد و آن هم دین است؛ در واقع سایر امور دیگر به مانند فروعی هستند که در پرتو او و به واسطه ی او به وجود می آیند، و پس از چندی از بین می روند. شاهد بر این مدعا نیز قول خود مولوی است، آنجا که می گوید: «موسیی با موسیی در جنگ شد».