صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 43

موضوع: دین از دیدگاه مولوی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض دین از دیدگاه مولوی

    دین از دیدگاه مولوی


    جلال الدین محمد مولوی از جمله شاعران بنام و برجسته ی ادبیات فارسی و به حق از ارکان چهارگانه ی ادب کشورمان محسوب می شود. احاطه و ذوق شعری او در ادبیات عارفانه و همچنین تسلط و اشراف جامع و کامل او بر علوم مختلف نقلی و عقلی، حکمت و فلسفه، دین و عرفان بر هیچ کس پوشیده نیست. بهره مندی از دریای بی کران علم و دانش از سویی، و آشنایی با قرآن مجید از سوی دیگر، از او چهره ای بی بدیل در ادبیات فارسی ارائه نموده است. از دیدگاه مولوی دین پایه و اساس زندگی معنوی و حیات جاودان انسان را شکل می دهد، و به نوعی سوق دهنده و نجات بخش انسان «ظلوم و جهول» به دنیای سعادت و سلامت است. مولوی در جهان بینی خود قرآن، کتاب آسمانی دین مبین اسلام، را بهترین و برترین راهنمای دینی و معنوی بشر می داند و بر این باور است که رسیدن به زندگی سعادتمند و کمال اخروی، در سایه سار بهره مندی از تعالیم ارزنده ی دین اسلام و پیروی از آموزه های کتاب آسمانی این دین امکان پذیر است. مولوی در اثر ماندگار و ارزشمند خود، مثنوی معنوی، بارها به مقوله ی دین و دین شناسی اشاره نموده و اعتقاد قلبی و باطنی خود را به دین مبین اسلام در جای جای مثنوی متذکر شده است. در این نوشتار ضمن ارائه ی تعریفی مختصر از دین، به مصادیق کارکرد دین در مثنوی و جنبه هایی از دین شناسی مولوی پرداخته شده است.
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تعریف دین


    ارائه ی تعریفی کامل از دین که تمام جوانب و زوایای امر را در برداشته باشد، کاری دشوار و تا حدی نا ممکن به نظر می رسد. این مسئله به سبب تنوع بسیار دین های موجود در جهان است. هر چند دانشمندان تلاش زیادی برای ارائه ی وجوه اشتراک ادیان مختلف، و به تبع آن مشخص نمودن تعریفی کامل از دین - که گاه به بیش از هشتاد تعریف می رسد - از خود نشان داده اند؛ اما بدون شک هیچ کدام از آن تعاریف را نمی توان جامع و مانع دانست. به هر تقدیر در اینجا برای جلوگیری از اطاله ی کلام، به اختصار به ارائه ی چند تعریف کوتاه از دین بسنده می کنیم.
    «دین به معنای اعتقاد به یک امر قدسی است و برخی آن را ایمان به موجودات روحانی دانسته اند. گروهی دیگر گفته اند: دین عبارت است از ایمان به یک یا چند نیروی فوق بشری که شایسته ی اطاعت و عبادت هستند» (توفیقی، 1386: 3).
    و باز گفته اند: «دین مجموعه ای از عقاید موروثی است که مورد قبول واقع شده است».
    «دین مکتب خاص اعتقادی و اعمال و عبادات است که در بردارنده ی مجموعه ای از قواعد اخلاقی و حکمت های فلسفی می باشد».
    «دین کوششی است برای درک آنچه غیرقابل درک است» (مبلغی، 1373: 37).
    همچنین در تعریف دین گفته اند: «دین امری است که تنها با عمل حاصل می شود، یعنی نوعی زیستن و تلاش آگاهانه است که عنصر تجربه در آن دخالت دارد. در اثر این عمل یا در واقع دین ورزی،‌ معرفتی حاصل می شود که هیچگونه شکی در آن نیست، و باز خود این معرفت پایه ای قرار می گیرد برای تجربه های دینی دیگر». غزالی در المنقذ با آوردن این حدیث پیامبر (ص) که: «هرکه به آنچه از دین فراگرفته عمل کند، خداوند دانشی را که نمی داند به او خواهد آموخت»، می گوید: «هرگاه این مسایل (دینی) را هزارها بار تجربه کنی به دانشی دست می یابی که هیچگونه شک و تردید در آن راه ندارد.»
    (آئینه وند، 1362: 53).
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در لغت نامه ی دهخدا به نقل از کشاف اصطلاحات الفنون در مورد دین آمده است: «بر ملت هر پیغمبری اطلاق می شود و دین را به خدای نسبت دهند، زیرا از مصدر جلال خدایی صادر گردیده. و به پیغمبر نسبت دهند بواسطه ی آنکه ظهور آن از پیغمبر باشد و به امت نسبت دهند زیرا امت پابند و فرمانبردار دین می باشد» (دهخدا، 1377: ذیل دین).
    رابرت هیوم نیز در تعریف دین می گوید: «دین را به عبارت ساده می توان چنین تعریف کرد که آن جنبه از تجربیات و از جمله افکار، احساسات و فعالیتهای یک فرد است که به وسیله ی آن او کوشش می کند که در ارتباط با آنچه که خود مقدس و الهی می شمارد، یعنی قدرت بسیار متعالی و با ارزشی که جهان را کنترل می نماید، زندگی کند» (هیوم، 1369: 18).
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دین در لغت


    دین در لغت دارای معانی مختلفی است که از آن جمله می توان به جزا، حکم، قهر، قضا، داوری و... اشاره نمود. «دین در اصل لغت به معنی قهر کردن و واداشتن به طاعت است "دان الناس ای: قَهرهُم بالطاعه"» (حلبی، 1385: 399). «دین در لغت جزاء، پاداش، روز قیامت، راستی، سیاست، رأی، سیرت، عادت، حساب، قهر، قضا، حکم، طاعت باشد و تصدیق به قلب و انقیاد به جوارح باشد و پای بند بودن به اصول وحی باشد» (سجادی، 1362: 416).
    در لغت نامه ی دهخدا در مورد واژه ی دین آمده است:
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    «طریقت، شریعت، مقابل کفر. در سانسکریت و گاتها و دیگر بخش های اوستا، مکرر کلمه ی "دئنا" آمده، دین در گاتها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخیص معنوی و وجدان به کار رفته است و به معنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانه ی باطن انسان است، اما در عربی از ریشه ی دیگر و مأخوذ از زبانهای سامی است، و تا زیان این کلمه را مع الواسطه از زبان اکدی گرفته اند و در زبان اخیر کلمات دنو و دینو به معنی قانون و حق داوری است و دانو به معنی حکم کردن و دیه نو به معنی قاضی است. دین و دیان از آرامی وارد زبان عربی شده» (دهخدا، 1377: ذیل دین). محمد معین نیز در فرهنگ خود ذیل کلمه ی دین چنین می نویسد: «مشترک بین ایرانی و سامی است. کیش، وجدان، قانون و حق و داوری، راه و روش، آئین، کیش، ج ادیان، روز بیست و چهارم هر ماه شمسی» (معین، 1362: ذیل دین).
    درباره ی ریشه ی شناسی کلمه ی دین نیز نظریات گوناگونی وجود دارد. زبان شناسان در این زمینه سه نظریه ابراز داشته اند: دین واژه ای آرامی - عبری است به معنی حساب؛ واژه ای کاملاً عربی است به معنی عادت و استعمال؛ واژه ای فارسی مستقل است به معنی دیانت، یعنی کیش و دینداری. ولی به نظر می رسد که دین، بی گمان واژه ای فارسی بوده است که در زبان عربی عصر جاهلی نیز به کار می رفته است. به نظر استاد فقید محمد معین (محمد حسین بن خلف، 1361: ذیل مدخل دین، حواشی مصحح) دین در پهلوی و اوستایی به معنی کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی، و وجدان به کار می رفته است. این واژه، به صورت های مختلف در زبان های دیگر نیز کاربرد داشته است، از جمله در زبان اکدی و آرامی که دین در این زبان ها به معنی قانون و حق و داوری بوده و از این راه وارد زبان عربی شده است. از میان معانی مختلف دین، به گواهی کتب لغت و تفسیر، در آیات قرآنی، دین غالباً در دو معنای طاعت و جزاء و گاه در معانی قرض و حساب و حکم به کار رفته است: در معنای طاعت، مثل «لا اکراه فی الدین» (بقره، 256)؛ در معنای جزاء مثل «مالک یوم الدین» (فاتحه، 4)؛ در معنای حساب، مثل «ذلک الدین القیم» (توبه، 36)؛ و در معنای حکم، مثل «... لا تأخذکم بهما رأفه فی دین الله» (نور، 2).
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    واژه ی دین در اوستا به معنای شریعت و مذهب آمده، «و در اصطلاح عرف، دین شریعتی است که به وسیله ی یکی از فرستادگان الهی یا مدعیان نبوت آورده شده است» (مشکور، 1368: 6). همچنین واژه ی دین در لغت عرب به معنای «اطاعت و انقیاد» هم آمده آنگونه که به معنای «آئین و شریعت» هم به کار گرفته شده است. «لفظ دین در اوستا به صورت "وئنا" آمده که به معنای "وجدان" و "ضمیر پاک" است» (مبلغی، 1373: 33).
    ایمان از دیدگاه مولوی


    ایمان از دیدگاه مولوی دارای ارزش و اعتبار ویژه ای است. مولوی همواره قلب مؤمن را جایگاه تجلی و حضور خداوند می داند: «القلب بیت الرب» (فروزانفر، 1334: 62). او همچنین به حدیث معروف «قلب المؤمن عرش الرحمن» (غزالی، 1364: 76) اعتقاد کامل داشته و در جای جای مثنوی به تکرار به این نکته اشاره می نماید. «مولوی در بیان جایگاه ایمان و نور ربانی می گوید که این نور کوه را همانند کوه طور متلاشی خواهد کرد، اما بدنهای مردان حق با قدرتی که دارند می توانند نور بی چند و چون را در خود بگنجانند. آن نوری که ذره ای از آن را کوه طور نمی تواند تحمل کند، مرد الهی در شیشه ای آن را جای می دهد و مانند ذره ای در قندیل بلورین می گنجاند. دیدگان مؤمنین چراغدانی است و دلشان کانون نوری که بر عرض می تابد و قاف و طور در برابرش از هم می پاشند» (اعوانی، 1386: 68).
    کوه قاف ار پیش آید بهر سد
    همچو کوه طور نورش بَر دَرَد
    از کمال قدرت ابدان رجال
    یافت اندر نور بی چون احتمال
    آنچه طورش بر نتابد ذره ای
    قدرتش جا سازد از قاروره ای
    آنچه طورش برنتابد ای کیا
    ذره ای اندر زجاجی ساخت جا
    گشت مشکاه زجاجی جای نور
    کاو همی درد ز نورش قاف و طور
    چشمشان مشکات دان دلشان زجاج
    تافته بر عرش و افلاک این سراج
    زین حکایت کرد آن ختم رسل
    از ملیک لا یزال و لم یزل
    که نگنجیدم در افلاک و خلا
    در عقول و در نفوس با علا
    در دل مؤمن بگنجیدم چو ضیف
    بی ز چون و بی چگونه بی ز کیف
    (مولوی، 1363: 447/3)
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    همچنین برخی از شارحان مثنوی در اهمیت «قلب مؤمن» و جایگاه آن، حدیث قدسی «لا یسعنی ارضی و لا سمائی و یسعنی قلب عبدی المؤمن» (زمین و آسمان من گنجایش مرا ندارد، اما دل بنده ی مؤمن گنجایش مرا دارد) را بیان نموده اند (زمانی، 1384: 1114).
    از سوی دیگر مولوی در مورد ایمان معتقد است که ایمان می بایست در قلب انسان تجلی پیدا کند و به صورت درونی باشد، از این رو به هیچ وجه اقرار زبانی را مساوی ایمان نمی داند و سخت بر این باور است که ایمان ظاهری و زبانی در مقایسه با ایمان باطنی و اصلی، نه تنها از جایگاهی برخوردار نیست، بلکه صرفاً نقش یک حکایتگر محض را داراست و به عبارت دیگر اقرار زبانی صرفاً شاهد و گواهی است بر ایمان:
    این گواهی چیست اظهار نهان
    خواه قول و خواه فعل و غیر آن
    که غرض اظهار سر جوهر است
    وصف باقی زین سبب بر معبر است
    (مولوی، 1363: 17/3)
    قول و فعل بی تناقض بایدت
    تا قبول اندر زمان پیش آیدت
    (همان: 18/3)
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    همچنین مولوی انجام فرائض دینی و اعمال مربوط به آن را نیز نشانه ی ایمان شخص می داند، هر چند عمل جزء ماهیت ایمان و از مقوّمات آن به شمار نمی آید، اما از لوازم ذاتی آن است:
    این نماز و روزه و حج و جهاد
    هم گواهی دادن است از اعتقاد
    این زکات و هدیه و ترک حسد
    هم گواهی دادن است از سرّ خود
    خوان و مهمانی پی اظهار راست
    کای مِهان ما با شما گشتیم راست
    هدیه ها و ارمغان و پیش کش
    شد گواه آن که هستم با تو خوش
    (همان: 13/3)
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    استاد فروزانفر در بیان نظر مولوی می گوید: «از نظر مولوی اعمال و عبادات و همگی حرکات خارجی به نسبت انسان، اعراضند و پایدار نیستند، و مقصود از آنها صورت و ملکه ی نفسانی است که به واسطه ی تکرار و دوام عمل در نفس مرتسم می گردد و ثابت و پایدار می ماند... بنابراین، هرگاه عبودیت و عشق به حق تعالی تحقق یابد، به ناچار از آثار خارجی، جدا نتواند بود. همچنین ایمان و اقرار به نبوت که صورت نفسانی است از اطاعت، انفکاک نتواند پذیرفت و این امری است ارتکازی و فطری، به دلیل آنکه محبت و دوستی هرگاه با آثار بیرونی همراه نباشد مردم آن را باور ندارند. پس مولانا می خواهد بگوید که ایمان و اعتقاد قلبی، از عمل و اطاعت انفکاک نمی پذیرد... و ایمان به منزله ی اصل، و عمل در حکم فرع و اثر آن است» (فروزانفر، 1367: 110).
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مولوی همچنین شرط اصلی داشتن ایمان را در وهله ی نخست تهذیب نفس، فارغ بودن از قید و بند امور جزوی، عدم دلبستگی به عالم محسوسات و دوری از تعلقات دنیوی و شب زنده داری و بیدار دلی می داند:
    سست چشمانی که شب جولان کنند
    کی طواف مشعل ایمان کنند؟
    نکته های مشکل باریک شد
    بند طبعی که ز دین تاریک شد
    تا بر آراید هنر را تار و پود
    چشم در خورشید نتواند گشود
    همچو نخلی بر نیارد شاخ ها
    کرده مو شانه زمین سوراخ ها
    (مولوی، 1363: 4/3)
    امضاء

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi